جای خالی طالقانی جای خالی طالقانی
غلامرضا امامی
در پیچ شمیران، خانه او بود. خانه دل ما. در آن خیمهای که ستونش او بود، همه گرد میآمدند، همه پناه میجستند.خانه او، خانقاه شیخ ابوالحسن خرقانی را به یاد میآورد که بر سردر آن نوشته بودند: هرکه در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید. سید و سالار ما دلی به گشادگی دریا و به سربلندی کوهها داشت.بر قله بلند آزادی، قامت او را میبینم که دل به مهر مردمان داشت، روز تاسوعایی بانگ برداشت که من از خانه خویش به راه میافتم تا داد مردمان بستانم.از سر پیچ شمیران، دست راست میدان امام حسین بود و در ادامه به میدان انقلاب میرسید و آنگاه به میدان آزادی. جوان، زن و مرد، کودک و کهنسال، به نوایش لبیک گفتند. حوالی ظهر بود که انبوه میلیونی مردمان به میدان آزادی رسید. سید به نماز ایستاد، در تصویری که قسمت تاریخ است، این چهرهها در پشت سرش به نماز ایستادهاند؛ استادش حضرت آیتالله میرزا خلیل کمرهای، حضرت سید صدرالدین بلاغی، زندهيادان مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی. نمیخواست مراد شود؛ اما شده بود به برکت تسامحی که داشت و رواداریای که در جانش بود.سید ما با آن صدای بم که از سینهسوخته خستهاي برمیآمد، زندگی شایستهای دور از بندهاي فکری و قیدهای خرافی برای مردمش آرزو داشت و در این راه به جد و جهد به جان کوشید. سالار ما راه رهایی را «دشوار» میدانست، سپردن کار مردمان به خودشان.طالقانی به 70 نرسيده جان به جانان سپرد؛ اما یاد بلند او با شیر اندرون شد و با جان به در رود.
از او بیاموزیم... بسیار بیاموزیم.
در پیچ شمیران، خانه او بود. خانه دل ما. در آن خیمهای که ستونش او بود، همه گرد میآمدند، همه پناه میجستند.خانه او، خانقاه شیخ ابوالحسن خرقانی را به یاد میآورد که بر سردر آن نوشته بودند: هرکه در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید. سید و سالار ما دلی به گشادگی دریا و به سربلندی کوهها داشت.بر قله بلند آزادی، قامت او را میبینم که دل به مهر مردمان داشت، روز تاسوعایی بانگ برداشت که من از خانه خویش به راه میافتم تا داد مردمان بستانم.از سر پیچ شمیران، دست راست میدان امام حسین بود و در ادامه به میدان انقلاب میرسید و آنگاه به میدان آزادی. جوان، زن و مرد، کودک و کهنسال، به نوایش لبیک گفتند. حوالی ظهر بود که انبوه میلیونی مردمان به میدان آزادی رسید. سید به نماز ایستاد، در تصویری که قسمت تاریخ است، این چهرهها در پشت سرش به نماز ایستادهاند؛ استادش حضرت آیتالله میرزا خلیل کمرهای، حضرت سید صدرالدین بلاغی، زندهيادان مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی. نمیخواست مراد شود؛ اما شده بود به برکت تسامحی که داشت و رواداریای که در جانش بود.سید ما با آن صدای بم که از سینهسوخته خستهاي برمیآمد، زندگی شایستهای دور از بندهاي فکری و قیدهای خرافی برای مردمش آرزو داشت و در این راه به جد و جهد به جان کوشید. سالار ما راه رهایی را «دشوار» میدانست، سپردن کار مردمان به خودشان.طالقانی به 70 نرسيده جان به جانان سپرد؛ اما یاد بلند او با شیر اندرون شد و با جان به در رود.
از او بیاموزیم... بسیار بیاموزیم.