دیوار سابق مهربانی
محمد سرابی
زمستان سال 1394 پدیدهای با شعار «نیاز داری بردار، نیاز نداری بگذار» در ایران ظهور کرد و سریعتر از آنفلوآنزا بین مردم پخش شد؛ بعد هم به همان سرعت، فراموش شد. نقطه آغاز دیوار مهربانی مشخص نیست، البته احتمالا کسانی هستند که ادعا کنند در این زمینه هم «اولین» هستند و همه دیوارهای مهربانی بعد از آن روی ایده آنها ساخته شده است. با ورود رسانهها و شبکههای اجتماعی، بازی تقلید و نمایش هر روز سرعت بیشتری پیدا کرد، بدون اینکه کسی از خود بپرسد مگر هر خانواده چند دست لباس دستدوم یا غیرلازم دارد که آویز جالباسیهای خیابان را پر نگه دارد. رسانههای بینالمللی هم متوجه این موج شدند. حتی در مناطق دورافتاده و کمجمعیت که قاعدتا مردم باید به حکم همسایگی و خویشاوندی از فقر یکدیگر خبر داشته باشند، دیوار مهربانی ساخته شده بود. میگویند یکی از دلایل کمبود آب و نشست زمین در دشتهای ایران این است که وقتی در حال حفر چاه عمیق بودیم، به «پایداری» کشاورزی توجه نمیکردیم. فکر نمیکردیم که اگر امسال آب را با موتور از لایههای زمین بیرون کشیدیم و برداشت محصول را دوبرابر و سال بعد سهبرابر کردیم، 10 سال آینده کجا خواهیم بود؟ آیا در
آینده هم میتوانیم همین اندازه محصول از آب و خاک تولید کنیم؟ ما سرگرم درآمد بیشتر از زمین بودیم و مسئولان مفتخر به اعلام آمار خودکفایی و افزایش صادرات غیرنفتی بودند. همه این لذتها و شعارها «ناپایدار» بود و برای همین دوام نیاورد.
هیچ آمار و اطلاعاتی از اینکه در آن سال چند دیوار مهربانی ساخته شد وجود ندارد، چه برسد به اینکه تأثیر آن در تأمین پوشاک نیازمندان ارزیابی شود. شاید چند پایاننامه دانشگاهی درباره این پدیده نوشته شده باشد که اگر فرض کنیم بدون «کپیپیست» و با تحقیقات میدانی واقعی انجام شده باشد، در بایگانیهای دانشگاهها فراموش شده است. اینکه در پایان اسفند یا شهریور هر سال با برنامه ثابت سالانه بخشی از درآمد خود را برای کمک به نیازمندان اختصاص دهیم یا شبکهای برای اهدای پوشاک یا هر وسیله دیگری داشته باشیم، با حرکتهای سریع و آتشین تفاوت دارد. آیا انجمنهای کمک به فقرا هم بنا بر تجربه خود متوجه نشده بودند که این کار موقتی است؟ استادان دانشگاه که در تفسیر هر اتفاقی از علم و تخصص بهره میگیرند، چه ارزیابیای از تداوم این حرکت داشتند؟ اگر الگوی دیوار مهربانی با همان شدتی که ایجاد شد، برای مدتی باقی میماند، بسیاری از مظاهر فقر از میان میرفت و امسال هم با شدتگرفتن سرما و آلودگی هوا بین شهرداری و بهزیستی و دیگر نهادها بر سر گرمخانهها اختلاف ایجاد نمیشد.
دیوار فراموششده مهربانی ثابت کرد که مردمی نوعدوست و خیرخواه داریم که در نیکوکاری از هم سبقت میگیرند، اما به حکم همین تجربه نمیتوان «هیجان عمومی» را مبنای تصمیمگیری و ارزیابی دانست. بدتر از آن، نمیتوان بر اساس هیجان عمومی جامعه را تغییر داد، قانون عوض کرد یا خسارتهای ماندگار به اقتصاد و محیط زیست زد. ممکن است همه ساکنان یک سرزمین؛ از فرادست تا فرودست، از حاكم تا رعيت، از بيسواد تا باسواد، از فقير تا غني و... گرفتار موج زودگذر شوند. اگر محل سابق این دیوارها را به یاد دارید، نگاهی به آن بیندازید. احتمالا حتی میخهای جالباسیها هم سر جایشان نمانده باشند.
زمستان سال 1394 پدیدهای با شعار «نیاز داری بردار، نیاز نداری بگذار» در ایران ظهور کرد و سریعتر از آنفلوآنزا بین مردم پخش شد؛ بعد هم به همان سرعت، فراموش شد. نقطه آغاز دیوار مهربانی مشخص نیست، البته احتمالا کسانی هستند که ادعا کنند در این زمینه هم «اولین» هستند و همه دیوارهای مهربانی بعد از آن روی ایده آنها ساخته شده است. با ورود رسانهها و شبکههای اجتماعی، بازی تقلید و نمایش هر روز سرعت بیشتری پیدا کرد، بدون اینکه کسی از خود بپرسد مگر هر خانواده چند دست لباس دستدوم یا غیرلازم دارد که آویز جالباسیهای خیابان را پر نگه دارد. رسانههای بینالمللی هم متوجه این موج شدند. حتی در مناطق دورافتاده و کمجمعیت که قاعدتا مردم باید به حکم همسایگی و خویشاوندی از فقر یکدیگر خبر داشته باشند، دیوار مهربانی ساخته شده بود. میگویند یکی از دلایل کمبود آب و نشست زمین در دشتهای ایران این است که وقتی در حال حفر چاه عمیق بودیم، به «پایداری» کشاورزی توجه نمیکردیم. فکر نمیکردیم که اگر امسال آب را با موتور از لایههای زمین بیرون کشیدیم و برداشت محصول را دوبرابر و سال بعد سهبرابر کردیم، 10 سال آینده کجا خواهیم بود؟ آیا در
آینده هم میتوانیم همین اندازه محصول از آب و خاک تولید کنیم؟ ما سرگرم درآمد بیشتر از زمین بودیم و مسئولان مفتخر به اعلام آمار خودکفایی و افزایش صادرات غیرنفتی بودند. همه این لذتها و شعارها «ناپایدار» بود و برای همین دوام نیاورد.
هیچ آمار و اطلاعاتی از اینکه در آن سال چند دیوار مهربانی ساخته شد وجود ندارد، چه برسد به اینکه تأثیر آن در تأمین پوشاک نیازمندان ارزیابی شود. شاید چند پایاننامه دانشگاهی درباره این پدیده نوشته شده باشد که اگر فرض کنیم بدون «کپیپیست» و با تحقیقات میدانی واقعی انجام شده باشد، در بایگانیهای دانشگاهها فراموش شده است. اینکه در پایان اسفند یا شهریور هر سال با برنامه ثابت سالانه بخشی از درآمد خود را برای کمک به نیازمندان اختصاص دهیم یا شبکهای برای اهدای پوشاک یا هر وسیله دیگری داشته باشیم، با حرکتهای سریع و آتشین تفاوت دارد. آیا انجمنهای کمک به فقرا هم بنا بر تجربه خود متوجه نشده بودند که این کار موقتی است؟ استادان دانشگاه که در تفسیر هر اتفاقی از علم و تخصص بهره میگیرند، چه ارزیابیای از تداوم این حرکت داشتند؟ اگر الگوی دیوار مهربانی با همان شدتی که ایجاد شد، برای مدتی باقی میماند، بسیاری از مظاهر فقر از میان میرفت و امسال هم با شدتگرفتن سرما و آلودگی هوا بین شهرداری و بهزیستی و دیگر نهادها بر سر گرمخانهها اختلاف ایجاد نمیشد.
دیوار فراموششده مهربانی ثابت کرد که مردمی نوعدوست و خیرخواه داریم که در نیکوکاری از هم سبقت میگیرند، اما به حکم همین تجربه نمیتوان «هیجان عمومی» را مبنای تصمیمگیری و ارزیابی دانست. بدتر از آن، نمیتوان بر اساس هیجان عمومی جامعه را تغییر داد، قانون عوض کرد یا خسارتهای ماندگار به اقتصاد و محیط زیست زد. ممکن است همه ساکنان یک سرزمین؛ از فرادست تا فرودست، از حاكم تا رعيت، از بيسواد تا باسواد، از فقير تا غني و... گرفتار موج زودگذر شوند. اگر محل سابق این دیوارها را به یاد دارید، نگاهی به آن بیندازید. احتمالا حتی میخهای جالباسیها هم سر جایشان نمانده باشند.