7 مؤلفهای که میتواند راهگشا باشد
نیاز به بازتعریف تنشزدایی
نعمتالله مظفرپور*
1. خلاصه کتاب فهم نظریههای سیاسی که دکتر فرهنگ رجایی آن را به فارسی ترجمه کرده، این است که در غرب، هر بحرانی، به اندیشه، ابتکار عملی و خیزش بزرگ ختم شده است و پروژه فکری افلاطون پاسخی به بحران عدالت، ماکیاولی پاسخی به بیثباتی، پروژه هابز پاسخی به بحران امنیت، پروژه لاک پاسخی به بحران مشروعیت، پروژه روسو پاسخی به نابرابری اخلاقی، پروژه برک پاسخی به انقلابیگری مفرط و پروژه مارکس پاسخی به بحران سرمایهداری
بوده است.
2. به این معنی که در غرب هر بحران و فتنهای، موجد پشتسرگذاشتن یک پیچ تاریخی و حرکت رو به جلو بوده است. آنها نگاه «حلالمسائلی» به بحرانها داشته و راهحلهای بزرگ داده و گشایشهای بزرگ را رقم زدهاند. توسعه غرب مدیون این
رویکرد است.
۳. اما ما اینگونه نبودیم! یکی از شاخصهای بیشعوری در کتاب «بیشعورشناسی» این است که بیشعورها، در هر بحران به جای پیداکردن راههای حل و فصل، یکی را پیدا میکنند که مشکل را گردن او بیندازند. به تعبیر علمای علم سیاست، نگاه پرابلماتیک به بحرانها و فتنهها ندارند.
در حالی که امنیتیترین و سیاسیترین بحرانها، بستر اجتماعی و فلسفی نیز دارند که شایسته مطالعهاند. بدون نگاه حلالمسائلی، هیچ پیچ تاریخیاي به مقصد نمیرسد.
4. یکی از علل امتناع از نگاه حلالمسائلی، «معضل امنیتیشدن» است. یعنی امنیتیشدن، فضا و بستر نگاه حلالمسائلی را ذاتا از بین میبرد و راه را برای رادیکالیسم، هوچیگری، قشرینگری و عوامفریبی باز میکند.
بنابراين اصحاب فکر جرئت نمیکنند نگاه علمی داشته باشند و نگاه پرابلماتیک هزینهاي کمرشکن پیدا میکند. به تعبیر فارابی، «خطابه» جای «برهان» را میگیرد و جامعه
زوال مییابد.
5. یکی از علل تصلب معضل امنیت، سیاست خارجی تنشدار مفرط است. به دلیل شدت معضل امنیت، از ایران اسلامی بیشتر تصویر سردار عالیقدر و باشرف سلیمانی ساطع میشود ولی ما در کنار تصویر ایشان، نیازمند تصویر خواجه نصیر، شیخ بهایی، علامه طباطبایی، مرتضی مطهری و شهید بهشتی و نیز تصاویر حقوق اساسیگرایی و پارلمانتاریسم و اقتصاد نیز هستیم. خواجه و شاگردش علامه حلی، بدون نزاع، خاورمیانه را تصاحب گفتمانی کرده و بنیانهای معنوی صفویه را گذاشتند.
6. تنشزدایی نیازمند بازتعریف ملی و تفهم نوین است. تنشزدایی اگر با هدف کاهش شدت امنیت، گشایش مدنی و فضاسازی برای نگاه حلالمسائلی باشد (نه هدف سکولار و منجر به استحاله) اقدامی انقلابی است.
در این منطق، هر کس تنشزداتر، انقلابیتر، اصولگراتر، پایدارتر و مقاومتر. ما مشکلات بزرگی داریم و مشکلات بزرگ، راهکارهای بزرگ میطلبند.
7. برجام هم در گام نخست (قبل از اینکه حتی موفقیت عملی آن سنجیده شود) موقعی میتوانست مشروعیت یابد که ثابت کند قراداد هوشمندی است که با تنشزدایی به زمینهسازی مدنی کمک میکند.
در نظامهای دانایی دینی، راهبردها و کنشها باید بتوانند خود را به اصل متن مقدس (در اینجا اصل انقلاب اسلامی) ارجاع دهند وگرنه «توجیهپذیری» ندارند. به این اصل، مفروض (یا اصل) ارجاع به اصل، یا اصل توجیهپذیری نیز
گفته میشود.
قطعا حقوق بینالملل و تکنوکراسی، صلاحیت کمی برای تولید توجیه و مشروعیت نزد نظام سیاسی اسلامی و نهاد مذهب، درخصوص برجام داشتند. بلکه برجام باید ثابت میکرد که این سند به تحقق بیشتر «نفی سبیل» و مقاومت و گشایش مدنی و برکشیدن «مدنیت دینی» در کنار امنیت و در نتیجه تعمیق انقلاب اسلامی کمک میکند و در خدمت شکوفایی ایدئولوژی کلان جمهوری اسلامی ایران و کمک به پشتسرگذاشتن پیچ تاریخی از طریق رونق عینک حلالمسائل است. وگرنه برجام حتی در سطح نظر، مشروعیت لازم را
پیدا نمیکند.
منبع: دیپلماسی ایرانی
* پژوهشگر حوزه فلسفه سیاسی و دیپلماسی
1. خلاصه کتاب فهم نظریههای سیاسی که دکتر فرهنگ رجایی آن را به فارسی ترجمه کرده، این است که در غرب، هر بحرانی، به اندیشه، ابتکار عملی و خیزش بزرگ ختم شده است و پروژه فکری افلاطون پاسخی به بحران عدالت، ماکیاولی پاسخی به بیثباتی، پروژه هابز پاسخی به بحران امنیت، پروژه لاک پاسخی به بحران مشروعیت، پروژه روسو پاسخی به نابرابری اخلاقی، پروژه برک پاسخی به انقلابیگری مفرط و پروژه مارکس پاسخی به بحران سرمایهداری
بوده است.
2. به این معنی که در غرب هر بحران و فتنهای، موجد پشتسرگذاشتن یک پیچ تاریخی و حرکت رو به جلو بوده است. آنها نگاه «حلالمسائلی» به بحرانها داشته و راهحلهای بزرگ داده و گشایشهای بزرگ را رقم زدهاند. توسعه غرب مدیون این
رویکرد است.
۳. اما ما اینگونه نبودیم! یکی از شاخصهای بیشعوری در کتاب «بیشعورشناسی» این است که بیشعورها، در هر بحران به جای پیداکردن راههای حل و فصل، یکی را پیدا میکنند که مشکل را گردن او بیندازند. به تعبیر علمای علم سیاست، نگاه پرابلماتیک به بحرانها و فتنهها ندارند.
در حالی که امنیتیترین و سیاسیترین بحرانها، بستر اجتماعی و فلسفی نیز دارند که شایسته مطالعهاند. بدون نگاه حلالمسائلی، هیچ پیچ تاریخیاي به مقصد نمیرسد.
4. یکی از علل امتناع از نگاه حلالمسائلی، «معضل امنیتیشدن» است. یعنی امنیتیشدن، فضا و بستر نگاه حلالمسائلی را ذاتا از بین میبرد و راه را برای رادیکالیسم، هوچیگری، قشرینگری و عوامفریبی باز میکند.
بنابراين اصحاب فکر جرئت نمیکنند نگاه علمی داشته باشند و نگاه پرابلماتیک هزینهاي کمرشکن پیدا میکند. به تعبیر فارابی، «خطابه» جای «برهان» را میگیرد و جامعه
زوال مییابد.
5. یکی از علل تصلب معضل امنیت، سیاست خارجی تنشدار مفرط است. به دلیل شدت معضل امنیت، از ایران اسلامی بیشتر تصویر سردار عالیقدر و باشرف سلیمانی ساطع میشود ولی ما در کنار تصویر ایشان، نیازمند تصویر خواجه نصیر، شیخ بهایی، علامه طباطبایی، مرتضی مطهری و شهید بهشتی و نیز تصاویر حقوق اساسیگرایی و پارلمانتاریسم و اقتصاد نیز هستیم. خواجه و شاگردش علامه حلی، بدون نزاع، خاورمیانه را تصاحب گفتمانی کرده و بنیانهای معنوی صفویه را گذاشتند.
6. تنشزدایی نیازمند بازتعریف ملی و تفهم نوین است. تنشزدایی اگر با هدف کاهش شدت امنیت، گشایش مدنی و فضاسازی برای نگاه حلالمسائلی باشد (نه هدف سکولار و منجر به استحاله) اقدامی انقلابی است.
در این منطق، هر کس تنشزداتر، انقلابیتر، اصولگراتر، پایدارتر و مقاومتر. ما مشکلات بزرگی داریم و مشکلات بزرگ، راهکارهای بزرگ میطلبند.
7. برجام هم در گام نخست (قبل از اینکه حتی موفقیت عملی آن سنجیده شود) موقعی میتوانست مشروعیت یابد که ثابت کند قراداد هوشمندی است که با تنشزدایی به زمینهسازی مدنی کمک میکند.
در نظامهای دانایی دینی، راهبردها و کنشها باید بتوانند خود را به اصل متن مقدس (در اینجا اصل انقلاب اسلامی) ارجاع دهند وگرنه «توجیهپذیری» ندارند. به این اصل، مفروض (یا اصل) ارجاع به اصل، یا اصل توجیهپذیری نیز
گفته میشود.
قطعا حقوق بینالملل و تکنوکراسی، صلاحیت کمی برای تولید توجیه و مشروعیت نزد نظام سیاسی اسلامی و نهاد مذهب، درخصوص برجام داشتند. بلکه برجام باید ثابت میکرد که این سند به تحقق بیشتر «نفی سبیل» و مقاومت و گشایش مدنی و برکشیدن «مدنیت دینی» در کنار امنیت و در نتیجه تعمیق انقلاب اسلامی کمک میکند و در خدمت شکوفایی ایدئولوژی کلان جمهوری اسلامی ایران و کمک به پشتسرگذاشتن پیچ تاریخی از طریق رونق عینک حلالمسائل است. وگرنه برجام حتی در سطح نظر، مشروعیت لازم را
پیدا نمیکند.
منبع: دیپلماسی ایرانی
* پژوهشگر حوزه فلسفه سیاسی و دیپلماسی