|

ممكن‌شدن سياست

گروه انديشه: این روزها در اقصی نقاط جهان از آمریکای‌لاتین تا خاورمیانه، «مردم» جدیدی خلق شده که صدای حذف‌شدگان سیاست مردمی را در پي آخرین موج سیاست‌زدایی نوليبرال در پايان قرن بيستم فریاد می‌زنند. سیاست يا امر سياسي در این معنا در تقابل با سیاست‌گذاری و كارشناسي سياسي تعریف می‌شود كه بیش از همه در کار فيلسوفان فرانسوی همچون ژاک رانسیر برجسته است. سیاست در نگاه رانسیر معطوف به برابری است و مجموعه عمل‌هایی را شامل می‌شود که با پیش‌فرض قراردادن برابری برای تحقق برابری تلاش می‌کنند. آشنايي مخاطبان فارسی‌زبان با آراي ژاك رانسیر به ترجمه مقاله اسلاوی ژیژک با عنوان «ژاک رانسیر و سیاست رادیکال» به قلم صالح نجفي در مجلد اول کتاب‌های رخداد برمي‌گردد. (رخداد: اسلاوی ژیژک: سیاست، نظریه، دین، گزیده مقالات، گزینش و ویرایش: مراد فرهادپور، مازيار اسلامی و اميد مهرگان، نشر گام نو، 1385) اولين اثری که به صورت مجزا به آثار رانسیر و به‌ويژه چكيده نظرات او درباره سياست پرداخت، «ده تز در باب سیاست» ترجمه امید مهرگان بود كه دو مقاله از ژاک رانسیر و یک گفت‌وگو با او را دربر می‌گیرد. مهرگان در یادداشت مترجم آورده: «کتاب حاضر را نه كتابی در معرفی «آثار و آرای رانسیر» بلکه تأملاتی کوتاه در باب سیاست رادیکال در زمانه حاضر باید تلقی کرد. ظاهرا برخی نوشته‌های اصلی رانسیر در دست ترجمه‌اند که در صورت انتشار، خود بهترین مدخل برای آشنایی با و قضاوت درباره تفکر اوست». (ص 14) اما اكنون با گذشت 10 سال از آن زمان، مي‌توان گفت نه‌تنها شناخت از تفکر رانسير در ايران افزون نشده که به وضعيتي کج‌ومعوج دچار شده است. موضوعاتی که رانسیر درباره آنها کار می‌کند و می‌نویسد، آن‌قدر گسترده هست که گروه‌های گاه معارضی را به خود جذب کند؛ از سیاست تا هنر، از ادبیات تا زیباشناسی. همین تنوع و گستردگی که البته به لحاظ مضمونی از وحدت فلسفی برخوردار است موجب ترجمه‌های پراکنده و جسته‌گریخته از او شده که اغلب در قالب کتاب‌هایی منتشر مي‌شود كه معمولا از صد صفحه تجاوز نمی‌کند و به‌اين‌ترتيب ترجمه‌هايی غيرقابل اعتماد، شلختگی وضعیت نشر (عدم ترجمه آثار اصلی و گاه دو ترجمه هم‌زمان از يك اثر)، کتاب‌سازی‌های بازاری (ترجمه بخشي از یک کتاب، يك مقاله در قالب يك كتاب و ...) شناخت تفكر رانسير را به شكلي منسجم و در بستر اصلي عملا ناممكن كرده است.
