|

بازتولید اعتماد

دکتر امیرحسین جلال‌‌ندوشن . روان‌پزشک

کاربری در توییتر نوشته است حادثه سقوط هواپیمای بویینگ ۷۳۷ اوکراین ۱۷۶ کشته و ۸۰ میلیون زخمی داشت. به نظرم این طنز تلخ کوتاه بهترین توصیفی است که از زخمی‌شدن اعتماد جامعه در این حادثه دردناک حکایت می‌کند. از زمانی که رسانه ملی به جای کارایی ملی، فقط نام ملی را یدک کشیده و به جای آنکه صدای همه گروه‌های اجتماعی و سیاسی باشد، به بلندگوی کمینه‌ای از مردمان ایران و گروه‌های اجتماعی تبدیل شده است، از آن روزی که سیاست‌های تحدیدکننده مطبوعات و رسانه‌های مکتوب باعث خنثي‌شدن رسانه‌های داخلی و بروز نسلی از روزنامه‌نگاران خودسانسورشده و در یک کلام، از زمانی که با گرفتن رمق از رسانه‌های داخلی، میدان بازی برای رسانه‌های خارجی ایجاد کردیم باید به این روز فکر می‌کردیم که اعتماد از میان خواهد رفت. زمانی انحصار رسانه‌ای و میدان تقریبا بی‌رقیب رسانه دولتی صدا و سیما باعث می‌شد این بنگاه خبری تنها مرجع تحویل اطلاعات و تحلیل به گروه‌های بزرگی از مردم باشد و بتواند به افکار و باورهای آنها شکل دهد. اما امروز با تکثر رسانه‌ای و تسهیل فناورانه‌‌ای که در انتقال اطلاعات و اخبار رخ داده است، آن دوران به پایان رسیده و در میدان رقابت، شما زمانی می‌توانید تعیین‌کننده باشید که قدرت مدیریت رسانه‌ای و افکار عمومی را با حداکثر استانداردها دارا باشید. متأسفانه رسانه‌های داخلی نشان داده‌اند از حداقل‌های درک افکار عمومی و مختصات روان‌شناختی جامعه ناتوان هستند. به عنوان نمونه، به عملکرد نخست‌وزیر کانادا نگاه کنید که با وجود آنکه دولتش رابطه دیپلماتیک با ایران ندارد و اتفاقا در سال‌های گذشته همواره طراح قطع‌نامه‌های حقوق‌بشری علیه ایران بوده، این روزها زمانی که با پرسش‌های سیاسی روبه‌رو می‌شود، از پاسخ‌دادن کناره می‌گیرد و تأکید می‌کند این روزها فقط و فقط رسیدگی به وضعیت خانواده‌های قربانیان اهمیت دارد. به جای فرصت‌طلبی دیپلماتیک و ایجاد پروپاگاندای رسانه‌ای از آن، به منزل بازماندگان رفته، از آنها دلجویی می‌کند. متأسفانه رسانه‌ها نه تنها به دلیل آنکه مرجعیت خود را در تولید اطلاعات دقیق و ایستادن در جانب حقیقت به جهت خودسانسوری و محدودیت در رسانه‌های مخالف یا غیردولتی از دست داده‌اند، بلکه در ایجاد فرصت‌های لازم برای ایجاد اعتماد و انسجام در میان جامعه نیز کاملا ناکارآمد هستند. نمی‌توانم دریغ و درد خود را از تیتر روزنامه جام‌جم در روز بعد سقوط هواپیما پنهان کنم که آن را سقوط پرنده آمریکایی خوانده بود. خواه نقص فنی یا خطای انسانی هر کدام باعث مرگ ۱۷۶ جان بی‌گناه شده بود رسانه داخلی به جای آنکه به انسان و رنج و درد او نظر کند، فرصت‌طلبانه، رسانه را بوق بازی سیاست کرده است. بی‌پرده بگویم در بازتولید اعتماد توپ در زمین حاکمیت و دولت است و نمی‌شود از جامعه خواست به رسانه‌های داخلی و به مرجعیت‌های رسانه‌های دولتی یا درونی اعتماد کنند. رسانه‌های داخلی متأسفانه حتی اگر حرف راست هم بزنند، خوشبینانه به دیده تردید به کلام آنها نگاه می‌شود. باید در سیاست‌گذاری کلان کشور در حوزه رسانه‌ها تجدید نظر اساسی صورت گیرد و آزادی رسانه، جای خود را به محدودیت رسانه دهد. متأسفانه نگاه بوق‌وار به صدا و سیما و محدودیت‌های رسانه‌ای و برخوردهای دستوری با رسانه‌های مستقل سبب شده است اعتماد از رسانه‌های داخلی سلب شود. این وضعیت باید تغییر کند، اگر عزمی برای بازتولید اعتماد داریم. باید این را بدانیم فردا روزی که سیل یا زلزله‌ای احیانا رخ داد یا بحران بهداشتی و سلامتی اتفاق افتاد، ما به رسانه‌های مرجع داخلی برای امنیت و ایمنی کشور و مردم و حتی تضمین کارآمدی حکومت نیاز داریم. آزادی رسانه و احیای رسانه‌های مرجع داخلی در واقع ابزار مهم امنیت ملی و انسجام اجتماعی است.
پایان را می‌دهم به سریال چرنوبیل که با این ‎دیالوگ آغاز می‌‌شود: «بهای ‎دروغ چیه؟ بهاش این نیست که اونا رو با ‎حقیقت اشتباه می‌گیریم. ‎خطر واقعی اینه که وقتی زیاد دروغ بشنویم، دیگه اصلا نمی‌تونیم حقیقت رو تشخیص بدیم. اون وقت چیکار می‌تونیم بکنیم؟ دیگه چی می‌مونه به جز ‎رهاکردن ‎امید؟».

کاربری در توییتر نوشته است حادثه سقوط هواپیمای بویینگ ۷۳۷ اوکراین ۱۷۶ کشته و ۸۰ میلیون زخمی داشت. به نظرم این طنز تلخ کوتاه بهترین توصیفی است که از زخمی‌شدن اعتماد جامعه در این حادثه دردناک حکایت می‌کند. از زمانی که رسانه ملی به جای کارایی ملی، فقط نام ملی را یدک کشیده و به جای آنکه صدای همه گروه‌های اجتماعی و سیاسی باشد، به بلندگوی کمینه‌ای از مردمان ایران و گروه‌های اجتماعی تبدیل شده است، از آن روزی که سیاست‌های تحدیدکننده مطبوعات و رسانه‌های مکتوب باعث خنثي‌شدن رسانه‌های داخلی و بروز نسلی از روزنامه‌نگاران خودسانسورشده و در یک کلام، از زمانی که با گرفتن رمق از رسانه‌های داخلی، میدان بازی برای رسانه‌های خارجی ایجاد کردیم باید به این روز فکر می‌کردیم که اعتماد از میان خواهد رفت. زمانی انحصار رسانه‌ای و میدان تقریبا بی‌رقیب رسانه دولتی صدا و سیما باعث می‌شد این بنگاه خبری تنها مرجع تحویل اطلاعات و تحلیل به گروه‌های بزرگی از مردم باشد و بتواند به افکار و باورهای آنها شکل دهد. اما امروز با تکثر رسانه‌ای و تسهیل فناورانه‌‌ای که در انتقال اطلاعات و اخبار رخ داده است، آن دوران به پایان رسیده و در میدان رقابت، شما زمانی می‌توانید تعیین‌کننده باشید که قدرت مدیریت رسانه‌ای و افکار عمومی را با حداکثر استانداردها دارا باشید. متأسفانه رسانه‌های داخلی نشان داده‌اند از حداقل‌های درک افکار عمومی و مختصات روان‌شناختی جامعه ناتوان هستند. به عنوان نمونه، به عملکرد نخست‌وزیر کانادا نگاه کنید که با وجود آنکه دولتش رابطه دیپلماتیک با ایران ندارد و اتفاقا در سال‌های گذشته همواره طراح قطع‌نامه‌های حقوق‌بشری علیه ایران بوده، این روزها زمانی که با پرسش‌های سیاسی روبه‌رو می‌شود، از پاسخ‌دادن کناره می‌گیرد و تأکید می‌کند این روزها فقط و فقط رسیدگی به وضعیت خانواده‌های قربانیان اهمیت دارد. به جای فرصت‌طلبی دیپلماتیک و ایجاد پروپاگاندای رسانه‌ای از آن، به منزل بازماندگان رفته، از آنها دلجویی می‌کند. متأسفانه رسانه‌ها نه تنها به دلیل آنکه مرجعیت خود را در تولید اطلاعات دقیق و ایستادن در جانب حقیقت به جهت خودسانسوری و محدودیت در رسانه‌های مخالف یا غیردولتی از دست داده‌اند، بلکه در ایجاد فرصت‌های لازم برای ایجاد اعتماد و انسجام در میان جامعه نیز کاملا ناکارآمد هستند. نمی‌توانم دریغ و درد خود را از تیتر روزنامه جام‌جم در روز بعد سقوط هواپیما پنهان کنم که آن را سقوط پرنده آمریکایی خوانده بود. خواه نقص فنی یا خطای انسانی هر کدام باعث مرگ ۱۷۶ جان بی‌گناه شده بود رسانه داخلی به جای آنکه به انسان و رنج و درد او نظر کند، فرصت‌طلبانه، رسانه را بوق بازی سیاست کرده است. بی‌پرده بگویم در بازتولید اعتماد توپ در زمین حاکمیت و دولت است و نمی‌شود از جامعه خواست به رسانه‌های داخلی و به مرجعیت‌های رسانه‌های دولتی یا درونی اعتماد کنند. رسانه‌های داخلی متأسفانه حتی اگر حرف راست هم بزنند، خوشبینانه به دیده تردید به کلام آنها نگاه می‌شود. باید در سیاست‌گذاری کلان کشور در حوزه رسانه‌ها تجدید نظر اساسی صورت گیرد و آزادی رسانه، جای خود را به محدودیت رسانه دهد. متأسفانه نگاه بوق‌وار به صدا و سیما و محدودیت‌های رسانه‌ای و برخوردهای دستوری با رسانه‌های مستقل سبب شده است اعتماد از رسانه‌های داخلی سلب شود. این وضعیت باید تغییر کند، اگر عزمی برای بازتولید اعتماد داریم. باید این را بدانیم فردا روزی که سیل یا زلزله‌ای احیانا رخ داد یا بحران بهداشتی و سلامتی اتفاق افتاد، ما به رسانه‌های مرجع داخلی برای امنیت و ایمنی کشور و مردم و حتی تضمین کارآمدی حکومت نیاز داریم. آزادی رسانه و احیای رسانه‌های مرجع داخلی در واقع ابزار مهم امنیت ملی و انسجام اجتماعی است.
پایان را می‌دهم به سریال چرنوبیل که با این ‎دیالوگ آغاز می‌‌شود: «بهای ‎دروغ چیه؟ بهاش این نیست که اونا رو با ‎حقیقت اشتباه می‌گیریم. ‎خطر واقعی اینه که وقتی زیاد دروغ بشنویم، دیگه اصلا نمی‌تونیم حقیقت رو تشخیص بدیم. اون وقت چیکار می‌تونیم بکنیم؟ دیگه چی می‌مونه به جز ‎رهاکردن ‎امید؟».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها