|

فلسفه‌ورزی در قرون ‌وسطا

اثر چهار‌جلدی تاریخ فلسفه غرب نوشته «آنتونی کنی» به عقيده كارشناسان از معتبرترین تاریخ‌هاي فلسفه غرب محسوب مي‌شود که یک مؤلف دارد؛ شبیه به تاریخ فلسفه کاپلستون. این کتاب در مقایسه با آثار مشابه جامعیت بیشتری دارد و روزآمدتر است و فلاسفه متأخر از‌جمله ژاک دریدا و بزرگان فلسفه تحلیلی مانند استراوسون، کواین، دیویدسون و رایل را از قلم نینداخته. نسخه اصلی این اثر چاپ آکسفورد و کتاب درسی دانشجویان دوره کارشناسی است. جلد اول این مجموعه که به فلسفه دوره باستان می‌پردازد، پيش‌تر به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه ترجمه و منتشر شده بود و به‌تازگی مجلد دوم آن منتشر شده است. مجلد دوم به فلسفه قرون وسطا اختصاص دارد و از تغییر دین آگوستين آغاز می‌شود و تا رنسانس انسان‌گرا ادامه پیدا می‌کند. كنی در كتاب حاضر به گونه‌ای با دوره تاريخی مهم قرون وسطا روبه‌رو می‌شود كه گويی مشكلات و پرسش‌های كنونی بشر را مد‌نظر دارد. او دریافته که «دست‌یافتن به ذهنیت برخی از فلاسفه بزرگ گذشته» روش بسیار مؤثری برای رسیدن به بینش فلسفی است. تاریخ فلسفه، آن‌طور که کنی به آن پرداخته، جدا از اینکه یک کار تاریخی صرف یا یک رشته ابزاری باشد، خود تلاشی است برای فلسفه‌ورزی. از نظر كني فلسفه راه کسب دانش تازه نیست؛ بلکه طریقه فهم است و به عبارتی ساماندهی دانسته‌ها است.
آنتونی کنی متولد ۱۹۳۱ فیلسوف تحلیلی اهل انگلستان است. او در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه باستان و قرون وسطا، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و فلسفه ویتگنشتاین فعالیت دارد. او و پیتر گیچ سهم عمده‌ای در بسط توماس‌گرایی تحلیلی دارند. کنی رئیس سابق فرهنگستان بریتانیا و انجمن سلطنتی فلسفه است. نخست استاد فلسفه دانشکده اکستر و ترینیتی آکسفورد، سپس استاد کالج بالیول در همان دانشگاه و در نهایت نایب‌رئیس دانشگاه آکسفورد بود و در سال ۲۰۰۱ نیز بازنشسته شد. مهم‌ترین اثر او تاریخ چهار جلدی فلسفه غرب است. كني در اين مجموعه می‌کوشد روایتی از فلسفه به دست دهد که بین نوع بیان کاپلستون (به‌عنوان اثری کاملا تخصصی و پژوهشگرانه) و تاریخ فلسفه راسل (به‌عنوان اثری عمومی‌تر) قرار بگيرد. تک‌مؤلف‌بودن این اثر موجب شده که برخلاف نقص آثار چند‌‌مؤلفی که قلم و شیوه روایت واحدی ندارند، شیوه بیان واحد خود را حفظ کند. این کتاب از به‌روزترین تاریخ‌هاي فلسفه‌ای است که در اروپا منتشر شده و برخی از فیلسوفانی که به آ‌نها پرداخته (نظیر ویتگنشتاین، دیویدسون، کواین، فرگه و...) در آثار دیگر دیده نمی‌شود.
در نظر كني دو دليل كاملا متفاوت براي مطالعه تاريخ فلسفه وجود دارد: اول علاقه به فلسفه و دوم علاقه به تاريخ. مي‌توان آثار فيلسوفان بزرگ فقيد را به منظور توضيح زمينه‌هاي كاوش فلسفي در روزگار حاضر مطالعه كرد. همچنین به خاطر فهم مردم و جوامع گذشته، فلسفه آنها را مي‌خوانيم تا به فضايی فكري كه در آن مي‌انديشیدند و عمل مي‌كردند، پي ببريم. مي‌توان آثار فلاسفه دیگر اعصار را براي كمك به حل آن دسته از مسائل فلسفي خواند كه هميشه اهميت دارند يا براي اينكه به نحو كامل‌تري وارد دنياي فكري دوران گذشته شويم. نويسنده هدف از نگارش مجلدات حاضر را تبیین اين امر مي‌داند كه فلسفه فيلسوفان بزرگ فقيد از بسياري جهات منسوخ نشده و مي‌توان با مطالعه دقيق آثاری مهم به روشنگري فلسفي دست زد. او به گفته خود مي‌كوشد هم تاريخ‌نگار فلسفي باشد و هم فيلسوفي تاريخ‌نگار. تاريخ فلسفه‌هايي كه گروهي نوشته شده‌اند، بعضي تاريخي و بعضي موضوعي‌اند. او سعي مي‌كند هر دو رهيافت را به هم بياميزد. در هر جلد ابتدا يك بررسي تاريخي ارائه مي‌دهد و بعد به صورت موضوعي به مقولات فلسفي خاصي مي‌پردازد كه اهميت هميشگي دارند. مخاطباني كه در درجه اول به بخش تاريخي علاقه دارند، بر بررسي تاريخي متمركز مي‌شوند و هرجا كه لازم شد، براي توضيحات بيشتر به بخش‌هاي موضوعي مراجعه مي‌كنند. مخاطباني هم كه بيشتر با مسائل فلسفي سر‌و‌كار دارند، بر بخش‌هاي موضوعي هر جلد متمركز مي‌شوند و براي قرار‌دادن هر موضوع خاص در موقعيت خودش به بررسي تاريخي رجوع مي‌كنند.
کنی بر این باور است که در بسياري از دانشگاه‌ها در دوره‌هاي تاريخ فلسفه يك‌راست از ارسطو به سراغ دكارت مي‌رفتند و فلسفه اواخر دوره باستان و قرون وسطا را جا مي‌گذاشتند. اين باور در محافل دانشگاهي رايج است كه فلسفه قرون وسطا ارزش خواندن ندارند. معمولا چنين باوري به خاطر نبود شناخت نزديكي از متون مربوطه است؛ باوري كه به احتمال زياد ميراث غفلت‌شده تعصب اومانيستي است. از نظر نويسنده موانعي واقعي وجود داشته كه موجب شده‌اند فلسفه قرون وسطا كمتر از فلسفه دیگر دوره‌ها در دسترس باشند. در نظر او چهار مانع مهم وجود دارد كه اگر كسي بخواهد با انديشه فلسفه قرون وسطا سر‌و‌كله بزند، بايد آنها را از ميان بردارد. این موانع عبارت‌اند از: زبان، حرفه، اعتراف و كوته‌بيني.
تاريخ فلسفه قرون وسطا بايد به فيلسوفاني هم اختصاص داشته باشد كه به معناي جديد كلمه «غربي» نيستند؛ چون مرزهاي فكري اروپاي لاتين در قرون وسطا تحت نفوذ جهان اسلام و اقليت‌هاي موجود در آن قرار داشت. کنی بر این باور است که تأثير نسخه‌هاي لاتيني آثار فلسفي ابن‌سينا و ابن‌رشد بر حكماي مدرسي بزرگ، كمتر از تأثير نوشته‌هاي حكماي مسيحي قبل نبود؛ به‌همين‌خاطر اين مجلد به تبيين فلسفه‌هاي اسلامي و يهودي هم می‌پردازد؛ ولي فقط تا‌جايي‌كه اين فلسفه وارد جريان اصلي تفكر غربي شده‌اند، نه در مقایسه با ارزش فلسفي ذاتي خود آنها. آنتونی كنی ابن‌سینا را بزرگ‌ترین مابعدالطبیعه‌پرداز هزاره اول میلادی می‌داند و حسرت می‌خورد كه چرا عربی بلد نیست تا بتواند آثار ابن‌سینا را به زبان اصلی بخواند. كني در بخشي از پيام خود به مناسبت آيين رونمايي ترجمه فارسي كتاب گفت: «ابن‌سینا در طول قرون وسطا و بعد از آن بی‌تردید تأثیرگذارترین فیلسوف بعد از افلاطون و ارسطو بوده است و امیدوارم فلسفه ایران در عصر حاضر به همان شکوفایی‌ا‌ش در عصر ابن‌سینا برسد».

اثر چهار‌جلدی تاریخ فلسفه غرب نوشته «آنتونی کنی» به عقيده كارشناسان از معتبرترین تاریخ‌هاي فلسفه غرب محسوب مي‌شود که یک مؤلف دارد؛ شبیه به تاریخ فلسفه کاپلستون. این کتاب در مقایسه با آثار مشابه جامعیت بیشتری دارد و روزآمدتر است و فلاسفه متأخر از‌جمله ژاک دریدا و بزرگان فلسفه تحلیلی مانند استراوسون، کواین، دیویدسون و رایل را از قلم نینداخته. نسخه اصلی این اثر چاپ آکسفورد و کتاب درسی دانشجویان دوره کارشناسی است. جلد اول این مجموعه که به فلسفه دوره باستان می‌پردازد، پيش‌تر به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه ترجمه و منتشر شده بود و به‌تازگی مجلد دوم آن منتشر شده است. مجلد دوم به فلسفه قرون وسطا اختصاص دارد و از تغییر دین آگوستين آغاز می‌شود و تا رنسانس انسان‌گرا ادامه پیدا می‌کند. كنی در كتاب حاضر به گونه‌ای با دوره تاريخی مهم قرون وسطا روبه‌رو می‌شود كه گويی مشكلات و پرسش‌های كنونی بشر را مد‌نظر دارد. او دریافته که «دست‌یافتن به ذهنیت برخی از فلاسفه بزرگ گذشته» روش بسیار مؤثری برای رسیدن به بینش فلسفی است. تاریخ فلسفه، آن‌طور که کنی به آن پرداخته، جدا از اینکه یک کار تاریخی صرف یا یک رشته ابزاری باشد، خود تلاشی است برای فلسفه‌ورزی. از نظر كني فلسفه راه کسب دانش تازه نیست؛ بلکه طریقه فهم است و به عبارتی ساماندهی دانسته‌ها است.
آنتونی کنی متولد ۱۹۳۱ فیلسوف تحلیلی اهل انگلستان است. او در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه باستان و قرون وسطا، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و فلسفه ویتگنشتاین فعالیت دارد. او و پیتر گیچ سهم عمده‌ای در بسط توماس‌گرایی تحلیلی دارند. کنی رئیس سابق فرهنگستان بریتانیا و انجمن سلطنتی فلسفه است. نخست استاد فلسفه دانشکده اکستر و ترینیتی آکسفورد، سپس استاد کالج بالیول در همان دانشگاه و در نهایت نایب‌رئیس دانشگاه آکسفورد بود و در سال ۲۰۰۱ نیز بازنشسته شد. مهم‌ترین اثر او تاریخ چهار جلدی فلسفه غرب است. كني در اين مجموعه می‌کوشد روایتی از فلسفه به دست دهد که بین نوع بیان کاپلستون (به‌عنوان اثری کاملا تخصصی و پژوهشگرانه) و تاریخ فلسفه راسل (به‌عنوان اثری عمومی‌تر) قرار بگيرد. تک‌مؤلف‌بودن این اثر موجب شده که برخلاف نقص آثار چند‌‌مؤلفی که قلم و شیوه روایت واحدی ندارند، شیوه بیان واحد خود را حفظ کند. این کتاب از به‌روزترین تاریخ‌هاي فلسفه‌ای است که در اروپا منتشر شده و برخی از فیلسوفانی که به آ‌نها پرداخته (نظیر ویتگنشتاین، دیویدسون، کواین، فرگه و...) در آثار دیگر دیده نمی‌شود.
در نظر كني دو دليل كاملا متفاوت براي مطالعه تاريخ فلسفه وجود دارد: اول علاقه به فلسفه و دوم علاقه به تاريخ. مي‌توان آثار فيلسوفان بزرگ فقيد را به منظور توضيح زمينه‌هاي كاوش فلسفي در روزگار حاضر مطالعه كرد. همچنین به خاطر فهم مردم و جوامع گذشته، فلسفه آنها را مي‌خوانيم تا به فضايی فكري كه در آن مي‌انديشیدند و عمل مي‌كردند، پي ببريم. مي‌توان آثار فلاسفه دیگر اعصار را براي كمك به حل آن دسته از مسائل فلسفي خواند كه هميشه اهميت دارند يا براي اينكه به نحو كامل‌تري وارد دنياي فكري دوران گذشته شويم. نويسنده هدف از نگارش مجلدات حاضر را تبیین اين امر مي‌داند كه فلسفه فيلسوفان بزرگ فقيد از بسياري جهات منسوخ نشده و مي‌توان با مطالعه دقيق آثاری مهم به روشنگري فلسفي دست زد. او به گفته خود مي‌كوشد هم تاريخ‌نگار فلسفي باشد و هم فيلسوفي تاريخ‌نگار. تاريخ فلسفه‌هايي كه گروهي نوشته شده‌اند، بعضي تاريخي و بعضي موضوعي‌اند. او سعي مي‌كند هر دو رهيافت را به هم بياميزد. در هر جلد ابتدا يك بررسي تاريخي ارائه مي‌دهد و بعد به صورت موضوعي به مقولات فلسفي خاصي مي‌پردازد كه اهميت هميشگي دارند. مخاطباني كه در درجه اول به بخش تاريخي علاقه دارند، بر بررسي تاريخي متمركز مي‌شوند و هرجا كه لازم شد، براي توضيحات بيشتر به بخش‌هاي موضوعي مراجعه مي‌كنند. مخاطباني هم كه بيشتر با مسائل فلسفي سر‌و‌كار دارند، بر بخش‌هاي موضوعي هر جلد متمركز مي‌شوند و براي قرار‌دادن هر موضوع خاص در موقعيت خودش به بررسي تاريخي رجوع مي‌كنند.
کنی بر این باور است که در بسياري از دانشگاه‌ها در دوره‌هاي تاريخ فلسفه يك‌راست از ارسطو به سراغ دكارت مي‌رفتند و فلسفه اواخر دوره باستان و قرون وسطا را جا مي‌گذاشتند. اين باور در محافل دانشگاهي رايج است كه فلسفه قرون وسطا ارزش خواندن ندارند. معمولا چنين باوري به خاطر نبود شناخت نزديكي از متون مربوطه است؛ باوري كه به احتمال زياد ميراث غفلت‌شده تعصب اومانيستي است. از نظر نويسنده موانعي واقعي وجود داشته كه موجب شده‌اند فلسفه قرون وسطا كمتر از فلسفه دیگر دوره‌ها در دسترس باشند. در نظر او چهار مانع مهم وجود دارد كه اگر كسي بخواهد با انديشه فلسفه قرون وسطا سر‌و‌كله بزند، بايد آنها را از ميان بردارد. این موانع عبارت‌اند از: زبان، حرفه، اعتراف و كوته‌بيني.
تاريخ فلسفه قرون وسطا بايد به فيلسوفاني هم اختصاص داشته باشد كه به معناي جديد كلمه «غربي» نيستند؛ چون مرزهاي فكري اروپاي لاتين در قرون وسطا تحت نفوذ جهان اسلام و اقليت‌هاي موجود در آن قرار داشت. کنی بر این باور است که تأثير نسخه‌هاي لاتيني آثار فلسفي ابن‌سينا و ابن‌رشد بر حكماي مدرسي بزرگ، كمتر از تأثير نوشته‌هاي حكماي مسيحي قبل نبود؛ به‌همين‌خاطر اين مجلد به تبيين فلسفه‌هاي اسلامي و يهودي هم می‌پردازد؛ ولي فقط تا‌جايي‌كه اين فلسفه وارد جريان اصلي تفكر غربي شده‌اند، نه در مقایسه با ارزش فلسفي ذاتي خود آنها. آنتونی كنی ابن‌سینا را بزرگ‌ترین مابعدالطبیعه‌پرداز هزاره اول میلادی می‌داند و حسرت می‌خورد كه چرا عربی بلد نیست تا بتواند آثار ابن‌سینا را به زبان اصلی بخواند. كني در بخشي از پيام خود به مناسبت آيين رونمايي ترجمه فارسي كتاب گفت: «ابن‌سینا در طول قرون وسطا و بعد از آن بی‌تردید تأثیرگذارترین فیلسوف بعد از افلاطون و ارسطو بوده است و امیدوارم فلسفه ایران در عصر حاضر به همان شکوفایی‌ا‌ش در عصر ابن‌سینا برسد».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها