تحلیل سند همکاری راهبردی ایران و چین
اتحاد بالغ
ساسان کریمی. دانشآموخته دکترای فلسفه سیاسی
متعاقب خبرهای مربوط به پاریس در هفته گذشته یکی از مهمترینها در لابهلای اخبار دیده نشد و آن مذاکره وزیر امور خارجه در پکن درباره برنامه 25ساله همکاری استراتژیک ایران و چین بود. اتحاد راهبردی با چین به دلایل متعددی عملی و سودمند است. نخستین موردی که در یک اتحاد یا همکاری استراتژیک باید سنجید، سودمندی این رابطه بهویژه برای طرف مقابل است که این تنها تضمین عملیاتیشدن چنین برنامههایی است. چین بهواسطه موارد متنوعی انگیزه کافی را برای همکاری عمیق و گسترده با ایران دارد:
دوری از منطقه و حضور راهبردی: از میان قدرتهای جهانی تقریبا فقط روسیه است که بهواسطه نزدیکی جغرافیایی به منطقه خاورمیانه نقشهای خود را بهصورت مستقیم و بیواسطه ایفا میکند؛ قادر به ارسال جنگنده از خاک خود است، نیاز چندانی به احداث پایگاههای نظامی در کشورهای دیگر ندارد و حتی امکان انجام امور لجستیک غیرنظامی نیز بهسادگی برای او فراهم است. اما چین هم مانند ایالاتمتحده و تا حدی اروپا بهواسطه بعد مسافت برای حضور منطقهای نیازمند شریکی قابلاعتماد است. حضوری که تا این زمان با هر سنجهای باوجود مبادلات تجاری نمیتوان آن را حضوری استراتژیک و همهجانبه دانست.
مبادلات تجاری: مبادلات تجاری چین تقریبا با تمام کشورهای جهان بیتوجه به گرایش سیاسی آنها چشمگیر است. بهطوریکه این کشور بزرگترین شراکت تجاری را اتفاقا با خود ایالات متحده دارد و این البته مسئله تأثیرگذاری در معادلات مربوط به دومین اقتصاد بزرگ جهان است. درعینحال مبادلات تجاری گسترده ایران با چین خود یکی از عناصر تضمینکننده دوام رابطه است؛ چراکه برخلاف بسیاری از کشورها رابطه تجاری ایران و چین ارتباطی دوسویه است و ایران نیز در قبال واردات گسترده از چین بهطور سنتی به این کشور نفت صادر میکند.
مبادلات نظامی: آنطورکه توافقات بینالمللی انجامشده ایران به همراه قطعنامههای سازمان ملل متحد تا این لحظه بیان میدارند، بسیاری از ممنوعیتهای تسلیحاتی ایران برای خریدوفروش تجهیزات نظامی در سالهای پیشرو خاتمه مییابند. ایران با تحکیم رابطه راهبردیاش با چین میتواند از خلأ بهوجودآمده بهواسطه عدم حضور غرب- آمریکا- استفاده کرده و چین را به فروش اقلام نظامی پیشرفته و بهویژه هواپیماهای جنگنده ترغیب و قانع کند؛ در کنار آنچه میتوانسته کجدارومریز از روسیه تهیه کند و میکند (سیستم دفاع موشکی اس300). احتمالا چین بهواسطه نداشتن نفوذ استراتژیک در این منطقه تمایل بیشتری برای در اختیار گذاشتن سیستمهای بهروز نظامی خود خواهد دانست. این موضوع نیازمند طراحی جامع و مذاکرات از پیش با این کشور خواهد بود.
انرژی: از مهمترین مؤلفههای همکاریهای بین ایران و چین مسئله انرژی است. چین برخلاف روسیه که خود منبع و صادرکننده نفت و گاز است -و ازاینرو بهطور طبیعی رقیب ایران محسوب میشود- یکی از بزرگترین مصرفکنندگان و واردکنندگان انرژی در جهان و بهویژه از ایران است. از طرفی اقتصاد چین نیز تا حد زیادی دولتی بوده و مصرفکننده نفت، پشت به قدرت دولت دارد و در نتیجه، در شرایط فشارهای تحریمی از جنس آنچه امروز شاهد هستیم، مصرفکننده چینی میتواند از مطمئنترینها در خرید انرژی از ایران باشد. این موضوع موجب نوعی تضمین دوطرفه خواهد بود: هم ایران با اطمینان میتواند بر فروش بخش تضمینشدهای از نفت خود در هر شرایطی حساب کند و هم چین که حیات و ممات اقتصاد بالندهاش به انرژی و سوخت فسیلی بستگی دارد، میتواند به دور از نفوذ ایالات متحده خرید تضمینشده انرژی داشته باشد.
رقابت چین با هند: چین در کنار تمام معادلات بینالمللی و رقابتهایی که بهویژه با ایالات متحده در منطقه و جهان دارد، به نوعی رقابت دائمی با هند نیز مبتلاست که این موضوع نیاز این کشور را به حضور در مرزهای شرقی هند و کنترل این رقیب آینده در تجارت و نفوذ راهبردی در خلیج فارس و بهویژه دریای عمان افزایش میدهد. بیآنکه آسیبی به روابط ایران و هند وارد آید این اختلاف و رقابت میتواند به سیاق آنچه امروز در نقاط بسیاری از جهان در حال انجام است، به فرصتی برای ایران بدل شده و منافعی افزون را از هر سو برای کشورمان در بر داشته باشد.
چین به مثابه عضو دائم شورای امنیت: در نظم کنونی حاکم بر فضای بینالمللی و بهخصوص با توجه به فشارهای بالقوه و بالفعلی که بر ایران در این فضا روا داشته میشود، وجود اتحادی تضمینشده با اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد که بتواند ضامن عدم تحریم ایران از سوی این نهاد بینالمللی در آینده باشد دارای اهمیت استراتژیک است. بهخصوص که به واسطه اصل چنین مناسباتی، دیگر اعضا و بهخصوص ایالات متحده با بازدارندگی اساسی مواجه بوده و در ابتدا به چنین فکری نخواهند افتاد. البته با توجه به تجارب موجود در این فقره باید اطمینان حاصل کرد که نه این وجه و نه وجوه دیگر این همراهی استراتژیک، در شرایط مختلف قربانی مصالح دیگر کشور طرف قرارداد نخواهد شد.
رقابت شدید تجاری و راهبردی چین با آمریکا: واقع امر این است که رقابت شدید تجاری میان چین و ایالات متحده امری اصیل و کتمانناشدنی است. گویا که دولت کنونی آمریکا با بیهنری این موضوع را بدل به مسئلهای حاد و پرسروصدا کرده ولی نیمنگاهی به شرایط مختلف میان دو کشور نشان میدهد که این رقابت اساسی همواره وجود خواهد داشت و حتی افزون خواهد شد. به هر حال چین در پی آن است که در سالهای پیشرو در موضوع اقتصاد از آمریکا پیشی گرفته و بتواند به تعیینکننده معادلات اقتصاد جهانی بدل شود. این موضوع خود ظرفیت جدی برای سرمایهگذاری در ایران بوده و از یک سو به واسطه مزیتهای ژئوپليتیک و نیز انرژیمحور به تأمین هدف چین کمک کرده و از سوی دیگر ایران را در طرف امن قرار خواهد داد.
مسئله ایران و آمریکا: مهمترین اولویت استراتژیک سیاست خارجی ایران از آغاز قرن بیستویکم میلادی و تا سالهای آینده ازسرگذراندن تهدیدها و تحریمهایی است که به تحریک رقبای منطقهای و با عاملیت اصلی ایالات متحده به آن تحمیل شده است، به طوری که هم چهره خود را در داخل و خارج حفظ كند و هم در عین حال مجبور به چرخشهای اساسی در مقابل سیاستهای فشار نشود. بهترین و کمهزینهترین راه این عبورها قراردادن قدرتهای رقیب در مقابل یکدیگر است به طوری که به واسطه این رقابت و بدون واردكردن آسیب به موضوع اصلی -یعنی ایران- مسئله مرتفع شده و موجودیت این موضوع با هویت تازهتعریفش به رسمیت شناخته و پذیرفته شود.
اروپا و چین: در کنار چین به عنوان شریک راهبردی نباید اهمیت اروپا را با توجه به نفوذ سیاسی این اتحادیه در فضای بینالمللی دستکم گرفت. گرچه اروپا و چین در دو سوی بازی بینالمللی قرار دارند اما با دورشدن از فضای دوقطبی جنگ سرد، مناسبات امروز بینالمللی این ظرفیت را از خود نشان میدهد که به سبک بسیاری از کشورها بتوان در کنار همکاریهای استراتژیک با چین به اروپا نیز به عنوان اولویت بعدی و نیز مبدأ بسیاری از فناوریها و مقصد انرژی در درازمدت نگاه کرد. چراکه عقل حکم میکند حتیالامکان از چیدن تمام تخممرغها در یک سبد پرهیز كنيم.
اصل بحث این است که در کنار تمام محورهای راهبردی فوق باید از تفکرات جنگسردی و قرنبیستمی فاصله گرفت و با طراحی یک سیاست درازمدت خارجی ذیل اصول تعیینشده کشور با بهشراکتگرفتن قدرتی مانند چین سرعت تنشزدایی در صحنه بینالمللی را به سود خود افزایش داد. چراکه با درمیانبودن پای کشوری مانند چین با تمام منافع استراتژیکش هزینه خصومت با ایران برای آمریکا بالا خواهد رفت و در نتیجه ایران از اولویت سیاست خارجی این کشور خارج خواهد شد. ضمن آنکه در عین حال همواره باید در ذهن داشت که راه افزایش بازده هر رابطه در صحنه بینالمللی وجود همزمان رقبای همکار در کنار هم است: نه نگاه به غرب صحیح است و نه نگاه به شرق؛ نگاه صحیح برقراری توازن حداکثری شرکا با اولویت متناسب با آن چیزی است که میتوان از آنها به سود منافع ملی دریافت کرد. منافعی که با توجه به تجربه دهههای گذشته میتوان به تقریب اطمینان داشت که نه از رهگذر آمریکا و نه روسیه در درازمدت تأمین میشوند و طراحی درازمدت سیاست خارجی ایران صرفا میتواند با برقراری توازن متناسب میان این دو، مهاری را به سود همکاریهای نزدیک با دو قطب متوازن دیگر یعنی چین و اروپا رقم بزند.
متعاقب خبرهای مربوط به پاریس در هفته گذشته یکی از مهمترینها در لابهلای اخبار دیده نشد و آن مذاکره وزیر امور خارجه در پکن درباره برنامه 25ساله همکاری استراتژیک ایران و چین بود. اتحاد راهبردی با چین به دلایل متعددی عملی و سودمند است. نخستین موردی که در یک اتحاد یا همکاری استراتژیک باید سنجید، سودمندی این رابطه بهویژه برای طرف مقابل است که این تنها تضمین عملیاتیشدن چنین برنامههایی است. چین بهواسطه موارد متنوعی انگیزه کافی را برای همکاری عمیق و گسترده با ایران دارد:
دوری از منطقه و حضور راهبردی: از میان قدرتهای جهانی تقریبا فقط روسیه است که بهواسطه نزدیکی جغرافیایی به منطقه خاورمیانه نقشهای خود را بهصورت مستقیم و بیواسطه ایفا میکند؛ قادر به ارسال جنگنده از خاک خود است، نیاز چندانی به احداث پایگاههای نظامی در کشورهای دیگر ندارد و حتی امکان انجام امور لجستیک غیرنظامی نیز بهسادگی برای او فراهم است. اما چین هم مانند ایالاتمتحده و تا حدی اروپا بهواسطه بعد مسافت برای حضور منطقهای نیازمند شریکی قابلاعتماد است. حضوری که تا این زمان با هر سنجهای باوجود مبادلات تجاری نمیتوان آن را حضوری استراتژیک و همهجانبه دانست.
مبادلات تجاری: مبادلات تجاری چین تقریبا با تمام کشورهای جهان بیتوجه به گرایش سیاسی آنها چشمگیر است. بهطوریکه این کشور بزرگترین شراکت تجاری را اتفاقا با خود ایالات متحده دارد و این البته مسئله تأثیرگذاری در معادلات مربوط به دومین اقتصاد بزرگ جهان است. درعینحال مبادلات تجاری گسترده ایران با چین خود یکی از عناصر تضمینکننده دوام رابطه است؛ چراکه برخلاف بسیاری از کشورها رابطه تجاری ایران و چین ارتباطی دوسویه است و ایران نیز در قبال واردات گسترده از چین بهطور سنتی به این کشور نفت صادر میکند.
مبادلات نظامی: آنطورکه توافقات بینالمللی انجامشده ایران به همراه قطعنامههای سازمان ملل متحد تا این لحظه بیان میدارند، بسیاری از ممنوعیتهای تسلیحاتی ایران برای خریدوفروش تجهیزات نظامی در سالهای پیشرو خاتمه مییابند. ایران با تحکیم رابطه راهبردیاش با چین میتواند از خلأ بهوجودآمده بهواسطه عدم حضور غرب- آمریکا- استفاده کرده و چین را به فروش اقلام نظامی پیشرفته و بهویژه هواپیماهای جنگنده ترغیب و قانع کند؛ در کنار آنچه میتوانسته کجدارومریز از روسیه تهیه کند و میکند (سیستم دفاع موشکی اس300). احتمالا چین بهواسطه نداشتن نفوذ استراتژیک در این منطقه تمایل بیشتری برای در اختیار گذاشتن سیستمهای بهروز نظامی خود خواهد دانست. این موضوع نیازمند طراحی جامع و مذاکرات از پیش با این کشور خواهد بود.
انرژی: از مهمترین مؤلفههای همکاریهای بین ایران و چین مسئله انرژی است. چین برخلاف روسیه که خود منبع و صادرکننده نفت و گاز است -و ازاینرو بهطور طبیعی رقیب ایران محسوب میشود- یکی از بزرگترین مصرفکنندگان و واردکنندگان انرژی در جهان و بهویژه از ایران است. از طرفی اقتصاد چین نیز تا حد زیادی دولتی بوده و مصرفکننده نفت، پشت به قدرت دولت دارد و در نتیجه، در شرایط فشارهای تحریمی از جنس آنچه امروز شاهد هستیم، مصرفکننده چینی میتواند از مطمئنترینها در خرید انرژی از ایران باشد. این موضوع موجب نوعی تضمین دوطرفه خواهد بود: هم ایران با اطمینان میتواند بر فروش بخش تضمینشدهای از نفت خود در هر شرایطی حساب کند و هم چین که حیات و ممات اقتصاد بالندهاش به انرژی و سوخت فسیلی بستگی دارد، میتواند به دور از نفوذ ایالات متحده خرید تضمینشده انرژی داشته باشد.
رقابت چین با هند: چین در کنار تمام معادلات بینالمللی و رقابتهایی که بهویژه با ایالات متحده در منطقه و جهان دارد، به نوعی رقابت دائمی با هند نیز مبتلاست که این موضوع نیاز این کشور را به حضور در مرزهای شرقی هند و کنترل این رقیب آینده در تجارت و نفوذ راهبردی در خلیج فارس و بهویژه دریای عمان افزایش میدهد. بیآنکه آسیبی به روابط ایران و هند وارد آید این اختلاف و رقابت میتواند به سیاق آنچه امروز در نقاط بسیاری از جهان در حال انجام است، به فرصتی برای ایران بدل شده و منافعی افزون را از هر سو برای کشورمان در بر داشته باشد.
چین به مثابه عضو دائم شورای امنیت: در نظم کنونی حاکم بر فضای بینالمللی و بهخصوص با توجه به فشارهای بالقوه و بالفعلی که بر ایران در این فضا روا داشته میشود، وجود اتحادی تضمینشده با اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد که بتواند ضامن عدم تحریم ایران از سوی این نهاد بینالمللی در آینده باشد دارای اهمیت استراتژیک است. بهخصوص که به واسطه اصل چنین مناسباتی، دیگر اعضا و بهخصوص ایالات متحده با بازدارندگی اساسی مواجه بوده و در ابتدا به چنین فکری نخواهند افتاد. البته با توجه به تجارب موجود در این فقره باید اطمینان حاصل کرد که نه این وجه و نه وجوه دیگر این همراهی استراتژیک، در شرایط مختلف قربانی مصالح دیگر کشور طرف قرارداد نخواهد شد.
رقابت شدید تجاری و راهبردی چین با آمریکا: واقع امر این است که رقابت شدید تجاری میان چین و ایالات متحده امری اصیل و کتمانناشدنی است. گویا که دولت کنونی آمریکا با بیهنری این موضوع را بدل به مسئلهای حاد و پرسروصدا کرده ولی نیمنگاهی به شرایط مختلف میان دو کشور نشان میدهد که این رقابت اساسی همواره وجود خواهد داشت و حتی افزون خواهد شد. به هر حال چین در پی آن است که در سالهای پیشرو در موضوع اقتصاد از آمریکا پیشی گرفته و بتواند به تعیینکننده معادلات اقتصاد جهانی بدل شود. این موضوع خود ظرفیت جدی برای سرمایهگذاری در ایران بوده و از یک سو به واسطه مزیتهای ژئوپليتیک و نیز انرژیمحور به تأمین هدف چین کمک کرده و از سوی دیگر ایران را در طرف امن قرار خواهد داد.
مسئله ایران و آمریکا: مهمترین اولویت استراتژیک سیاست خارجی ایران از آغاز قرن بیستویکم میلادی و تا سالهای آینده ازسرگذراندن تهدیدها و تحریمهایی است که به تحریک رقبای منطقهای و با عاملیت اصلی ایالات متحده به آن تحمیل شده است، به طوری که هم چهره خود را در داخل و خارج حفظ كند و هم در عین حال مجبور به چرخشهای اساسی در مقابل سیاستهای فشار نشود. بهترین و کمهزینهترین راه این عبورها قراردادن قدرتهای رقیب در مقابل یکدیگر است به طوری که به واسطه این رقابت و بدون واردكردن آسیب به موضوع اصلی -یعنی ایران- مسئله مرتفع شده و موجودیت این موضوع با هویت تازهتعریفش به رسمیت شناخته و پذیرفته شود.
اروپا و چین: در کنار چین به عنوان شریک راهبردی نباید اهمیت اروپا را با توجه به نفوذ سیاسی این اتحادیه در فضای بینالمللی دستکم گرفت. گرچه اروپا و چین در دو سوی بازی بینالمللی قرار دارند اما با دورشدن از فضای دوقطبی جنگ سرد، مناسبات امروز بینالمللی این ظرفیت را از خود نشان میدهد که به سبک بسیاری از کشورها بتوان در کنار همکاریهای استراتژیک با چین به اروپا نیز به عنوان اولویت بعدی و نیز مبدأ بسیاری از فناوریها و مقصد انرژی در درازمدت نگاه کرد. چراکه عقل حکم میکند حتیالامکان از چیدن تمام تخممرغها در یک سبد پرهیز كنيم.
اصل بحث این است که در کنار تمام محورهای راهبردی فوق باید از تفکرات جنگسردی و قرنبیستمی فاصله گرفت و با طراحی یک سیاست درازمدت خارجی ذیل اصول تعیینشده کشور با بهشراکتگرفتن قدرتی مانند چین سرعت تنشزدایی در صحنه بینالمللی را به سود خود افزایش داد. چراکه با درمیانبودن پای کشوری مانند چین با تمام منافع استراتژیکش هزینه خصومت با ایران برای آمریکا بالا خواهد رفت و در نتیجه ایران از اولویت سیاست خارجی این کشور خارج خواهد شد. ضمن آنکه در عین حال همواره باید در ذهن داشت که راه افزایش بازده هر رابطه در صحنه بینالمللی وجود همزمان رقبای همکار در کنار هم است: نه نگاه به غرب صحیح است و نه نگاه به شرق؛ نگاه صحیح برقراری توازن حداکثری شرکا با اولویت متناسب با آن چیزی است که میتوان از آنها به سود منافع ملی دریافت کرد. منافعی که با توجه به تجربه دهههای گذشته میتوان به تقریب اطمینان داشت که نه از رهگذر آمریکا و نه روسیه در درازمدت تأمین میشوند و طراحی درازمدت سیاست خارجی ایران صرفا میتواند با برقراری توازن متناسب میان این دو، مهاری را به سود همکاریهای نزدیک با دو قطب متوازن دیگر یعنی چین و اروپا رقم بزند.