|

«حقیقت» از چهارسو تا جامعه ایران

محمدجواد لسانی . پژوهشگر

جشنواره سینما حقیقت در حال برگزاری است. مستندسازان مانند سال‌های گذشته می‌کوشند کالای تصویری خود را حقیقی‌تر از دیگری، در جامه‌ای زیبا عرضه کنند. رقابتی تنگاتنگ که تا امروز ادامه پیدا خواهد کرد و نتایج آن می‌تواند جوایزی زرین برای برندگان آن در پی داشته باشد. تاکنون 12 سال از این جشنواره گذشته است. اکنون چند روزی است که سیزدهمین دوره آن با مدیریت و فکر جدید مرکز مستند و تجربی آغاز شده. در این دو هفته، آثار متعددی از ایران و کشورهای جهان در معرض دید مخاطبان قرار گرفته و قرار است آثار دیگری هم پیش چشم منتظران علاقه‌مند، پرده‌گشایی شود.

پرسش کهنه‌ای که هر سال از سوی دلسوزان و کارشناسان رسانه‌ای، مطرح شده باز هم در ماه پایانی پاییز امسال، رخ‌نمایی می‌کند؛ اینکه آثار مستندسازان، با هزینه‌های فراوانی به تحقق رسیده تا آینه تمام‌نمای اجتماع امروز باشند. این آینه شفاف ممکن است دایره وسیع‌تری را شامل شود و دغدغه‌های بشری در منطقه و حتی آن سوی آب را در بر بگیرد. اکنون همه این دیدنی‌ها در معرض نگاه مخاطبانش قرار گرفته اما پس از پایان جشنواره حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچ! چراکه پس از آن همه می‌خواهند سر کار خود بروند. پردیس سینمایی چهارسوی تهران، با ظرفیتی بیش از هزار صندلی، با کمک کارمندان دلسوز مرکز مستند و تجربی، یک به یک، فیلم‌های کوتاه و بلند را طبق برنامه مدون روی پرده می‌فرستند اما خروجی کار برای رسانه فراگیر سیما چیست؟ باز هم تقریبا صفر؛ به‌جز چند میزگرد کم‌تأثیر و تکراری و دو، سه گزارش نیم‌بند خبری. پرسش این است که چرا در اتاق‌های فکر صداوسیما، برای این دسته آثار تازه از تنور درآمده تدبیری نمی‌شود؟ چرا مسئولان رسانه، دست روی دست می‌گذارند و تنها به آثار معدود تولیدشده خود بسنده می‌کنند؟ چرا به این سرمایه نیرومند هنری بی‌توجهی می‌شود؟ البته چند سالی است کارگزاران در هدردادن سرمایه‌های ملی خبره شده‌اند و این دسته‌گل‌ به‌آب‌دادن‌ها، در جاهای دیگری مثل حوزه اقتصاد، بیشتر نمایان شده است؛ اما به‌راستی در عرصه تولید و پخش فیلم، وضعیت بهتر از جاهای دیگر نیست که شاید وخیم‌تر هم شده باشد.

آگاهان امر و آنان که در مصدر کار هستند با عزمی استوار می‌توانند این چرخه فرسوده و خاک‌گرفته را تغییر دهند و طرحی نو دراندازند تا شمار انبوه مخاطبانی با ایجاد یک ذائقه جدید بسازند و آنها را به تماشای این گروه از آثار مستند در قاب تلویزیون خانگی بنشانند. خروجی کار چه خواهد شد؟ به‌طور قطع با این ابتکار فرهنگی در رسانه ملی، سطح آگاهی عمومی مخاطبان چنان بالا می‌رود که نسبت به آنچه درحال‌حاضر عرضه می‌شود قابل قیاس نخواهد بود. مگر غیر از این است که پویاترین و هوشمندترین افراد، باید برای تلویزیون تصمیم‌گیری کنند، زیرا تنها یک رسانه فراگیر در کشور موجود است و دیگران با تأسیس تلویزیون شخصی، حق هماوردی با آن ندارند، پس مدیران موجود باید به‌گونه‌ای عمل کنند که نبود رقیبان به چشم نیاید و شیوه‌ای به کار ببرند که نیازی به نصب دیش‌های پشت‌بام برای ارتباط با شبکه‌های متعدد آن سوی آب احساس نشود. اگر این‌چنین شود فرهنگ ملی و باورهای موجود جامعه، رو به اصلاح و بالندگی افزون‌تر حرکت می‌کند. اثرگذاری این فیلم‌ها نیرومندتر است، چون یک مستندساز بدون فیلتر خیال و قصه‌پردازی، مستقیم به کانون مسئله هجوم می‌برد تا آن را از تاریکی قیرگون خود بیرون بیاورد و در معرض نگاه مخاطبان بی‌خبر از اوضاع قرار دهد. باید فرهنگ دنبال‌کردن حقیقتی که در این قاب سینمای مستند دیده می‌شود، در سطوح مختلف جامعه و مسئولان ایجاد شود. باید از این پنجره، واقعیت‌های جامعه و حتی مسائل جهانی را نظاره کرد و راه‌حل‌های آن را به کار بست. این اقدام می‌تواند فرهنگی به وجود آورد که بینندگان را نسبت به این‌گونه آثار پژوهشی، حساس و علاقه‌مند کند. آنگاه این امید وجود دارد که بخش‌های مختلف جامعه از وضعیت بی‌تفاوتی و روزمرگی فاصله بگیرند و به نشاط روحی که سازنده یک جامعه است، قدم بگذارند. به قضایای جامعه و خودشان، انفعالی ننگرند یا برای موقعیتی که فعلا در آن هستند، قانع نشوند. پرسش‌آفرینی، کار اصلی یک رسانه استاندارد است و چه مؤلفه‌ای بهتر از آثار مستند می‌تواند خصلت کاوشگری را در مخاطبان امروز جدی کند؟ تحقق این امر مبارک، امسال ممکن‌تر جلوه می‌کند، چراکه انتخاب مدیر جدید مرکز مستند و تجربی که در گذشته از برنامه‌سازان پرمخاطب تلویزیون در همین رسانه فراگیر بوده می‌تواند باعث ایجاد ارتباط‌های مؤثری با خانه قبلی او شود و فکر‌های زیبا را از محدوده سالن چهارسو تا سطوح مختلف جامعه ایران و حتی مخاطبان جهانی گسترش دهد.

جشنواره سینما حقیقت در حال برگزاری است. مستندسازان مانند سال‌های گذشته می‌کوشند کالای تصویری خود را حقیقی‌تر از دیگری، در جامه‌ای زیبا عرضه کنند. رقابتی تنگاتنگ که تا امروز ادامه پیدا خواهد کرد و نتایج آن می‌تواند جوایزی زرین برای برندگان آن در پی داشته باشد. تاکنون 12 سال از این جشنواره گذشته است. اکنون چند روزی است که سیزدهمین دوره آن با مدیریت و فکر جدید مرکز مستند و تجربی آغاز شده. در این دو هفته، آثار متعددی از ایران و کشورهای جهان در معرض دید مخاطبان قرار گرفته و قرار است آثار دیگری هم پیش چشم منتظران علاقه‌مند، پرده‌گشایی شود.

پرسش کهنه‌ای که هر سال از سوی دلسوزان و کارشناسان رسانه‌ای، مطرح شده باز هم در ماه پایانی پاییز امسال، رخ‌نمایی می‌کند؛ اینکه آثار مستندسازان، با هزینه‌های فراوانی به تحقق رسیده تا آینه تمام‌نمای اجتماع امروز باشند. این آینه شفاف ممکن است دایره وسیع‌تری را شامل شود و دغدغه‌های بشری در منطقه و حتی آن سوی آب را در بر بگیرد. اکنون همه این دیدنی‌ها در معرض نگاه مخاطبانش قرار گرفته اما پس از پایان جشنواره حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچ! چراکه پس از آن همه می‌خواهند سر کار خود بروند. پردیس سینمایی چهارسوی تهران، با ظرفیتی بیش از هزار صندلی، با کمک کارمندان دلسوز مرکز مستند و تجربی، یک به یک، فیلم‌های کوتاه و بلند را طبق برنامه مدون روی پرده می‌فرستند اما خروجی کار برای رسانه فراگیر سیما چیست؟ باز هم تقریبا صفر؛ به‌جز چند میزگرد کم‌تأثیر و تکراری و دو، سه گزارش نیم‌بند خبری. پرسش این است که چرا در اتاق‌های فکر صداوسیما، برای این دسته آثار تازه از تنور درآمده تدبیری نمی‌شود؟ چرا مسئولان رسانه، دست روی دست می‌گذارند و تنها به آثار معدود تولیدشده خود بسنده می‌کنند؟ چرا به این سرمایه نیرومند هنری بی‌توجهی می‌شود؟ البته چند سالی است کارگزاران در هدردادن سرمایه‌های ملی خبره شده‌اند و این دسته‌گل‌ به‌آب‌دادن‌ها، در جاهای دیگری مثل حوزه اقتصاد، بیشتر نمایان شده است؛ اما به‌راستی در عرصه تولید و پخش فیلم، وضعیت بهتر از جاهای دیگر نیست که شاید وخیم‌تر هم شده باشد.

آگاهان امر و آنان که در مصدر کار هستند با عزمی استوار می‌توانند این چرخه فرسوده و خاک‌گرفته را تغییر دهند و طرحی نو دراندازند تا شمار انبوه مخاطبانی با ایجاد یک ذائقه جدید بسازند و آنها را به تماشای این گروه از آثار مستند در قاب تلویزیون خانگی بنشانند. خروجی کار چه خواهد شد؟ به‌طور قطع با این ابتکار فرهنگی در رسانه ملی، سطح آگاهی عمومی مخاطبان چنان بالا می‌رود که نسبت به آنچه درحال‌حاضر عرضه می‌شود قابل قیاس نخواهد بود. مگر غیر از این است که پویاترین و هوشمندترین افراد، باید برای تلویزیون تصمیم‌گیری کنند، زیرا تنها یک رسانه فراگیر در کشور موجود است و دیگران با تأسیس تلویزیون شخصی، حق هماوردی با آن ندارند، پس مدیران موجود باید به‌گونه‌ای عمل کنند که نبود رقیبان به چشم نیاید و شیوه‌ای به کار ببرند که نیازی به نصب دیش‌های پشت‌بام برای ارتباط با شبکه‌های متعدد آن سوی آب احساس نشود. اگر این‌چنین شود فرهنگ ملی و باورهای موجود جامعه، رو به اصلاح و بالندگی افزون‌تر حرکت می‌کند. اثرگذاری این فیلم‌ها نیرومندتر است، چون یک مستندساز بدون فیلتر خیال و قصه‌پردازی، مستقیم به کانون مسئله هجوم می‌برد تا آن را از تاریکی قیرگون خود بیرون بیاورد و در معرض نگاه مخاطبان بی‌خبر از اوضاع قرار دهد. باید فرهنگ دنبال‌کردن حقیقتی که در این قاب سینمای مستند دیده می‌شود، در سطوح مختلف جامعه و مسئولان ایجاد شود. باید از این پنجره، واقعیت‌های جامعه و حتی مسائل جهانی را نظاره کرد و راه‌حل‌های آن را به کار بست. این اقدام می‌تواند فرهنگی به وجود آورد که بینندگان را نسبت به این‌گونه آثار پژوهشی، حساس و علاقه‌مند کند. آنگاه این امید وجود دارد که بخش‌های مختلف جامعه از وضعیت بی‌تفاوتی و روزمرگی فاصله بگیرند و به نشاط روحی که سازنده یک جامعه است، قدم بگذارند. به قضایای جامعه و خودشان، انفعالی ننگرند یا برای موقعیتی که فعلا در آن هستند، قانع نشوند. پرسش‌آفرینی، کار اصلی یک رسانه استاندارد است و چه مؤلفه‌ای بهتر از آثار مستند می‌تواند خصلت کاوشگری را در مخاطبان امروز جدی کند؟ تحقق این امر مبارک، امسال ممکن‌تر جلوه می‌کند، چراکه انتخاب مدیر جدید مرکز مستند و تجربی که در گذشته از برنامه‌سازان پرمخاطب تلویزیون در همین رسانه فراگیر بوده می‌تواند باعث ایجاد ارتباط‌های مؤثری با خانه قبلی او شود و فکر‌های زیبا را از محدوده سالن چهارسو تا سطوح مختلف جامعه ایران و حتی مخاطبان جهانی گسترش دهد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها