تباني فرصتطلبانه بر سر مرگ بغدادي
سيدعلي موجاني*
گويند «مُغل» را درايتي بود که پس از ورود به بغداد تيغ از نيام برنکشيد و تن مستعصم بالله خليفه آل عباس را از سنگيني سر سبک نکرد. روايتهاي رازآلودي هم در باب اندرزهايي که گرفت هست. به باورم هرچه آن خونخواران جهانخوار کردند در قياس با آنچه اين بيخرد مغولنما ميکند، هوش بوده و ذکاوت که ۸۰۰ سال پس از آن رويداد هنوز مورد بحث است ميان خدمت استادالبشر خواجه نصير و ابن علقمي وزير، حال آنکه اين بشرِ پُر شّر، کم از ساعتي پس از اعلان خبر مرگ خليفه دواعش، نيام از کام برکشيد و از نيروهاي دموكراتيک کرد سوري و دولت ترکيه و تاواريشهاي روسي ياد کرد. اگر در فروپاشي عبابسه بغداد هيچ يک از مخالفان آن خلافت سهم نجستند و به همين احتمال خبر هدايت در افواه تاريخنويسان بسنده کردند، در اين خليفهکشي تازه غير از روسيه که جانب خويش گرفت و تحفظ کرد، کردها و ترکها در سبقت از ديگري پيش تاخته و نداي «من آن بودم که او کرد» سر دادند. خامتر از اين دو، دولت عراق سر به گريبان بلاياي اعتراضات داخل است که بيتوجه به تدبير ملک، از پس اين دو نعرهزنان دوان است که «آن چه شد حاصل هدايت ما به محل اختفاي البغدادي بوده و بس». باري با گذر از
اين ناشکيبايي در سه عنصر کردهاي سوريه و مسئولاني در ترکيه و دولتمرداني از عراق که فروشنده «خليفه» نام گرفتند بيبها، چند نکته مهم در اين ميان هويدا شد...
۱. کردهاي سوري گفتند ما پنج ماه دنبال کرديم و يک ماه پيش جانمايي البغدادي را فروختيم اما چون ترکيه عمليات چشمه صلح را آغاز کرد (!) پس اقدام به ضرب خليفه يک ماه به طول انجاميد. ۲. ترامپ در همين بازه زماني خبر از رفتن داد، پيامي که آغاز تنش ترکي - کردي شد. ۳. جدار مرز ترکيه با سوريه که مأوايي براي خليفه شده بود، ديگر مکان امن نبود و شايسته بود حال که قرار است اين مرز در ادلب با حذف خليفه و ضرب ترامپ براي تأثير بر افکار عمومي آمريکا «امن» شود، امنيت در شرق آناتولي هم برقرار شود، پس چه بهتر از جوشش چشمه صلح و عقبراندن «کُردهاي آن حدود». ۴. روسها در اوج کشاکش تنش منطقه و لفاظي واشنگتن و آنکارا و پس از سفري مهم به عربستان که هدف آن «فروش» بود (دوستان بخوانند سلاح و من هم اضافه ميکنم: «و اطلاعات»!)، در اين تندي معرکه وارد شدند و در کمترين تماس و زمان، اسباب مفاهمه را ميان طرفين رقم زدند. ۵. دولت محنتزده و درگير عراق در آشوبها که به نظر ميرسد سهم اصلي در ردگيري داشت، هم نالهکنان و مغبون سر برآورده که اين ما بوديم که فروختيم اما به ثمن بخس و حالا به دليل دخالتهاي چندلايه همانهايي که طرف معامله بودند و
کمتدبيري خويش براي تهييج مردم و بيثباتي ابتلا يافته است! ۶. ترامپ وقتي صيد دستوپابسته را تحويل گرفت، البته اگر خليفهبودنش قطعي شود، همه را فروخت و خبري کرد که اينها برايم...کردند، اما «ما کشتيم، حالا هم رفتيم». يعني ديگر خود دانيد و اين جنبش احياي خلافت و منطقهاي پرنکبت. شايد بيجهت نبود هوشمندانهترین و دقيقترين موضع را نه در منطقهاي که بهزودي بيشتر به هم ميريزد بلکه در يکي از گوشههاي خاستگاه جنبش خلافتجويي اهل سنت، رئيسجمهور برکشيده پوتين در چچن رمضان قديرف گرفت: «مرگ البغدادي چيزي را تغيير نميدهد». در نهايت بايد گفت منطقه با شدت بيشتري به سوي تلاطم ميرود و تأخير در درک تبعات تباني فرصتطلبانه برخي کشورهاي منطقه براي تصحيح مواضع منطقهاي ميتواند پرهزينه باشد. همچنين برخي در منطقه آموختند که نه از جلوي کاخ سفيد گذر کنند يا سلامش را جواب گويند که نه خفاشناس است و نه آدابدان.
*مؤلف کتاب ريشههاي تجديد حيات خلافت اسلامي (داعش)
گويند «مُغل» را درايتي بود که پس از ورود به بغداد تيغ از نيام برنکشيد و تن مستعصم بالله خليفه آل عباس را از سنگيني سر سبک نکرد. روايتهاي رازآلودي هم در باب اندرزهايي که گرفت هست. به باورم هرچه آن خونخواران جهانخوار کردند در قياس با آنچه اين بيخرد مغولنما ميکند، هوش بوده و ذکاوت که ۸۰۰ سال پس از آن رويداد هنوز مورد بحث است ميان خدمت استادالبشر خواجه نصير و ابن علقمي وزير، حال آنکه اين بشرِ پُر شّر، کم از ساعتي پس از اعلان خبر مرگ خليفه دواعش، نيام از کام برکشيد و از نيروهاي دموكراتيک کرد سوري و دولت ترکيه و تاواريشهاي روسي ياد کرد. اگر در فروپاشي عبابسه بغداد هيچ يک از مخالفان آن خلافت سهم نجستند و به همين احتمال خبر هدايت در افواه تاريخنويسان بسنده کردند، در اين خليفهکشي تازه غير از روسيه که جانب خويش گرفت و تحفظ کرد، کردها و ترکها در سبقت از ديگري پيش تاخته و نداي «من آن بودم که او کرد» سر دادند. خامتر از اين دو، دولت عراق سر به گريبان بلاياي اعتراضات داخل است که بيتوجه به تدبير ملک، از پس اين دو نعرهزنان دوان است که «آن چه شد حاصل هدايت ما به محل اختفاي البغدادي بوده و بس». باري با گذر از
اين ناشکيبايي در سه عنصر کردهاي سوريه و مسئولاني در ترکيه و دولتمرداني از عراق که فروشنده «خليفه» نام گرفتند بيبها، چند نکته مهم در اين ميان هويدا شد...
۱. کردهاي سوري گفتند ما پنج ماه دنبال کرديم و يک ماه پيش جانمايي البغدادي را فروختيم اما چون ترکيه عمليات چشمه صلح را آغاز کرد (!) پس اقدام به ضرب خليفه يک ماه به طول انجاميد. ۲. ترامپ در همين بازه زماني خبر از رفتن داد، پيامي که آغاز تنش ترکي - کردي شد. ۳. جدار مرز ترکيه با سوريه که مأوايي براي خليفه شده بود، ديگر مکان امن نبود و شايسته بود حال که قرار است اين مرز در ادلب با حذف خليفه و ضرب ترامپ براي تأثير بر افکار عمومي آمريکا «امن» شود، امنيت در شرق آناتولي هم برقرار شود، پس چه بهتر از جوشش چشمه صلح و عقبراندن «کُردهاي آن حدود». ۴. روسها در اوج کشاکش تنش منطقه و لفاظي واشنگتن و آنکارا و پس از سفري مهم به عربستان که هدف آن «فروش» بود (دوستان بخوانند سلاح و من هم اضافه ميکنم: «و اطلاعات»!)، در اين تندي معرکه وارد شدند و در کمترين تماس و زمان، اسباب مفاهمه را ميان طرفين رقم زدند. ۵. دولت محنتزده و درگير عراق در آشوبها که به نظر ميرسد سهم اصلي در ردگيري داشت، هم نالهکنان و مغبون سر برآورده که اين ما بوديم که فروختيم اما به ثمن بخس و حالا به دليل دخالتهاي چندلايه همانهايي که طرف معامله بودند و
کمتدبيري خويش براي تهييج مردم و بيثباتي ابتلا يافته است! ۶. ترامپ وقتي صيد دستوپابسته را تحويل گرفت، البته اگر خليفهبودنش قطعي شود، همه را فروخت و خبري کرد که اينها برايم...کردند، اما «ما کشتيم، حالا هم رفتيم». يعني ديگر خود دانيد و اين جنبش احياي خلافت و منطقهاي پرنکبت. شايد بيجهت نبود هوشمندانهترین و دقيقترين موضع را نه در منطقهاي که بهزودي بيشتر به هم ميريزد بلکه در يکي از گوشههاي خاستگاه جنبش خلافتجويي اهل سنت، رئيسجمهور برکشيده پوتين در چچن رمضان قديرف گرفت: «مرگ البغدادي چيزي را تغيير نميدهد». در نهايت بايد گفت منطقه با شدت بيشتري به سوي تلاطم ميرود و تأخير در درک تبعات تباني فرصتطلبانه برخي کشورهاي منطقه براي تصحيح مواضع منطقهاي ميتواند پرهزينه باشد. همچنين برخي در منطقه آموختند که نه از جلوي کاخ سفيد گذر کنند يا سلامش را جواب گويند که نه خفاشناس است و نه آدابدان.
*مؤلف کتاب ريشههاي تجديد حيات خلافت اسلامي (داعش)