یادداشتی بر «سهگانه خاورمیانه» گروس عبدالملكيان
جنگ، عشق، تنهايي
احمد پوری
«سهگانه خاورمیانه» مجموعه شعر گروس عبدالملکیان در پیشخوان کتابفروشیها است. گروس تا رسیدن به این مجموعه راهی طولانی گذرانده و اینک با اعتماد و صلابت بیشتری اشعاری را سروده است که بدون شک اثری در خور توجه و جذاب است در شعر امروز. جوششی بودن نخستین اثر گروس کمکم جای خود را به معماری دقیقتر و توجه بیشتر به ساختار شعری داده بود که میشود مصداق آن را در مجموعه «پذیرفتن» بهروشنی دید. توجه وسواسگونه او برای بنای ساختمانی استوار او را از شوریدگی سرودههای نخستینش دور کرده بود اما با آخرین مجموعهای که اینک در دست ماست چرخشی نرم بهسوی جوششی بودن شعرش کرده است که این، «سهگانه خاورمیانه» را ویژه و زیباتر کرده است. در این اشعار او از تاریکیها و هول جنگ آرامآرام عبور کرده و ما را با زیباترین و مؤثرترین واژهها و سطرها با چهره کریه جنگ آشنا میکند. بچههایی را نشانمان میدهد که «به نافشان در شکم مادر چنگ زدهاند و نمیخواهند به دنیا بیایند». به مورچههایی اشاره میکند که «اندوه زمین را جابهجا میکنند» و ابرهایی را نشان میدهد که «دارند ماه را در آسمان چال میکنند». چهره زشت جنگ با مؤثرترین و هولناکترین واژهها به تصویر کشیده میشود. شاعر با مهارت قابلتوجهی میخواهد چنان زخم تلخ و عمیقی در جان و وجدانمان بکارد که هرگز رهایمان نکند و وادارمان کند به چراهای آن بپردازیم و خاطرهاش را «با میخ به جمجمه خود بکوبیم». کودکی که جنگ را نظاره میکند، بزرگ نمیشود اما کار بزرگان را میکند. با یک دست پدر را میگیرد تا در ازدحام گم نشود و با دست دیگر جنازه او را میشوید. کابوسهای جنگ مجال نمیدهند او بهتدریج بزرگ شود و زندگی کند. انسانی که جنگ را پشت سر میگذارد به ویرانهای در سکوت میرسد که زیباییهای زندگی زیر خروارها خاک دفن شده است. او عاشق میشود اما در زیباترین لحظات عشق یارای گریز از کابوسهای مانده از جنگ را ندارد. پلنگی زخمی است که «بازگشته تا در آغوش عشق خود منقرض شود». در بخش عاشقانه این مجموعه گاه شاعر از طرحی که در سر دارد تا اثر هولناک جنگ را با شیرینی عشق درهمآمیزد فاصله میگیرد و گویا فراموش میکند که بر سر این عشق سایهای مهیب افتاده است. از یاری که او را ترک کرده است، گله میکند: «شبها لباسهایش را اتو میزند همانطور غذا میخورد همانطور کار میکند» اما یار رخ نمینماید. در بیشتر شعرهای این بخش سایه جنگ دیگر نیست و این اشعار میتوانند بهراحتی در مجموعه دیگری که ربطی به جنگ و خاورمیانه ندارد جای گیرند. همانگونه که از عنوان کتاب روشن است، مجموعه آخرین بخش خود را به تنهایی اختصاص داده است. تنهایی انسانی که نخست کودکی و نوجوانیاش را در آتش هولناک جنگ سیر میکند و سپس عاشق میشود و معشوق او را ترک میکند و سرانجام به تنهایی پناه میبرد. بخش تنهایی بسیار کم و مختصر است و به نظر میرسد شاعر برنامهریزی مشخصی برایش نداشته است. در این بخش راوی، شادیهای بزرگ را ترک میکند و به دلخوشیهای کوچک بسنده میکند؛ چراکه جنگ و ناکامی در عشق چیزی برای او جا نگذاشته جز «نوشتن خود با خون و پاک کردن آن». مجموعه سهگانه خاورمیانه یکی از آثار قابل توجه و زیبای شعری ما است. گروس عبدالملکیان بار دیگر اثری در اختیارمان گذاشته است که میتوان با آسودگی آن را نمونه خوبی از شعر امروز ایران دانست.
«سهگانه خاورمیانه» مجموعه شعر گروس عبدالملکیان در پیشخوان کتابفروشیها است. گروس تا رسیدن به این مجموعه راهی طولانی گذرانده و اینک با اعتماد و صلابت بیشتری اشعاری را سروده است که بدون شک اثری در خور توجه و جذاب است در شعر امروز. جوششی بودن نخستین اثر گروس کمکم جای خود را به معماری دقیقتر و توجه بیشتر به ساختار شعری داده بود که میشود مصداق آن را در مجموعه «پذیرفتن» بهروشنی دید. توجه وسواسگونه او برای بنای ساختمانی استوار او را از شوریدگی سرودههای نخستینش دور کرده بود اما با آخرین مجموعهای که اینک در دست ماست چرخشی نرم بهسوی جوششی بودن شعرش کرده است که این، «سهگانه خاورمیانه» را ویژه و زیباتر کرده است. در این اشعار او از تاریکیها و هول جنگ آرامآرام عبور کرده و ما را با زیباترین و مؤثرترین واژهها و سطرها با چهره کریه جنگ آشنا میکند. بچههایی را نشانمان میدهد که «به نافشان در شکم مادر چنگ زدهاند و نمیخواهند به دنیا بیایند». به مورچههایی اشاره میکند که «اندوه زمین را جابهجا میکنند» و ابرهایی را نشان میدهد که «دارند ماه را در آسمان چال میکنند». چهره زشت جنگ با مؤثرترین و هولناکترین واژهها به تصویر کشیده میشود. شاعر با مهارت قابلتوجهی میخواهد چنان زخم تلخ و عمیقی در جان و وجدانمان بکارد که هرگز رهایمان نکند و وادارمان کند به چراهای آن بپردازیم و خاطرهاش را «با میخ به جمجمه خود بکوبیم». کودکی که جنگ را نظاره میکند، بزرگ نمیشود اما کار بزرگان را میکند. با یک دست پدر را میگیرد تا در ازدحام گم نشود و با دست دیگر جنازه او را میشوید. کابوسهای جنگ مجال نمیدهند او بهتدریج بزرگ شود و زندگی کند. انسانی که جنگ را پشت سر میگذارد به ویرانهای در سکوت میرسد که زیباییهای زندگی زیر خروارها خاک دفن شده است. او عاشق میشود اما در زیباترین لحظات عشق یارای گریز از کابوسهای مانده از جنگ را ندارد. پلنگی زخمی است که «بازگشته تا در آغوش عشق خود منقرض شود». در بخش عاشقانه این مجموعه گاه شاعر از طرحی که در سر دارد تا اثر هولناک جنگ را با شیرینی عشق درهمآمیزد فاصله میگیرد و گویا فراموش میکند که بر سر این عشق سایهای مهیب افتاده است. از یاری که او را ترک کرده است، گله میکند: «شبها لباسهایش را اتو میزند همانطور غذا میخورد همانطور کار میکند» اما یار رخ نمینماید. در بیشتر شعرهای این بخش سایه جنگ دیگر نیست و این اشعار میتوانند بهراحتی در مجموعه دیگری که ربطی به جنگ و خاورمیانه ندارد جای گیرند. همانگونه که از عنوان کتاب روشن است، مجموعه آخرین بخش خود را به تنهایی اختصاص داده است. تنهایی انسانی که نخست کودکی و نوجوانیاش را در آتش هولناک جنگ سیر میکند و سپس عاشق میشود و معشوق او را ترک میکند و سرانجام به تنهایی پناه میبرد. بخش تنهایی بسیار کم و مختصر است و به نظر میرسد شاعر برنامهریزی مشخصی برایش نداشته است. در این بخش راوی، شادیهای بزرگ را ترک میکند و به دلخوشیهای کوچک بسنده میکند؛ چراکه جنگ و ناکامی در عشق چیزی برای او جا نگذاشته جز «نوشتن خود با خون و پاک کردن آن». مجموعه سهگانه خاورمیانه یکی از آثار قابل توجه و زیبای شعری ما است. گروس عبدالملکیان بار دیگر اثری در اختیارمان گذاشته است که میتوان با آسودگی آن را نمونه خوبی از شعر امروز ایران دانست.