|

65 سال بعد از اعدام فاطمي

وزیر خارجه‌ای که قرباني نوشته‌هايش شد

شرق: نوزدهم آبان، شصت‌وپنجمين سالگرد شهادت دکتر حسين فاطمي، سردبير روزنامه باختر امروز و وزير خارجه دولت ملي دکتر «محمد مصدق» است؛ همان فردي که محمد عبدخدايي از اعضای فدایيان اسلام درباره‌اش گفته اگر به گذشته بازگردد، بازهم او را ترور مي‌کند. فاطمي از ترور به دست جوان 14‌ساله عضو جمعيت فدایيان اسلام جان سالم به در برد اما به دست شاه کشته شد. بعيد نبود اگر به دست شاه هم کشته نمي‌شد، فدایيان اسلام دوباره قصد جانش را مي‌کردند. عبدخدايي که هنوز در قيد حيات است، مي‌گويد بعد از ملي‌شدن صنعت نفت مرحوم نواب‌صفوي نظرش اين بود که بين جبهه ملي و دربار توافق شده است و اعضای جمعيت هم معتقد بودند رابط اين توافق فاطمي است که حالا هم قصد جان نواب‌صفوي را کرده است. پس به اين نتيجه مي‌رسند که نبايد اجازه داد کسي قصد جان رهبر فدایيان را بکند!.. جالب است که بعد از گذشت 60 سال بازماندگان جمعيت فداييان و حتي خود عبدخدايي هیچ سند روشن و محکمه‌پسندي براي اين ادعاي خود ندارند! فاطمي شخصيتي چندوجهي داشت. روزنامه‌نويس بود و برخي او را يکي از شجاع‏ترين روزنامه‏نگاران ايراني مي‌دانند. اگرچه روزنامه‌نويسي براي او دروازه ورود به دنياي سياست عملي شد. با نزديک‌شدن به انتخابات دوره شانزدهم و امکان تقلب در انتخابات در تاريخ ۲۲ مهر ۱۳۲۸ تعدادي از روزنامه‌نگاران مخالف دولت و شماري از سران حزب ايران به رهبري مصدق در دربار متحصن شدند. هرچند اين تحصن به سرانجامي نرسيد ولي اساس تأسيس جبهه ملي را فراهم کرد و روزنامه باختر امروز تبديل به محلي براي درج افکار و عقايد اين طيف سياسي شد. جبهه ملي با تشکيل مجلس شانزدهم تعدادي از نمايندگان خود را وارد مجلس کرد و دکتر فاطمي توانست به‌عنوان نماينده مردم راهي پارلمان شود. اين‌چنين بود که ملي‌شدن صنعت نفت در اولويت مجلس قرار گرفت. مصدق سال‌ها بعد اعلام کرد اولين کسي که اين پيشنهاد را در منزل آقاي نريمان مطرح کرد، دکتر فاطمي بود که نمايندگان جبهه حاضر در جلسه به اتفاق آرا تصويب کردند.
فاطمي در نخستين سرمقاله‏اش در باختر امروز، نوشت: «دکتر مصدق پيشواي بزرگ ملي ايران، کسي است که نيم قرن تمام، در راه منافع مردم محروم اين مملکت، مبارزه کرده است». روزنامه باختر امروز همچنين تنها روزنامه‌اي بود که توانست نسخه روز سه‌شنبه ۳۱ تيرماه را روي کيوسک بفرستد. اين روزنامه در صفحه اول خود که بخشي از هزينه فروشش را به خانواده شهدا اختصاص داده بود، از کشته‌شدن ۹۰ نفر در تهران و شهرهاي ديگر خبر داد. در اين گزارش که همراه با عکس‌هايي از پيکرهاي شهدا بود، آمده: «در واقعه ديروز بيش از ۹۰ نفر از جوانان وطن‌پرست تهران بر اثر استعمال اسلحه از طرف پليس و ارتش شهيد شدند که تاکنون جنازه ۴۵ نفر آنها به دست آمده است». نوشته‌هاي تند‌وتيز و بي‌پرواي فاطمي عليه سلطنت و اشرف، خواهر شاه هم شهره بود. حسين فاطمي روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، در گرماگرم کودتا و وقتي هنوز سرنوشت کشور روشن نبود، هرچه دلش خواست به محمدرضاشاه نمي‌گفت و در وصف شاه مملکت تيتر نمي‌زد: «خائني که مي‌خواست وطن را به خاک و خون بکشد، فرار کرد». او با مقايسه عمليات افسران آزاد مصر با عمليات خنثي‌سازي کودتا، خواهان پايان 12 سال حکومت سلطه شد و اشتياق خود را براي اعلام جمهوري نشان داد. برخي معتقدند آنچه او را به کشتن داد، نه مبارزاتش در کنار مصدق بلکه کينه‌اي بود که سلطنت بابت نوشته‌هايش از او گرفته بود.
روايت دستگيري و اعدام
فاطمي بعد از کودتاي 28 مرداد مخفي شد. چندباري خانه عوض کرد. مخفي‌بودن او نزديک هفت‌ماهي به درازا کشيد تا اينکه صبح روز ۲۲ اسفند بازهم شايعه دستگيري او دهان‌به‌دهان چرخيد. همه در کنجکاوي درستي و نادرستي خبر بودند که فرمانداري نظامي اطلاعيه‌اي منتشر کرد که حکايت از تأييد دستگيري داشت؛ «بدین‌وسیله به اطلاع عموم مي‌رسد که دکتر حسين فاطمي ساعت ۹ صبح امروز به‌وسيله سرکار سروان حبيب‌الله جليلوند، افسر اداره انتظامي شهرباني و مأمورين فرمانداري نظامي پس از تجسسات طولاني در يکي از کوچه‌باغ‌هاي تجريش دستگير و تحويل فرماندار نظامي گرديد».
«تيمور بختيار»، فرماندار نظامي و رئيس شهرباني سپهبد «علي مقدم» با يک توافق، نقشه ازبين‌بردن او را به دست اوباش کشيدند، «شعبان جعفري» و عده‏اي از اوباش حرفه‏اي به جلوي شهرباني فراخوانده مي‏شوند. خواهرش«سلطنت فاطمي»، خود را جلوي شهرباني مي‏رساند، برادرش را دستبند‌زده جلوي پلکان شهرباني، ايستاده مي‏بيند که شعبان جعفري به نوچه‌هايش مي‏گويد: «بکشيدش. بکشيدش». به ضرب چاقو و چماق او را مضروب مي‏کنند که جان سالم به در نبرد. خواهرش هم خود را روي برادرش مي‏اندازد و 10 ضربه به خواهر و شش ضربه به دکتر فاطمي وارد مي‏شود.
خود شعبان سال‌ها بعد در جواب سؤالي که از او درباره آن ماجرا شد، ضرب‌وشتم فاطمي را تأييد اما چاقوزدن را انکار کرد: «دم شهرباني زدمش، چاقو نزدم. بيخود ميگن چاقو زده...». حال سيدحسين فاطمي در اثر آن حمله وخيم شد و کارش به بيمارستان کشيد. روزنامه‌هاي وقت تا چند روز از حال و روز نزار او خبرهاي متعددي منتشر کردند.
سرانجام دکتر فاطمي تحت بازجويي‏هاي پي‌درپي قرار مي‏گيرد، به‌طوري‌که او را براي دادگاه هم با برانکارد، داخل سالن مي‏آورند. دکتر فاطمي در زندان در دست‏نوشته‌اي روي پاکت سيگار به آيت‏الله «سيدرضا زنجاني» که او هم در زندان بود، نوشت: ...«آرزو دارم که نفس‏هاي آخر زندگي‏ام نيز در راه نهضت و سعادت هم‌وطنانم صرف شود، به‌هر‌حال داغ باطله بر کنسرسيوم و حاميان او بزنيم، بر فرض که نگذارند به اطلاع هم‌ميهنان برسد و صداي ما را خفه کنند، در تاريخ و در پرونده‌ها باقي خواهد ماند تا نسل آينده براي زيستي شرافتمندانه و نيل به آزادي، ادامه‌دهنده اين راه باشند». سرانجام بامداد چهارشنبه نوزدهم آبان 1333 در ساعت چهار و هفت دقيقه، تيمور بختيار و «آزموده» دادستان ارتش، حکم اعدام دکتر فاطمي را به او ابلاغ کردند. آزموده که لقب «آيشمن» گرفته بود، گفت: «اگر وصيتي داريد بفرماييد...». فاطمي سخنان او را قطع کرد و گفت: «آري آقاي آزموده، مرگ حق است و من از مرگ ابايي ندارم، آن هم چنين مرگ پرافتخاري و من مي‏ميرم که نسل جوانان ايران از مرگ من عبرتي گرفته و با خون از وطنشان دفاع کرده و نگذارند جاسوسان بيگانه بر اين کشور حکومت نمايند، من درهاي سفارت انگلستان را بستم، غافل از اينکه تا عوامل بيگانه حکومت مي‏کنند، انگلستان سفارت لازم ندارد». آزموده باز تکرار مي‌کند که اگر خواسته‏اي دارید، بگوييد. فاطمي مي‏گويد: خواسته‌هاي من، ديدن خانواده، ملاقات با دکتر مصدق و صحبتي با افسران است. آزموده هم مي‏گويد: هنوز هم دست از اين مرد (مصدق) برنمي‏داري؟ و سرانجام فاطمي در برابر جوخه اعدام، گفت: آقاي آزموده، مرگ بر دو قسم است، مرگ در رختخواب ناز و مرگ در راه شرف و افتخار، خداي را شکر که در راه مبارزه با فساد، شهيد مي‏شوم... اميدوارم سربازان نهضت، همچنان مبارزه را ادامه دهند. هشت گلوله از اسلحه چهار مأمور شليک شد. «زنده‌باد مصدق» آخرين کلامش شد و جان باخت. مي‌گويند وقتي مي‌خواستند او را براي اجراي حکم ببرند، تقاضاي سيگاري کرد و به قول خبرنگاران، آن را با حالت خاصي گوشه لبش گذاشت تا روحيه و قوت قلبش را نشان دهد. خبرنگار روزنامه کيهان در گزارش خود از چند و چون اعدام، به پيغامي اشاره کرده که دادستان ارتش روز پيش از اعدام براي خانواده فاطمي مي‌فرستد تا اگر مايل بودند ملاقاتي با او داشته باشند؛ ملاقاتي که براساس اطلاعات اين خبرنگار هرگز عملي نشد. دکتر فاطمي پيش از مرگش دکتر محمد مصدق را وصي و قيم فرزندش کرد و پس از او نيز مسئوليت‌ها را به يکي از برادرانش سپرد.نصرالله سيف‌پور فاطمي، يکي از برادرانش که در آمريکا بود، بعد از شنيدن خبر اعدام دچار سکته شد. به‌‌‌ویژه که او براي جلوگيري از اعدام، به اين در و آن در زده و نتيجه‌اي به دست نياورده بود. حتي به نوشته کيهان در جريان همان تلاش‌ها تلگرافي هم به محمدرضاشاه زده بود تا براي لغو حکم اعدام از نفوذش بهره ببرد! البته ديگر نزديکان فاطمي نيز فعاليت‌هاي شديدي براي جلوگيري از اعدام او داشتند که البته هيچ‌کدام ثمري به‌دنبال نداشت و حکومت عزمي جزم براي اعدام او داشت. مزارش در «ابن‌بابويه» تهران قرار دارد و بر سنگش اين شعر نوشته شده است: بر سر تربت ما چون گذري همت خواه/ که زيارتگه رندان جهان خواهد بود.

شرق: نوزدهم آبان، شصت‌وپنجمين سالگرد شهادت دکتر حسين فاطمي، سردبير روزنامه باختر امروز و وزير خارجه دولت ملي دکتر «محمد مصدق» است؛ همان فردي که محمد عبدخدايي از اعضای فدایيان اسلام درباره‌اش گفته اگر به گذشته بازگردد، بازهم او را ترور مي‌کند. فاطمي از ترور به دست جوان 14‌ساله عضو جمعيت فدایيان اسلام جان سالم به در برد اما به دست شاه کشته شد. بعيد نبود اگر به دست شاه هم کشته نمي‌شد، فدایيان اسلام دوباره قصد جانش را مي‌کردند. عبدخدايي که هنوز در قيد حيات است، مي‌گويد بعد از ملي‌شدن صنعت نفت مرحوم نواب‌صفوي نظرش اين بود که بين جبهه ملي و دربار توافق شده است و اعضای جمعيت هم معتقد بودند رابط اين توافق فاطمي است که حالا هم قصد جان نواب‌صفوي را کرده است. پس به اين نتيجه مي‌رسند که نبايد اجازه داد کسي قصد جان رهبر فدایيان را بکند!.. جالب است که بعد از گذشت 60 سال بازماندگان جمعيت فداييان و حتي خود عبدخدايي هیچ سند روشن و محکمه‌پسندي براي اين ادعاي خود ندارند! فاطمي شخصيتي چندوجهي داشت. روزنامه‌نويس بود و برخي او را يکي از شجاع‏ترين روزنامه‏نگاران ايراني مي‌دانند. اگرچه روزنامه‌نويسي براي او دروازه ورود به دنياي سياست عملي شد. با نزديک‌شدن به انتخابات دوره شانزدهم و امکان تقلب در انتخابات در تاريخ ۲۲ مهر ۱۳۲۸ تعدادي از روزنامه‌نگاران مخالف دولت و شماري از سران حزب ايران به رهبري مصدق در دربار متحصن شدند. هرچند اين تحصن به سرانجامي نرسيد ولي اساس تأسيس جبهه ملي را فراهم کرد و روزنامه باختر امروز تبديل به محلي براي درج افکار و عقايد اين طيف سياسي شد. جبهه ملي با تشکيل مجلس شانزدهم تعدادي از نمايندگان خود را وارد مجلس کرد و دکتر فاطمي توانست به‌عنوان نماينده مردم راهي پارلمان شود. اين‌چنين بود که ملي‌شدن صنعت نفت در اولويت مجلس قرار گرفت. مصدق سال‌ها بعد اعلام کرد اولين کسي که اين پيشنهاد را در منزل آقاي نريمان مطرح کرد، دکتر فاطمي بود که نمايندگان جبهه حاضر در جلسه به اتفاق آرا تصويب کردند.
فاطمي در نخستين سرمقاله‏اش در باختر امروز، نوشت: «دکتر مصدق پيشواي بزرگ ملي ايران، کسي است که نيم قرن تمام، در راه منافع مردم محروم اين مملکت، مبارزه کرده است». روزنامه باختر امروز همچنين تنها روزنامه‌اي بود که توانست نسخه روز سه‌شنبه ۳۱ تيرماه را روي کيوسک بفرستد. اين روزنامه در صفحه اول خود که بخشي از هزينه فروشش را به خانواده شهدا اختصاص داده بود، از کشته‌شدن ۹۰ نفر در تهران و شهرهاي ديگر خبر داد. در اين گزارش که همراه با عکس‌هايي از پيکرهاي شهدا بود، آمده: «در واقعه ديروز بيش از ۹۰ نفر از جوانان وطن‌پرست تهران بر اثر استعمال اسلحه از طرف پليس و ارتش شهيد شدند که تاکنون جنازه ۴۵ نفر آنها به دست آمده است». نوشته‌هاي تند‌وتيز و بي‌پرواي فاطمي عليه سلطنت و اشرف، خواهر شاه هم شهره بود. حسين فاطمي روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، در گرماگرم کودتا و وقتي هنوز سرنوشت کشور روشن نبود، هرچه دلش خواست به محمدرضاشاه نمي‌گفت و در وصف شاه مملکت تيتر نمي‌زد: «خائني که مي‌خواست وطن را به خاک و خون بکشد، فرار کرد». او با مقايسه عمليات افسران آزاد مصر با عمليات خنثي‌سازي کودتا، خواهان پايان 12 سال حکومت سلطه شد و اشتياق خود را براي اعلام جمهوري نشان داد. برخي معتقدند آنچه او را به کشتن داد، نه مبارزاتش در کنار مصدق بلکه کينه‌اي بود که سلطنت بابت نوشته‌هايش از او گرفته بود.
روايت دستگيري و اعدام
فاطمي بعد از کودتاي 28 مرداد مخفي شد. چندباري خانه عوض کرد. مخفي‌بودن او نزديک هفت‌ماهي به درازا کشيد تا اينکه صبح روز ۲۲ اسفند بازهم شايعه دستگيري او دهان‌به‌دهان چرخيد. همه در کنجکاوي درستي و نادرستي خبر بودند که فرمانداري نظامي اطلاعيه‌اي منتشر کرد که حکايت از تأييد دستگيري داشت؛ «بدین‌وسیله به اطلاع عموم مي‌رسد که دکتر حسين فاطمي ساعت ۹ صبح امروز به‌وسيله سرکار سروان حبيب‌الله جليلوند، افسر اداره انتظامي شهرباني و مأمورين فرمانداري نظامي پس از تجسسات طولاني در يکي از کوچه‌باغ‌هاي تجريش دستگير و تحويل فرماندار نظامي گرديد».
«تيمور بختيار»، فرماندار نظامي و رئيس شهرباني سپهبد «علي مقدم» با يک توافق، نقشه ازبين‌بردن او را به دست اوباش کشيدند، «شعبان جعفري» و عده‏اي از اوباش حرفه‏اي به جلوي شهرباني فراخوانده مي‏شوند. خواهرش«سلطنت فاطمي»، خود را جلوي شهرباني مي‏رساند، برادرش را دستبند‌زده جلوي پلکان شهرباني، ايستاده مي‏بيند که شعبان جعفري به نوچه‌هايش مي‏گويد: «بکشيدش. بکشيدش». به ضرب چاقو و چماق او را مضروب مي‏کنند که جان سالم به در نبرد. خواهرش هم خود را روي برادرش مي‏اندازد و 10 ضربه به خواهر و شش ضربه به دکتر فاطمي وارد مي‏شود.
خود شعبان سال‌ها بعد در جواب سؤالي که از او درباره آن ماجرا شد، ضرب‌وشتم فاطمي را تأييد اما چاقوزدن را انکار کرد: «دم شهرباني زدمش، چاقو نزدم. بيخود ميگن چاقو زده...». حال سيدحسين فاطمي در اثر آن حمله وخيم شد و کارش به بيمارستان کشيد. روزنامه‌هاي وقت تا چند روز از حال و روز نزار او خبرهاي متعددي منتشر کردند.
سرانجام دکتر فاطمي تحت بازجويي‏هاي پي‌درپي قرار مي‏گيرد، به‌طوري‌که او را براي دادگاه هم با برانکارد، داخل سالن مي‏آورند. دکتر فاطمي در زندان در دست‏نوشته‌اي روي پاکت سيگار به آيت‏الله «سيدرضا زنجاني» که او هم در زندان بود، نوشت: ...«آرزو دارم که نفس‏هاي آخر زندگي‏ام نيز در راه نهضت و سعادت هم‌وطنانم صرف شود، به‌هر‌حال داغ باطله بر کنسرسيوم و حاميان او بزنيم، بر فرض که نگذارند به اطلاع هم‌ميهنان برسد و صداي ما را خفه کنند، در تاريخ و در پرونده‌ها باقي خواهد ماند تا نسل آينده براي زيستي شرافتمندانه و نيل به آزادي، ادامه‌دهنده اين راه باشند». سرانجام بامداد چهارشنبه نوزدهم آبان 1333 در ساعت چهار و هفت دقيقه، تيمور بختيار و «آزموده» دادستان ارتش، حکم اعدام دکتر فاطمي را به او ابلاغ کردند. آزموده که لقب «آيشمن» گرفته بود، گفت: «اگر وصيتي داريد بفرماييد...». فاطمي سخنان او را قطع کرد و گفت: «آري آقاي آزموده، مرگ حق است و من از مرگ ابايي ندارم، آن هم چنين مرگ پرافتخاري و من مي‏ميرم که نسل جوانان ايران از مرگ من عبرتي گرفته و با خون از وطنشان دفاع کرده و نگذارند جاسوسان بيگانه بر اين کشور حکومت نمايند، من درهاي سفارت انگلستان را بستم، غافل از اينکه تا عوامل بيگانه حکومت مي‏کنند، انگلستان سفارت لازم ندارد». آزموده باز تکرار مي‌کند که اگر خواسته‏اي دارید، بگوييد. فاطمي مي‏گويد: خواسته‌هاي من، ديدن خانواده، ملاقات با دکتر مصدق و صحبتي با افسران است. آزموده هم مي‏گويد: هنوز هم دست از اين مرد (مصدق) برنمي‏داري؟ و سرانجام فاطمي در برابر جوخه اعدام، گفت: آقاي آزموده، مرگ بر دو قسم است، مرگ در رختخواب ناز و مرگ در راه شرف و افتخار، خداي را شکر که در راه مبارزه با فساد، شهيد مي‏شوم... اميدوارم سربازان نهضت، همچنان مبارزه را ادامه دهند. هشت گلوله از اسلحه چهار مأمور شليک شد. «زنده‌باد مصدق» آخرين کلامش شد و جان باخت. مي‌گويند وقتي مي‌خواستند او را براي اجراي حکم ببرند، تقاضاي سيگاري کرد و به قول خبرنگاران، آن را با حالت خاصي گوشه لبش گذاشت تا روحيه و قوت قلبش را نشان دهد. خبرنگار روزنامه کيهان در گزارش خود از چند و چون اعدام، به پيغامي اشاره کرده که دادستان ارتش روز پيش از اعدام براي خانواده فاطمي مي‌فرستد تا اگر مايل بودند ملاقاتي با او داشته باشند؛ ملاقاتي که براساس اطلاعات اين خبرنگار هرگز عملي نشد. دکتر فاطمي پيش از مرگش دکتر محمد مصدق را وصي و قيم فرزندش کرد و پس از او نيز مسئوليت‌ها را به يکي از برادرانش سپرد.نصرالله سيف‌پور فاطمي، يکي از برادرانش که در آمريکا بود، بعد از شنيدن خبر اعدام دچار سکته شد. به‌‌‌ویژه که او براي جلوگيري از اعدام، به اين در و آن در زده و نتيجه‌اي به دست نياورده بود. حتي به نوشته کيهان در جريان همان تلاش‌ها تلگرافي هم به محمدرضاشاه زده بود تا براي لغو حکم اعدام از نفوذش بهره ببرد! البته ديگر نزديکان فاطمي نيز فعاليت‌هاي شديدي براي جلوگيري از اعدام او داشتند که البته هيچ‌کدام ثمري به‌دنبال نداشت و حکومت عزمي جزم براي اعدام او داشت. مزارش در «ابن‌بابويه» تهران قرار دارد و بر سنگش اين شعر نوشته شده است: بر سر تربت ما چون گذري همت خواه/ که زيارتگه رندان جهان خواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها