|

روایت سیدمحمود دعایی از نگاه امام به مطبوعات

امام تأکید کردند حق ندارید از من تیتر و عکس صفحه اول داشته باشید

جماران: سیدمحمود دعایی گفته است که امام در دیداری با مسئولان روزنامه‌ها تأکید کردند که از این به بعد حق ندارید از من تیتر و عکس صفحه اول داشته باشید، این نهی جدی بود که ایشان آن روز کردند و برای ما درس بود.
اهم اظهارات دعایی را در ادامه می‌خوانید:
*مرحوم حاج احمد آقا به من گفت امام تصمیم گرفته‌اند شما را برای روزنامه اطلاعات انتخاب کنند ولی من پیشنهاد می‌دهم قبل از اینکه حکم امام صادر شود شما با حکم بنی‌صدر به آنجا بروید. علتش این بود که امام قبلا برای روزنامه کیهان نماینده تعیین کرده بودند. آقای دکتر یزدی را برای اداره کیهان انتخاب کرده بودند. آن موقع هنوز بین طیف نهضت آزادی و جبهه ملی و آقای بنی‌صدر اختلافات شدید بود. عدم تفاهم و همراهی آقای بنی‌صدر و آقای یزدی باعث شده بود که آقای بنی‌صدر از امام و احمد آقا گلایه کند و بگوید این تضعیف من است که مخالف من را در یک روزنامه قوی و مطرح می‌گذارید. طبیعتا خط مشی اینها با اهداف و برنامه‌های من همخوانی ندارد و ممکن است مسائلی را پیش بیاورد. سعی می‌کند گلایه‌اش را هم به صورت ظاهرا قانونی مطرح کند. یعنی مثلا چرا مسئولیت امور این‌چنینی را رهبری بر عهده می‌گیرند؟ باید رئیس‌جمهور یا وزارت ارشاد اداره کند.
* حاج احمدآقا می‌خواست به خاطر این انتقاد بنی‌صدر که چرا از طریق قانونی اعمال نشده، شیوه‌ای را پدید بیاورند که خود بنی‌صدر هم مرتکبش شود. یعنی او هم فراتر از قانون کسی را تعیین کند. بنابراين به او گفته بودند که برای اطلاعات فلانی را انتخاب می‌کنیم. بنی‌صدر هم از قبل من را می‌شناخت. زمانی که ما نجف بودیم و ایشان پاریس بود، من رابط بنی‌صدر با دفتر حضرت امام بودم. نامه‌ها و پیام‌های ایشان را خدمت حضرت امام می‌بردم و پاسخ‌ها را می‌گرفتم و می‌فرستادم. اولین ملاقاتی هم که بنی‌صدر در نجف با امام داشت من رابطش بودم.
* بنی‌صدر سعی می‌کرد به عنوان یک تئوریسین و نظریه‌پرداز یک‌سری بینش‌های اسلامی و آرمانی را تدوین کند و به عنوان یک صاحب‌نظر ارائه دهد. در نشریات اسلامی و گاهی هم مستقلا چیزهایی را می‌نوشت و چاپ می‌کرد. دلش می‌خواست امام مطالب را مطالعه و اعلام نظر کنند. نظر امام برای او مهم بود. نوعا هم سعی می‌کرد که پیچیده و علمی بنویسد.
*در آن جلسه‌ای که برای اولین‌بار خدمت امام رسید و من هم بودم، از امام سؤال کرد که شما نوشته‌های من را خوانده‌اید؟ می‌خوانید؟ فرمودند، «نوشته‌های شما رسیده ولی مقداری مشکل دارد. مثل «کفایه» می‌ماند و آدم دو بار باید بخواند. یک بار باید بخواند که شما چه می‌گویید و دفعه دوم باید بخواند که آیا درست گفته‌اید یا نگفته‌اید. چرا پیچیده می‌نویسید؟ روان بنویسید». شاید (امام) به نوشته‌های بعضی از نویسندگان هم اشاره کردند که مثل آنها بنویسید. ایشان گفت اگر ما ساده بنویسیم اهمیت نمی‌دهند. پیچیده‌بودن باعث می‌شود که بیشتر بها بدهند و بخوانند.