در کتاب ده تز در باب سیاست، دو دغدغه اصلی و به‌هم‌پیوسته تفکر رانسیر، یعنی سیاست و استتیک، که به مضامین و مصادیق نسبتا واحدی می‌پردازند مطرح می‌شود. مقاله ده تز در باب سیاست در اواخر دهه 1990 نوشته شده و خصلتی مانیفستی دارد. این متن کوتاه کم‌و‌بیش حاوی همه مضامین و صورت‌بندی‌های اصلی نظریه رانسیر در باب سیاست است و به همین دلیل متنی است فشرده و دشوار. رانسیر كار خود را از تمایزگذاشتن ميان پلیس و سیاست آغاز مي‌كند. پلیس که در حکومت تجلی پیدا می‌کند سلسله‌مراتب و جایگاه‌ها و وظایف را ایجاد می‌کند و نظمی مستقر را در اجتماعات انسانی ایجاد می‌کند. از نظر رانسير «مردم» كه همان سوژه دموكراسي و ازاين‌رو سوژه اصولي سياست است، مجموعه اعضاي جماعت يا طبقه زحمتكش نيست. در اين معنا مردم (دموس) فقط به منزله گسست در منطق آرخه، گسست در منطق آغاز/ حكمراني موجوديت دارد. «سياست مادامي وجود دارد كه «مردم» با نژاد يا يك جمعيت يكي نشده باشد، تا جايي كه فقرا مساوي با بخش محروم جمعيت گرفته نشده باشند، و تا زماني كه پرولتاريا گروهي از كارگران صنعتي نباشند،‌ و قس‌علي‌هذا... به بيان بهتر، تا جايي سياست هست كه «مردم» معرف و ارجاع‌دهنده به سوژه‌هايي باشد كه جلوه خاصي از حساب به‌حساب‌نيامده‌ها يا سهم بي‌سهم‌ها را، به منزله متممي بر هر نوع حساب بخش‌هاي جامعه به ثبت مي‌رسانند». (ص 35)
دشواری مقاله ده تز در باب سیاست را پیوست اول، مقاله «از سیاست به استتیک؟»، تا حد زیادی جبران مي‌کند. در اين مقاله که در سال 2005 به انگلیسی نوشته شده، رانسیر به شیوه‌ای روشن تاریخچه‌ای مختصر از تحول مفاهیم و رویکردهایش در چند دهه پیش، در زمینه سیاست و ادبیات و استتیک به دست می‌دهد و خطوط کلی تفکر و پراکسیس فکری و فلسفی خويش را با اشاره به آثار مربوط به هر دوره روشن می‌کند. در اين مقاله رانسير در دو راستا پيش مي‌رود. در بخش اول مي‌كوشد نشان دهد كه رهيافت كنوني‌اش به «استتيك» محصول الزامات كارهاي «تاريخي» قبلي‌اش است. در بخش دوم به تشريح مبحث مشترك و عامي مي‌پردازد كه از منظر سياسي و استتيكي درگير آن است.
دغدغه بنيادين رانسير در سراسر تحقيقات تاريخي و سياسي‌اش اشاره به بعد استتيكي تجربه سياسي است. رانسیر «استتيك» را عمدتا در معنای نقد اول کانت، یعنی نقد عقل محض و نه چندان در معنای نقد سوم، نقد قوه حکم به کار می‌برد. در نقد اول، استتیک چیزی جز صور یا شکل‌هاي پیشینی حساسیت یا ادراک حسی، یعنی زمان و مکان نیست و هیچ سروکاری با زیباشناسی و هنر ندارد. مترجم در يادداشت خود توضيح مي‌دهد كه به همين دليل از ترجمه كلمه «استتيك» سر باز زده است. منظور رانسیر از استتيك نه نظریه‌اي راجع به شناخت زیبایی، بلکه مفهومی تاریخی است که رژیم خاصی را برای ظهور و ادراک هنر ايجاد مي‌كند. از نظر رانسير استتيك بيش از هر چيز امري مربوط به زمان و مكان است كه شكل‌هاي پيكربندي «مكان»‌مان در جامعه، صور توزيع امر مشترك و امر خصوصي و تخصيص سهم خاص هر كس به او را تعيين مي‌كند. اين دغدغه از زمان نگارش رساله دكتراي رانسير، «شب‌هاي كارگران» در كار او حضور داشت. در آن اثر، رانسير تولد «جنبش كارگري» را به منزله جنبشي استتيكي از نو به صحنه مي‌برد: كوششي براي پيكربندي مجدد تقسيم‌بندي‌هاي زمان و مكان كه پراكسيس كار در چارچوب آن تحقق مي‌يافت. رانسير نشان مي‌دهد كه در هسته رهاسازي كارگران نوعي انقلاب استتيكي نهفته است و هسته اين انقلاب همانا مسئله زمان بود. اين حكم افلاطوني كه مدعي است كارگران وقت آن را ندارند كه هم‌زمان دو كار انجام دهند مي‌بايست به منزله تعريفي از كارگران بر حسب توزيع امور محسوس تلقي شود. در نتيجه از نظر رانسير قلب «انقلاب» تقسيم‌بندي مجدد زمان است. به منظور چارچوب‌بندي مجدد مكان-زمان «اشتغال» خويش، كارگران مي‌بايست رايج‌ترين تقسيم‌بندي زمان را بي‌اعتبار مي‌كردند: تقسيمي كه مطابق آن، كارگران طي روز كار مي‌كردند و در طي شب مي‌خوابيدند. انقلاب عبارت است از فتح شب براي انجام كاري غير از خوابيدن. (ص 56)
در پیوست دوم كتاب، گفت‌وگوی پیتر هالوارد که خود از مترجمان و شارحان آلن بدیو و برخی دیگر از متفکران فرانسوی معاصر به انگلیسی است، با ژاک رانسیر آمده که حدود سال 2003 انجام شده است. این گفت‌وگو عمدتا به همان مضامین دو مقاله قبلی، البته با طرح ایده‌هایی نسبتا روشن‌تر و توضیحاتی بعضا جذاب‌تر می‌پردازد. در اين گفت‌وگو موضوعات متنوعي طرح مي‌شود: مضامين مركزي تفكر رانسير همچون سياست، مردم، دموكراسي و استتيك؛ سير تحول او همچون همكاري و گرايش اوليه به آلتوسر و سپس بريدن از او؛ تحليل و محكوميت هر نوع موضع استادي خصوصا استادي تئوريك، تربيتي و آكادميك؛ وقايع مي 1968؛ ايده تأسيس دانشگاه پاريس VIII؛ ماركسيسم و جنبش كارگري؛ وجوه اشتراك و افتراق خود با دريدا، فوكو و بديو و... در بخشي از گفت‌وگو هالوارد درباره انتقاد ژيژك از رانسير درباره رابطه قدرت و سياست مي‌پرسد. از نظر ژيژك، رانسير شرايط غيررئاليستي و آرماني ناممكني براي عمل سياسي مي‌گذارد و نتيجه كار او فقط به تميز نگه‌داشتن دست‌هايش مي‌كشد. رانسير در پاسخ اينكه چگونه مي‌توانيم يك بسيج مردمي واقعي را بدون توسل به قدرت، حزب، اقتدار و... سازماندهي كنيم مي‌گويد مبلغ خودانگيختگي در تقابل با سازماندهي نيست. «سياست به‌راحتي ممكن است با قدرت‌ها و شيوه‌هاي عملكردشان سروكار داشته باشد، ولي اين بدين معنا نيست كه سياست و قدرت يكي‌اند. نكته اساسي اين است كه سياست را نمي‌توان صرفا به مثابه سازماندهي يك اجتماع تعريف كرد. همچنين نمي‌توان آن را به منزله اشغال مكان يا جايگاه حكومت تعريف كرد، كه به اين معني هم نيست كه اين مكان وجود ندارد يا نبايد اشغال شود. خلط اين امور همانا گرايش اختصاصي آن چيزي است كه من پليس مي‌نامم. سياست همواره بديلي است براي هر نوع نظم پليسي». (ص 100)

گروه انديشه: این روزها در اقصی نقاط جهان از آمریکای‌لاتین تا خاورمیانه، «مردم» جدیدی خلق شده که صدای حذف‌شدگان سیاست مردمی را در پي آخرین موج سیاست‌زدایی نوليبرال در پايان قرن بيستم فریاد می‌زنند. سیاست يا امر سياسي در این معنا در تقابل با سیاست‌گذاری و كارشناسي سياسي تعریف می‌شود كه بیش از همه در کار فيلسوفان فرانسوی همچون ژاک رانسیر برجسته است. سیاست در نگاه رانسیر معطوف به برابری است و مجموعه عمل‌هایی را شامل می‌شود که با پیش‌فرض قراردادن برابری برای تحقق برابری تلاش می‌کنند. آشنايي مخاطبان فارسی‌زبان با آراي ژاك رانسیر به ترجمه مقاله اسلاوی ژیژک با عنوان «ژاک رانسیر و سیاست رادیکال» به قلم صالح نجفي در مجلد اول کتاب‌های رخداد برمي‌گردد. (رخداد: اسلاوی ژیژک: سیاست، نظریه، دین، گزیده مقالات، گزینش و ویرایش: مراد فرهادپور، مازيار اسلامی و اميد مهرگان، نشر گام نو، 1385) اولين اثری که به صورت مجزا به آثار رانسیر و به‌ويژه چكيده نظرات او درباره سياست پرداخت، «ده تز در باب سیاست» ترجمه امید مهرگان بود كه دو مقاله از ژاک رانسیر و یک گفت‌وگو با او را دربر می‌گیرد. مهرگان در یادداشت مترجم آورده: «کتاب حاضر را نه كتابی در معرفی «آثار و آرای رانسیر» بلکه تأملاتی کوتاه در باب سیاست رادیکال در زمانه حاضر باید تلقی کرد. ظاهرا برخی نوشته‌های اصلی رانسیر در دست ترجمه‌اند که در صورت انتشار، خود بهترین مدخل برای آشنایی با و قضاوت درباره تفکر اوست». (ص 14) اما اكنون با گذشت 10 سال از آن زمان، مي‌توان گفت نه‌تنها شناخت از تفکر رانسير در ايران افزون نشده که به وضعيتي کج‌ومعوج دچار شده است. موضوعاتی که رانسیر درباره آنها کار می‌کند و می‌نویسد، آن‌قدر گسترده هست که گروه‌های گاه معارضی را به خود جذب کند؛ از سیاست تا هنر، از ادبیات تا زیباشناسی. همین تنوع و گستردگی که البته به لحاظ مضمونی از وحدت فلسفی برخوردار است موجب ترجمه‌های پراکنده و جسته‌گریخته از او شده که اغلب در قالب کتاب‌هایی منتشر مي‌شود كه معمولا از صد صفحه تجاوز نمی‌کند و به‌اين‌ترتيب ترجمه‌هايی غيرقابل اعتماد، شلختگی وضعیت نشر (عدم ترجمه آثار اصلی و گاه دو ترجمه هم‌زمان از يك اثر)، کتاب‌سازی‌های بازاری (ترجمه بخشي از یک کتاب، يك مقاله در قالب يك كتاب و ...) شناخت تفكر رانسير را به شكلي منسجم و در بستر اصلي عملا ناممكن كرده است.
