اگر پوتين رئيسجمهوري روسيه نباشد
در سالهای گذشته، تحقیقات بسیاری در حوزه دانشگاهی درباره سناریوهای انتقال قدرت در رژیمهای روسیه صورت گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی نقش مؤسسات گوناگون در انتقال قدرت است. در چنين نظامهايی، نگرانی در میان نخبگان ریشه میدواند و شایعاتی به راه میافتد. گروههای بزرگ اجتماعی انتظار بسیاری از تغییرات را پس از مرگ و زوال فرضی رئیس دولت كنوني دارند. در اين دوران، بیمانندترین ایدهها درباره انتقال قدرت به گوش میرسند. باوجوداین، آرایش عظیمی از دادههای تطبیقی در قرن بیستم، گزینههای پیشرو را محدودتر ميكند و در حقیقت، سناریوها و وضعیتهای چندان زیادی برای انتقال قدرت وجود ندارد. بیایید این سناریوها را به تفصیل شرح دهیم و پیشبینی کنیم که در صورت مرگ ناگهانی ولادیمیر پوتین، رئيسجمهوري روسيه، چه روی میدهد. تحلیل چنین موقعیتی؛ چه امروز اتفاق بیفتد یا 20 سال دیگر، به ما این امكان را میدهد تا شرایط انتقال فرضی قدرت را در روسیه شبیهسازی کنیم.
انتخابات زودهنگام
در صورت مرگ رئیسجمهور یا ناتوانی او از انجام وظایفش، قدرت ریاستجمهوری به طور موقت به رئیس حکومت محول میشود. بنا بر قانون اساسی روسیه، در صورت وقوع چنین اتفاقی، در عرض 90 روز باید انتخابات برگزار شود. نخستوزیر، بهعنوان عضو شورای امنیت روسیه، به طور موقت امور را در دست میگیرد و جلسات این شورا را تشکیل میدهد. این به آن معناست که اعضای شورای امنیت به طور خودکار بدل به فیگورهای اصلی انتقال قدرت خواهند شد. مرکز ثقل از دولت به شورای امنیت تغییر جهت خواهد داد و این نهاد هدايت کشور را برعهده میگیرد.
شورای امنیت ملی روسیه بدونشک میکوشد انتقال قدرت بر اساس قانون اساسی را تضمین کند تا ثبات حفظ شود. بعید به نظر میرسد گروهی در روسيه به طور غیرقانونی تلاش کند قدرت را به دست بگیرد؛ نخست به این خاطر که قانونی جلوهدادن کودتا کار آسانی نیست. دوم آنکه آژانسهای امنیتی چنان متنوع و زیاد هستند که کنترل سیاسی یکی از آنها تضمینکننده ثبات قدرت نیست. بنابراين باید بر سر یک نامزد توافق کنند و آن را به اطلاع روسیه و جامعه جهانی برسانند. آنها باید سریع عمل کنند، چراکه هرگونه تعلل و ابهام، ثبات را تهدید میکند.
کاسبان
چه کسی بناست درباره تعیین جانشین پوتین تصمیم بگیرد؟ اگر رهبر روسیه بهعنوانمثال یکشنبه آینده فوت کند (همانگونه که بیشتر تحقیقات جامعهشناسانه نشان میدهند)، این تصمیم را باید کاسبان رژیم اتخاذ کنند. این افراد برحسب شیوه نفوذشان به سه دسته تقسیم میشوند. بانفوذترین گروه بدونشک اعضای شورای امنیت روسیه خواهند بود که شامل نخستوزیر، رهبران امنیتی (سرگئی ناریشکین، الکساندر بورتنیکوف، سرگئی شویگو، ولادیمیر کولوکولتسف و ژنرال ایوانوف) و رؤسای چندین شرکت (سرگئی چمزوف، مالک شرکت روستک، ایگور سچین، مالک شرکت روسنفت و ایگور شووالوف، مالک مؤسسه توسعه مالی وب) خواهد بود. این گروه همچنین شامل یوری کووالچوک، گناردی تیمچنکو، آرکادی راتنبرگ و سرگئی سابیانین میشود که از منظر تاریخی به پوتین نزدیک هستند.
گروه دوم شامل کاسبانی میشود که به گروه پیشین نزدیک هستند، اما نفوذ آنها کمتر است. این دسته شامل الویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه، الکسی کوردین، رئیس اتاق حسابرسی روسیه و 20 میلیاردر برتر روس در مجله فوربس میشود (بهجز تیمچنکو که در این فهرست رتبه پنج را دارد، اما متعلق به گروه نخست کاسبان رژیم است).
گروه سوم نیز شامل مدیران سیاسی بانفوذ میشود، مانند آنتون واینو، ویاچسلاو ولودین، سرگئی کیرینکو، الکساندر بگلوف، گروموف و سرگئی لاوروف.
آشکار است که مکانیسم تصمیمگیری از دسته بالا به پایین سرریز میشود. اعضای بانفوذترین دسته، نظرات دو گروه پایینتر از خود را مدنظر قرار میدهند. هر کس از این سه دسته خارج باشد، از جمله دستگاههای فدرال و منطقهای، صرفا باید با تصمیمات اتخاذشده موافقت کند. باید این نکته را نیز در ذهن نگاه داشت که مدیران سطوح منطقهای و فدرال پشتیبانهای خود را در میان سه گروه مذکور دارند؛ امری که ثبات تصمیمهای اتخاذشده را تضمین میکند.
رسانهها
نقش سیاسی رسانهها در 90 روز مانده به برگزاری انتخابات بسیار حیاتی است. شکی نیست که تولیدات رسانهها جامعه را با گزارشهای تأییدنشده درباره تعیین جانشین سردرگم میکند. با وجود عناوینی مانند «رسانههای کرملین» یا «پروپاگاندای کرملین» که به رسانههای روس اطلاق میشود و بر یکپارچگی عظیم آنها دلالت دارد، وضعیت حقیقی آنچنان هم ساده نیست. کنترل گروموف و کیرینکو بر رسانهها محدود است. در روسیه، هلدینگهای رسانهای منافع مالکانشان را دنبال میکنند و ارتباطهای زیستی و سازمانی مخصوص به خود را با پوتین دارند. در وضعیتی اضطراری، مالکان هلدینگهای رسانهای تنها منافع مدیران سیاسی دولت را تأمین نمیکنند، بلکه تلاشها را به سمت منافع گروه اصلی کاسبان رژیم سوق میدهند.
پوشش رسانهای برآمده از سازوکاری قدرتمند در تولید محتواست. این سازوکار شامل چهار بخش است: 1- شبکههای تلویزیونی ملی؛ 2- خبرگزاریها و شبکههای خبری بزرگ؛ 3- سرویسهای جستوجو و ایمیل و تولیدکنندگان خبر؛ 4- رسانههای متعصب و دوآتشه. خروجی عمومی هر یک از این چهار گروه وابسته به کاسبان گوناگون است.
در این زمینه باید دو عامل مهم دیگر را نیز مدنظر قرار داد: 1- سردبيران در رسانههای معاصر خوب آموزش ندیدهاند؛ 2- رسانهها در مواقع اضطراری کارکرد کند و ضعیفی دارند که اغلب به شک و بلاتکلیفی دامن میزند.
بالاخره جانشین چه کسی خواهد بود؟
اگر از تحلیلهای جزئی صرفنظر کنیم، میتوان حدس زد که سرگئی سابیانین، الکسی کوردین، سرگئی چمزوف، ایگور شووالوف و دیمیتری مدودف بهعنوان نامزدهای جایگزینی مطرح شوند. آشکار است که نمیتوان درباره نفوذ و پرسونای افرادی مانند ایگور سچین، قدیروف یا شویگو به توافق رسید. جانشین پوتین باید از چندین معیار مهم برخوردار باشد. او باید مقامی رسمی و طراز اول با تجربه بسیار در زمینه اقتصاد کلان باشد. او باید بتواند روسیه را در خارج از کشور نمایندگی کند و سراسر به میراث پوتین وفادار باشد. وی همچنین باید مورد تأیید تمامی افراد حلقه پوتین باشد. همچنین دستکم 30 درصد از رأیدهندگان نیز باید او را انتخاب کنند. بديهي است كه بعد از مرگ احتمالي پوتين، هر كسي كه رهبري كرملين را برعهده بگيرد و به سياستهاي او وفادار بماند، در نهايت بازنده خواهد بود، چراكه تاريخ نشان داده است كه پيشبرد همان رويكرد سياسي و ادامه سياستهاي فرصتطلبانه در جهان بينالملل براي جانشين سران دولتهاي اقتدارگرا بسيار دشوار است، چراكه رئيسجمهوري فاقد كاريزما ديگر در ميان مردم محبوب نيست. در سالهای گذشته، تحقیقات بسیاری در حوزه دانشگاهی درباره سناریوهای
انتقال قدرت در رژیمهای روسیه صورت گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی نقش مؤسسات گوناگون در انتقال قدرت است. در چنين نظامهايی، نگرانی در میان نخبگان ریشه میدواند و شایعاتی به راه میافتد. گروههای بزرگ اجتماعی انتظار بسیاری از تغییرات را پس از مرگ و زوال فرضی رئیس دولت كنوني دارند. در اين دوران، بیمانندترین ایدهها درباره انتقال قدرت به گوش میرسند. باوجوداین، آرایش عظیمی از دادههای تطبیقی در قرن بیستم، گزینههای پیشرو را محدودتر ميكند و در حقیقت، سناریوها و وضعیتهای چندان زیادی برای انتقال قدرت وجود ندارد. بیایید این سناریوها را به تفصیل شرح دهیم و پیشبینی کنیم که در صورت مرگ ناگهانی ولادیمیر پوتین، رئيسجمهوري روسيه، چه روی میدهد. تحلیل چنین موقعیتی؛ چه امروز اتفاق بیفتد یا 20 سال دیگر، به ما این امكان را میدهد تا شرایط انتقال فرضی قدرت را در روسیه شبیهسازی کنیم.
انتخابات زودهنگام
در صورت مرگ رئیسجمهور یا ناتوانی او از انجام وظایفش، قدرت ریاستجمهوری به طور موقت به رئیس حکومت محول میشود. بنا بر قانون اساسی روسیه، در صورت وقوع چنین اتفاقی، در عرض 90 روز باید انتخابات برگزار شود. نخستوزیر، بهعنوان عضو شورای امنیت روسیه، به طور موقت امور را در دست میگیرد و جلسات این شورا را تشکیل میدهد. این به آن معناست که اعضای شورای امنیت به طور خودکار بدل به فیگورهای اصلی انتقال قدرت خواهند شد. مرکز ثقل از دولت به شورای امنیت تغییر جهت خواهد داد و این نهاد هدايت کشور را برعهده میگیرد.
شورای امنیت ملی روسیه بدونشک میکوشد انتقال قدرت بر اساس قانون اساسی را تضمین کند تا ثبات حفظ شود. بعید به نظر میرسد گروهی در روسيه به طور غیرقانونی تلاش کند قدرت را به دست بگیرد؛ نخست به این خاطر که قانونی جلوهدادن کودتا کار آسانی نیست. دوم آنکه آژانسهای امنیتی چنان متنوع و زیاد هستند که کنترل سیاسی یکی از آنها تضمینکننده ثبات قدرت نیست. بنابراين باید بر سر یک نامزد توافق کنند و آن را به اطلاع روسیه و جامعه جهانی برسانند. آنها باید سریع عمل کنند، چراکه هرگونه تعلل و ابهام، ثبات را تهدید میکند.
کاسبان
چه کسی بناست درباره تعیین جانشین پوتین تصمیم بگیرد؟ اگر رهبر روسیه بهعنوانمثال یکشنبه آینده فوت کند (همانگونه که بیشتر تحقیقات جامعهشناسانه نشان میدهند)، این تصمیم را باید کاسبان رژیم اتخاذ کنند. این افراد برحسب شیوه نفوذشان به سه دسته تقسیم میشوند. بانفوذترین گروه بدونشک اعضای شورای امنیت روسیه خواهند بود که شامل نخستوزیر، رهبران امنیتی (سرگئی ناریشکین، الکساندر بورتنیکوف، سرگئی شویگو، ولادیمیر کولوکولتسف و ژنرال ایوانوف) و رؤسای چندین شرکت (سرگئی چمزوف، مالک شرکت روستک، ایگور سچین، مالک شرکت روسنفت و ایگور شووالوف، مالک مؤسسه توسعه مالی وب) خواهد بود. این گروه همچنین شامل یوری کووالچوک، گناردی تیمچنکو، آرکادی راتنبرگ و سرگئی سابیانین میشود که از منظر تاریخی به پوتین نزدیک هستند.
گروه دوم شامل کاسبانی میشود که به گروه پیشین نزدیک هستند، اما نفوذ آنها کمتر است. این دسته شامل الویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه، الکسی کوردین، رئیس اتاق حسابرسی روسیه و 20 میلیاردر برتر روس در مجله فوربس میشود (بهجز تیمچنکو که در این فهرست رتبه پنج را دارد، اما متعلق به گروه نخست کاسبان رژیم است).
گروه سوم نیز شامل مدیران سیاسی بانفوذ میشود، مانند آنتون واینو، ویاچسلاو ولودین، سرگئی کیرینکو، الکساندر بگلوف، گروموف و سرگئی لاوروف.
آشکار است که مکانیسم تصمیمگیری از دسته بالا به پایین سرریز میشود. اعضای بانفوذترین دسته، نظرات دو گروه پایینتر از خود را مدنظر قرار میدهند. هر کس از این سه دسته خارج باشد، از جمله دستگاههای فدرال و منطقهای، صرفا باید با تصمیمات اتخاذشده موافقت کند. باید این نکته را نیز در ذهن نگاه داشت که مدیران سطوح منطقهای و فدرال پشتیبانهای خود را در میان سه گروه مذکور دارند؛ امری که ثبات تصمیمهای اتخاذشده را تضمین میکند.
رسانهها
نقش سیاسی رسانهها در 90 روز مانده به برگزاری انتخابات بسیار حیاتی است. شکی نیست که تولیدات رسانهها جامعه را با گزارشهای تأییدنشده درباره تعیین جانشین سردرگم میکند. با وجود عناوینی مانند «رسانههای کرملین» یا «پروپاگاندای کرملین» که به رسانههای روس اطلاق میشود و بر یکپارچگی عظیم آنها دلالت دارد، وضعیت حقیقی آنچنان هم ساده نیست. کنترل گروموف و کیرینکو بر رسانهها محدود است. در روسیه، هلدینگهای رسانهای منافع مالکانشان را دنبال میکنند و ارتباطهای زیستی و سازمانی مخصوص به خود را با پوتین دارند. در وضعیتی اضطراری، مالکان هلدینگهای رسانهای تنها منافع مدیران سیاسی دولت را تأمین نمیکنند، بلکه تلاشها را به سمت منافع گروه اصلی کاسبان رژیم سوق میدهند.
پوشش رسانهای برآمده از سازوکاری قدرتمند در تولید محتواست. این سازوکار شامل چهار بخش است: 1- شبکههای تلویزیونی ملی؛ 2- خبرگزاریها و شبکههای خبری بزرگ؛ 3- سرویسهای جستوجو و ایمیل و تولیدکنندگان خبر؛ 4- رسانههای متعصب و دوآتشه. خروجی عمومی هر یک از این چهار گروه وابسته به کاسبان گوناگون است.
در این زمینه باید دو عامل مهم دیگر را نیز مدنظر قرار داد: 1- سردبيران در رسانههای معاصر خوب آموزش ندیدهاند؛ 2- رسانهها در مواقع اضطراری کارکرد کند و ضعیفی دارند که اغلب به شک و بلاتکلیفی دامن میزند.
بالاخره جانشین چه کسی خواهد بود؟
اگر از تحلیلهای جزئی صرفنظر کنیم، میتوان حدس زد که سرگئی سابیانین، الکسی کوردین، سرگئی چمزوف، ایگور شووالوف و دیمیتری مدودف بهعنوان نامزدهای جایگزینی مطرح شوند. آشکار است که نمیتوان درباره نفوذ و پرسونای افرادی مانند ایگور سچین، قدیروف یا شویگو به توافق رسید. جانشین پوتین باید از چندین معیار مهم برخوردار باشد. او باید مقامی رسمی و طراز اول با تجربه بسیار در زمینه اقتصاد کلان باشد. او باید بتواند روسیه را در خارج از کشور نمایندگی کند و سراسر به میراث پوتین وفادار باشد. وی همچنین باید مورد تأیید تمامی افراد حلقه پوتین باشد. همچنین دستکم 30 درصد از رأیدهندگان نیز باید او را انتخاب کنند. بديهي است كه بعد از مرگ احتمالي پوتين، هر كسي كه رهبري كرملين را برعهده بگيرد و به سياستهاي او وفادار بماند، در نهايت بازنده خواهد بود، چراكه تاريخ نشان داده است كه پيشبرد همان رويكرد سياسي و ادامه سياستهاي فرصتطلبانه در جهان بينالملل براي جانشين سران دولتهاي اقتدارگرا بسيار دشوار است، چراكه رئيسجمهوري فاقد كاريزما ديگر در ميان مردم محبوب نيست.
در سالهای گذشته، تحقیقات بسیاری در حوزه دانشگاهی درباره سناریوهای انتقال قدرت در رژیمهای روسیه صورت گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی نقش مؤسسات گوناگون در انتقال قدرت است. در چنين نظامهايی، نگرانی در میان نخبگان ریشه میدواند و شایعاتی به راه میافتد. گروههای بزرگ اجتماعی انتظار بسیاری از تغییرات را پس از مرگ و زوال فرضی رئیس دولت كنوني دارند. در اين دوران، بیمانندترین ایدهها درباره انتقال قدرت به گوش میرسند. باوجوداین، آرایش عظیمی از دادههای تطبیقی در قرن بیستم، گزینههای پیشرو را محدودتر ميكند و در حقیقت، سناریوها و وضعیتهای چندان زیادی برای انتقال قدرت وجود ندارد. بیایید این سناریوها را به تفصیل شرح دهیم و پیشبینی کنیم که در صورت مرگ ناگهانی ولادیمیر پوتین، رئيسجمهوري روسيه، چه روی میدهد. تحلیل چنین موقعیتی؛ چه امروز اتفاق بیفتد یا 20 سال دیگر، به ما این امكان را میدهد تا شرایط انتقال فرضی قدرت را در روسیه شبیهسازی کنیم.
انتخابات زودهنگام
در صورت مرگ رئیسجمهور یا ناتوانی او از انجام وظایفش، قدرت ریاستجمهوری به طور موقت به رئیس حکومت محول میشود. بنا بر قانون اساسی روسیه، در صورت وقوع چنین اتفاقی، در عرض 90 روز باید انتخابات برگزار شود. نخستوزیر، بهعنوان عضو شورای امنیت روسیه، به طور موقت امور را در دست میگیرد و جلسات این شورا را تشکیل میدهد. این به آن معناست که اعضای شورای امنیت به طور خودکار بدل به فیگورهای اصلی انتقال قدرت خواهند شد. مرکز ثقل از دولت به شورای امنیت تغییر جهت خواهد داد و این نهاد هدايت کشور را برعهده میگیرد.
شورای امنیت ملی روسیه بدونشک میکوشد انتقال قدرت بر اساس قانون اساسی را تضمین کند تا ثبات حفظ شود. بعید به نظر میرسد گروهی در روسيه به طور غیرقانونی تلاش کند قدرت را به دست بگیرد؛ نخست به این خاطر که قانونی جلوهدادن کودتا کار آسانی نیست. دوم آنکه آژانسهای امنیتی چنان متنوع و زیاد هستند که کنترل سیاسی یکی از آنها تضمینکننده ثبات قدرت نیست. بنابراين باید بر سر یک نامزد توافق کنند و آن را به اطلاع روسیه و جامعه جهانی برسانند. آنها باید سریع عمل کنند، چراکه هرگونه تعلل و ابهام، ثبات را تهدید میکند.
کاسبان
چه کسی بناست درباره تعیین جانشین پوتین تصمیم بگیرد؟ اگر رهبر روسیه بهعنوانمثال یکشنبه آینده فوت کند (همانگونه که بیشتر تحقیقات جامعهشناسانه نشان میدهند)، این تصمیم را باید کاسبان رژیم اتخاذ کنند. این افراد برحسب شیوه نفوذشان به سه دسته تقسیم میشوند. بانفوذترین گروه بدونشک اعضای شورای امنیت روسیه خواهند بود که شامل نخستوزیر، رهبران امنیتی (سرگئی ناریشکین، الکساندر بورتنیکوف، سرگئی شویگو، ولادیمیر کولوکولتسف و ژنرال ایوانوف) و رؤسای چندین شرکت (سرگئی چمزوف، مالک شرکت روستک، ایگور سچین، مالک شرکت روسنفت و ایگور شووالوف، مالک مؤسسه توسعه مالی وب) خواهد بود. این گروه همچنین شامل یوری کووالچوک، گناردی تیمچنکو، آرکادی راتنبرگ و سرگئی سابیانین میشود که از منظر تاریخی به پوتین نزدیک هستند.
گروه دوم شامل کاسبانی میشود که به گروه پیشین نزدیک هستند، اما نفوذ آنها کمتر است. این دسته شامل الویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه، الکسی کوردین، رئیس اتاق حسابرسی روسیه و 20 میلیاردر برتر روس در مجله فوربس میشود (بهجز تیمچنکو که در این فهرست رتبه پنج را دارد، اما متعلق به گروه نخست کاسبان رژیم است).
گروه سوم نیز شامل مدیران سیاسی بانفوذ میشود، مانند آنتون واینو، ویاچسلاو ولودین، سرگئی کیرینکو، الکساندر بگلوف، گروموف و سرگئی لاوروف.
آشکار است که مکانیسم تصمیمگیری از دسته بالا به پایین سرریز میشود. اعضای بانفوذترین دسته، نظرات دو گروه پایینتر از خود را مدنظر قرار میدهند. هر کس از این سه دسته خارج باشد، از جمله دستگاههای فدرال و منطقهای، صرفا باید با تصمیمات اتخاذشده موافقت کند. باید این نکته را نیز در ذهن نگاه داشت که مدیران سطوح منطقهای و فدرال پشتیبانهای خود را در میان سه گروه مذکور دارند؛ امری که ثبات تصمیمهای اتخاذشده را تضمین میکند.
رسانهها
نقش سیاسی رسانهها در 90 روز مانده به برگزاری انتخابات بسیار حیاتی است. شکی نیست که تولیدات رسانهها جامعه را با گزارشهای تأییدنشده درباره تعیین جانشین سردرگم میکند. با وجود عناوینی مانند «رسانههای کرملین» یا «پروپاگاندای کرملین» که به رسانههای روس اطلاق میشود و بر یکپارچگی عظیم آنها دلالت دارد، وضعیت حقیقی آنچنان هم ساده نیست. کنترل گروموف و کیرینکو بر رسانهها محدود است. در روسیه، هلدینگهای رسانهای منافع مالکانشان را دنبال میکنند و ارتباطهای زیستی و سازمانی مخصوص به خود را با پوتین دارند. در وضعیتی اضطراری، مالکان هلدینگهای رسانهای تنها منافع مدیران سیاسی دولت را تأمین نمیکنند، بلکه تلاشها را به سمت منافع گروه اصلی کاسبان رژیم سوق میدهند.
پوشش رسانهای برآمده از سازوکاری قدرتمند در تولید محتواست. این سازوکار شامل چهار بخش است: 1- شبکههای تلویزیونی ملی؛ 2- خبرگزاریها و شبکههای خبری بزرگ؛ 3- سرویسهای جستوجو و ایمیل و تولیدکنندگان خبر؛ 4- رسانههای متعصب و دوآتشه. خروجی عمومی هر یک از این چهار گروه وابسته به کاسبان گوناگون است.
در این زمینه باید دو عامل مهم دیگر را نیز مدنظر قرار داد: 1- سردبيران در رسانههای معاصر خوب آموزش ندیدهاند؛ 2- رسانهها در مواقع اضطراری کارکرد کند و ضعیفی دارند که اغلب به شک و بلاتکلیفی دامن میزند.
بالاخره جانشین چه کسی خواهد بود؟
اگر از تحلیلهای جزئی صرفنظر کنیم، میتوان حدس زد که سرگئی سابیانین، الکسی کوردین، سرگئی چمزوف، ایگور شووالوف و دیمیتری مدودف بهعنوان نامزدهای جایگزینی مطرح شوند. آشکار است که نمیتوان درباره نفوذ و پرسونای افرادی مانند ایگور سچین، قدیروف یا شویگو به توافق رسید. جانشین پوتین باید از چندین معیار مهم برخوردار باشد. او باید مقامی رسمی و طراز اول با تجربه بسیار در زمینه اقتصاد کلان باشد. او باید بتواند روسیه را در خارج از کشور نمایندگی کند و سراسر به میراث پوتین وفادار باشد. وی همچنین باید مورد تأیید تمامی افراد حلقه پوتین باشد. همچنین دستکم 30 درصد از رأیدهندگان نیز باید او را انتخاب کنند. بديهي است كه بعد از مرگ احتمالي پوتين، هر كسي كه رهبري كرملين را برعهده بگيرد و به سياستهاي او وفادار بماند، در نهايت بازنده خواهد بود، چراكه تاريخ نشان داده است كه پيشبرد همان رويكرد سياسي و ادامه سياستهاي فرصتطلبانه در جهان بينالملل براي جانشين سران دولتهاي اقتدارگرا بسيار دشوار است، چراكه رئيسجمهوري فاقد كاريزما ديگر در ميان مردم محبوب نيست. در سالهای گذشته، تحقیقات بسیاری در حوزه دانشگاهی درباره سناریوهای
انتقال قدرت در رژیمهای روسیه صورت گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی نقش مؤسسات گوناگون در انتقال قدرت است. در چنين نظامهايی، نگرانی در میان نخبگان ریشه میدواند و شایعاتی به راه میافتد. گروههای بزرگ اجتماعی انتظار بسیاری از تغییرات را پس از مرگ و زوال فرضی رئیس دولت كنوني دارند. در اين دوران، بیمانندترین ایدهها درباره انتقال قدرت به گوش میرسند. باوجوداین، آرایش عظیمی از دادههای تطبیقی در قرن بیستم، گزینههای پیشرو را محدودتر ميكند و در حقیقت، سناریوها و وضعیتهای چندان زیادی برای انتقال قدرت وجود ندارد. بیایید این سناریوها را به تفصیل شرح دهیم و پیشبینی کنیم که در صورت مرگ ناگهانی ولادیمیر پوتین، رئيسجمهوري روسيه، چه روی میدهد. تحلیل چنین موقعیتی؛ چه امروز اتفاق بیفتد یا 20 سال دیگر، به ما این امكان را میدهد تا شرایط انتقال فرضی قدرت را در روسیه شبیهسازی کنیم.
انتخابات زودهنگام
در صورت مرگ رئیسجمهور یا ناتوانی او از انجام وظایفش، قدرت ریاستجمهوری به طور موقت به رئیس حکومت محول میشود. بنا بر قانون اساسی روسیه، در صورت وقوع چنین اتفاقی، در عرض 90 روز باید انتخابات برگزار شود. نخستوزیر، بهعنوان عضو شورای امنیت روسیه، به طور موقت امور را در دست میگیرد و جلسات این شورا را تشکیل میدهد. این به آن معناست که اعضای شورای امنیت به طور خودکار بدل به فیگورهای اصلی انتقال قدرت خواهند شد. مرکز ثقل از دولت به شورای امنیت تغییر جهت خواهد داد و این نهاد هدايت کشور را برعهده میگیرد.
شورای امنیت ملی روسیه بدونشک میکوشد انتقال قدرت بر اساس قانون اساسی را تضمین کند تا ثبات حفظ شود. بعید به نظر میرسد گروهی در روسيه به طور غیرقانونی تلاش کند قدرت را به دست بگیرد؛ نخست به این خاطر که قانونی جلوهدادن کودتا کار آسانی نیست. دوم آنکه آژانسهای امنیتی چنان متنوع و زیاد هستند که کنترل سیاسی یکی از آنها تضمینکننده ثبات قدرت نیست. بنابراين باید بر سر یک نامزد توافق کنند و آن را به اطلاع روسیه و جامعه جهانی برسانند. آنها باید سریع عمل کنند، چراکه هرگونه تعلل و ابهام، ثبات را تهدید میکند.
کاسبان
چه کسی بناست درباره تعیین جانشین پوتین تصمیم بگیرد؟ اگر رهبر روسیه بهعنوانمثال یکشنبه آینده فوت کند (همانگونه که بیشتر تحقیقات جامعهشناسانه نشان میدهند)، این تصمیم را باید کاسبان رژیم اتخاذ کنند. این افراد برحسب شیوه نفوذشان به سه دسته تقسیم میشوند. بانفوذترین گروه بدونشک اعضای شورای امنیت روسیه خواهند بود که شامل نخستوزیر، رهبران امنیتی (سرگئی ناریشکین، الکساندر بورتنیکوف، سرگئی شویگو، ولادیمیر کولوکولتسف و ژنرال ایوانوف) و رؤسای چندین شرکت (سرگئی چمزوف، مالک شرکت روستک، ایگور سچین، مالک شرکت روسنفت و ایگور شووالوف، مالک مؤسسه توسعه مالی وب) خواهد بود. این گروه همچنین شامل یوری کووالچوک، گناردی تیمچنکو، آرکادی راتنبرگ و سرگئی سابیانین میشود که از منظر تاریخی به پوتین نزدیک هستند.
گروه دوم شامل کاسبانی میشود که به گروه پیشین نزدیک هستند، اما نفوذ آنها کمتر است. این دسته شامل الویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه، الکسی کوردین، رئیس اتاق حسابرسی روسیه و 20 میلیاردر برتر روس در مجله فوربس میشود (بهجز تیمچنکو که در این فهرست رتبه پنج را دارد، اما متعلق به گروه نخست کاسبان رژیم است).
گروه سوم نیز شامل مدیران سیاسی بانفوذ میشود، مانند آنتون واینو، ویاچسلاو ولودین، سرگئی کیرینکو، الکساندر بگلوف، گروموف و سرگئی لاوروف.
آشکار است که مکانیسم تصمیمگیری از دسته بالا به پایین سرریز میشود. اعضای بانفوذترین دسته، نظرات دو گروه پایینتر از خود را مدنظر قرار میدهند. هر کس از این سه دسته خارج باشد، از جمله دستگاههای فدرال و منطقهای، صرفا باید با تصمیمات اتخاذشده موافقت کند. باید این نکته را نیز در ذهن نگاه داشت که مدیران سطوح منطقهای و فدرال پشتیبانهای خود را در میان سه گروه مذکور دارند؛ امری که ثبات تصمیمهای اتخاذشده را تضمین میکند.
رسانهها
نقش سیاسی رسانهها در 90 روز مانده به برگزاری انتخابات بسیار حیاتی است. شکی نیست که تولیدات رسانهها جامعه را با گزارشهای تأییدنشده درباره تعیین جانشین سردرگم میکند. با وجود عناوینی مانند «رسانههای کرملین» یا «پروپاگاندای کرملین» که به رسانههای روس اطلاق میشود و بر یکپارچگی عظیم آنها دلالت دارد، وضعیت حقیقی آنچنان هم ساده نیست. کنترل گروموف و کیرینکو بر رسانهها محدود است. در روسیه، هلدینگهای رسانهای منافع مالکانشان را دنبال میکنند و ارتباطهای زیستی و سازمانی مخصوص به خود را با پوتین دارند. در وضعیتی اضطراری، مالکان هلدینگهای رسانهای تنها منافع مدیران سیاسی دولت را تأمین نمیکنند، بلکه تلاشها را به سمت منافع گروه اصلی کاسبان رژیم سوق میدهند.
پوشش رسانهای برآمده از سازوکاری قدرتمند در تولید محتواست. این سازوکار شامل چهار بخش است: 1- شبکههای تلویزیونی ملی؛ 2- خبرگزاریها و شبکههای خبری بزرگ؛ 3- سرویسهای جستوجو و ایمیل و تولیدکنندگان خبر؛ 4- رسانههای متعصب و دوآتشه. خروجی عمومی هر یک از این چهار گروه وابسته به کاسبان گوناگون است.
در این زمینه باید دو عامل مهم دیگر را نیز مدنظر قرار داد: 1- سردبيران در رسانههای معاصر خوب آموزش ندیدهاند؛ 2- رسانهها در مواقع اضطراری کارکرد کند و ضعیفی دارند که اغلب به شک و بلاتکلیفی دامن میزند.
بالاخره جانشین چه کسی خواهد بود؟
اگر از تحلیلهای جزئی صرفنظر کنیم، میتوان حدس زد که سرگئی سابیانین، الکسی کوردین، سرگئی چمزوف، ایگور شووالوف و دیمیتری مدودف بهعنوان نامزدهای جایگزینی مطرح شوند. آشکار است که نمیتوان درباره نفوذ و پرسونای افرادی مانند ایگور سچین، قدیروف یا شویگو به توافق رسید. جانشین پوتین باید از چندین معیار مهم برخوردار باشد. او باید مقامی رسمی و طراز اول با تجربه بسیار در زمینه اقتصاد کلان باشد. او باید بتواند روسیه را در خارج از کشور نمایندگی کند و سراسر به میراث پوتین وفادار باشد. وی همچنین باید مورد تأیید تمامی افراد حلقه پوتین باشد. همچنین دستکم 30 درصد از رأیدهندگان نیز باید او را انتخاب کنند. بديهي است كه بعد از مرگ احتمالي پوتين، هر كسي كه رهبري كرملين را برعهده بگيرد و به سياستهاي او وفادار بماند، در نهايت بازنده خواهد بود، چراكه تاريخ نشان داده است كه پيشبرد همان رويكرد سياسي و ادامه سياستهاي فرصتطلبانه در جهان بينالملل براي جانشين سران دولتهاي اقتدارگرا بسيار دشوار است، چراكه رئيسجمهوري فاقد كاريزما ديگر در ميان مردم محبوب نيست.