|

تتلو در كلاس

محمدرضا نیک‌نژاد

در نزدیک دو دهه معلمی‌ام کمتر پیش آمده است در نخستین جلسه کلاس، درس بدهم. جلسه نخست فرصتی برای آشنایی و برقراری ارتباط حرفه‌ای و عاطفی با بچه‌ها و تعیین چارچوب‌های آموزشی و اخلاقی و انضباطی است... . امسال در یکی از همین کلاس‌ها، پس از معرفی خودم و درسم و دل‌مشغولی‌های فردی و اجتماعی‌ام به دانش‌آموزان، گفتم هر کس دوست دارد، می‌تواند از خودش و دیدگاهش نسبت به درس فیزیک و فعالیت‌های بیرون از مدرسه‌اش سخن بگوید. هر کس به فراخور شرایط و البته خواستش حرف‌هایی زد. پس از سخنان هر کدامشان، جمله یا جمله‌هایی به حرف‌هایشان می‌افزودم و گاهی هم توضیح بیشتری می‌خواستم، تا مازیار که واپسین‌شان بود. دل‌مشغولی مازیار موسیقی است و افزون بر نواختن چند ساز، آهنگ‌سازی می‌کند؛ آن هم در سبک رپ. پس از اندکی گپ‌وگفت، ناگهان یاد «تتلو» افتادم و دنبال‌کننده‌های میلیونی‌اش در اینستاگرام و... این بهانه‌ای برای گفت‌وگوی بیشتر شد. مازیار و دیگر هم‌کلاسی‌هایش را مخاطب قرار دادم و نظرشان را درباره او، آهنگ‌هایش، رفتارهای شخصی و اجتماعی‌اش جویا شدم. تقریبا همه بچه‌ها با لبخند درباره‌اش سخن می‌گفتند. یکی گفت از صراحت و نترسی‌اش خوشم می‌آید. گفتم حتی اگر این صراحت، چنان باشد که مرزهای اخلاقی و عرفی جامعه را رد کند؟ آن یکی گفت درست است که حرف‌های زشت می‌زد اما لابه‌لای همان حرف‌ها چیزهایی را به پرسش می‌گیرد که مردم و به‌ویژه ما جوانان را اذیت می‌کند! گفتم دیگرانی هم هستند که بدون گذر از مرزهای عرفی از این جنس حرف‌ها می‌زنند و جامعه و فرهنگ و سیاست را نقد می‌کنند! چرا باید او، در میان آن همه، این اندازه محبوب باشد؟ دیگری گفت با مزه است و با رفتارش حال می‌کنيم!

گفتم: آیا می‌شود این حال‌کردن را با برادر و خواهر و خانواده‌ات هم به اشتراک بگذاری؟ با خنده گفت نه بابا! همیشه با گوشی ترانه‌هایش را می‌شنوم! مازیار گفت آقا هر چه هست، در کارش وارد است و از نظر تکنیکی سطحش بالاست و... گفتم سطح او بالاتر است یا «هیچکس»؟ او تکنیکی‌تر است یا «یاس»؟... داشتند تأیید می‌کردند که زنگ خورد. بیرون آمدم و همچنان به دیدگاه‌های بچه‌ها درباره تتلو می‌اندیشیدم. به نظرم رسيد بسیاری از جوانان- به فراخور سن‌شان- به‌خاطر دیدن فردی با منشي متفاوت، رفتاری خلاف جریان جامعه، چهره‌ای متفاوت با معیارهای تعریف‌شده فرهنگ و سیاستِ چیره و... به دنبال او می‌روند!
گرچه پس از آمار شگفت‌آور 16 ميليون کامنت‌دهندگان تتلو، بسیاری از کنشگران هنری، فرهنگی، اجتماعی و... در تحلیل‌هایشان به محدودیت هنرمندان اصيل در جامعه ایران اشاره کرده‌اند اما به نظر می‌رسد حذف تحمیلی و سلیقه‌ای برخی سبک‌ها از فضای حقیقی جامعه، همه هنرمندان این سبک‌ها را با یک چوب‌راندن، جلوگیری از رشد طبیعی‌شان در جامعه هنری و همچنین جلوگیری از برگزاری کنسرت‌های آنان و... بخشی از مشکل باشد. به گفته یکی از بچه‌ها، چه بسا اگر تتلو در ایران فرصت حضور و بروز بیشتر و البته طبیعی‌تری می‌یافت، امروز مایه نگرانی نبود! شاید برای تتلو دیر باشد اما برای هنرمندان پرشمار سبک‌های تازه و از آن مهم‌تر، برای نسل جوان هواخواه آنان که در هنر نیز به دنبال چهره‌هایی متفاوت هستند، فرصت همچنان باقی است! فرصت انتخابی برآمده از آزادی، نه واکنشی در برابر تحمیل و فشار و خواست نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که چنین انتخابی بی‌گمان اصیل‌تر، ماندگارتر و آینده‌سازتر خواهد بود.

در نزدیک دو دهه معلمی‌ام کمتر پیش آمده است در نخستین جلسه کلاس، درس بدهم. جلسه نخست فرصتی برای آشنایی و برقراری ارتباط حرفه‌ای و عاطفی با بچه‌ها و تعیین چارچوب‌های آموزشی و اخلاقی و انضباطی است... . امسال در یکی از همین کلاس‌ها، پس از معرفی خودم و درسم و دل‌مشغولی‌های فردی و اجتماعی‌ام به دانش‌آموزان، گفتم هر کس دوست دارد، می‌تواند از خودش و دیدگاهش نسبت به درس فیزیک و فعالیت‌های بیرون از مدرسه‌اش سخن بگوید. هر کس به فراخور شرایط و البته خواستش حرف‌هایی زد. پس از سخنان هر کدامشان، جمله یا جمله‌هایی به حرف‌هایشان می‌افزودم و گاهی هم توضیح بیشتری می‌خواستم، تا مازیار که واپسین‌شان بود. دل‌مشغولی مازیار موسیقی است و افزون بر نواختن چند ساز، آهنگ‌سازی می‌کند؛ آن هم در سبک رپ. پس از اندکی گپ‌وگفت، ناگهان یاد «تتلو» افتادم و دنبال‌کننده‌های میلیونی‌اش در اینستاگرام و... این بهانه‌ای برای گفت‌وگوی بیشتر شد. مازیار و دیگر هم‌کلاسی‌هایش را مخاطب قرار دادم و نظرشان را درباره او، آهنگ‌هایش، رفتارهای شخصی و اجتماعی‌اش جویا شدم. تقریبا همه بچه‌ها با لبخند درباره‌اش سخن می‌گفتند. یکی گفت از صراحت و نترسی‌اش خوشم می‌آید. گفتم حتی اگر این صراحت، چنان باشد که مرزهای اخلاقی و عرفی جامعه را رد کند؟ آن یکی گفت درست است که حرف‌های زشت می‌زد اما لابه‌لای همان حرف‌ها چیزهایی را به پرسش می‌گیرد که مردم و به‌ویژه ما جوانان را اذیت می‌کند! گفتم دیگرانی هم هستند که بدون گذر از مرزهای عرفی از این جنس حرف‌ها می‌زنند و جامعه و فرهنگ و سیاست را نقد می‌کنند! چرا باید او، در میان آن همه، این اندازه محبوب باشد؟ دیگری گفت با مزه است و با رفتارش حال می‌کنيم!

گفتم: آیا می‌شود این حال‌کردن را با برادر و خواهر و خانواده‌ات هم به اشتراک بگذاری؟ با خنده گفت نه بابا! همیشه با گوشی ترانه‌هایش را می‌شنوم! مازیار گفت آقا هر چه هست، در کارش وارد است و از نظر تکنیکی سطحش بالاست و... گفتم سطح او بالاتر است یا «هیچکس»؟ او تکنیکی‌تر است یا «یاس»؟... داشتند تأیید می‌کردند که زنگ خورد. بیرون آمدم و همچنان به دیدگاه‌های بچه‌ها درباره تتلو می‌اندیشیدم. به نظرم رسيد بسیاری از جوانان- به فراخور سن‌شان- به‌خاطر دیدن فردی با منشي متفاوت، رفتاری خلاف جریان جامعه، چهره‌ای متفاوت با معیارهای تعریف‌شده فرهنگ و سیاستِ چیره و... به دنبال او می‌روند!
گرچه پس از آمار شگفت‌آور 16 ميليون کامنت‌دهندگان تتلو، بسیاری از کنشگران هنری، فرهنگی، اجتماعی و... در تحلیل‌هایشان به محدودیت هنرمندان اصيل در جامعه ایران اشاره کرده‌اند اما به نظر می‌رسد حذف تحمیلی و سلیقه‌ای برخی سبک‌ها از فضای حقیقی جامعه، همه هنرمندان این سبک‌ها را با یک چوب‌راندن، جلوگیری از رشد طبیعی‌شان در جامعه هنری و همچنین جلوگیری از برگزاری کنسرت‌های آنان و... بخشی از مشکل باشد. به گفته یکی از بچه‌ها، چه بسا اگر تتلو در ایران فرصت حضور و بروز بیشتر و البته طبیعی‌تری می‌یافت، امروز مایه نگرانی نبود! شاید برای تتلو دیر باشد اما برای هنرمندان پرشمار سبک‌های تازه و از آن مهم‌تر، برای نسل جوان هواخواه آنان که در هنر نیز به دنبال چهره‌هایی متفاوت هستند، فرصت همچنان باقی است! فرصت انتخابی برآمده از آزادی، نه واکنشی در برابر تحمیل و فشار و خواست نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که چنین انتخابی بی‌گمان اصیل‌تر، ماندگارتر و آینده‌سازتر خواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها