یادی از استاد حسین دهلوی
با اینکه بزرگ بود، قدر ندید!
حمید فرید: سالها پیش که موسیقی را جدیتر از اکنون دنبال میکردم، بهدنبال نقش «ربع پرده» در موسیقی ایران بودم. قسمتی از موسیقی که فقط مختص موسیقی خودمان بود. برای درک بهتر این امر از هیچ منبعی نمیگذشتم. در آن زمان به نوشتهای از حسین دهلوی با عنوان «نقش ربع پرده در موسیقی ایرانی» در جواب مطلبی که به سیاق غربگرایانه «وجود ربع پرده را از عوامل عقبماندگی موسیقی ایران تلقی کرده بود»، برخورد کردم. دهلوی کار کسانی را که خواهان حذف کامل ربع پرده از موسیقی ایرانی بودند، مانند ازبینبردن میراث ملی چون تختجمشید میدانست! دلم میخواست برای هفتم مهر، روز تولد حسین دهلوی، مطلبی بنویسم که مثل بسیاری از کارهایم در این مشغله روزمرگی و کاری به دست فراموشی سپرده شد و اکنون بهسان مردهپرستی در مهر ماه اما برای خاموشیاش مینویسم. استاد حسین دهلوی از جمله آهنگسازانی بود که با وجود سبکهای متفاوتی که در آهنگسازی ارائه میکرد، سعی کرد فرهنگ موسیقی ملی را در آثارش نمایان کند و مسلما شیوه آهنگسازیاش با آهنگسازان دیگر فرق میکرد. دوران آهنگسازی او را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: دوره اول با ساختن قطعه سبکبال در دستگاه شور آغاز و دوره دوم با ساختن اپرای «خسرو و شیرین» شروع شد. دهلوی در دوران اول آهنگسازیاش مستقیما از موسیقی دستگاهی و گوشههای مختلف موسیقی ایرانی در کارهایش (از فواصل ریزپرده) استفاده میکرد و در دوران دوم آهنگسازی از یک فضا و اتمسفر کلی ایرانی و شرقی در آثارش بهره میبرد و خود را بههیچوجه در استفاده از فواصل ریزپرده مقید نمیکرد. کنسرتینو برای سنتور و ارکستر، به یاد صبا و شورآفرین در ابوعطا در زمره آثار مهم دوران اول او، و سوئیت بیژن و منیژه و اپرای مانی و مانا از دیگر کارهای مهم دوران دوم آهنگسازی دهلوی به شمار میرود. در عمده آثار دهلوی که با نگرشی بر موسیقی ملی ایران ساخته شدهاند، در کنار گروه سازهای زهی (متشکل از ویلنهای اول و دوم، ویولا، ویلنسل و کنترباس) و بادی چوبی (عمدتا شامل فلوت، ابوا، کلارینت و کلارینت باس) یک گروه از سازهای مضرابی ایران (شامل سنتور، تار و عود) نیز قرار میگیرند. در این آثار خصوصیات دستگاهها و آوازهای ایرانی از جمله ربع پردهها و گرایشهای درجات مختلف گامها دقیقا رعایت میشوند. در غالب این آثار اجرای ربع پردهها که خاص موسیقی ایرانی است به سازهای زهی و بادی چوبی نیز واگذار شدهاند که گوش نوازنده باید دقیقا با موسیقی ایرانی آشنا باشد و بهویژه اجرای آنها در سازهای بادی که عملا فاقد این فواصل هستند دشوارتر میشد و نوازنده باید این فواصل را از طریق تغییر طول لوله صوتی با لبهای خود ایجاد میکرد. دهلوی در هارمونیزاسیون و تنظیم این قطعات از شیوه خاص خود استفاده کرده و اصولا تابهحال نیز روش جامع و مدونی برای این کار ارائه نشده است. از دهلوی میتوان آثار آهنگسازی برای فیلم در تاریخ سینما نیز شنید؛ موسیقیهایی که استاد برای چند مستند ابراهیم گلستان ساخته، نمونه بارز این آثار است. حسین دهلوی، در سال۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. او آموزش موسیقی را از پنج سالگی نزد پدرش، معزالدین دهلوی که از شاگردان علیاکبر شهنازی بود، آغاز کرد. فراگیری ویلن را نزد ابوالحسن صبا پیگرفت و در هنرستان عالی موسیقی نزد حسین ناصحی و هایمو تویبر آهنگسازی را فراگرفت. در نوزدهمین دوره انتخاب کتاب سال در سال ۱۳۷۹ برای کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» جایزه کتاب سال را دریافت کرد. همچنین در سومین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۲ نیز به عنوان «چهره ماندگار» معرفی شد. دهلوی در زمینه نوآوری در موسیقی ایرانی تلاشهای زیادی داشت. تدوین متد تمبک بهدست او و جمعی دیگر از جمله حسین تهرانی، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی و هوشنگ ظریف برای بهبود جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و آسانسازی آموزش این ساز، توجه به ساخت سنتور کروماتیک برای جبران مشکل کوک این ساز برای استفاده در ارکستر از این دست هستند. دهلوی پرکارترین مرد موسیقی در زمینه استانداردهای موسیقی بود و کتابهای متعدد در زمینه موسیقی با همفکری و همکاری او به چاپ رسیده است. او سرانجام در بیستوسوم مهرماه در بیمارستان شریعتی تهران دیده از جهان فروبست. استاد حسین دهلوی در سالهای پایانی عمرش بیماریهای سختی را تحمل کرده بود؛ بهطوریکه حافظهاش را از دست داده و چون ما که یادی از او نکردیم دیگر چیزی را به خاطر نمیآورد. سختیهایی که بر استاد دهلوی در این سالها از طرف مخالفانش، چه در زمینه موسیقی و چه مسئولان موسیقی میرفت، او را دچار بیماریهای متعددی کرد که مصرف داروهای آن باعث بیماری فراموشی در او شده بود؛ بهطوریکه در ابتدای بیماریاش در اولین برخورد با شاگردانش از ایشان نقل شده: «اگر شما را بیرون از کلاس دیدم و به خاطر نیاوردم پیشاپیش عذرخواهی میکنم». بر این روزگار و مردمانش حرجی نیست ولی ایکاش میشد بیشتر به فکر فرهنگ بزرگمان و بزرگان فرهنگمان باشیم.
مهین صدفی[1]: استاد حسین دهلوی، بزرگمردی که افتخار بیش از یک دهه همکاری با ایشان را در فصلنامه هنر داشتم، طی چهار شماره (38-34) بخشی از کتاب ارزشمند «پیوند شعر و موسیقی آوازی» را برای نشر به فصلنامه سپردند. بماند که در طی چهار شماره از مافوقم تذکر گرفتم که بخش موسیقی نشریه تکراری شده! و چرا از دیگران مقاله نمیگیرم ... هرچه گفتم این کتاب ماحصل 40 سال پژوهش و دانش و تجربه ایشان است که از سر لطف و عشق به موسیقی و هنر و در کمال فروتنی برای چاپ در اختیار ما میگذارند، آن مافوق را همچنان قصد پذیرش مطلب نبود ... (بگذریم و شرح سویههایی از این دست بماند برای روزی که خاطرات 50 شماره نشریه فصلنامه هنر- که تعطیل شد- و نیز 32 سال کار در معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان نشر یابد ...). پس از نشر بخشی از کتاب در آن چهار شماره استاد دهلوی گفتند: «ناراحت نباشید! همین که در همین چهار شماره منتشر شده و مخاطبان آن را خواندهاند خوب است!». یادم هست که سومین بخش از کتاب در حال آمادهشدن برای چاپ بود که استاد دهلوی با پای شکسته و دو چوب زیربغل برای کنترل نهایی صفحهآرایی به دفتر نشریه میآمدند و هرچه میگفتم استاد قبل از چاپ حتما میفرستم منزل که مقاله را ببینید، نپذیرفتند و از صبح اول وقت تا حدود سه بعدازظهر در دفتر نشریه ماندند و با صبوری و حوصلهای وصفناشدنی بر کار متمرکز بودند. آن زمان برنامه کامپیوتری که نتنویسی موسیقی انجام شود کم بود و ما هم در نشریه اساسا کسی را که با این برنامه آشنا باشد نداشتیم. کار تمام نشد و نپذیرفتند که پس از اتمام کار برایشان بفرستم و روز بعد مجدد با همان پای شکسته آمدند، با چه شور و عشقی و چقدر بیچشمداشت. بعدها این مجموعهمقالات به صورت کامل و با عنوان کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» منتشر شد. ایشان، این انسان همیشه معلم، یک نسخه از آن را برایم امضا کردند و آوردند که ارزشمندترین کتاب کتابخانهام است. بعدتر این کتاب جایزه کتاب سال را از آن خود کرد، همانطور که کتاب استاد مصطفی کمال پورتراب که تماما در فصلنامه منتشر شده بود و بسیاری دیگر تا فصلنامه تعطیل شد. من شرمنده فروتنی، صداقت و رفتار پدرانه و طنز شیرین و روحیه همیشه معلم ایشان ماندم. در سال 1377 یا 78، به دعوت ستاد جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی، پذیرفتم تا اپرای «مانا و مانی» استاد دهلوی را که عاشقانه دوستش داشت، به شیوه عروسکی اجرا کنم. به همت همکاران ارکستر سمفونیک و کر کارها عالی پیش میرفت و استاد دهلوی بهیکباره جوان شدند و سر شوق آمدند و دیگر ردی از افسردگی در ایشان دیده نمیشد تا از طرف جشنواره خبر آوردند که تنها مبلغِ ... (بماند که نگفتن بهتر است) به این کار اختصاص مییابد؛ مبلغی که حتی کفاف ساخت عروسکها و دکور را نمیداد، چه رسد به هزینههای یک گروه حدودا صدنفری! به هر جانکندنی بود! با دریغ و افسوس موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و از حضور در جشنواره انصراف دادم. موسیقی بهتنهایی به پاس یک عمر فعالیت هنری صادقانه استاد چند اجرا رفت. اما شبی که استاد منزل ما بودند، با افسردگی تمام گفتند دیدید! عروسکی هم نشد اجرا کنیم ... دریغ و درد. بدرود بزرگمرد، تا همیشه در آرامش باشید. اگر عمری بود و توانی، از این افتخار نخواهم گذشت.
[1] مدیر اجرائی فصلنامه هنر در فاصله سالهای 1376 تا 1389. (شمارههای 34 تا 82).
حمید فرید: سالها پیش که موسیقی را جدیتر از اکنون دنبال میکردم، بهدنبال نقش «ربع پرده» در موسیقی ایران بودم. قسمتی از موسیقی که فقط مختص موسیقی خودمان بود. برای درک بهتر این امر از هیچ منبعی نمیگذشتم. در آن زمان به نوشتهای از حسین دهلوی با عنوان «نقش ربع پرده در موسیقی ایرانی» در جواب مطلبی که به سیاق غربگرایانه «وجود ربع پرده را از عوامل عقبماندگی موسیقی ایران تلقی کرده بود»، برخورد کردم. دهلوی کار کسانی را که خواهان حذف کامل ربع پرده از موسیقی ایرانی بودند، مانند ازبینبردن میراث ملی چون تختجمشید میدانست! دلم میخواست برای هفتم مهر، روز تولد حسین دهلوی، مطلبی بنویسم که مثل بسیاری از کارهایم در این مشغله روزمرگی و کاری به دست فراموشی سپرده شد و اکنون بهسان مردهپرستی در مهر ماه اما برای خاموشیاش مینویسم. استاد حسین دهلوی از جمله آهنگسازانی بود که با وجود سبکهای متفاوتی که در آهنگسازی ارائه میکرد، سعی کرد فرهنگ موسیقی ملی را در آثارش نمایان کند و مسلما شیوه آهنگسازیاش با آهنگسازان دیگر فرق میکرد. دوران آهنگسازی او را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: دوره اول با ساختن قطعه سبکبال در دستگاه شور آغاز و دوره دوم با ساختن اپرای «خسرو و شیرین» شروع شد. دهلوی در دوران اول آهنگسازیاش مستقیما از موسیقی دستگاهی و گوشههای مختلف موسیقی ایرانی در کارهایش (از فواصل ریزپرده) استفاده میکرد و در دوران دوم آهنگسازی از یک فضا و اتمسفر کلی ایرانی و شرقی در آثارش بهره میبرد و خود را بههیچوجه در استفاده از فواصل ریزپرده مقید نمیکرد. کنسرتینو برای سنتور و ارکستر، به یاد صبا و شورآفرین در ابوعطا در زمره آثار مهم دوران اول او، و سوئیت بیژن و منیژه و اپرای مانی و مانا از دیگر کارهای مهم دوران دوم آهنگسازی دهلوی به شمار میرود. در عمده آثار دهلوی که با نگرشی بر موسیقی ملی ایران ساخته شدهاند، در کنار گروه سازهای زهی (متشکل از ویلنهای اول و دوم، ویولا، ویلنسل و کنترباس) و بادی چوبی (عمدتا شامل فلوت، ابوا، کلارینت و کلارینت باس) یک گروه از سازهای مضرابی ایران (شامل سنتور، تار و عود) نیز قرار میگیرند. در این آثار خصوصیات دستگاهها و آوازهای ایرانی از جمله ربع پردهها و گرایشهای درجات مختلف گامها دقیقا رعایت میشوند. در غالب این آثار اجرای ربع پردهها که خاص موسیقی ایرانی است به سازهای زهی و بادی چوبی نیز واگذار شدهاند که گوش نوازنده باید دقیقا با موسیقی ایرانی آشنا باشد و بهویژه اجرای آنها در سازهای بادی که عملا فاقد این فواصل هستند دشوارتر میشد و نوازنده باید این فواصل را از طریق تغییر طول لوله صوتی با لبهای خود ایجاد میکرد. دهلوی در هارمونیزاسیون و تنظیم این قطعات از شیوه خاص خود استفاده کرده و اصولا تابهحال نیز روش جامع و مدونی برای این کار ارائه نشده است. از دهلوی میتوان آثار آهنگسازی برای فیلم در تاریخ سینما نیز شنید؛ موسیقیهایی که استاد برای چند مستند ابراهیم گلستان ساخته، نمونه بارز این آثار است. حسین دهلوی، در سال۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. او آموزش موسیقی را از پنج سالگی نزد پدرش، معزالدین دهلوی که از شاگردان علیاکبر شهنازی بود، آغاز کرد. فراگیری ویلن را نزد ابوالحسن صبا پیگرفت و در هنرستان عالی موسیقی نزد حسین ناصحی و هایمو تویبر آهنگسازی را فراگرفت. در نوزدهمین دوره انتخاب کتاب سال در سال ۱۳۷۹ برای کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» جایزه کتاب سال را دریافت کرد. همچنین در سومین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۲ نیز به عنوان «چهره ماندگار» معرفی شد. دهلوی در زمینه نوآوری در موسیقی ایرانی تلاشهای زیادی داشت. تدوین متد تمبک بهدست او و جمعی دیگر از جمله حسین تهرانی، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی و هوشنگ ظریف برای بهبود جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و آسانسازی آموزش این ساز، توجه به ساخت سنتور کروماتیک برای جبران مشکل کوک این ساز برای استفاده در ارکستر از این دست هستند. دهلوی پرکارترین مرد موسیقی در زمینه استانداردهای موسیقی بود و کتابهای متعدد در زمینه موسیقی با همفکری و همکاری او به چاپ رسیده است. او سرانجام در بیستوسوم مهرماه در بیمارستان شریعتی تهران دیده از جهان فروبست. استاد حسین دهلوی در سالهای پایانی عمرش بیماریهای سختی را تحمل کرده بود؛ بهطوریکه حافظهاش را از دست داده و چون ما که یادی از او نکردیم دیگر چیزی را به خاطر نمیآورد. سختیهایی که بر استاد دهلوی در این سالها از طرف مخالفانش، چه در زمینه موسیقی و چه مسئولان موسیقی میرفت، او را دچار بیماریهای متعددی کرد که مصرف داروهای آن باعث بیماری فراموشی در او شده بود؛ بهطوریکه در ابتدای بیماریاش در اولین برخورد با شاگردانش از ایشان نقل شده: «اگر شما را بیرون از کلاس دیدم و به خاطر نیاوردم پیشاپیش عذرخواهی میکنم». بر این روزگار و مردمانش حرجی نیست ولی ایکاش میشد بیشتر به فکر فرهنگ بزرگمان و بزرگان فرهنگمان باشیم.
مهین صدفی[1]: استاد حسین دهلوی، بزرگمردی که افتخار بیش از یک دهه همکاری با ایشان را در فصلنامه هنر داشتم، طی چهار شماره (38-34) بخشی از کتاب ارزشمند «پیوند شعر و موسیقی آوازی» را برای نشر به فصلنامه سپردند. بماند که در طی چهار شماره از مافوقم تذکر گرفتم که بخش موسیقی نشریه تکراری شده! و چرا از دیگران مقاله نمیگیرم ... هرچه گفتم این کتاب ماحصل 40 سال پژوهش و دانش و تجربه ایشان است که از سر لطف و عشق به موسیقی و هنر و در کمال فروتنی برای چاپ در اختیار ما میگذارند، آن مافوق را همچنان قصد پذیرش مطلب نبود ... (بگذریم و شرح سویههایی از این دست بماند برای روزی که خاطرات 50 شماره نشریه فصلنامه هنر- که تعطیل شد- و نیز 32 سال کار در معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان نشر یابد ...). پس از نشر بخشی از کتاب در آن چهار شماره استاد دهلوی گفتند: «ناراحت نباشید! همین که در همین چهار شماره منتشر شده و مخاطبان آن را خواندهاند خوب است!». یادم هست که سومین بخش از کتاب در حال آمادهشدن برای چاپ بود که استاد دهلوی با پای شکسته و دو چوب زیربغل برای کنترل نهایی صفحهآرایی به دفتر نشریه میآمدند و هرچه میگفتم استاد قبل از چاپ حتما میفرستم منزل که مقاله را ببینید، نپذیرفتند و از صبح اول وقت تا حدود سه بعدازظهر در دفتر نشریه ماندند و با صبوری و حوصلهای وصفناشدنی بر کار متمرکز بودند. آن زمان برنامه کامپیوتری که نتنویسی موسیقی انجام شود کم بود و ما هم در نشریه اساسا کسی را که با این برنامه آشنا باشد نداشتیم. کار تمام نشد و نپذیرفتند که پس از اتمام کار برایشان بفرستم و روز بعد مجدد با همان پای شکسته آمدند، با چه شور و عشقی و چقدر بیچشمداشت. بعدها این مجموعهمقالات به صورت کامل و با عنوان کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» منتشر شد. ایشان، این انسان همیشه معلم، یک نسخه از آن را برایم امضا کردند و آوردند که ارزشمندترین کتاب کتابخانهام است. بعدتر این کتاب جایزه کتاب سال را از آن خود کرد، همانطور که کتاب استاد مصطفی کمال پورتراب که تماما در فصلنامه منتشر شده بود و بسیاری دیگر تا فصلنامه تعطیل شد. من شرمنده فروتنی، صداقت و رفتار پدرانه و طنز شیرین و روحیه همیشه معلم ایشان ماندم. در سال 1377 یا 78، به دعوت ستاد جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی، پذیرفتم تا اپرای «مانا و مانی» استاد دهلوی را که عاشقانه دوستش داشت، به شیوه عروسکی اجرا کنم. به همت همکاران ارکستر سمفونیک و کر کارها عالی پیش میرفت و استاد دهلوی بهیکباره جوان شدند و سر شوق آمدند و دیگر ردی از افسردگی در ایشان دیده نمیشد تا از طرف جشنواره خبر آوردند که تنها مبلغِ ... (بماند که نگفتن بهتر است) به این کار اختصاص مییابد؛ مبلغی که حتی کفاف ساخت عروسکها و دکور را نمیداد، چه رسد به هزینههای یک گروه حدودا صدنفری! به هر جانکندنی بود! با دریغ و افسوس موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و از حضور در جشنواره انصراف دادم. موسیقی بهتنهایی به پاس یک عمر فعالیت هنری صادقانه استاد چند اجرا رفت. اما شبی که استاد منزل ما بودند، با افسردگی تمام گفتند دیدید! عروسکی هم نشد اجرا کنیم ... دریغ و درد. بدرود بزرگمرد، تا همیشه در آرامش باشید. اگر عمری بود و توانی، از این افتخار نخواهم گذشت.
[1] مدیر اجرائی فصلنامه هنر در فاصله سالهای 1376 تا 1389. (شمارههای 34 تا 82).