بيتفاوتي اجتماعي؛ آفت افکار عمومي
معصوم آقازاده*
مفهوم بيتفاوتي اجتماعي ترجمه فارسي واژه انگليسي Social Apathy است که جامعهشناسان کلاسيک و معاصر از تعابير مختلفي براي بيان آن استفاده کردهاند. در برخي مطالعات، بيتفاوتي اجتماعي مترادف با عزلتگزيني، بيعلاقگي و عدم مشارکت افراد در اشکال متعارف اجتماعي معنا شده و آن را مقابل علاقه اجتماعي، درگيري در فعاليتهاي اجتماعي، روانشناختي، سياسي و ... دانستهاند. بنابراين ابعادي مثل بيتفاوتي نسبت به خود، به جامعه، بيمعنايي و سرخوردگي در فضاي مفهومي بيتفاوتي اجتماعي بررسي و سنجش شده است. از آنجا که بياعتنايي و بيتوجهي افراد يا گروههاي اجتماعي به مشکلات يکديگر و همچنين به مسائل جامعه، به مرور زمان موجب کاهش پاسخگويي و احساس مسئوليت، ايجاد ناهنجاريهايي در ساختار اجتماعي از جمله قدرتگيري مجرمان، افزايش خشونت در جامعه، به خطر افتادن امنيت و افزايش فساد اداري خواهد شد، اين عوامل رفتهرفته، افراد جامعه را نسبت به موضوعات و مسائل اجتماعي بدبين و نسبت به آينده نااميد و منزوي خواهد کرد که چنين شرايطي براي تحقق توسعه پايدار جوامع
خوشايند نيست. جامعهشناسان معمولا در تبيين بيتفاوتي، به عوامل اجتماعي اثرگذار در شيوع آن اشاره دارند و عواملي مانند ارزشها، هنجارها، نهادها، نقشها، يا بهطورکلي ساخت اجتماعي، قشربندي، پايگاه اجتماعي اقتصادي، قوميت و... را در بروز اين پديده مهم ميدانند. کاوش در برخي مطالعات پيشين نشان ميدهد که بيتفاوتي اجتماعي با عوامل مختلفي (اعتماد اجتماعي، رضايت اجتماعي، محروميت نسبي، بيهنجاري، فردگرايي و...) در ارتباط است. در هشت سال گذشته ميزان بيتفاوتي اجتماعي در کلانشهري مثل تهران، در بين 38.4 درصد شهروندان بالا و در بين 58.4 درصد آنها در حد متوسط بوده است. در اين پژوهش بيتفاوتي با مؤلفههايي چون نسبت به خود، وضعيت اجتماعي، بيمعنايي و سرخوردگي در دو بعد ذهني و عيني سنجيده شده است (1390، محسني و صداقتيفرد). بر اساس نظرسنجيهاي ايسپا در سال 93، ميزان شاخص بيتفاوتي اجتماعي در بين اکثر شهروندان (74.9 درصد) کم، در بين 21.6 درصد آنها در حد متوسط و تنها در بين 3.5 درصد «زياد» بوده که البته برخلاف پژوهش سال 90، در نظرسنجي ايسپا فقط بعد ذهني آن مورد سنجش قرار گرفته است يعني اکثر
شهروندان خود را بيتفاوت نميدانند و ممکن است ذهنيت آنها با واقعيت جامعه متفاوت باشد. در طرح ديگري از نظرسنجيهاي ملي ايسپا، بهصورت تلفني سؤال شده است «اگر شما در خيابان يا آپارتمان محل سکونت خود ببينيد فردي همسر يا فرزند خود را کتک ميزند، چه ميکنيد؟» که حدود 28 درصد شهروندان گفتهاند دخالتي در اين قضيه نميکنند؛ يعني نسبت به اين موضوع بيتفاوت هستند. در پژوهش ديگري که بين دانشجويان در سال 96 انجام شده است، بيتفاوتي در بين اکثر دانشجويان در حد متوسط و بالا بوده است (شاهآبادي و ساماني، 1397). در دو سال اخير بيتفاوتي اجتماعي در بين مردم ايران مورد سنجش قرار نگرفته است اما ميزان متغيرهايي مثل مشارکت سياسي را ميتوان با ابعادي از مشارکت که مقابل بيتفاوتي قرار دارد، بررسي کرد که در پيمايشي در سال 97، ميزان آن قابلتوجه نبوده است و ميتوان نوعي بيتفاوتي سياسي مردم را در برخي از ابعاد آن مشاهده کرد. باوجوداين بيتفاوتي اجتماعي ابعاد زيادي دارد که هريک از کنشگران اجتماعي بهطور مداوم در محيطهاي مختلف با آن مواجه هستند.
مشاهدات فردي هريک از ما به کرّات، خود ميتواند مبنايي براي يک مطالعه وسيع باشد تا مشاهده شود که بيتفاوتي در هر سطحي باشد، تبعاتي را به همراه خواهد داشت. بهراستي اگر در جامعهاي مثل ايران بيتفاوتي فارغ از ميزان شدت آن وجود دارد، چه چيزي به آن دامن ميزند؟ به احتمال زياد، حدودوثغور آن بيتأثير از تعامل ساختار مثلثي فرد، جامعه و دولت نيست. اما شيوع آن در جامعه ايراني درحالتوسعه، بسيار نگرانکننده است.
نمونههاي زيادي از انواع بيتفاوتيها در جامعه مشاهده ميشود:
مثال يک: تخلفات مکرري (سرعت و سبقت غيرمجاز، مسافر اضافي و...) که اتوبوسهاي بينشهري در جادهها مرتکب ميشوند و اکثر مسافران بيتفاوت از کنار آن ميگذرند که بر اثر بيتوجهي مسافران، وقوع هر حادثهاي محتمل است.
مثال دو: تخلفات مکرري (حرکت در پيادهرو، عدم رعايت حق تقدم، حرکت در خلاف جهت و...) که موتورسيکلتها در کلانشهرها انجام ميدهند و طبق شواهد آماري بيشترين قربانيان تصادفات درونشهري موتورسواران هستند.
مثال سه: اشکال مختلف همسايهآزاري، کودکآزاری، همسرآزاري در آپارتمانها، سطح شهرها و محلههاي کوچک ديده ميشود که به دلايل مختلف واکنش جدي از طرف شاهدان عيني نشان داده نميشود.
مثال چهار: خشونتهاي خياباني که در سطح شهرها رخ ميدهد و مردم غالبا در نقش يک ناظر و فيلمبردار ظاهر ميشوند.
مثال پنج: نوساناتي که در سياستهاي اقتصادي کشور رخ ميدهد و باعث رشد تورم و گراني در جامعه ميشود که مکانيسمهاي واکنش نسبت به اين نوسانات در سطح نهادي و در سطح افکار عمومي نامشخص است.
در مثالهاي فوق، بيتفاوتي شديد مسافران، شاهدان عيني و مردم از یکسو و خلأهاي قانوني از طرف ديگر ـ که برخي مجريان قانون نيز به اين خلأها اذعان دارند و شاهدان عيني که از هرگونه واکنش و تبعات آن واهمه دارند ـ کاملا مشهود است که خود ميتواند آبستن بسياري از حوادث باشد.
بهراستي من اگر مطمئن باشم، اعتراض من به هر تخلفي در هر جا و هر مکاني، گوش شنوايي دارد و هيچ چيزي من را تهديد نميکند، نهاد نظارتي نيز از ما حمايت ميکند و با فرد خاطي برخورد ميکند؛ چرا بايد از کنار هر موضوعي بيتفاوت بگذرم و اين آفت را به فضاي عمومي جامعه منتقل کنم؟
نظريهپردازان توسعه اذعان دارند براي توسعه همهجانبه و پايدار يک کشور نياز به مشارکت و عدم بيتفاوتي قاطبه افراد جامعه بهويژه قشر تحصيلکرده آن است؛ يعني اگر قشر دانشگاهي به دلايل مختلف ساختاري نتواند در روند توسعه جامعه خود نقش داشته باشد و تأثيرگذار نباشد، موجب بيتفاوتي اين قشر در حوزههاي مختلف شده و در نتيجه شاهد جامعهاي تودهاي و منفعل خواهيم بود. جامعهاي که نسبت به انواع مفاسد اجتماعي و اقتصادي، بيعدالتيها، نابرابريها، رانتخواري، خشونتها، گرانفروشی و ... واکنش نشان ندهد، يک جامعه بيتفاوتي خواهد بود که ازیکطرف آن جامعه در فرايند توسعه پسرفت ميکند و از طرفي با اجراي هر سياست جديدي از طرف دولتها، آن جامعه ممکن است با انواع اعتراضها و آشوبها و تبعات زیانبار سياستهاي اتخاذي مواجه شود. در جامعه ايران نيز اين بيتفاوتي ممکن است از طرف افراد، نهادها و گروههاي مختلف تقويت شود که بايد مانع اين آفت اجتماعي شد. پژوهشهاي روندي در سنجش شاخصهاي اجتماعي، هميشه نمايانگر هشدار اينگونه آفتها در بطن جامعه و ساختار قدرت بوده و پژوهشگران و سياستگذاران نبايد بيتفاوت از کنار اين بيتفاوتيها و ساير
آفتها بگذرند. نبايد فراموش کرد که بيتفاوتي يک آسيب جدي و مانع بزرگ براي مشارکت و توسعه است.
*عضو هيئتعلمي مرکز افکارسنجي دانشجويان ايران(ايسپا)جهاد دانشگاهي
مفهوم بيتفاوتي اجتماعي ترجمه فارسي واژه انگليسي Social Apathy است که جامعهشناسان کلاسيک و معاصر از تعابير مختلفي براي بيان آن استفاده کردهاند. در برخي مطالعات، بيتفاوتي اجتماعي مترادف با عزلتگزيني، بيعلاقگي و عدم مشارکت افراد در اشکال متعارف اجتماعي معنا شده و آن را مقابل علاقه اجتماعي، درگيري در فعاليتهاي اجتماعي، روانشناختي، سياسي و ... دانستهاند. بنابراين ابعادي مثل بيتفاوتي نسبت به خود، به جامعه، بيمعنايي و سرخوردگي در فضاي مفهومي بيتفاوتي اجتماعي بررسي و سنجش شده است. از آنجا که بياعتنايي و بيتوجهي افراد يا گروههاي اجتماعي به مشکلات يکديگر و همچنين به مسائل جامعه، به مرور زمان موجب کاهش پاسخگويي و احساس مسئوليت، ايجاد ناهنجاريهايي در ساختار اجتماعي از جمله قدرتگيري مجرمان، افزايش خشونت در جامعه، به خطر افتادن امنيت و افزايش فساد اداري خواهد شد، اين عوامل رفتهرفته، افراد جامعه را نسبت به موضوعات و مسائل اجتماعي بدبين و نسبت به آينده نااميد و منزوي خواهد کرد که چنين شرايطي براي تحقق توسعه پايدار جوامع
خوشايند نيست. جامعهشناسان معمولا در تبيين بيتفاوتي، به عوامل اجتماعي اثرگذار در شيوع آن اشاره دارند و عواملي مانند ارزشها، هنجارها، نهادها، نقشها، يا بهطورکلي ساخت اجتماعي، قشربندي، پايگاه اجتماعي اقتصادي، قوميت و... را در بروز اين پديده مهم ميدانند. کاوش در برخي مطالعات پيشين نشان ميدهد که بيتفاوتي اجتماعي با عوامل مختلفي (اعتماد اجتماعي، رضايت اجتماعي، محروميت نسبي، بيهنجاري، فردگرايي و...) در ارتباط است. در هشت سال گذشته ميزان بيتفاوتي اجتماعي در کلانشهري مثل تهران، در بين 38.4 درصد شهروندان بالا و در بين 58.4 درصد آنها در حد متوسط بوده است. در اين پژوهش بيتفاوتي با مؤلفههايي چون نسبت به خود، وضعيت اجتماعي، بيمعنايي و سرخوردگي در دو بعد ذهني و عيني سنجيده شده است (1390، محسني و صداقتيفرد). بر اساس نظرسنجيهاي ايسپا در سال 93، ميزان شاخص بيتفاوتي اجتماعي در بين اکثر شهروندان (74.9 درصد) کم، در بين 21.6 درصد آنها در حد متوسط و تنها در بين 3.5 درصد «زياد» بوده که البته برخلاف پژوهش سال 90، در نظرسنجي ايسپا فقط بعد ذهني آن مورد سنجش قرار گرفته است يعني اکثر
شهروندان خود را بيتفاوت نميدانند و ممکن است ذهنيت آنها با واقعيت جامعه متفاوت باشد. در طرح ديگري از نظرسنجيهاي ملي ايسپا، بهصورت تلفني سؤال شده است «اگر شما در خيابان يا آپارتمان محل سکونت خود ببينيد فردي همسر يا فرزند خود را کتک ميزند، چه ميکنيد؟» که حدود 28 درصد شهروندان گفتهاند دخالتي در اين قضيه نميکنند؛ يعني نسبت به اين موضوع بيتفاوت هستند. در پژوهش ديگري که بين دانشجويان در سال 96 انجام شده است، بيتفاوتي در بين اکثر دانشجويان در حد متوسط و بالا بوده است (شاهآبادي و ساماني، 1397). در دو سال اخير بيتفاوتي اجتماعي در بين مردم ايران مورد سنجش قرار نگرفته است اما ميزان متغيرهايي مثل مشارکت سياسي را ميتوان با ابعادي از مشارکت که مقابل بيتفاوتي قرار دارد، بررسي کرد که در پيمايشي در سال 97، ميزان آن قابلتوجه نبوده است و ميتوان نوعي بيتفاوتي سياسي مردم را در برخي از ابعاد آن مشاهده کرد. باوجوداين بيتفاوتي اجتماعي ابعاد زيادي دارد که هريک از کنشگران اجتماعي بهطور مداوم در محيطهاي مختلف با آن مواجه هستند.
مشاهدات فردي هريک از ما به کرّات، خود ميتواند مبنايي براي يک مطالعه وسيع باشد تا مشاهده شود که بيتفاوتي در هر سطحي باشد، تبعاتي را به همراه خواهد داشت. بهراستي اگر در جامعهاي مثل ايران بيتفاوتي فارغ از ميزان شدت آن وجود دارد، چه چيزي به آن دامن ميزند؟ به احتمال زياد، حدودوثغور آن بيتأثير از تعامل ساختار مثلثي فرد، جامعه و دولت نيست. اما شيوع آن در جامعه ايراني درحالتوسعه، بسيار نگرانکننده است.
نمونههاي زيادي از انواع بيتفاوتيها در جامعه مشاهده ميشود:
مثال يک: تخلفات مکرري (سرعت و سبقت غيرمجاز، مسافر اضافي و...) که اتوبوسهاي بينشهري در جادهها مرتکب ميشوند و اکثر مسافران بيتفاوت از کنار آن ميگذرند که بر اثر بيتوجهي مسافران، وقوع هر حادثهاي محتمل است.
مثال دو: تخلفات مکرري (حرکت در پيادهرو، عدم رعايت حق تقدم، حرکت در خلاف جهت و...) که موتورسيکلتها در کلانشهرها انجام ميدهند و طبق شواهد آماري بيشترين قربانيان تصادفات درونشهري موتورسواران هستند.
مثال سه: اشکال مختلف همسايهآزاري، کودکآزاری، همسرآزاري در آپارتمانها، سطح شهرها و محلههاي کوچک ديده ميشود که به دلايل مختلف واکنش جدي از طرف شاهدان عيني نشان داده نميشود.
مثال چهار: خشونتهاي خياباني که در سطح شهرها رخ ميدهد و مردم غالبا در نقش يک ناظر و فيلمبردار ظاهر ميشوند.
مثال پنج: نوساناتي که در سياستهاي اقتصادي کشور رخ ميدهد و باعث رشد تورم و گراني در جامعه ميشود که مکانيسمهاي واکنش نسبت به اين نوسانات در سطح نهادي و در سطح افکار عمومي نامشخص است.
در مثالهاي فوق، بيتفاوتي شديد مسافران، شاهدان عيني و مردم از یکسو و خلأهاي قانوني از طرف ديگر ـ که برخي مجريان قانون نيز به اين خلأها اذعان دارند و شاهدان عيني که از هرگونه واکنش و تبعات آن واهمه دارند ـ کاملا مشهود است که خود ميتواند آبستن بسياري از حوادث باشد.
بهراستي من اگر مطمئن باشم، اعتراض من به هر تخلفي در هر جا و هر مکاني، گوش شنوايي دارد و هيچ چيزي من را تهديد نميکند، نهاد نظارتي نيز از ما حمايت ميکند و با فرد خاطي برخورد ميکند؛ چرا بايد از کنار هر موضوعي بيتفاوت بگذرم و اين آفت را به فضاي عمومي جامعه منتقل کنم؟
نظريهپردازان توسعه اذعان دارند براي توسعه همهجانبه و پايدار يک کشور نياز به مشارکت و عدم بيتفاوتي قاطبه افراد جامعه بهويژه قشر تحصيلکرده آن است؛ يعني اگر قشر دانشگاهي به دلايل مختلف ساختاري نتواند در روند توسعه جامعه خود نقش داشته باشد و تأثيرگذار نباشد، موجب بيتفاوتي اين قشر در حوزههاي مختلف شده و در نتيجه شاهد جامعهاي تودهاي و منفعل خواهيم بود. جامعهاي که نسبت به انواع مفاسد اجتماعي و اقتصادي، بيعدالتيها، نابرابريها، رانتخواري، خشونتها، گرانفروشی و ... واکنش نشان ندهد، يک جامعه بيتفاوتي خواهد بود که ازیکطرف آن جامعه در فرايند توسعه پسرفت ميکند و از طرفي با اجراي هر سياست جديدي از طرف دولتها، آن جامعه ممکن است با انواع اعتراضها و آشوبها و تبعات زیانبار سياستهاي اتخاذي مواجه شود. در جامعه ايران نيز اين بيتفاوتي ممکن است از طرف افراد، نهادها و گروههاي مختلف تقويت شود که بايد مانع اين آفت اجتماعي شد. پژوهشهاي روندي در سنجش شاخصهاي اجتماعي، هميشه نمايانگر هشدار اينگونه آفتها در بطن جامعه و ساختار قدرت بوده و پژوهشگران و سياستگذاران نبايد بيتفاوت از کنار اين بيتفاوتيها و ساير
آفتها بگذرند. نبايد فراموش کرد که بيتفاوتي يک آسيب جدي و مانع بزرگ براي مشارکت و توسعه است.
*عضو هيئتعلمي مرکز افکارسنجي دانشجويان ايران(ايسپا)جهاد دانشگاهي