|

تحول مشترک یونانی- مسیحی

آلبر کامو را بیشتر به‌خاطر رمان‌‌ها و نمایش‌نامه‌های معروفش می‌شناسند: بیگانه، طاعون، سقوط، انسان طاغی، کالیگولا، حکومت نظامی و... از جمله آثار شناخته‌شده او در جهان هستند. اما آثار او محدود به ادبیات نیست. او در زمینه فلسفه و همچنین روزنامه‌نگاری نیز کار می‌کرد. کامو رساله‌ای دارد با عنوان «متافیزیک مسیحی» که درواقع موضوع پایان‌نامه او برای فارغ‌التحصیلی از دانشگاه الجزیره بود. اگرچه کامو به اختلاف میان مسیحیت و مدرنیته اذعان داشت، پای مسیحیت را در جریان مدرن نیز به میان می‌کشد. او تأکید دارد یونانیان تنها ملت باهوش در غرب و صاحب روایتی هستند که از محدودیت‌های هر دو سنت فراتر می‌روند. او در این کتاب نشان می‌دهد چیزهایی در تفکر یونانی وجود دارد که نشانگان ظهور مسیحیت است، درحالی‌که چیزهایی دیگر از پیش به آن برمی‌گردند. کتاب حاضر به تازگی با ترجمه مینا غرویان و به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به فارسی منتشر شده است.
کامو در پاییز ۱۹۴۷ در یادداشت‌هایش نوشت: «اگر می‌خواهیم بدانیم چرا نیهیلیسم تا این اندازه رشد کرد و بزرگ شد،‌ باید به مسیحیت بازگردیم، پس برای اینکه بدانیم چرا مسیحیت تا این اندازه بزرگ شد نیز باید رد آن را در هلنیسم دنبال کنیم». او چندسال بعد دوباره این موضوع را با شدت بیشتری مطرح کرد و از جهتی هرگونه ابهام موجود و باقی‌مانده درباره جایی را که می‌توانست خطی میان ‌باستانی‌ها و مدرن‌ها رسم شده باشد، جمع‌وجور کرد. او تأکید داشت‌ «به گذر از هلنیسم به مسیحیت بازگردید،‌ که تنها نقطه عطف حقیقی در تاریخ است». کامو در کتاب حاضر مسیحیت را تفسیر می‌کند نه یونانیان را، زیرا در نظرش مؤثرترین گزینه برای مدرنیته است، و تنها شیوه‌ای است که بر عصیان متافیزیکی که مدرنیته در آن قرار گرفته، غلبه کرده است. او می‌کوشد در این کتاب نشان دهد تلاش‌های فلسفه یونان در نوافلاطون‌گرایی برای این بود که راه‌حلی به‌ویژه هلینیستی برای مسئله آن روزگار بدهد. از سوی دیگر، کامو مسیر تلاش مسیحیت را دنبال می‌کند و نشان می‌دهد مسیحیت بر آن بود تا جزم‌گرایی‌اش را با حیات دینی ابتدایی خودش منطبق کند، آن‌هم درست در لحظه‌ای که ساختارهای متافیزیکی که خارج از تفکر دینی شکل گرفته بودند، با مسیحیت که در دومین شکوفایی خود، که همان تفکرات آگوستین است، در نوافلاطون‌گرایی با هم برخورد می‌کنند. کامو سه مرحله یا سه لحظه را در تحول مسیحیت علامت می‌گذارد: 1) مسیحیت انجیلی که در آن منبع‌اش را جست‌وجو می‌کند. 2) آگوستین‌گرایی دگماتیک که در آن انطباق کلمه با گوشت و خون بسط می‌یابد. 3) وقفه‌هایی که در آن مسیحیت خودش را آزاد می‌گذارد تا به دانش و رستگاری‌اش هویت ببخشد، که به نظر کامو باید گفت، ظهور بدعت‌هایی است که گنوسیسیزم نمونه کامل آن است. اما کامو انجیل، گنوسیس، نوافلاطون‌گرایی و آگوستین‌گرایی را چهار مرحله یک تحول مشترک یونانی- مسیحی در نظم تاریخی و در ارتباط با جنبشی فکری می‌داند که در آن به هم پیوسته‌اند. این چهار مرحله رئوس اصلی کتاب حاضر هستند که در هر فصل به صورت جداگانه تحلیل می‌شوند.
کتاب حاضر چهار فصل دارد. کامو در فصل اول، با عنوان «مسیحیت انجیلی»، به متن‌های انجیلی، نقدهای سلسوس و پورفیریوس و آثار چند تن از آبای کلیسای اولیه - همچون کلمنت، یوستین، ایگناتیوس، ترتولیان - می‌پردازد تا جدیدبودن مسیحیت را در ارتباط با تفکر دینی و فلسفی دنیای باستان مشخص و تعیین کند. او در فصل دوم، «گنوسیس»، نشان می‌دهد که گنوسیسیزم منحصرا یک پدیده مسیحی نبوده بلکه بیشتر تلاش‌های جمعی گروهی از نویسندگان با علایق متنوع بوده که هدف‌شان پیوند موضوع یونانی عقل با آرزوهای احساسی مسیحیت در جهت تکمیل رستگاری بوده است. فصل سوم با عنوان «عقل عرفانی» به تحلیل «انئادها» اثر فلوطین می‌پردازد. کامو نشان می‌دهد که «انئادها» کوششی است برای آشتی‌دادن و مشابه با همانی است که در گنوستیسیزم وجود داشته. البته در مورد فلوطین، این پیوند نه بین یونانی‌ها و مسیحی‌ها، بلکه بین سنت یونانی و ادوار کهن برقرار است. کامو در این فصل ابتدا از الهامات شورمندانه و عارفانه برای خدا و دلمشغولی با تقدیر روح بحث می‌کند که از جهان یونانی به ارث رسیده، و سپس درباره نیاز همیشگی به عقلانیت یا انسجام بحث می‌کند. آخرین فصل کتاب نیز، با عنوان «اوگوستین»، تحلیلی بر تلاش‌های مجدانه آگوستین قدیس برای انطباق و همسازی هلنیسم و مسیحیت است. ادعای اصلی کامو در فصل چهارم این است که آگوستین بیشتر از گنوستیسیزم به انطباق و همسازی هلنیسم با مسیحیت نزدیک شده بود، بیشتر به این دلیل که آگوستین اعتماد و اتکای زیادی به اولین اثر فلوطین داشت.

آلبر کامو را بیشتر به‌خاطر رمان‌‌ها و نمایش‌نامه‌های معروفش می‌شناسند: بیگانه، طاعون، سقوط، انسان طاغی، کالیگولا، حکومت نظامی و... از جمله آثار شناخته‌شده او در جهان هستند. اما آثار او محدود به ادبیات نیست. او در زمینه فلسفه و همچنین روزنامه‌نگاری نیز کار می‌کرد. کامو رساله‌ای دارد با عنوان «متافیزیک مسیحی» که درواقع موضوع پایان‌نامه او برای فارغ‌التحصیلی از دانشگاه الجزیره بود. اگرچه کامو به اختلاف میان مسیحیت و مدرنیته اذعان داشت، پای مسیحیت را در جریان مدرن نیز به میان می‌کشد. او تأکید دارد یونانیان تنها ملت باهوش در غرب و صاحب روایتی هستند که از محدودیت‌های هر دو سنت فراتر می‌روند. او در این کتاب نشان می‌دهد چیزهایی در تفکر یونانی وجود دارد که نشانگان ظهور مسیحیت است، درحالی‌که چیزهایی دیگر از پیش به آن برمی‌گردند. کتاب حاضر به تازگی با ترجمه مینا غرویان و به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به فارسی منتشر شده است.
کامو در پاییز ۱۹۴۷ در یادداشت‌هایش نوشت: «اگر می‌خواهیم بدانیم چرا نیهیلیسم تا این اندازه رشد کرد و بزرگ شد،‌ باید به مسیحیت بازگردیم، پس برای اینکه بدانیم چرا مسیحیت تا این اندازه بزرگ شد نیز باید رد آن را در هلنیسم دنبال کنیم». او چندسال بعد دوباره این موضوع را با شدت بیشتری مطرح کرد و از جهتی هرگونه ابهام موجود و باقی‌مانده درباره جایی را که می‌توانست خطی میان ‌باستانی‌ها و مدرن‌ها رسم شده باشد، جمع‌وجور کرد. او تأکید داشت‌ «به گذر از هلنیسم به مسیحیت بازگردید،‌ که تنها نقطه عطف حقیقی در تاریخ است». کامو در کتاب حاضر مسیحیت را تفسیر می‌کند نه یونانیان را، زیرا در نظرش مؤثرترین گزینه برای مدرنیته است، و تنها شیوه‌ای است که بر عصیان متافیزیکی که مدرنیته در آن قرار گرفته، غلبه کرده است. او می‌کوشد در این کتاب نشان دهد تلاش‌های فلسفه یونان در نوافلاطون‌گرایی برای این بود که راه‌حلی به‌ویژه هلینیستی برای مسئله آن روزگار بدهد. از سوی دیگر، کامو مسیر تلاش مسیحیت را دنبال می‌کند و نشان می‌دهد مسیحیت بر آن بود تا جزم‌گرایی‌اش را با حیات دینی ابتدایی خودش منطبق کند، آن‌هم درست در لحظه‌ای که ساختارهای متافیزیکی که خارج از تفکر دینی شکل گرفته بودند، با مسیحیت که در دومین شکوفایی خود، که همان تفکرات آگوستین است، در نوافلاطون‌گرایی با هم برخورد می‌کنند. کامو سه مرحله یا سه لحظه را در تحول مسیحیت علامت می‌گذارد: 1) مسیحیت انجیلی که در آن منبع‌اش را جست‌وجو می‌کند. 2) آگوستین‌گرایی دگماتیک که در آن انطباق کلمه با گوشت و خون بسط می‌یابد. 3) وقفه‌هایی که در آن مسیحیت خودش را آزاد می‌گذارد تا به دانش و رستگاری‌اش هویت ببخشد، که به نظر کامو باید گفت، ظهور بدعت‌هایی است که گنوسیسیزم نمونه کامل آن است. اما کامو انجیل، گنوسیس، نوافلاطون‌گرایی و آگوستین‌گرایی را چهار مرحله یک تحول مشترک یونانی- مسیحی در نظم تاریخی و در ارتباط با جنبشی فکری می‌داند که در آن به هم پیوسته‌اند. این چهار مرحله رئوس اصلی کتاب حاضر هستند که در هر فصل به صورت جداگانه تحلیل می‌شوند.
کتاب حاضر چهار فصل دارد. کامو در فصل اول، با عنوان «مسیحیت انجیلی»، به متن‌های انجیلی، نقدهای سلسوس و پورفیریوس و آثار چند تن از آبای کلیسای اولیه - همچون کلمنت، یوستین، ایگناتیوس، ترتولیان - می‌پردازد تا جدیدبودن مسیحیت را در ارتباط با تفکر دینی و فلسفی دنیای باستان مشخص و تعیین کند. او در فصل دوم، «گنوسیس»، نشان می‌دهد که گنوسیسیزم منحصرا یک پدیده مسیحی نبوده بلکه بیشتر تلاش‌های جمعی گروهی از نویسندگان با علایق متنوع بوده که هدف‌شان پیوند موضوع یونانی عقل با آرزوهای احساسی مسیحیت در جهت تکمیل رستگاری بوده است. فصل سوم با عنوان «عقل عرفانی» به تحلیل «انئادها» اثر فلوطین می‌پردازد. کامو نشان می‌دهد که «انئادها» کوششی است برای آشتی‌دادن و مشابه با همانی است که در گنوستیسیزم وجود داشته. البته در مورد فلوطین، این پیوند نه بین یونانی‌ها و مسیحی‌ها، بلکه بین سنت یونانی و ادوار کهن برقرار است. کامو در این فصل ابتدا از الهامات شورمندانه و عارفانه برای خدا و دلمشغولی با تقدیر روح بحث می‌کند که از جهان یونانی به ارث رسیده، و سپس درباره نیاز همیشگی به عقلانیت یا انسجام بحث می‌کند. آخرین فصل کتاب نیز، با عنوان «اوگوستین»، تحلیلی بر تلاش‌های مجدانه آگوستین قدیس برای انطباق و همسازی هلنیسم و مسیحیت است. ادعای اصلی کامو در فصل چهارم این است که آگوستین بیشتر از گنوستیسیزم به انطباق و همسازی هلنیسم با مسیحیت نزدیک شده بود، بیشتر به این دلیل که آگوستین اعتماد و اتکای زیادی به اولین اثر فلوطین داشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها