الحمدلله که من مسلمانم
حسین بکایی
در نخستین سفر خانوادگی به استانبول صبح روز اول راهی خیابان استقلال شدیم. همان ورودی خیابان کتابفروشی وابسته فرهنگی سفارت فرانسه را به همسرم نشان دادم و گفتم: «از اینجا برات کتاب خریده بودم».
در سفرهای قبلی بهدنبال کتابهای داستانی کودک و نوجوان فرانسهزبان برای همسرم که مترجم کتابهای کودک و نوجوان است، سری به آن کتابفروشی زده بودم. همسرم با خانم فروشنده تلفنی حرف زده بودند و کتابهایی انتخاب شده بود. همان مجموعه «کامو نابغه قهرمان» که نشر شهر قلم آن را چاپ کرده و تا امروز دو چاپ هم خورده است.
با همان سلام و علیک اول خانم فروشنده من را به خاطر آورد، وقتی همسرم را معرفی کردم، به زبان ترکی پرسید: «در این گرما چرا این همه پوشش دارید؟ آن سالها همسرم تسلط کافی بر زبان ترکی استانبولی نداشت، بههمیندلیل متوجه گفته خانم فروشنده نشد. من توضیح دادم، این حجاب رسمی خانمها در ایران است و گفتم: «ما مسلمانیم». خانم فروشنده انگار که توهینی شنیده باشد، محکم و قاطع گفت: «الحمدلله که من مسلمانم».
این عبارت هم چالشبرانگیز بود، هم شکرگزارانه و هم شناساننده. لحن و حس پنهان در زیر آن هم برایم عجیب و تازه بود. نظرم به عصبیت خفته در مسلمانی این خانم جلب شد و اینکه من چه گفته بودم که او را اینچنین برانگیخته کرده بود.
چیزهایی مانع فهمیدن اسلام در ترکیه و مسلمانی ترکان از منظر فرهنگ ایرانی و اسلام شیعی ایرانی میشد. از هر طرف به این مسئله نزدیک میشدم، دیوارهایی روبهرویم بود که عبور از آنها بهراحتی ممکن نبود؛ برای مثال میدیدم که اسلام ترکی برخلاف اسلام شیعی ایرانی فقط یک عنصر فرهنگی نیست و نقش اسلام در تولید هویت ترکی با نقش آن در هویت ایرانی متفاوت است. حسم این بود که ترکان بدون اسلام انگار شخصیت و موجودیت ندارند. فرقی هم نمیکرد که این فرد زن بود یا مرد. روشنفکر و دانشگاهی بود یا بازاری و خانهدار.
در مقالهای که به بررسی گفتوگوهای چنددهساله ترکیه و اتحادیه اروپا برای پیوستن ترکیه به این اتحادیه نوشته شده بود، به نقل از رئیسجمهور اردوغان چنین مضمونی را خواندم: «وزیر خارجه فرانسه به من گفت، این گفتوگوها هرگز به نتیجه نخواهد رسید، ما هرگز اجازه نخواهیم داد که شما ترکان مسلمان بخشی از اروپا بشوید». بعد در روزهای نزدیکی ترکیه و عربستان سعودی شاه عربستان شمشیری به رئیسجمهور اردوغان هدیه داد و او را سیفالاسلام خواند.
این لقب من را یاد سلطان محمود غزنوی که فکر کنم نخستین ترک با لقب سیفالاسلام بود، انداخت. سلطان محمود غزنوی لقب غازی هم داشت. غازی و غزوه و غزا راهنمای من برای واردشدن به مفهوم اسلام ترکی شد.
از نگاه ترکان جنگ سلطان محمد فاتح با آخرین امپراتوری روم شرقی یک غزوه بود؛ یعنی یک جنگ مقدس اسلامی بود که در آن خود پیغمبر حضور نداشت، اما همهچیز آن جنگ درست مثل جنگ احد بود. برای همین لقب اصلی سلطان محمد، غازی است. همانطورکه لقب پدرانش از عثمان تا آخرین نوادهاش سلطان عبدالحمید، غازی بوده است.
حس کردم حالا میتوانم به معناهای پنهان در زیر واژه غازی دسترسی داشته باشم؛ برای نمونه میتوانستم دلیل اینهمه علاقه ترکان به سلطان محمد فاتح را بعد از این همه سال و این همه اتفاقهای مختلف و تغییرات عجیب و غریب در زیرساختها و روساختهای ترکیه بفهمم.
از واژه غزوه مناسبت نام اسلام پل در برابر کنستانتینو پل آشکار شد. تزار روم نام خودش را به پایتخت امپراتوریاش داد و سلطان محمد غازی نام دینش را.
وقتی دنبال واژه غازی در زبان فارسی و فقه جعفری گشتم، آن را نامی تاریخی برای گروهی از جنگهای صدر اسلام دیدم که از همان صدر اسلام پیشتر نیامده است. بعد دیدم برخلاف لقبهای شاهان ترک که اغلب سیفالاسلام و غازی را به نامشان اضافه میکردند، لقب شاهان ایرانی، حتی ترکان و جنگندههایشان مثل شاه اسماعیل صفوی «المظفر بهادرخان» بوده است. با واژه غازی به دوران معاصر آمدم و دیدم مصطفی کمال آتاتورک هم لقب غازی دارد، درحالیکه همعصر و همفکر ایرانیاش یعنی پهلوی اول رضاخان است .
در نخستین سفر خانوادگی به استانبول صبح روز اول راهی خیابان استقلال شدیم. همان ورودی خیابان کتابفروشی وابسته فرهنگی سفارت فرانسه را به همسرم نشان دادم و گفتم: «از اینجا برات کتاب خریده بودم».
در سفرهای قبلی بهدنبال کتابهای داستانی کودک و نوجوان فرانسهزبان برای همسرم که مترجم کتابهای کودک و نوجوان است، سری به آن کتابفروشی زده بودم. همسرم با خانم فروشنده تلفنی حرف زده بودند و کتابهایی انتخاب شده بود. همان مجموعه «کامو نابغه قهرمان» که نشر شهر قلم آن را چاپ کرده و تا امروز دو چاپ هم خورده است.
با همان سلام و علیک اول خانم فروشنده من را به خاطر آورد، وقتی همسرم را معرفی کردم، به زبان ترکی پرسید: «در این گرما چرا این همه پوشش دارید؟ آن سالها همسرم تسلط کافی بر زبان ترکی استانبولی نداشت، بههمیندلیل متوجه گفته خانم فروشنده نشد. من توضیح دادم، این حجاب رسمی خانمها در ایران است و گفتم: «ما مسلمانیم». خانم فروشنده انگار که توهینی شنیده باشد، محکم و قاطع گفت: «الحمدلله که من مسلمانم».
این عبارت هم چالشبرانگیز بود، هم شکرگزارانه و هم شناساننده. لحن و حس پنهان در زیر آن هم برایم عجیب و تازه بود. نظرم به عصبیت خفته در مسلمانی این خانم جلب شد و اینکه من چه گفته بودم که او را اینچنین برانگیخته کرده بود.
چیزهایی مانع فهمیدن اسلام در ترکیه و مسلمانی ترکان از منظر فرهنگ ایرانی و اسلام شیعی ایرانی میشد. از هر طرف به این مسئله نزدیک میشدم، دیوارهایی روبهرویم بود که عبور از آنها بهراحتی ممکن نبود؛ برای مثال میدیدم که اسلام ترکی برخلاف اسلام شیعی ایرانی فقط یک عنصر فرهنگی نیست و نقش اسلام در تولید هویت ترکی با نقش آن در هویت ایرانی متفاوت است. حسم این بود که ترکان بدون اسلام انگار شخصیت و موجودیت ندارند. فرقی هم نمیکرد که این فرد زن بود یا مرد. روشنفکر و دانشگاهی بود یا بازاری و خانهدار.
در مقالهای که به بررسی گفتوگوهای چنددهساله ترکیه و اتحادیه اروپا برای پیوستن ترکیه به این اتحادیه نوشته شده بود، به نقل از رئیسجمهور اردوغان چنین مضمونی را خواندم: «وزیر خارجه فرانسه به من گفت، این گفتوگوها هرگز به نتیجه نخواهد رسید، ما هرگز اجازه نخواهیم داد که شما ترکان مسلمان بخشی از اروپا بشوید». بعد در روزهای نزدیکی ترکیه و عربستان سعودی شاه عربستان شمشیری به رئیسجمهور اردوغان هدیه داد و او را سیفالاسلام خواند.
این لقب من را یاد سلطان محمود غزنوی که فکر کنم نخستین ترک با لقب سیفالاسلام بود، انداخت. سلطان محمود غزنوی لقب غازی هم داشت. غازی و غزوه و غزا راهنمای من برای واردشدن به مفهوم اسلام ترکی شد.
از نگاه ترکان جنگ سلطان محمد فاتح با آخرین امپراتوری روم شرقی یک غزوه بود؛ یعنی یک جنگ مقدس اسلامی بود که در آن خود پیغمبر حضور نداشت، اما همهچیز آن جنگ درست مثل جنگ احد بود. برای همین لقب اصلی سلطان محمد، غازی است. همانطورکه لقب پدرانش از عثمان تا آخرین نوادهاش سلطان عبدالحمید، غازی بوده است.
حس کردم حالا میتوانم به معناهای پنهان در زیر واژه غازی دسترسی داشته باشم؛ برای نمونه میتوانستم دلیل اینهمه علاقه ترکان به سلطان محمد فاتح را بعد از این همه سال و این همه اتفاقهای مختلف و تغییرات عجیب و غریب در زیرساختها و روساختهای ترکیه بفهمم.
از واژه غزوه مناسبت نام اسلام پل در برابر کنستانتینو پل آشکار شد. تزار روم نام خودش را به پایتخت امپراتوریاش داد و سلطان محمد غازی نام دینش را.
وقتی دنبال واژه غازی در زبان فارسی و فقه جعفری گشتم، آن را نامی تاریخی برای گروهی از جنگهای صدر اسلام دیدم که از همان صدر اسلام پیشتر نیامده است. بعد دیدم برخلاف لقبهای شاهان ترک که اغلب سیفالاسلام و غازی را به نامشان اضافه میکردند، لقب شاهان ایرانی، حتی ترکان و جنگندههایشان مثل شاه اسماعیل صفوی «المظفر بهادرخان» بوده است. با واژه غازی به دوران معاصر آمدم و دیدم مصطفی کمال آتاتورک هم لقب غازی دارد، درحالیکه همعصر و همفکر ایرانیاش یعنی پهلوی اول رضاخان است .