زبالهگردها؛ آخرين حلقه از مافياي بازيافت زباله و پسماند
واقعيت زبالهگردي
زهره نجفي : مرکز توانمندسازي حاکميت و جامعه در گزارشهاي ميداني به نمودهاي آشکار و حاد فقر و نابرابري در جامعه ميپردازد و ميکوشد مسائل و مصائب فقرا را به گوش سياستگذاران، نهادهاي حاکميتي و عموم مردم برساند تا براي ساماندهي و رسيدگي به آن و مقابله با ريشههاي بروز اين وضعيت کوشش شود. در گزارش پيشرو، به يکي از نمودهاي آشکار فقر در مناطق شهري ايران؛ يعني زبالهگردي پرداخته شده است.
در نزديکي يکي از بوستانهاي مرکز شهر، روبهروي سطل زبالهاي منتظر بودم. در کمتر از نيمساعت سه نفر به سراغ اين سطل زباله آمدند، تا کمر به داخل آن خم شدند، چيزکي برداشتند و در گوني وصلهوپينهشدهشان انداختند و رفتند؛ يک سطل زباله معمولي در مرکز شهر که هيچ ويژگي بخصوصي نداشت که زبالههاي داخل آن مورد مطلوبي براي بازيافت به حساب بيايد، يک سطل زباله کاملا معمولي در يک محل کاملا معمولي و متوسط! همين سطل زباله روزانه ميزبان دهها نفر ميشود تا وسايل معيشتشان را درون آن جستوجو کنند.
زبالهگردي به اين شکل و با اين گستردگي قطعا از معضلات نوظهور جامعه ماست؛ نه صرفا محدود به تهران و شهرهاي بزرگ است و نه محدود به مناطق شمالشهر. تقريبا در تمام شهرستانها و شهرهاي کوچک و در فرودستترين مناطق هر شهر نيز اوضاع به همين منوال است. پيش از اين نيز بودند افراد بيسرپناهي که در ميان زبالهها به دنبال مواد خوراکي و مواد قابل استفاده ميگشتند، اما اين شکل جديد از زبالهگردي؛ يعني زبالهگردي بهعنوان يک شغل که افرادي به استخدام يک پيمانکار دربيايند و روزانه 12،10 ساعت به اين کار اشتغال داشته باشند، قطعا پديدهاي نوظهور است که عمري کمتر از سه يا چهار سال دارد. همين ابتداي گزارش يک توضيح راجع به لفظ خود زبالهگرد ضروري به نظر ميرسد. در ميان مسئولان و مردم عادي هستند افرادي که سعي دارند با تغيير واژهها از بار پديدهها کم کنند؛ مثلا استفاده از پاکبان بهجاي رفتگر يا کارگر بازيافت بهجاي زبالهگرد. تغيير و آرايش الفاظ هيچ تأثيري در تغيير و بهبود واقعيت موجود ندارد و از بار آن نميکاهد. کارگري که از صبح تا شب، تمام زندگي و فعاليت روزانهاش با زباله و پسماند گره خورده و تمام هستي و وجودش به همين بُعد
تقليل يافته، واقعيت زندگياش دقيقا در همين واژه عينيت مييابد؛ زبالهگرد، آشغالجمعکن. بدون تلاش در تزئين و آراستن کلام، اين واژهها بايد هربار مثل پتک بر گوش خواننده فرود بيايد تا هربار آثار مناسبات و ساختارهاي بهوجودآورنده خود را زنده و عيان کنند، بنابراين ما نيز در اين گزارش از همين واژه استفاده خواهيم کرد.
زبالهگردها بر اساس وزن زبالههايي که جمعآوري ميکنند حقوق ميگيرند؛ پلاستيک را کيلويي دوهزار تومان، کارتن و کاغذ کيلويي 800 تومان و آلومينيوم و شيشه را به قيمتهاي بالاتر از آنها ميخرند. به طور ميانگين هر کيلو زبالهاي که جمعآوري ميشود، تقريبا هزارو 500 تومان ميارزد. با اين اوصاف زبالهگردي که روزانه بين 12 تا 15 ساعت کار ميکند، براي آنکه روزانه درآمدي حدود 80،70 هزار تومان داشته باشد، حداقل بايد 50 تا 60 کيلوگرم زباله جمع کرده باشد. طبيعتا هرچه وزن زباله جمعآوريشده بيشتر باشد، پول بيشتري گير زبالهگردها ميآيد. همين موضوع باعث ميشود کودکان و نوجوانان زبالهگرد براي 10، 20 هزار تومان حقوق بيشتر، بعضا تا 80 کيلوگرم بار را در پيادهرويهاي طولاني به دوش بکشند. ازاينرو قامت اکثرشان، از کودک تا بزرگسال، خميده است و دير يا زود دچار مشکلات ستون فقرات ميشوند. زبالهگردها به دو صورت کار ميکنند؛ يا مستقيما توسط پيمانکاران شهرداري استخدام ميشوند يا براي صاحبان گاراژهاي مخصوص جمعآوري و بازيافت زباله کار ميکنند. به گفته مجيد فراهاني، عضو شوراي شهر تهران، در اين شهر حدود ۱۴ هزار زبالهگرد وجود دارد که
از اين تعداد چهار هزار و 700 نفر؛ يعني يکسوم آنها کودک هستند. گرچه در نبود سازوکارهاي بازرسي و تحقيقهاي قابل استناد درخصوص وضعيت اين افراد، اين آمار و ارقام را بههيچوجه نميتوان جدي گرفت، بااينحال بنا به اظهارات و بررسيهاي بخشي از نهادهاي خيريه کودکان ميتوان گفت بخش بزرگي از کودکان زبالهگرد (بيش از 50 درصد آنها) در همان گاراژهاي تفکيک زباله زندگي ميکنند. نوجوانان زبالهگرد بعد از 12،10 ساعت پرسهزدن در خيابانهاي شهر و سرککشيدن در سطلهاي زباله به اين گاراژها سرازير ميشوند و در آنجا کار تفکيک زباله تازه شروع ميشود. هرکس بر سر زباله جمعکرده خود مينشيند و بدون دستکش و ماسک و هيچگونه ابزار بهداشتي شروع به تفکيک زبالهها ميکند. صاحبان گاراژها به غريبهها اجازه بازديد نميدهند، حتي بعضي از کودکان زبالهگرد ميگويند گاهي خود آنها را هم به داخل گاراژ راه نميدهند و مجبورند از در و ديوار و به صورت پنهاني وارد شوند. ازاينرو براي پرسوجو درباره وضعيت اسکان کودکان در داخل اين گاراژها به سراغ يکي از اعضاي جمعيت امام علي رفتيم که مسئول طرح پژوهشي درباره وضعيت کودکان زبالهگرد در اين نهاد است.
مازيارفر ميگويد: «اين گاراژها در نقاط مختلفي،
از جمله شادآباد، يافتآباد، پاسگاه نعمتآباد، فرحزاد، شهر قدس، کهريزک، شهريار، رباطکريم، قرچک و پيشوا پراکندهاند. سال 96 وقتي در گاراژها را روي ما باز کردند، با وضعيت عجيبي روبهرو شديم. متوجه شديم کودکان در اتاقکهايي ميان زبالهها زندگي ميکنند و انواع و اقسام جانوران موذي و کثيف در محل زندگيشان پيدا ميشود، بهطوريکه حتي آثاري از گازگرفتگي توسط موش ميانشان ديده ميشد. کودکان وقتي شبها به اين گاراژها ميرسند، آنقدر خستهاند که با آسيب جانوران بيدار نميشوند. ازاينرو هپاتيت، سل، حصبه و انواع بيماريهاي عفوني ميانشان شايع است».
سوسن مازيارفر در مصاحبه با خبرنامه مقابله با فقر و فساد درباره زندگي روزمره اين کودکان ميگويد: «کار اين کودکان هر روز صبح ساعت هشت شروع ميشود. آنها با وانتهايي به مناطقي که بايد بروند، فرستاده ميشوند. برخي موارد بوده است که اين وانتها چپ کردهاند و کودکان دچار مشکلات جدي مثل شکستگي ستون فقرات شدهاند. اين در حالي است که اين کودکان از هيچ پوشش درمانيای برخوردار نيستند و مشکلات اينچنيني به راحتي منجر به مرگ آنها ميشود. زبالهگردها در خيابان نيز در امنيت نيستند؛ با آنکه کودکان زبالهگرد توسط صاحبان گاراژها به کار گرفته ميشوند و صاحبان گاراژها بابت هرکدام از اين کودکان ماهانه مبلغي معادل يكميليونو 300 هزار تومان به پيمانکار پرداخت ميکنند، اما مأموران شهرداري آنها را توقيف ميکنند و کودکان براي درامانماندن از آزار آنها بايد مبلغ 200 تا 400 هزار تومان پرداخت کنند که کارت مخصوصي بهآنها داده شود. مواردي از آزارهاي کلامي تا جسمي و فيزيکي کودکان به دست اين مأموران ثبت شده است». از اين فعال حقوق کودکان درباره موفقيت و نتايج طرح تحقيقي و پژوهشي که جمعيت امام علي درباره کودکان زبالهگرد انجام داده است،
ميپرسيم: «سال 96 نتايج تحقيقاتمان را که حاصل گفتوگو با چند هزار کودک زبالهگرد و بازديد از محل زندگي آنها بود، به ارگانهاي ذيربط مثل شهرداري، وزارت بهداشت و وزارت کار ارائه داديم. ابتدا از اساس منکر وجود اين کودکان ميشدند و ميگفتند ما کودک زبالهگرد نداريم، اينها زبالهدزد هستند. اما بعد از اثبات فاجعه و بازديد مسئولان از اين گاراژها تنها نتيجه اين بود که شهرداري فهميد در اين ماجرا کلاه بزرگي سرش رفته و مزايدهها را به قيمتي به مراتب پايينتر از قيمت واقعي برگزار کرده است. تحقيق ما گرچه باعث هيچ بهبودي در وضعيت زندگي زبالهگردها و بهخصوص کودکان نشد، اما براي شهرداري اين منفعت را داشت که قيمت واگذاري مناطق را تا چندين برابر افزايش دهد. حتي شنيدهايم که شهرداريها امسال مستقلا کارشناساني را براي تخمين ارزش زبالههاي هر منطقه استخدام کردهاند». او در پايان ميگويد: «روشهاي جايگزين و آزمايششده و موفق بسياري براي تفکيک زباله وجود دارد اما پولي که در اين ميان ردوبدل ميشود، آنقدر زياد است که ناممکن است در آينده نزديک معضلات و مشکلات زبالهگردها حل شود».
زبالهگردها اگر گهگاهي موضوع بحث قرار ميگيرند، به خاطر نماي زشتي است که به شهر ميدهند. آنها چهره شهر را زشت ميکنند، حضورشان در معابر با آن گونيهاي کثيف و پر از زباله و ظاهر ناآراستهشان، ممکن است به چهره آراسته و لاکچري شهر خلل وارد كرده و حال شهروندان را مشمئز كند. مسئله زبالهگردها تا آنجايي مسئله است که در سطح شهر حضور دارند؛ اگر به طريقي بتوان از شر حضور عريانشان در شهر خلاص شد، ديگر مسئلهاي باقي نميماند. از همين روست که هرازچندگاهي مسئولان چندين نهاد و سازمان دور هم مينشينند و طرح و مصوبهاي براي پاکسازي خيابانهاي شهر از دست اين عناصر مزاحم و اضافي صادر ميکنند. همين چند ماه پيش در يکي از اين جلسات که جهت سازماندهي کودکان کار و زبالهگرد کرج با حضور شهرداري و نيروي انتظامي کرج برگزار شده بود، مقرر شد هر هفته «۱۰ نفر» از اين کودکان جمعآوري شوند و براي تعيين تکليف، با همکاري مرکز غربالگري کودکان کار و خيابان کرج، به اداره کل بهزيستي استان تحويل داده شوند. حتي اگر قرار بود براي پاکسازي خيابانها از يکي از اِلمانهاي شهري هم تصميم گرفته شود، لازم بود درايت بيشتري به خرج داده شود، چه برسد براي
جمعآوري 10 موجود زنده که بايد نام انسان بر آنها گذاشت (به خود ادبيات و شيوه مواجهه اين دست مصوبات با اين پديدههاي اجتماعي توجه کنيد: جمعآوري، هفتهاي 10 کودک).
اين در حالي است که کاملا روشن است براي درک واقعيت زبالهگردي بايد به عوامل بهوجودآورنده آن، به سياستگذاريهاي شهرداريها و مناسبات قدرت حاکم بر آن رجوع کرد. شهرداريها، پيمانکاران و زبالهگردها سه ضلع اصلي معضل زبالهگردي به شکل موجود آن هستند. شهرداريها براي واگذاري امتياز تفکيک زبالههاي هر منطقه مزايدهاي برگزار ميکنند.
قيمتگذاريها متناسب با منطقه موردنظر صورت ميگيرد، به اين ترتيب که امتياز تفکيک مناطق شمال شهر با قيمتهاي بالاتري به مزايده گذاشته و به پيمانکاران واگذار ميشود. گزارشهاي رسمي و غيررسمي حاکي از آن است که پولهاي هنگفتي در اين حوزه جابهجا ميشود و گردش مالي در حوزه پسماند به طرز عجيبي بالاست. کوروش آصفوزيري، شهرساز و پژوهشگر شهري در نشست تخصصي آسيبشناسي زبالهگردي در تهران که چند ماه قبل در دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد، گردش مالي پسماند خشک شهر تهران را در سال 97، دوهزارو ۶۰۰ ميليارد تومان برآورد کرد که از اين ميزان، سهم شهرداري ۳۰ درصد و سهم جمعآوري غيررسمي ۷۰ درصد بوده است. زبالهگردي صنعت پرسودي است که ثروت زيادي در آن جابهجا ميشود، مبلغ تقريبياي که يک پيمانکار براي حق امتياز بازيافت پسماندهاي يک منطقه شهري در تهران پرداخت ميکند ماهانه سه ميليارد تومان است که به گفته برخي از پژوهشگران اين مبلغ نيمي از هزينههاي شهرداريها را پوشش ميدهد. بنابراين چرايي اين موضوع را که زبالهگردي طي چندين سال گذشته تا اين حد فراگير شده است، بايد در مناسبات اقتصادي حاکم بر اين پديده و به
اصطلاح در گنجي که از قِبل رنج زبالهگردها براي پيمانکاران و شهرداريها و ساير ذينفعان حاصل ميشود، جستوجو کرد.
البته اين موضوع را نبايد از نظر دور داشت که اوضاع نابسامان اقتصادي و وجود فقر و بيکاري گسترده در کشور در راندهشدن اقشار فرودست به سمت زبالهگردي نقش بسزايي داشته است. در گفتوگو با زبالهگردها گرچه اکثر آنها بهخصوص افراد بزرگسال از وجود انگلي پيمانکاران و واسطهها شاکي بودند، اما از اين موضوع نيز که شيوه فعلي بازيافت زباله به نحوي تغيير کند که آنها همين کار را هم از دست بدهند، اظهار نگراني ميکردند. بازيافت زباله و پسماند به شکل موجود آن به عريانترين شکل ممکن منطق جنگل را بازنمايي ميکند که در آن موجودات ضعيفتر توسط موجودات قويتر بلعيده ميشوند.
زبالهگردهايي که در خيابانها پرسه ميزنند، آخرين حلقه و معلول نهايي اين سيستم مافيايي و پيچيدهاند که قرباني صاحبگاراژهاي خرد، دلالهاي جزء، پيمانکاران و شهرداريها ميشوند. شهرداري با پيمانکاران قرارداد ميبندد. پيمانکار اصلي و پيمانکاران رده سوم و چهارم چه نيروي کاري ارزانتر از کودکان ميتوانند داشته باشند که چون کودک هستند نميتوانند حق خود را مطالبه کرده و حتي از خود دفاع کنند. همين است که برخي پيمانکاران شهرداريها به صورت گسترده از اين کودکان استفاده ميکنند. همين چند سال پيش بود که فيلمي از بريدن گوش يکي از اين کودکان زبالهگرد به دست يک پيمانکار منتشر شد. شهرداريها و نهادهاي سياستگذاري شهري به خوبي از وضعيت زندگي و معيشت اين زبالهگردها آگاهي دارند، يا دستکم اگر کوچکترين ارادهاي در کار باشد، آگاهي از اين وضعيت اصلا دشوار نيست. با وجود این هيچ نهاد و دستگاهي تمايلي ندارد به اين مسئله ورود کند، چراکه به گفته برخي از مسئولان ورود به اين مسئله و صحبت از تغيير سازوکارهاي بازيافت زباله و پسماند موضوع خطرناک و دردسرسازي است.
زهره نجفي : مرکز توانمندسازي حاکميت و جامعه در گزارشهاي ميداني به نمودهاي آشکار و حاد فقر و نابرابري در جامعه ميپردازد و ميکوشد مسائل و مصائب فقرا را به گوش سياستگذاران، نهادهاي حاکميتي و عموم مردم برساند تا براي ساماندهي و رسيدگي به آن و مقابله با ريشههاي بروز اين وضعيت کوشش شود. در گزارش پيشرو، به يکي از نمودهاي آشکار فقر در مناطق شهري ايران؛ يعني زبالهگردي پرداخته شده است.
در نزديکي يکي از بوستانهاي مرکز شهر، روبهروي سطل زبالهاي منتظر بودم. در کمتر از نيمساعت سه نفر به سراغ اين سطل زباله آمدند، تا کمر به داخل آن خم شدند، چيزکي برداشتند و در گوني وصلهوپينهشدهشان انداختند و رفتند؛ يک سطل زباله معمولي در مرکز شهر که هيچ ويژگي بخصوصي نداشت که زبالههاي داخل آن مورد مطلوبي براي بازيافت به حساب بيايد، يک سطل زباله کاملا معمولي در يک محل کاملا معمولي و متوسط! همين سطل زباله روزانه ميزبان دهها نفر ميشود تا وسايل معيشتشان را درون آن جستوجو کنند.
زبالهگردي به اين شکل و با اين گستردگي قطعا از معضلات نوظهور جامعه ماست؛ نه صرفا محدود به تهران و شهرهاي بزرگ است و نه محدود به مناطق شمالشهر. تقريبا در تمام شهرستانها و شهرهاي کوچک و در فرودستترين مناطق هر شهر نيز اوضاع به همين منوال است. پيش از اين نيز بودند افراد بيسرپناهي که در ميان زبالهها به دنبال مواد خوراکي و مواد قابل استفاده ميگشتند، اما اين شکل جديد از زبالهگردي؛ يعني زبالهگردي بهعنوان يک شغل که افرادي به استخدام يک پيمانکار دربيايند و روزانه 12،10 ساعت به اين کار اشتغال داشته باشند، قطعا پديدهاي نوظهور است که عمري کمتر از سه يا چهار سال دارد. همين ابتداي گزارش يک توضيح راجع به لفظ خود زبالهگرد ضروري به نظر ميرسد. در ميان مسئولان و مردم عادي هستند افرادي که سعي دارند با تغيير واژهها از بار پديدهها کم کنند؛ مثلا استفاده از پاکبان بهجاي رفتگر يا کارگر بازيافت بهجاي زبالهگرد. تغيير و آرايش الفاظ هيچ تأثيري در تغيير و بهبود واقعيت موجود ندارد و از بار آن نميکاهد. کارگري که از صبح تا شب، تمام زندگي و فعاليت روزانهاش با زباله و پسماند گره خورده و تمام هستي و وجودش به همين بُعد
تقليل يافته، واقعيت زندگياش دقيقا در همين واژه عينيت مييابد؛ زبالهگرد، آشغالجمعکن. بدون تلاش در تزئين و آراستن کلام، اين واژهها بايد هربار مثل پتک بر گوش خواننده فرود بيايد تا هربار آثار مناسبات و ساختارهاي بهوجودآورنده خود را زنده و عيان کنند، بنابراين ما نيز در اين گزارش از همين واژه استفاده خواهيم کرد.
زبالهگردها بر اساس وزن زبالههايي که جمعآوري ميکنند حقوق ميگيرند؛ پلاستيک را کيلويي دوهزار تومان، کارتن و کاغذ کيلويي 800 تومان و آلومينيوم و شيشه را به قيمتهاي بالاتر از آنها ميخرند. به طور ميانگين هر کيلو زبالهاي که جمعآوري ميشود، تقريبا هزارو 500 تومان ميارزد. با اين اوصاف زبالهگردي که روزانه بين 12 تا 15 ساعت کار ميکند، براي آنکه روزانه درآمدي حدود 80،70 هزار تومان داشته باشد، حداقل بايد 50 تا 60 کيلوگرم زباله جمع کرده باشد. طبيعتا هرچه وزن زباله جمعآوريشده بيشتر باشد، پول بيشتري گير زبالهگردها ميآيد. همين موضوع باعث ميشود کودکان و نوجوانان زبالهگرد براي 10، 20 هزار تومان حقوق بيشتر، بعضا تا 80 کيلوگرم بار را در پيادهرويهاي طولاني به دوش بکشند. ازاينرو قامت اکثرشان، از کودک تا بزرگسال، خميده است و دير يا زود دچار مشکلات ستون فقرات ميشوند. زبالهگردها به دو صورت کار ميکنند؛ يا مستقيما توسط پيمانکاران شهرداري استخدام ميشوند يا براي صاحبان گاراژهاي مخصوص جمعآوري و بازيافت زباله کار ميکنند. به گفته مجيد فراهاني، عضو شوراي شهر تهران، در اين شهر حدود ۱۴ هزار زبالهگرد وجود دارد که
از اين تعداد چهار هزار و 700 نفر؛ يعني يکسوم آنها کودک هستند. گرچه در نبود سازوکارهاي بازرسي و تحقيقهاي قابل استناد درخصوص وضعيت اين افراد، اين آمار و ارقام را بههيچوجه نميتوان جدي گرفت، بااينحال بنا به اظهارات و بررسيهاي بخشي از نهادهاي خيريه کودکان ميتوان گفت بخش بزرگي از کودکان زبالهگرد (بيش از 50 درصد آنها) در همان گاراژهاي تفکيک زباله زندگي ميکنند. نوجوانان زبالهگرد بعد از 12،10 ساعت پرسهزدن در خيابانهاي شهر و سرککشيدن در سطلهاي زباله به اين گاراژها سرازير ميشوند و در آنجا کار تفکيک زباله تازه شروع ميشود. هرکس بر سر زباله جمعکرده خود مينشيند و بدون دستکش و ماسک و هيچگونه ابزار بهداشتي شروع به تفکيک زبالهها ميکند. صاحبان گاراژها به غريبهها اجازه بازديد نميدهند، حتي بعضي از کودکان زبالهگرد ميگويند گاهي خود آنها را هم به داخل گاراژ راه نميدهند و مجبورند از در و ديوار و به صورت پنهاني وارد شوند. ازاينرو براي پرسوجو درباره وضعيت اسکان کودکان در داخل اين گاراژها به سراغ يکي از اعضاي جمعيت امام علي رفتيم که مسئول طرح پژوهشي درباره وضعيت کودکان زبالهگرد در اين نهاد است.
مازيارفر ميگويد: «اين گاراژها در نقاط مختلفي،
از جمله شادآباد، يافتآباد، پاسگاه نعمتآباد، فرحزاد، شهر قدس، کهريزک، شهريار، رباطکريم، قرچک و پيشوا پراکندهاند. سال 96 وقتي در گاراژها را روي ما باز کردند، با وضعيت عجيبي روبهرو شديم. متوجه شديم کودکان در اتاقکهايي ميان زبالهها زندگي ميکنند و انواع و اقسام جانوران موذي و کثيف در محل زندگيشان پيدا ميشود، بهطوريکه حتي آثاري از گازگرفتگي توسط موش ميانشان ديده ميشد. کودکان وقتي شبها به اين گاراژها ميرسند، آنقدر خستهاند که با آسيب جانوران بيدار نميشوند. ازاينرو هپاتيت، سل، حصبه و انواع بيماريهاي عفوني ميانشان شايع است».
سوسن مازيارفر در مصاحبه با خبرنامه مقابله با فقر و فساد درباره زندگي روزمره اين کودکان ميگويد: «کار اين کودکان هر روز صبح ساعت هشت شروع ميشود. آنها با وانتهايي به مناطقي که بايد بروند، فرستاده ميشوند. برخي موارد بوده است که اين وانتها چپ کردهاند و کودکان دچار مشکلات جدي مثل شکستگي ستون فقرات شدهاند. اين در حالي است که اين کودکان از هيچ پوشش درمانيای برخوردار نيستند و مشکلات اينچنيني به راحتي منجر به مرگ آنها ميشود. زبالهگردها در خيابان نيز در امنيت نيستند؛ با آنکه کودکان زبالهگرد توسط صاحبان گاراژها به کار گرفته ميشوند و صاحبان گاراژها بابت هرکدام از اين کودکان ماهانه مبلغي معادل يكميليونو 300 هزار تومان به پيمانکار پرداخت ميکنند، اما مأموران شهرداري آنها را توقيف ميکنند و کودکان براي درامانماندن از آزار آنها بايد مبلغ 200 تا 400 هزار تومان پرداخت کنند که کارت مخصوصي بهآنها داده شود. مواردي از آزارهاي کلامي تا جسمي و فيزيکي کودکان به دست اين مأموران ثبت شده است». از اين فعال حقوق کودکان درباره موفقيت و نتايج طرح تحقيقي و پژوهشي که جمعيت امام علي درباره کودکان زبالهگرد انجام داده است،
ميپرسيم: «سال 96 نتايج تحقيقاتمان را که حاصل گفتوگو با چند هزار کودک زبالهگرد و بازديد از محل زندگي آنها بود، به ارگانهاي ذيربط مثل شهرداري، وزارت بهداشت و وزارت کار ارائه داديم. ابتدا از اساس منکر وجود اين کودکان ميشدند و ميگفتند ما کودک زبالهگرد نداريم، اينها زبالهدزد هستند. اما بعد از اثبات فاجعه و بازديد مسئولان از اين گاراژها تنها نتيجه اين بود که شهرداري فهميد در اين ماجرا کلاه بزرگي سرش رفته و مزايدهها را به قيمتي به مراتب پايينتر از قيمت واقعي برگزار کرده است. تحقيق ما گرچه باعث هيچ بهبودي در وضعيت زندگي زبالهگردها و بهخصوص کودکان نشد، اما براي شهرداري اين منفعت را داشت که قيمت واگذاري مناطق را تا چندين برابر افزايش دهد. حتي شنيدهايم که شهرداريها امسال مستقلا کارشناساني را براي تخمين ارزش زبالههاي هر منطقه استخدام کردهاند». او در پايان ميگويد: «روشهاي جايگزين و آزمايششده و موفق بسياري براي تفکيک زباله وجود دارد اما پولي که در اين ميان ردوبدل ميشود، آنقدر زياد است که ناممکن است در آينده نزديک معضلات و مشکلات زبالهگردها حل شود».
زبالهگردها اگر گهگاهي موضوع بحث قرار ميگيرند، به خاطر نماي زشتي است که به شهر ميدهند. آنها چهره شهر را زشت ميکنند، حضورشان در معابر با آن گونيهاي کثيف و پر از زباله و ظاهر ناآراستهشان، ممکن است به چهره آراسته و لاکچري شهر خلل وارد كرده و حال شهروندان را مشمئز كند. مسئله زبالهگردها تا آنجايي مسئله است که در سطح شهر حضور دارند؛ اگر به طريقي بتوان از شر حضور عريانشان در شهر خلاص شد، ديگر مسئلهاي باقي نميماند. از همين روست که هرازچندگاهي مسئولان چندين نهاد و سازمان دور هم مينشينند و طرح و مصوبهاي براي پاکسازي خيابانهاي شهر از دست اين عناصر مزاحم و اضافي صادر ميکنند. همين چند ماه پيش در يکي از اين جلسات که جهت سازماندهي کودکان کار و زبالهگرد کرج با حضور شهرداري و نيروي انتظامي کرج برگزار شده بود، مقرر شد هر هفته «۱۰ نفر» از اين کودکان جمعآوري شوند و براي تعيين تکليف، با همکاري مرکز غربالگري کودکان کار و خيابان کرج، به اداره کل بهزيستي استان تحويل داده شوند. حتي اگر قرار بود براي پاکسازي خيابانها از يکي از اِلمانهاي شهري هم تصميم گرفته شود، لازم بود درايت بيشتري به خرج داده شود، چه برسد براي
جمعآوري 10 موجود زنده که بايد نام انسان بر آنها گذاشت (به خود ادبيات و شيوه مواجهه اين دست مصوبات با اين پديدههاي اجتماعي توجه کنيد: جمعآوري، هفتهاي 10 کودک).
اين در حالي است که کاملا روشن است براي درک واقعيت زبالهگردي بايد به عوامل بهوجودآورنده آن، به سياستگذاريهاي شهرداريها و مناسبات قدرت حاکم بر آن رجوع کرد. شهرداريها، پيمانکاران و زبالهگردها سه ضلع اصلي معضل زبالهگردي به شکل موجود آن هستند. شهرداريها براي واگذاري امتياز تفکيک زبالههاي هر منطقه مزايدهاي برگزار ميکنند.
قيمتگذاريها متناسب با منطقه موردنظر صورت ميگيرد، به اين ترتيب که امتياز تفکيک مناطق شمال شهر با قيمتهاي بالاتري به مزايده گذاشته و به پيمانکاران واگذار ميشود. گزارشهاي رسمي و غيررسمي حاکي از آن است که پولهاي هنگفتي در اين حوزه جابهجا ميشود و گردش مالي در حوزه پسماند به طرز عجيبي بالاست. کوروش آصفوزيري، شهرساز و پژوهشگر شهري در نشست تخصصي آسيبشناسي زبالهگردي در تهران که چند ماه قبل در دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد، گردش مالي پسماند خشک شهر تهران را در سال 97، دوهزارو ۶۰۰ ميليارد تومان برآورد کرد که از اين ميزان، سهم شهرداري ۳۰ درصد و سهم جمعآوري غيررسمي ۷۰ درصد بوده است. زبالهگردي صنعت پرسودي است که ثروت زيادي در آن جابهجا ميشود، مبلغ تقريبياي که يک پيمانکار براي حق امتياز بازيافت پسماندهاي يک منطقه شهري در تهران پرداخت ميکند ماهانه سه ميليارد تومان است که به گفته برخي از پژوهشگران اين مبلغ نيمي از هزينههاي شهرداريها را پوشش ميدهد. بنابراين چرايي اين موضوع را که زبالهگردي طي چندين سال گذشته تا اين حد فراگير شده است، بايد در مناسبات اقتصادي حاکم بر اين پديده و به
اصطلاح در گنجي که از قِبل رنج زبالهگردها براي پيمانکاران و شهرداريها و ساير ذينفعان حاصل ميشود، جستوجو کرد.
البته اين موضوع را نبايد از نظر دور داشت که اوضاع نابسامان اقتصادي و وجود فقر و بيکاري گسترده در کشور در راندهشدن اقشار فرودست به سمت زبالهگردي نقش بسزايي داشته است. در گفتوگو با زبالهگردها گرچه اکثر آنها بهخصوص افراد بزرگسال از وجود انگلي پيمانکاران و واسطهها شاکي بودند، اما از اين موضوع نيز که شيوه فعلي بازيافت زباله به نحوي تغيير کند که آنها همين کار را هم از دست بدهند، اظهار نگراني ميکردند. بازيافت زباله و پسماند به شکل موجود آن به عريانترين شکل ممکن منطق جنگل را بازنمايي ميکند که در آن موجودات ضعيفتر توسط موجودات قويتر بلعيده ميشوند.
زبالهگردهايي که در خيابانها پرسه ميزنند، آخرين حلقه و معلول نهايي اين سيستم مافيايي و پيچيدهاند که قرباني صاحبگاراژهاي خرد، دلالهاي جزء، پيمانکاران و شهرداريها ميشوند. شهرداري با پيمانکاران قرارداد ميبندد. پيمانکار اصلي و پيمانکاران رده سوم و چهارم چه نيروي کاري ارزانتر از کودکان ميتوانند داشته باشند که چون کودک هستند نميتوانند حق خود را مطالبه کرده و حتي از خود دفاع کنند. همين است که برخي پيمانکاران شهرداريها به صورت گسترده از اين کودکان استفاده ميکنند. همين چند سال پيش بود که فيلمي از بريدن گوش يکي از اين کودکان زبالهگرد به دست يک پيمانکار منتشر شد. شهرداريها و نهادهاي سياستگذاري شهري به خوبي از وضعيت زندگي و معيشت اين زبالهگردها آگاهي دارند، يا دستکم اگر کوچکترين ارادهاي در کار باشد، آگاهي از اين وضعيت اصلا دشوار نيست. با وجود این هيچ نهاد و دستگاهي تمايلي ندارد به اين مسئله ورود کند، چراکه به گفته برخي از مسئولان ورود به اين مسئله و صحبت از تغيير سازوکارهاي بازيافت زباله و پسماند موضوع خطرناک و دردسرسازي است.