* جهت‌گیری مطبوعات و صداوسیما و فضای تبلیغاتی، نوعی افراط در مدیحه‌گویی و تمجید بود و بوی تملق و گزافه‌گویی زیاد از آن می‌آمد. امام اصرار داشتند که با این پدیده برخورد کنیم. اولین برخوردشان در جلسه‌ای بود که نمایندگان منتخب مردم خدمت امام رسیدند. دوره اول مجلس وقتی نمایندگان انتخاب شدند محضر حضرت امام آمدند. منتخب اول مردم تهران مرحوم فخرالدین حجازی بود. یعنی بیشترین رأی را گرفته بود. او به عنوان سخنران نمایندگان در محضر حضرت امام شروع به صحبت کرد. در آن صحبت نسبت‌ها و تعابیری را از امام داشت. هرچند همه ما آن تعابیر را قبول داشتیم. ولی امام برنتابیدند و آنها را گزافه تلقی کردند و با قاطعیت و حتی نوعی جدیت که نزدیک به خشونت بود با آن سخنران برخورد کردند و از او خواستند از این گزافه‌گویی‌ها و نسبت‌های تند توبه کند.
* امام یک روز به صورت قاطع و جدی مسئولان رسانه‌ها را خواستند. من یادم هست که آقای خاتمی هم مسئولیت کیهان را داشتند و هم در ارشاد بودند. آقای مسیح مهاجری مسئولیت روزنامه جمهوری اسلامی را داشتند. آقای (سیدمرتضی) نبوی مسئولیت روزنامه رسالت را داشتند. فکر می‌کنم آقای گرشاسبی روزنامه ابرار را داشت. من هم در اطلاعات بودم.
* حاج احمد‌آقا زنگ زد که امام شما را کار دارند. ما نگران بودیم که چه خطایی سر زده است. وقتی نشستیم، امام بعد از محبت و تفقدی که کردند، فرمودند که من نسبت به انتخاب تیترها، عناوین و عکس‌های شما در صفحات اول روزنامه اعتراض دارم. معنا ندارد تیتر اول و عکس اول شما مربوط به صحبتی باشد که من کرده‌ام یا صحبتی باشد که رئیس‌جمهور کرده است. به سراغ مردم بروید. مردم صاحبان اصلی انقلاب هستند. شما سراغ کشاورزی بروید که با سختی و مرارت دستاورد مثبتی در امر کشاورزی دارد و نیاز کشور را برآورده می‌کند. سراغ صنعتگری بروید که نیاز صنعتی کشور را تأمین می‌کند.
*حتی من یادم هست، اشاره کردند که برای ایجاد نظم پلیس همکاری می‌کند. این پلیس در سرما و گرما، فضای آلوده و پر‌سر‌و‌صدا، تحمل می‌کند، می‌ایستد و نظم را برقرار می‌کند. چرا نباید به این توجه شود؟ چرا نباید به رفتگری که نیمه‌شب شهر را تمیز می‌کند و زنده نگه می‌دارد، توجه شود؟ چرا نباید به کسی که شیفت نیمه‌شب را بر‌عهده دارد و اگر بیمار اورژانسی باشد، مشکلش را برطرف می‌کند، توجه شود؟
* امام تأکید کردند که از این به بعد حق ندارید از من تیتر و عکس صفحه اول داشته باشید. این نهی جدی بود که ایشان آن روز کردند و برای ما درس بود. درس توجه به واقعیات حاکم بر جامعه، پرهیز از گزافه‌گویی، مجیزگویی، تملق‌گویی و درس توجه به خدمتگزاران اصلی و واقعی که در جامعه منشأ خدمت و اثر هستند. بعضی‌ها خواستند بگویند که به دلیل محبوبیتی که وجود دارد، جامعه از ما توقع دارد. اگر به این نکات نپردازیم، ما را بی‌اعتنا و بی‌توجه و احیانا مخالف تلقی خواهند کرد. امام تأکید کردند که «اینها توجیهات شما است و من راضی نیستم و از این به بعد حق ندارید».
* روزنامه‌های آنجا طیف‌های مختلفی بودند. کیهان، اطلاعات، رسالت و جمهوری اسلامی بودند. طبیعتا جهت‌گیری‌های متفاوتی در حمایت یا انتقاد از مسائل روز داشتند. در بخشی از انتقادهایی که گاهی صورت می‌گرفت، واقعا جنبه انتقام‌گیری و مچ‌گیری بود و جنبه هدایت و خیرخواهی نبود. اینها نکاتی بود که امام از آنها خاطره و مسئله داشتند و تأکید داشتند که تذکر دهند.
*من یادم هست که زمانی که آقای سعید اسماعیلی سردبیر ما بود، از یکی از فرمایش‌های امام تیتری را انتخاب کرده بود که خیلی قوی و صریح علیه بنی‌صدر بود؛ در‌صورتی‌که امام آن ایام بنا نداشتند در فرمایش‌های‌شان روی جهت خاصی تأکید و تکیه کنند؛ اما ایشان در خلال آن صحبت تیتری را انتخاب کرده بود که بوی برخورد با بنی‌صدر می‌داد. آقای صانعی به من زنگ زد و گفت که امام فرموده‌اند این سرمقاله شما حرف من نیست و تکذیب می‌کنم. من هراسان شدم. ماه رمضان هم بود. من سر شب به اتفاق سعید اسماعیلی خدمت حضرت امام رفتم و گفتم که این تیتر را دوست‌مان انتخاب کرده‌اند. امام با قاطعیتی گفتند که این کار را نکنید. من دیدم که سعید دارد می‌لرزد؛ یعنی حالت وحشتی به او دست داده بود.
* امام متوجه شدند و لحن‌شان را عوض کردند و با التفات گفتند که شما جوان و خیرخواه هستید. من تأکید می‌کنم که سعی کنید هم با واقع‌بینی و هم با حسن‌ظن باشد و تیترها و جهت‌گیری‌های شما منشأ خیر و اصلاح باشد. آن شب تفقدی هم کردند؛ حتی من آن شب سؤال کردم که شما روزه می‌گیرید. فرمودند «من در این ایام روزه نمی‌گیرم. دکتر من را منع کرده است».

جماران: سیدمحمود دعایی گفته است که امام در دیداری با مسئولان روزنامه‌ها تأکید کردند که از این به بعد حق ندارید از من تیتر و عکس صفحه اول داشته باشید، این نهی جدی بود که ایشان آن روز کردند و برای ما درس بود.
اهم اظهارات دعایی را در ادامه می‌خوانید:
*مرحوم حاج احمد آقا به من گفت امام تصمیم گرفته‌اند شما را برای روزنامه اطلاعات انتخاب کنند ولی من پیشنهاد می‌دهم قبل از اینکه حکم امام صادر شود شما با حکم بنی‌صدر به آنجا بروید. علتش این بود که امام قبلا برای روزنامه کیهان نماینده تعیین کرده بودند. آقای دکتر یزدی را برای اداره کیهان انتخاب کرده بودند. آن موقع هنوز بین طیف نهضت آزادی و جبهه ملی و آقای بنی‌صدر اختلافات شدید بود. عدم تفاهم و همراهی آقای بنی‌صدر و آقای یزدی باعث شده بود که آقای بنی‌صدر از امام و احمد آقا گلایه کند و بگوید این تضعیف من است که مخالف من را در یک روزنامه قوی و مطرح می‌گذارید. طبیعتا خط مشی اینها با اهداف و برنامه‌های من همخوانی ندارد و ممکن است مسائلی را پیش بیاورد. سعی می‌کند گلایه‌اش را هم به صورت ظاهرا قانونی مطرح کند. یعنی مثلا چرا مسئولیت امور این‌چنینی را رهبری بر عهده می‌گیرند؟ باید رئیس‌جمهور یا وزارت ارشاد اداره کند.
* حاج احمدآقا می‌خواست به خاطر این انتقاد بنی‌صدر که چرا از طریق قانونی اعمال نشده، شیوه‌ای را پدید بیاورند که خود بنی‌صدر هم مرتکبش شود. یعنی او هم فراتر از قانون کسی را تعیین کند. بنابراين به او گفته بودند که برای اطلاعات فلانی را انتخاب می‌کنیم. بنی‌صدر هم از قبل من را می‌شناخت. زمانی که ما نجف بودیم و ایشان پاریس بود، من رابط بنی‌صدر با دفتر حضرت امام بودم. نامه‌ها و پیام‌های ایشان را خدمت حضرت امام می‌بردم و پاسخ‌ها را می‌گرفتم و می‌فرستادم. اولین ملاقاتی هم که بنی‌صدر در نجف با امام داشت من رابطش بودم.
* بنی‌صدر سعی می‌کرد به عنوان یک تئوریسین و نظریه‌پرداز یک‌سری بینش‌های اسلامی و آرمانی را تدوین کند و به عنوان یک صاحب‌نظر ارائه دهد. در نشریات اسلامی و گاهی هم مستقلا چیزهایی را می‌نوشت و چاپ می‌کرد. دلش می‌خواست امام مطالب را مطالعه و اعلام نظر کنند. نظر امام برای او مهم بود. نوعا هم سعی می‌کرد که پیچیده و علمی بنویسد.
*در آن جلسه‌ای که برای اولین‌بار خدمت امام رسید و من هم بودم، از امام سؤال کرد که شما نوشته‌های من را خوانده‌اید؟ می‌خوانید؟ فرمودند، «نوشته‌های شما رسیده ولی مقداری مشکل دارد. مثل «کفایه» می‌ماند و آدم دو بار باید بخواند. یک بار باید بخواند که شما چه می‌گویید و دفعه دوم باید بخواند که آیا درست گفته‌اید یا نگفته‌اید. چرا پیچیده می‌نویسید؟ روان بنویسید». شاید (امام) به نوشته‌های بعضی از نویسندگان هم اشاره کردند که مثل آنها بنویسید. ایشان گفت اگر ما ساده بنویسیم اهمیت نمی‌دهند. پیچیده‌بودن باعث می‌شود که بیشتر بها بدهند و بخوانند.
* جهت‌گیری مطبوعات و صداوسیما و فضای تبلیغاتی، نوعی افراط در مدیحه‌گویی و تمجید بود و بوی تملق و گزافه‌گویی زیاد از آن می‌آمد. امام اصرار داشتند که با این پدیده برخورد کنیم. اولین برخوردشان در جلسه‌ای بود که نمایندگان منتخب مردم خدمت امام رسیدند. دوره اول مجلس وقتی نمایندگان انتخاب شدند محضر حضرت امام آمدند. منتخب اول مردم تهران مرحوم فخرالدین حجازی بود. یعنی بیشترین رأی را گرفته بود. او به عنوان سخنران نمایندگان در محضر حضرت امام شروع به صحبت کرد. در آن صحبت نسبت‌ها و تعابیری را از امام داشت. هرچند همه ما آن تعابیر را قبول داشتیم. ولی امام برنتابیدند و آنها را گزافه تلقی کردند و با قاطعیت و حتی نوعی جدیت که نزدیک به خشونت بود با آن سخنران برخورد کردند و از او خواستند از این گزافه‌گویی‌ها و نسبت‌های تند توبه کند.
* امام یک روز به صورت قاطع و جدی مسئولان رسانه‌ها را خواستند. من یادم هست که آقای خاتمی هم مسئولیت کیهان را داشتند و هم در ارشاد بودند. آقای مسیح مهاجری مسئولیت روزنامه جمهوری اسلامی را داشتند. آقای (سیدمرتضی) نبوی مسئولیت روزنامه رسالت را داشتند. فکر می‌کنم آقای گرشاسبی روزنامه ابرار را داشت. من هم در اطلاعات بودم.
* حاج احمد‌آقا زنگ زد که امام شما را کار دارند. ما نگران بودیم که چه خطایی سر زده است. وقتی نشستیم، امام بعد از محبت و تفقدی که کردند، فرمودند که من نسبت به انتخاب تیترها، عناوین و عکس‌های شما در صفحات اول روزنامه اعتراض دارم. معنا ندارد تیتر اول و عکس اول شما مربوط به صحبتی باشد که من کرده‌ام یا صحبتی باشد که رئیس‌جمهور کرده است. به سراغ مردم بروید. مردم صاحبان اصلی انقلاب هستند. شما سراغ کشاورزی بروید که با سختی و مرارت دستاورد مثبتی در امر کشاورزی دارد و نیاز کشور را برآورده می‌کند. سراغ صنعتگری بروید که نیاز صنعتی کشور را تأمین می‌کند.
*حتی من یادم هست، اشاره کردند که برای ایجاد نظم پلیس همکاری می‌کند. این پلیس در سرما و گرما، فضای آلوده و پر‌سر‌و‌صدا، تحمل می‌کند، می‌ایستد و نظم را برقرار می‌کند. چرا نباید به این توجه شود؟ چرا نباید به رفتگری که نیمه‌شب شهر را تمیز می‌کند و زنده نگه می‌دارد، توجه شود؟ چرا نباید به کسی که شیفت نیمه‌شب را بر‌عهده دارد و اگر بیمار اورژانسی باشد، مشکلش را برطرف می‌کند، توجه شود؟
* امام تأکید کردند که از این به بعد حق ندارید از من تیتر و عکس صفحه اول داشته باشید. این نهی جدی بود که ایشان آن روز کردند و برای ما درس بود. درس توجه به واقعیات حاکم بر جامعه، پرهیز از گزافه‌گویی، مجیزگویی، تملق‌گویی و درس توجه به خدمتگزاران اصلی و واقعی که در جامعه منشأ خدمت و اثر هستند. بعضی‌ها خواستند بگویند که به دلیل محبوبیتی که وجود دارد، جامعه از ما توقع دارد. اگر به این نکات نپردازیم، ما را بی‌اعتنا و بی‌توجه و احیانا مخالف تلقی خواهند کرد. امام تأکید کردند که «اینها توجیهات شما است و من راضی نیستم و از این به بعد حق ندارید».
* روزنامه‌های آنجا طیف‌های مختلفی بودند. کیهان، اطلاعات، رسالت و جمهوری اسلامی بودند. طبیعتا جهت‌گیری‌های متفاوتی در حمایت یا انتقاد از مسائل روز داشتند. در بخشی از انتقادهایی که گاهی صورت می‌گرفت، واقعا جنبه انتقام‌گیری و مچ‌گیری بود و جنبه هدایت و خیرخواهی نبود. اینها نکاتی بود که امام از آنها خاطره و مسئله داشتند و تأکید داشتند که تذکر دهند.
*من یادم هست که زمانی که آقای سعید اسماعیلی سردبیر ما بود، از یکی از فرمایش‌های امام تیتری را انتخاب کرده بود که خیلی قوی و صریح علیه بنی‌صدر بود؛ در‌صورتی‌که امام آن ایام بنا نداشتند در فرمایش‌های‌شان روی جهت خاصی تأکید و تکیه کنند؛ اما ایشان در خلال آن صحبت تیتری را انتخاب کرده بود که بوی برخورد با بنی‌صدر می‌داد. آقای صانعی به من زنگ زد و گفت که امام فرموده‌اند این سرمقاله شما حرف من نیست و تکذیب می‌کنم. من هراسان شدم. ماه رمضان هم بود. من سر شب به اتفاق سعید اسماعیلی خدمت حضرت امام رفتم و گفتم که این تیتر را دوست‌مان انتخاب کرده‌اند. امام با قاطعیتی گفتند که این کار را نکنید. من دیدم که سعید دارد می‌لرزد؛ یعنی حالت وحشتی به او دست داده بود.
* امام متوجه شدند و لحن‌شان را عوض کردند و با التفات گفتند که شما جوان و خیرخواه هستید. من تأکید می‌کنم که سعی کنید هم با واقع‌بینی و هم با حسن‌ظن باشد و تیترها و جهت‌گیری‌های شما منشأ خیر و اصلاح باشد. آن شب تفقدی هم کردند؛ حتی من آن شب سؤال کردم که شما روزه می‌گیرید. فرمودند «من در این ایام روزه نمی‌گیرم. دکتر من را منع کرده است».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها