|

از لاله‌زار که می‌گذری*

مجید برزگر

شکی در این نیست که سینمای مستند ما روزگار بهتری را در مقایسه با سینمای داستانی - به‌ویژه - فیلم‌های بلندمان طی می‌کند؛ پیشروتر، جسورتر، رهاتر و به مخاطب نزدیک‌تر است. سینمای مستند امروز ما با ظهور و حضور نسل جدید سینماگران توانسته است در این چند سال به اندازه چند دهه فیلم خوب تولید کند و عوامل بسیاری همچون سهل‌شدن تکنیک‌های فیلم‌سازی با امکانات دیجیتال و مدارس سینمایی مختلف و فیلم‌سازان نسل نو و جشنواره‌های مهم همچون جشنواره سینماحقیقت هم در این مسیر بی‌تأثیر نبودند. اما من گمان می‌کنم کم‌کم داریم به شکلی از اشباع‌شدگی در گونه‌ای از تولیدات مستند هم می‌رسیم. شاید سینمای مستند امروز ما به بزنگاه تاریخی مهمی هم رسیده است.

حالا کم‌کم می‌تواند و باید از ذوق‌زدگی موضوعی رهایی پیدا کند. اگزوتیکِ مسائل، اگر چه همیشه جذاب است اما ورِ فیلم‌ساز و رویکردش را نباید نادیده گرفت. جان گریرسن گفت: «سینمای مستند، تفسیر خلاقانه واقعیت است» . گمان می‌کنم سینمای مستند امروز ما نیاز دارد با رجعت به تعاریف و الگوی‌های کلاسیک مستند، تلفیقش با نگاه امروز و البته تجربه‌های اخیر، به آن تفسیر خلاقانه برسد. لزوم پژوهش و استفاده از آن، نه در شکل قدیمی‌اش حالا یک ضرورت است. اینکه آدم‌ها و موضوعات جالب و گاهی خیره‌کننده فقط و فقط ثبت و ضبط شوند، خود به خود امروز دیگر امتیاز محسوب نمی‌شود. سینمای مستند جدی امروز از همه الگوهای پیشین خود وام می‌گیرد و استفاده می‌کند و نقش تازه خود را می‌زند.
2
همه فیلم‌های جشنواره سینماحقیقت امسال را ندیده‌ام. از میان آنها که دیده‌ام، «زمستان است» مهرداد زاهدیان برایم فیلم مهمی بود؛ با ترکیب دلپذیر بسیاری از عناصر سینمای مستند، داستان غم‌انگیز و پرفراز و نشیب یک خیابان، با پژوهشی رشک‌انگیز و آرامش و صبری ستودنی در ساخت و ایده‌های فراوان در صدا و موسیقی، روایتی جذاب و راوی مهم سیمای مستند، با صدای منوچهر انور، داستان پرفراز و نشیب لاله‌زار، به عنوان نماد تمدن شهرنشینی ایرانی، جایی که برای اولین بار در معنای امروزی‌اش، «دیالوگ» پیشنهاد می‌شود، آغاز سودای مکالمه و آزادی، جایی برای تئاتر و موسیقی و کافه‌نشینی، جایی برای نخستین تجربه‌های دنیای مدرن در شهرنشینی معاصر ایران، درباره خیابانی که از دل یک باغ ایرانی متولد می‌شود و در مسیر تمدن و تجدد تا دورهای جلال و شکوه و مدنیتی پیشرو جلو‌می‌رود.
در اوج و فرودهای اجتماعی گرفتار و به خاطره‌ای حسرت‌برانگیز تبدیل می‌شود؛ خاطره‌ای چنان قوی که هنوز که هنوز است، در ذهن آدمیان مانده. «لاله زار» برای هیچ‌کس بورس لامپ و وسایل برقی نخواهد شد. نامش، سیل خاطرات و حرف‌های گرم و شنیدنی است؛ حسرت‌ها و حرمان‌ها، آوارشدنِ هزار داستان ندیده برای ما.
خاطرات چند نسل آدم‌حسابی این مملکت که دوست‌شان داریم و بسیار چیزهای دیگر که «زمستان است» به نحوی مؤمنانه و حرمت‌نگه‌دار برایمان بازگو می‌کند. ذوق‌زده نمی‌شود.
حسرت‌خواری بی‌دلیل نمی‌کند. نشان‌مان می‌دهد که چطور یک خیابان در مسیر تصمیم‌های مدیریت شهری می‌تواند فرهنگ شود و فرهنگ بسازد. یادمان می‌آورد راستی اگر امروز هوای قدم‌زدن کردیم، کجا را در این شهر داریم؟ فیلم برای نمایش در یک جشنواره ساخته نشده است.
بارها می‌توان آن را دید و به دیگران نشانش داد و از زوایای مختلف بررسی‌اش کرد. پژوهشی وسیع شده است و فیلم از گفتار و انیمیشن و آرشیوهای بسیار دیدنی و صداها و موسیقی، توأمان به شکل درستی استفاده می‌کند. فیلم نه تنها برای مخاطب حرفه‌ای سینمای مستند که برای تماشاگر عادی هم جذاب بوده و البته دیدنش برای مدیران حوزه‌های مختلف فرهنگی لازم است. «زمستان است» فیلم محترمی است. مهرداد زاهدیان در ذهن من فیلم‌ساز مهمی است. همچنین نگرانی‌هایش در «میدان بی‌حصار» و «حلقه‌های گمشده» و دیگر فیلم‌هایش برایم قابل احترام و قابل ستایش است.
*به بهانه نمایش مستند «زمستان است»، ساخته مهرداد زاهدیان، در جشنواره سینماحقیقت

شکی در این نیست که سینمای مستند ما روزگار بهتری را در مقایسه با سینمای داستانی - به‌ویژه - فیلم‌های بلندمان طی می‌کند؛ پیشروتر، جسورتر، رهاتر و به مخاطب نزدیک‌تر است. سینمای مستند امروز ما با ظهور و حضور نسل جدید سینماگران توانسته است در این چند سال به اندازه چند دهه فیلم خوب تولید کند و عوامل بسیاری همچون سهل‌شدن تکنیک‌های فیلم‌سازی با امکانات دیجیتال و مدارس سینمایی مختلف و فیلم‌سازان نسل نو و جشنواره‌های مهم همچون جشنواره سینماحقیقت هم در این مسیر بی‌تأثیر نبودند. اما من گمان می‌کنم کم‌کم داریم به شکلی از اشباع‌شدگی در گونه‌ای از تولیدات مستند هم می‌رسیم. شاید سینمای مستند امروز ما به بزنگاه تاریخی مهمی هم رسیده است.

حالا کم‌کم می‌تواند و باید از ذوق‌زدگی موضوعی رهایی پیدا کند. اگزوتیکِ مسائل، اگر چه همیشه جذاب است اما ورِ فیلم‌ساز و رویکردش را نباید نادیده گرفت. جان گریرسن گفت: «سینمای مستند، تفسیر خلاقانه واقعیت است» . گمان می‌کنم سینمای مستند امروز ما نیاز دارد با رجعت به تعاریف و الگوی‌های کلاسیک مستند، تلفیقش با نگاه امروز و البته تجربه‌های اخیر، به آن تفسیر خلاقانه برسد. لزوم پژوهش و استفاده از آن، نه در شکل قدیمی‌اش حالا یک ضرورت است. اینکه آدم‌ها و موضوعات جالب و گاهی خیره‌کننده فقط و فقط ثبت و ضبط شوند، خود به خود امروز دیگر امتیاز محسوب نمی‌شود. سینمای مستند جدی امروز از همه الگوهای پیشین خود وام می‌گیرد و استفاده می‌کند و نقش تازه خود را می‌زند.
2
همه فیلم‌های جشنواره سینماحقیقت امسال را ندیده‌ام. از میان آنها که دیده‌ام، «زمستان است» مهرداد زاهدیان برایم فیلم مهمی بود؛ با ترکیب دلپذیر بسیاری از عناصر سینمای مستند، داستان غم‌انگیز و پرفراز و نشیب یک خیابان، با پژوهشی رشک‌انگیز و آرامش و صبری ستودنی در ساخت و ایده‌های فراوان در صدا و موسیقی، روایتی جذاب و راوی مهم سیمای مستند، با صدای منوچهر انور، داستان پرفراز و نشیب لاله‌زار، به عنوان نماد تمدن شهرنشینی ایرانی، جایی که برای اولین بار در معنای امروزی‌اش، «دیالوگ» پیشنهاد می‌شود، آغاز سودای مکالمه و آزادی، جایی برای تئاتر و موسیقی و کافه‌نشینی، جایی برای نخستین تجربه‌های دنیای مدرن در شهرنشینی معاصر ایران، درباره خیابانی که از دل یک باغ ایرانی متولد می‌شود و در مسیر تمدن و تجدد تا دورهای جلال و شکوه و مدنیتی پیشرو جلو‌می‌رود.
در اوج و فرودهای اجتماعی گرفتار و به خاطره‌ای حسرت‌برانگیز تبدیل می‌شود؛ خاطره‌ای چنان قوی که هنوز که هنوز است، در ذهن آدمیان مانده. «لاله زار» برای هیچ‌کس بورس لامپ و وسایل برقی نخواهد شد. نامش، سیل خاطرات و حرف‌های گرم و شنیدنی است؛ حسرت‌ها و حرمان‌ها، آوارشدنِ هزار داستان ندیده برای ما.
خاطرات چند نسل آدم‌حسابی این مملکت که دوست‌شان داریم و بسیار چیزهای دیگر که «زمستان است» به نحوی مؤمنانه و حرمت‌نگه‌دار برایمان بازگو می‌کند. ذوق‌زده نمی‌شود.
حسرت‌خواری بی‌دلیل نمی‌کند. نشان‌مان می‌دهد که چطور یک خیابان در مسیر تصمیم‌های مدیریت شهری می‌تواند فرهنگ شود و فرهنگ بسازد. یادمان می‌آورد راستی اگر امروز هوای قدم‌زدن کردیم، کجا را در این شهر داریم؟ فیلم برای نمایش در یک جشنواره ساخته نشده است.
بارها می‌توان آن را دید و به دیگران نشانش داد و از زوایای مختلف بررسی‌اش کرد. پژوهشی وسیع شده است و فیلم از گفتار و انیمیشن و آرشیوهای بسیار دیدنی و صداها و موسیقی، توأمان به شکل درستی استفاده می‌کند. فیلم نه تنها برای مخاطب حرفه‌ای سینمای مستند که برای تماشاگر عادی هم جذاب بوده و البته دیدنش برای مدیران حوزه‌های مختلف فرهنگی لازم است. «زمستان است» فیلم محترمی است. مهرداد زاهدیان در ذهن من فیلم‌ساز مهمی است. همچنین نگرانی‌هایش در «میدان بی‌حصار» و «حلقه‌های گمشده» و دیگر فیلم‌هایش برایم قابل احترام و قابل ستایش است.
*به بهانه نمایش مستند «زمستان است»، ساخته مهرداد زاهدیان، در جشنواره سینماحقیقت

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها