نامزدي بلومبرگ و سرنوشت انتخابات آمريکا
احمد عظيميبلوريان . استاد پيشين مريلند
هرکس در موقعيت مايکل بلومبرگ بود، براي ورود به مبارزات انتخاباتي آمريکا کوچکترين ترديدي به خود راه نميداد، زيرا روش مبارزات انتخاباتي آمريکا درحالحاضر از شگفتانگيزترين رويدادها در صحنه سياسي آمريکاست. پيش از اين هم اشاره کرده بودم که با روشي که اينبار حزب دموکرات آمريکا در مبارزات انتخاباتي خود برگزیده است، قند در دل رهبري حزب جمهوريخواه آب ميشود. چکيده داستان اين است که نامزدهاي حزب دموکرات بهجاي انتقاد از سياستها و رهبري حزب جمهوريخواه در اداره ايالات متحده آمريکا، به جان هم افتادهاند و يکديگر را نابود ميکنند. آنچه ما از مسئولان حزب در انتخابات ملي يک کشور در ذهن خود داريم اين است که نامزدهاي انتخابات تمام همّ و غم خود را در انتخابات کشوري متمرکز بر خطاهاي سياسي حزب رقيب کنند. اين تلاش بايد از سوي کادر مرکزي حزب هدايت شود. به عبارت ديگر، تلاش نامزدها بايد متمرکز بر بيان خطاهاي رئيسجمهور کنوني و انتقاد از اداره امور کشور باشد. نامزدهاي دموکرات اينبار همه تلاشهاي خود را صرف کوبيدن رقباي همحزبي خود کردهاند. اين انتقادها چنان شديد و افشاکننده است که آبرويي براي نامزدهاي حزب دموکرات باقي نگذاشته است. به چند دليل، حزب جمهوريخواه فعاليت چنداني در انتخابات آينده ندارد. نخست اينکه ترامپ طبق قوانين انتخاباتي آمريکا ميتواند براي دوره بعدي نيز رئيسجمهور باشد، البته به شرطي که رأي کافي به دست بیاورد. دوم اينکه رفتار نامتعارف ترامپ از نخستين روز ورود به کاخ سفيد تا به امروز، موجب کاهش علاقه مردم و رأيدهندگان به او در دوره نخستين شده است؛ ازاينرو جمهوريخواهان سکوت مطلق را برگزيدهاند، زيرا هر اظهارنظری در دفاع از ترامپ موجب کاهش رأي جمهوريخواهان ميشود. از سوي ديگر، رفتار نسنجيده و گاه زننده کانديداهاي حزب دموکرات در کوبيدن و بيحيثيتکردن يکديگر موجب سرگرداني رأيدهندگان به حزب دموکرات شده است. در شرايط سالم، رقابت ميان کانديداهاي رياستجمهوري ميتواند از چند مدل متداول پيروي کند. نخست، مدل مسابقات ورزشي و شطرنج است. در اين مسابقات طرفين بازيکننده نهايت احترام يکديگر را رعايت ميکنند و پس از پايان مسابقه دست و صورت يکديگر را ميبوسند و طرف بازنده شکست خود را ميپذيرد و به برنده تبريک ميگويد. مدل ديگر مدل نمايشگاههاي هنر و نقاشي است که در آنها کارهاي هنرمندان همسطح به نمايش گذارده ميشود. تماشاچيان کارهاي آنها ميبينند و اگر لازم باشد هنرمندان درباره کارهاي خود توضيح ميدهند، بدون اينکه از کار هنرمندان ديگر انتقاد کنند. در پايان دوره نمايشگاه، تماشاگران هستند که نسبت به کارهاي ارائهشده اظهارنظر ميکنند. در انتخابات رياستجمهوري نیز چنين طرز رفتاری مطلوب است و هر کانديدا ميتواند در سخنرانيهاي خود توضيح دهد که در صورت انتخابشدن چنين و چنان خواهد کرد. عيبجويي در نفس انتخابات مستتر است. هر کانديدا ميتواند مشکلات کنوني را در وضعيت اقتصادي، سياسي و فرهنگي کشور که توسط منتخبان حزب مخالف ايجاد شده و نحوه اداره نادرست رئيسجمهور وقت را (که از حزب مخالف است) بيان کند. اين مردم هستند که باز هم در جوّ آزاديخواهي و بهصورت محترمانه تصميم ميگيرند که به کدام کانديدا از کدام حزب رأي دهند. در اداره مبارزات انتخاباتي آمريکا در اين دوره نقش مديريت احزاب کمرنگ شده است و هيچ صدايي از آنها در نميآيد. در نبود مديريت يا سکوت مديريت حزبي در حزب دموکرات، کانديداها اين اصل بازي محترمانه را کاملا کنار گذاشته و به جان يکديگر افتادهاند؛ اما جالب اين است که آراي آن دسته از کانديداهاي حزب دموکرات که فحاشتر از ديگران بودهاند، در نظرسنجيها از محبوبيت کمتري برخوردارند؛ اما سه کانديداي محبوبتر (به ترتيب اليزابت وارن، جو بايدن و برني ساندرز) هم که در نظرخواهيها چندين برابر کانديداهاي ديگر رأي آوردهاند، آراي هرکدامشان کمتر از ۳۰ درصد است. اين درصد براي رقابت با ترامپ کافي نيست. تازه اين يک طرف قضيه است.
برني سندرز که شايد خوشفکرترين کانديداي دموکراتها باشد، بهدليل سوسياليست تمامعياربودن از شانس کمي در انتخابات برخوردار است. بايدن که احترام نسبي بالاتري دارد، بهدليل افشاگري رقباي خودي بهشدت زخمي شده و روحيه خود را باخته است. او عادت دارد در مصاحبههاي خود گاهي حرفهاي اغراقآميز يا بيربط بزند. سناتور اليزابت وارن کمکم دارد از دو کانديداي مورد اشاره جلو ميزند. در چنين شرايطي است که مايکل بلومبرگ، کانديداي ثروتمند و شهردار پيشين نيويورک به ميدان مبارزات انتخاباتي دموکراتها وارد شده است. بلومبرگ فرد سرشناسي است و از تجربه مديريت بزرگترين شهر آمريکا و پايگاه بيشترين داد و ستدهاي اقتصادي آمريکا برخوردار است. ثروت بلومبرگ ۲۰ برابر ثروت ترامپ تخمين زده ميشود. اما شايد بهلحاظ داشتن همين ثروت زياد نتواند آراي دموکراتها را به دست آورد. درعينحال ترديدي نيست که بلومبرگ بهخاطر مديريت طولاني بر شهرداري نيويورک، تجربه ارزندهای در اداره امور و ديپلماسي است. از سوي ديگر، طرفداران حزب دموکرات کلا به توزيع ثروت و ترويج عدالت اجتماعي اعتقاد دارند که نقطه مقابل باورهاي بلومبرگ است. در تأمين هزينههاي انتخاباتي درحاليکه کانديداهايي مانند برني سندرز با التماس ارقام کوچک چند دلاري - از یک تا سه دلار - از مردم ميگيرند، مايکل بلومبرگ ميتواند ميليونها دلار از جيب خود را خرج انتخابات کند. در هر صورت، ورود بلومبرگ به مبارزات انتخاباتي دموکراتها، رقابت سه کانديداي برجسته دموکرات را چهار ضلعي خواهد کرد و کار حزب براي انتخاب نامزد نهايي، سختتر خواهد شد. پيشبيني قطعي انتخابات آينده هنوز تا اين لحظه ميسر نيست. بايد منتظر نتيجه استيضاح ترامپ بود.
هرکس در موقعيت مايکل بلومبرگ بود، براي ورود به مبارزات انتخاباتي آمريکا کوچکترين ترديدي به خود راه نميداد، زيرا روش مبارزات انتخاباتي آمريکا درحالحاضر از شگفتانگيزترين رويدادها در صحنه سياسي آمريکاست. پيش از اين هم اشاره کرده بودم که با روشي که اينبار حزب دموکرات آمريکا در مبارزات انتخاباتي خود برگزیده است، قند در دل رهبري حزب جمهوريخواه آب ميشود. چکيده داستان اين است که نامزدهاي حزب دموکرات بهجاي انتقاد از سياستها و رهبري حزب جمهوريخواه در اداره ايالات متحده آمريکا، به جان هم افتادهاند و يکديگر را نابود ميکنند. آنچه ما از مسئولان حزب در انتخابات ملي يک کشور در ذهن خود داريم اين است که نامزدهاي انتخابات تمام همّ و غم خود را در انتخابات کشوري متمرکز بر خطاهاي سياسي حزب رقيب کنند. اين تلاش بايد از سوي کادر مرکزي حزب هدايت شود. به عبارت ديگر، تلاش نامزدها بايد متمرکز بر بيان خطاهاي رئيسجمهور کنوني و انتقاد از اداره امور کشور باشد. نامزدهاي دموکرات اينبار همه تلاشهاي خود را صرف کوبيدن رقباي همحزبي خود کردهاند. اين انتقادها چنان شديد و افشاکننده است که آبرويي براي نامزدهاي حزب دموکرات باقي نگذاشته است. به چند دليل، حزب جمهوريخواه فعاليت چنداني در انتخابات آينده ندارد. نخست اينکه ترامپ طبق قوانين انتخاباتي آمريکا ميتواند براي دوره بعدي نيز رئيسجمهور باشد، البته به شرطي که رأي کافي به دست بیاورد. دوم اينکه رفتار نامتعارف ترامپ از نخستين روز ورود به کاخ سفيد تا به امروز، موجب کاهش علاقه مردم و رأيدهندگان به او در دوره نخستين شده است؛ ازاينرو جمهوريخواهان سکوت مطلق را برگزيدهاند، زيرا هر اظهارنظری در دفاع از ترامپ موجب کاهش رأي جمهوريخواهان ميشود. از سوي ديگر، رفتار نسنجيده و گاه زننده کانديداهاي حزب دموکرات در کوبيدن و بيحيثيتکردن يکديگر موجب سرگرداني رأيدهندگان به حزب دموکرات شده است. در شرايط سالم، رقابت ميان کانديداهاي رياستجمهوري ميتواند از چند مدل متداول پيروي کند. نخست، مدل مسابقات ورزشي و شطرنج است. در اين مسابقات طرفين بازيکننده نهايت احترام يکديگر را رعايت ميکنند و پس از پايان مسابقه دست و صورت يکديگر را ميبوسند و طرف بازنده شکست خود را ميپذيرد و به برنده تبريک ميگويد. مدل ديگر مدل نمايشگاههاي هنر و نقاشي است که در آنها کارهاي هنرمندان همسطح به نمايش گذارده ميشود. تماشاچيان کارهاي آنها ميبينند و اگر لازم باشد هنرمندان درباره کارهاي خود توضيح ميدهند، بدون اينکه از کار هنرمندان ديگر انتقاد کنند. در پايان دوره نمايشگاه، تماشاگران هستند که نسبت به کارهاي ارائهشده اظهارنظر ميکنند. در انتخابات رياستجمهوري نیز چنين طرز رفتاری مطلوب است و هر کانديدا ميتواند در سخنرانيهاي خود توضيح دهد که در صورت انتخابشدن چنين و چنان خواهد کرد. عيبجويي در نفس انتخابات مستتر است. هر کانديدا ميتواند مشکلات کنوني را در وضعيت اقتصادي، سياسي و فرهنگي کشور که توسط منتخبان حزب مخالف ايجاد شده و نحوه اداره نادرست رئيسجمهور وقت را (که از حزب مخالف است) بيان کند. اين مردم هستند که باز هم در جوّ آزاديخواهي و بهصورت محترمانه تصميم ميگيرند که به کدام کانديدا از کدام حزب رأي دهند. در اداره مبارزات انتخاباتي آمريکا در اين دوره نقش مديريت احزاب کمرنگ شده است و هيچ صدايي از آنها در نميآيد. در نبود مديريت يا سکوت مديريت حزبي در حزب دموکرات، کانديداها اين اصل بازي محترمانه را کاملا کنار گذاشته و به جان يکديگر افتادهاند؛ اما جالب اين است که آراي آن دسته از کانديداهاي حزب دموکرات که فحاشتر از ديگران بودهاند، در نظرسنجيها از محبوبيت کمتري برخوردارند؛ اما سه کانديداي محبوبتر (به ترتيب اليزابت وارن، جو بايدن و برني ساندرز) هم که در نظرخواهيها چندين برابر کانديداهاي ديگر رأي آوردهاند، آراي هرکدامشان کمتر از ۳۰ درصد است. اين درصد براي رقابت با ترامپ کافي نيست. تازه اين يک طرف قضيه است.
برني سندرز که شايد خوشفکرترين کانديداي دموکراتها باشد، بهدليل سوسياليست تمامعياربودن از شانس کمي در انتخابات برخوردار است. بايدن که احترام نسبي بالاتري دارد، بهدليل افشاگري رقباي خودي بهشدت زخمي شده و روحيه خود را باخته است. او عادت دارد در مصاحبههاي خود گاهي حرفهاي اغراقآميز يا بيربط بزند. سناتور اليزابت وارن کمکم دارد از دو کانديداي مورد اشاره جلو ميزند. در چنين شرايطي است که مايکل بلومبرگ، کانديداي ثروتمند و شهردار پيشين نيويورک به ميدان مبارزات انتخاباتي دموکراتها وارد شده است. بلومبرگ فرد سرشناسي است و از تجربه مديريت بزرگترين شهر آمريکا و پايگاه بيشترين داد و ستدهاي اقتصادي آمريکا برخوردار است. ثروت بلومبرگ ۲۰ برابر ثروت ترامپ تخمين زده ميشود. اما شايد بهلحاظ داشتن همين ثروت زياد نتواند آراي دموکراتها را به دست آورد. درعينحال ترديدي نيست که بلومبرگ بهخاطر مديريت طولاني بر شهرداري نيويورک، تجربه ارزندهای در اداره امور و ديپلماسي است. از سوي ديگر، طرفداران حزب دموکرات کلا به توزيع ثروت و ترويج عدالت اجتماعي اعتقاد دارند که نقطه مقابل باورهاي بلومبرگ است. در تأمين هزينههاي انتخاباتي درحاليکه کانديداهايي مانند برني سندرز با التماس ارقام کوچک چند دلاري - از یک تا سه دلار - از مردم ميگيرند، مايکل بلومبرگ ميتواند ميليونها دلار از جيب خود را خرج انتخابات کند. در هر صورت، ورود بلومبرگ به مبارزات انتخاباتي دموکراتها، رقابت سه کانديداي برجسته دموکرات را چهار ضلعي خواهد کرد و کار حزب براي انتخاب نامزد نهايي، سختتر خواهد شد. پيشبيني قطعي انتخابات آينده هنوز تا اين لحظه ميسر نيست. بايد منتظر نتيجه استيضاح ترامپ بود.