در کتاب ده تز در باب سیاست، دو دغدغه اصلی و به‌هم‌پیوسته تفکر رانسیر، یعنی سیاست و استتیک، که به مضامین و مصادیق نسبتا واحدی می‌پردازند مطرح می‌شود. مقاله ده تز در باب سیاست در اواخر دهه 1990 نوشته شده و خصلتی مانیفستی دارد. این متن کوتاه کم‌و‌بیش حاوی همه مضامین و صورت‌بندی‌های اصلی نظریه رانسیر در باب سیاست است و به همین دلیل متنی است فشرده و دشوار. رانسیر كار خود را از تمایزگذاشتن ميان پلیس و سیاست آغاز مي‌كند. پلیس که در حکومت تجلی پیدا می‌کند سلسله‌مراتب و جایگاه‌ها و وظایف را ایجاد می‌کند و نظمی مستقر را در اجتماعات انسانی ایجاد می‌کند. از نظر رانسير «مردم» كه همان سوژه دموكراسي و ازاين‌رو سوژه اصولي سياست است، مجموعه اعضاي جماعت يا طبقه زحمتكش نيست. در اين معنا مردم (دموس) فقط به منزله گسست در منطق آرخه، گسست در منطق آغاز/ حكمراني موجوديت دارد. «سياست مادامي وجود دارد كه «مردم» با نژاد يا يك جمعيت يكي نشده باشد، تا جايي كه فقرا مساوي با بخش محروم جمعيت گرفته نشده باشند، و تا زماني كه پرولتاريا گروهي از كارگران صنعتي نباشند،‌ و قس‌علي‌هذا... به بيان بهتر، تا جايي سياست هست كه «مردم» معرف و ارجاع‌دهنده به سوژه‌هايي باشد كه جلوه خاصي از حساب به‌حساب‌نيامده‌ها يا سهم بي‌سهم‌ها را، به منزله متممي بر هر نوع حساب بخش‌هاي جامعه به ثبت مي‌رسانند». (ص 35)
دشواری مقاله ده تز در باب سیاست را پیوست اول، مقاله «از سیاست به استتیک؟»، تا حد زیادی جبران مي‌کند. در اين مقاله که در سال 2005 به انگلیسی نوشته شده، رانسیر به شیوه‌ای روشن تاریخچه‌ای مختصر از تحول مفاهیم و رویکردهایش در چند دهه پیش، در زمینه سیاست و ادبیات و استتیک به دست می‌دهد و خطوط کلی تفکر و پراکسیس فکری و فلسفی خويش را با اشاره به آثار مربوط به هر دوره روشن می‌کند. در اين مقاله رانسير در دو راستا پيش مي‌رود. در بخش اول مي‌كوشد نشان دهد كه رهيافت كنوني‌اش به «استتيك» محصول الزامات كارهاي «تاريخي» قبلي‌اش است. در بخش دوم به تشريح مبحث مشترك و عامي مي‌پردازد كه از منظر سياسي و استتيكي درگير آن است.
دغدغه بنيادين رانسير در سراسر تحقيقات تاريخي و سياسي‌اش اشاره به بعد استتيكي تجربه سياسي است. رانسیر «استتيك» را عمدتا در معنای نقد اول کانت، یعنی نقد عقل محض و نه چندان در معنای نقد سوم، نقد قوه حکم به کار می‌برد. در نقد اول، استتیک چیزی جز صور یا شکل‌هاي پیشینی حساسیت یا ادراک حسی، یعنی زمان و مکان نیست و هیچ سروکاری با زیباشناسی و هنر ندارد. مترجم در يادداشت خود توضيح مي‌دهد كه به همين دليل از ترجمه كلمه «استتيك» سر باز زده است. منظور رانسیر از استتيك نه نظریه‌اي راجع به شناخت زیبایی، بلکه مفهومی تاریخی است که رژیم خاصی را برای ظهور و ادراک هنر ايجاد مي‌كند. از نظر رانسير استتيك بيش از هر چيز امري مربوط به زمان و مكان است كه شكل‌هاي پيكربندي «مكان»‌مان در جامعه، صور توزيع امر مشترك و امر خصوصي و تخصيص سهم خاص هر كس به او را تعيين مي‌كند. اين دغدغه از زمان نگارش رساله دكتراي رانسير، «شب‌هاي كارگران» در كار او حضور داشت. در آن اثر، رانسير تولد «جنبش كارگري» را به منزله جنبشي استتيكي از نو به صحنه مي‌برد: كوششي براي پيكربندي مجدد تقسيم‌بندي‌هاي زمان و مكان كه پراكسيس كار در چارچوب آن تحقق مي‌يافت. رانسير نشان مي‌دهد كه در هسته رهاسازي كارگران نوعي انقلاب استتيكي نهفته است و هسته اين انقلاب همانا مسئله زمان بود. اين حكم افلاطوني كه مدعي است كارگران وقت آن را ندارند كه هم‌زمان دو كار انجام دهند مي‌بايست به منزله تعريفي از كارگران بر حسب توزيع امور محسوس تلقي شود. در نتيجه از نظر رانسير قلب «انقلاب» تقسيم‌بندي مجدد زمان است. به منظور چارچوب‌بندي مجدد مكان-زمان «اشتغال» خويش، كارگران مي‌بايست رايج‌ترين تقسيم‌بندي زمان را بي‌اعتبار مي‌كردند: تقسيمي كه مطابق آن، كارگران طي روز كار مي‌كردند و در طي شب مي‌خوابيدند. انقلاب عبارت است از فتح شب براي انجام كاري غير از خوابيدن. (ص 56)
در پیوست دوم كتاب، گفت‌وگوی پیتر هالوارد که خود از مترجمان و شارحان آلن بدیو و برخی دیگر از متفکران فرانسوی معاصر به انگلیسی است، با ژاک رانسیر آمده که حدود سال 2003 انجام شده است. این گفت‌وگو عمدتا به همان مضامین دو مقاله قبلی، البته با طرح ایده‌هایی نسبتا روشن‌تر و توضیحاتی بعضا جذاب‌تر می‌پردازد. در اين گفت‌وگو موضوعات متنوعي طرح مي‌شود: مضامين مركزي تفكر رانسير همچون سياست، مردم، دموكراسي و استتيك؛ سير تحول او همچون همكاري و گرايش اوليه به آلتوسر و سپس بريدن از او؛ تحليل و محكوميت هر نوع موضع استادي خصوصا استادي تئوريك، تربيتي و آكادميك؛ وقايع مي 1968؛ ايده تأسيس دانشگاه پاريس VIII؛ ماركسيسم و جنبش كارگري؛ وجوه اشتراك و افتراق خود با دريدا، فوكو و بديو و... در بخشي از گفت‌وگو هالوارد درباره انتقاد ژيژك از رانسير درباره رابطه قدرت و سياست مي‌پرسد. از نظر ژيژك، رانسير شرايط غيررئاليستي و آرماني ناممكني براي عمل سياسي مي‌گذارد و نتيجه كار او فقط به تميز نگه‌داشتن دست‌هايش مي‌كشد. رانسير در پاسخ اينكه چگونه مي‌توانيم يك بسيج مردمي واقعي را بدون توسل به قدرت، حزب، اقتدار و... سازماندهي كنيم مي‌گويد مبلغ خودانگيختگي در تقابل با سازماندهي نيست. «سياست به‌راحتي ممكن است با قدرت‌ها و شيوه‌هاي عملكردشان سروكار داشته باشد، ولي اين بدين معنا نيست كه سياست و قدرت يكي‌اند. نكته اساسي اين است كه سياست را نمي‌توان صرفا به مثابه سازماندهي يك اجتماع تعريف كرد. همچنين نمي‌توان آن را به منزله اشغال مكان يا جايگاه حكومت تعريف كرد، كه به اين معني هم نيست كه اين مكان وجود ندارد يا نبايد اشغال شود. خلط اين امور همانا گرايش اختصاصي آن چيزي است كه من پليس مي‌نامم. سياست همواره بديلي است براي هر نوع نظم پليسي». (ص 100)

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها