|

آماده براي صلح و سوسياليسم

در اين هفته، سي‌امين سال فروريزي ديوار برلين جشن گرفته شده است. به شكل‌هاي مختلف از حضور مركل و شهردار برلين در كنار ديوار - دونفري كه هر كدام در دو سوي آن زندگي مي‌كردند- تا برگزاري بزرگداشت‌هاي مختلف در شهر برلين به شكل‌هاي متفاوت مثلا بازسازي فرار بيش از 120 نفر از تونلي 45متري كه زير اين ديوار حفر كرده بودند.
همچنين يك گروه از شهروندان آلمان تكه بزرگي از ديوار برلين را براي «ترامپ» فرستادند تا اين پيام را به او بدهند كه «ديوارها هيچ وقت براي هميشه برجا نمي‌مانند». آنها از مردم خواسته بودند هركس دوست دارد در اين كمپين شركت كند نامش را بفرستد تا به گونه‌اي در كنار اين پيام براي ترامپ قرار گيرد. در فرصتي كوتاه بيش از 10 هزار نفر همراه اين ايده شده بودند. يكي از مطالبي كه سي‌ان‌ان به مناسبت سالگرد فروپاشي اين ديوار منتشر كرد، درباره تفاوت‌هاي آموزشي در مدارس در دو طرف ديوار بود. 30 سال از فروپاشي ديوار مي‌گذرد و يكي از مهم‌ترين بازسازي‌هايي كه سعي شده انجام شود، سيستم آموزشي جمهوري دموکراتيک آلمان است. صبح روز بعد از شكستن ديوار برلين در نوامبر 1989، توماس توفر 9ساله يکي از معدود كودكان در آلمان شرقي بود که به مدرسه مي‌رفت. او معلمش را در حال گريه ديد، نيمي از همكلاسي‌هايش با خانواده‌شان به آلمان غربي گريخته بودند و همه آن چيز‌هايي كه در اين سال‌ها اعتقاد داشت و ياد گرفته بود در ذهنش از هم پاشيد. در ماه‌هاي بعد، برنامه درسي جمع شد. معلمان تحت آموزش مجدد قرار گرفتند و پيوستن به سازمان رسمي جوانان کشور - پيشاهنگان - با گردن‌بندها و کلاه‌هاي مشخص آن، ديگر سد راه قبول‌شدن و رفتن به مرحله بالاتر در مدرسه نبود. کودکاني که تحت رژيم کمونيستي سابق آموزش مي‌ديدند، هم‌اکنون بزرگ شده‌اند. اما نحوه آموزش زمان تحصيل آنها هنوز تأثيري ماندگار در ذهن آنها داشته است. مي‌توان آموزش آنها را سياسي دانست. از بعضي جهات، توفر و ديگر همسالانش هرگز آن آموزه‌هاي آلمان شرقي را رها نکردند. امروز او مدير موزه «مدرسه» در لايپزيگ است، شهري كه دو ساعت با برلين فاصله دارد. شهري كه به يك انقلاب مسالمت‌آميز در سقوط اين ديوار کمک کرد. قدم‌زدن در داخل موزه مانند نوک‌زدن به ماشين زمان است. يک کلاس در آلمان شرقي داراي ميز و صندلي‌هاي زمخت روبه‌روي تخته سياه است. پرتره‌اي از اريش هونکر، دبيرکل حزب اتحاد سوسياليست آلمان تا سال 1989 بر ديوار آن آويزان است. ديوارهاي کلاس با نقاشي‌هاي مدينه فاضله کمونيستي آراسته شده‌اند: کارگران مزارع سرسبز و دانشمنداني كه با جديت در حال آزمايش‌هاي هسته‌اي بودند. کتاب‌هاي درسي با طرح لنين در قفسه‌ها قرار دارد و حتي پرده‌ها نيز براساس الگوهاي واقعي يکپارچه‌سازي انتخاب و آويزان شده‌اند. امانوئل دوريت، استاد تاريخ معاصر در دانشگاه استراسبورگ به سي‌ان‌ان مي‌گويد در سال‌هاي اول و حدودا 1949، مدارس نقشي اساسي در «آموزش اين جامعه جديد» داشتند. در زمان احداث ديوار برلين در سال 1961، مقررات سخت‌تر شده بود. دوريت گفت: هدف اصلي مدارس «کنترل ذهن و بدن دانش‌آموزان» بود. بخش عمده‌اي از اين تلقين جزء برنامه پيشاهنگان بود. روبرت شليف كه در زمان سقوط ديوار برلين 19ساله و يك پيشاهنگ بود، اين‌طور به ياد دارد كه مراسم استقبال از پيشاهنگان «تقريبا عرفاني» بود. به عنوان يک پسر شش‌ساله، او براي تبديل‌شدن به يک پيشاهنگ جوان «بسيار هيجان‌زده» بود و البته معتقد است: «روح سوسياليسم در تك‌تك برنامه‌هاي پيشاهنگي جريان داشت». او اكنون مشاور يك شركت كف‌پوش در لايپزيگ است كه هفته‌اي يک بار، توري براي بازديد كودكان در آن برگزار مي‌شود و به آنها نحوه كاركرد دستگاه‌ها نشان داده مي‌شود. کارخانه‌هاي محلي براي کودکان تور برگزار مي‌كردند، آنها نحوه کار دستگاه‌ها را توضيح مي‌دادند. هميشه به شليف و همسالانش گفته مي‌شد: «غرب بد است اما در اينجا - شرق - همه ما خوب هستيم. ما مترقي هستيم، ما عاشق صلح هستيم. ديگران کساني هستند که ما را تهديد مي‌کنند». توماس توفر مدير موزه مي‌گويد: «كودكان به سرعت ياد مي‌گرفتند تا از معلمان بترسند و اتفاقات را از معلمانشان مخفي نگه دارند». مورخان، جوانان آن دوران را «دوزبانه» توصيف مي‌کنند؛ توفر مي‌گويد: «برخي مي‌گويند به کودکان دروغگويي آموخته مي‌شد». آنها دليل خوبي هم براي اين ترس و دروغ داشتند. ماري فولبروک، استاد تاريخ آلمان در کالج دانشگاه لندن گفت: «معلمان ارشد مرتبا افراد «بدبين» يا «دشمن» را به پليس مخفي Stasi گزارش مي‌دادند؛ به همان روشي که شما يا من اظهارنامه مالياتي خود را ثبت مي‌کنيم». فولبروک تأكيد كرد «گفتن يک اشتباه به يک معلم خاص، مي‌توانست تا آخر عمر به شما برچسب سياه بزند.البته همه معلمان هم نمي‌توانستند با اين شرايط كنار بيايند و برخي از آنها محيط مدرسه را ترك مي‌كردند مانند الکه كه معلم موسيقي و فرانسوي بود و ترجيح داد از پنج فرزند خود مراقبت کند.» او كه اكنون 69ساله است، مي‌گويد: «فشار سياسي بسيار زياد بود». همه معلمان بايد با اين جمله درس را آغاز مي‌كردند: «براي صلح و سوسياليسم آماده باشيد و دانش‌آموزان مي‌گفتند ما همواره آماده‌ايم؛ در حالي كه دست راست خود را به سمت سرشان بالا مي‌بردند.» پس از سال 1989 و سقوط ديوار و عوض‌شدن روند آموزشي ديگر دشمني براي حمله‌كردن به آلمان وجود نداشت. ديگر تصوير سربازان آماده دفاع از كتاب‌هاي پايه اول حذف شده بود. معلمان ديگر تحت فشار نبودند تا اطلاعات را به پليس مخفي بفرستند، به معلمان گفته شد مي‌توانند به راحتي به سؤال‌هاي دانش‌آموزان جواب دهند. سيستم آموزشي آنها بر مبناي سيستم بين‌المللي تغيير كرد.

در اين هفته، سي‌امين سال فروريزي ديوار برلين جشن گرفته شده است. به شكل‌هاي مختلف از حضور مركل و شهردار برلين در كنار ديوار - دونفري كه هر كدام در دو سوي آن زندگي مي‌كردند- تا برگزاري بزرگداشت‌هاي مختلف در شهر برلين به شكل‌هاي متفاوت مثلا بازسازي فرار بيش از 120 نفر از تونلي 45متري كه زير اين ديوار حفر كرده بودند.
همچنين يك گروه از شهروندان آلمان تكه بزرگي از ديوار برلين را براي «ترامپ» فرستادند تا اين پيام را به او بدهند كه «ديوارها هيچ وقت براي هميشه برجا نمي‌مانند». آنها از مردم خواسته بودند هركس دوست دارد در اين كمپين شركت كند نامش را بفرستد تا به گونه‌اي در كنار اين پيام براي ترامپ قرار گيرد. در فرصتي كوتاه بيش از 10 هزار نفر همراه اين ايده شده بودند. يكي از مطالبي كه سي‌ان‌ان به مناسبت سالگرد فروپاشي اين ديوار منتشر كرد، درباره تفاوت‌هاي آموزشي در مدارس در دو طرف ديوار بود. 30 سال از فروپاشي ديوار مي‌گذرد و يكي از مهم‌ترين بازسازي‌هايي كه سعي شده انجام شود، سيستم آموزشي جمهوري دموکراتيک آلمان است. صبح روز بعد از شكستن ديوار برلين در نوامبر 1989، توماس توفر 9ساله يکي از معدود كودكان در آلمان شرقي بود که به مدرسه مي‌رفت. او معلمش را در حال گريه ديد، نيمي از همكلاسي‌هايش با خانواده‌شان به آلمان غربي گريخته بودند و همه آن چيز‌هايي كه در اين سال‌ها اعتقاد داشت و ياد گرفته بود در ذهنش از هم پاشيد. در ماه‌هاي بعد، برنامه درسي جمع شد. معلمان تحت آموزش مجدد قرار گرفتند و پيوستن به سازمان رسمي جوانان کشور - پيشاهنگان - با گردن‌بندها و کلاه‌هاي مشخص آن، ديگر سد راه قبول‌شدن و رفتن به مرحله بالاتر در مدرسه نبود. کودکاني که تحت رژيم کمونيستي سابق آموزش مي‌ديدند، هم‌اکنون بزرگ شده‌اند. اما نحوه آموزش زمان تحصيل آنها هنوز تأثيري ماندگار در ذهن آنها داشته است. مي‌توان آموزش آنها را سياسي دانست. از بعضي جهات، توفر و ديگر همسالانش هرگز آن آموزه‌هاي آلمان شرقي را رها نکردند. امروز او مدير موزه «مدرسه» در لايپزيگ است، شهري كه دو ساعت با برلين فاصله دارد. شهري كه به يك انقلاب مسالمت‌آميز در سقوط اين ديوار کمک کرد. قدم‌زدن در داخل موزه مانند نوک‌زدن به ماشين زمان است. يک کلاس در آلمان شرقي داراي ميز و صندلي‌هاي زمخت روبه‌روي تخته سياه است. پرتره‌اي از اريش هونکر، دبيرکل حزب اتحاد سوسياليست آلمان تا سال 1989 بر ديوار آن آويزان است. ديوارهاي کلاس با نقاشي‌هاي مدينه فاضله کمونيستي آراسته شده‌اند: کارگران مزارع سرسبز و دانشمنداني كه با جديت در حال آزمايش‌هاي هسته‌اي بودند. کتاب‌هاي درسي با طرح لنين در قفسه‌ها قرار دارد و حتي پرده‌ها نيز براساس الگوهاي واقعي يکپارچه‌سازي انتخاب و آويزان شده‌اند. امانوئل دوريت، استاد تاريخ معاصر در دانشگاه استراسبورگ به سي‌ان‌ان مي‌گويد در سال‌هاي اول و حدودا 1949، مدارس نقشي اساسي در «آموزش اين جامعه جديد» داشتند. در زمان احداث ديوار برلين در سال 1961، مقررات سخت‌تر شده بود. دوريت گفت: هدف اصلي مدارس «کنترل ذهن و بدن دانش‌آموزان» بود. بخش عمده‌اي از اين تلقين جزء برنامه پيشاهنگان بود. روبرت شليف كه در زمان سقوط ديوار برلين 19ساله و يك پيشاهنگ بود، اين‌طور به ياد دارد كه مراسم استقبال از پيشاهنگان «تقريبا عرفاني» بود. به عنوان يک پسر شش‌ساله، او براي تبديل‌شدن به يک پيشاهنگ جوان «بسيار هيجان‌زده» بود و البته معتقد است: «روح سوسياليسم در تك‌تك برنامه‌هاي پيشاهنگي جريان داشت». او اكنون مشاور يك شركت كف‌پوش در لايپزيگ است كه هفته‌اي يک بار، توري براي بازديد كودكان در آن برگزار مي‌شود و به آنها نحوه كاركرد دستگاه‌ها نشان داده مي‌شود. کارخانه‌هاي محلي براي کودکان تور برگزار مي‌كردند، آنها نحوه کار دستگاه‌ها را توضيح مي‌دادند. هميشه به شليف و همسالانش گفته مي‌شد: «غرب بد است اما در اينجا - شرق - همه ما خوب هستيم. ما مترقي هستيم، ما عاشق صلح هستيم. ديگران کساني هستند که ما را تهديد مي‌کنند». توماس توفر مدير موزه مي‌گويد: «كودكان به سرعت ياد مي‌گرفتند تا از معلمان بترسند و اتفاقات را از معلمانشان مخفي نگه دارند». مورخان، جوانان آن دوران را «دوزبانه» توصيف مي‌کنند؛ توفر مي‌گويد: «برخي مي‌گويند به کودکان دروغگويي آموخته مي‌شد». آنها دليل خوبي هم براي اين ترس و دروغ داشتند. ماري فولبروک، استاد تاريخ آلمان در کالج دانشگاه لندن گفت: «معلمان ارشد مرتبا افراد «بدبين» يا «دشمن» را به پليس مخفي Stasi گزارش مي‌دادند؛ به همان روشي که شما يا من اظهارنامه مالياتي خود را ثبت مي‌کنيم». فولبروک تأكيد كرد «گفتن يک اشتباه به يک معلم خاص، مي‌توانست تا آخر عمر به شما برچسب سياه بزند.البته همه معلمان هم نمي‌توانستند با اين شرايط كنار بيايند و برخي از آنها محيط مدرسه را ترك مي‌كردند مانند الکه كه معلم موسيقي و فرانسوي بود و ترجيح داد از پنج فرزند خود مراقبت کند.» او كه اكنون 69ساله است، مي‌گويد: «فشار سياسي بسيار زياد بود». همه معلمان بايد با اين جمله درس را آغاز مي‌كردند: «براي صلح و سوسياليسم آماده باشيد و دانش‌آموزان مي‌گفتند ما همواره آماده‌ايم؛ در حالي كه دست راست خود را به سمت سرشان بالا مي‌بردند.» پس از سال 1989 و سقوط ديوار و عوض‌شدن روند آموزشي ديگر دشمني براي حمله‌كردن به آلمان وجود نداشت. ديگر تصوير سربازان آماده دفاع از كتاب‌هاي پايه اول حذف شده بود. معلمان ديگر تحت فشار نبودند تا اطلاعات را به پليس مخفي بفرستند، به معلمان گفته شد مي‌توانند به راحتي به سؤال‌هاي دانش‌آموزان جواب دهند. سيستم آموزشي آنها بر مبناي سيستم بين‌المللي تغيير كرد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها