ایران باید بماند
سهیل محمودی
شاهنامه فرزانه توس، نامه رستگاری مردم ایرانزمین است. این روزها من نیز همچون دیگر مردمان این بوموبر نگران پیشامدهای پیشِرو هستم. آنچه بر ما میگذرد، سخت سهمگین و هشداردهنده است. به همین دلیل شبهایم که شبهای تنهایی و اندیشه است، به دمسازی و دمخوری با این خردنامه سترگ گذشته است و میگذرد تا دریابم فرزانه بزرگ، فردوسی چه شیوه و منشی را برای برونشد از این زمانه دشوار و سخت پیشنهاد داده است. با تأمل در این خردنامه ماندگار دریافتهام حکیمِ صاحباندیشه و بلندنظر بیش از هر چیز و همهچیز، ما را به چند مفهوم و گزاره ارجمند در جایجای نامه جاودانه خویش فرامیخواند: یکی «خرد» و دو دیگر «داد» و سه دیگر «راستی» و چهارم «دهش»؛ چونان روزگاران دیگر، اکنونیها که ماییم، از رهگذران کوی و برزن و مردمان ساده خیابان و بازار تا زمامداران و کسانی که فرمان سامان ملک را به دست دارند، همه باید به این مفاهیم ازلی-ابدی برای به سامانرساندن زیست خویشتن آگاهی یابیم.
«خرد» را هم از حکمران و هم از مردمان و شهروندان درخواست کنیم که دستمایه شهرآیینی و بهروزی همگان در گرو پایبندی به آن است.
«داد» را نیز از حکمرانان و پیشوایان درخواست کنیم که پایه ماندگاری همه حکومتها همین بوده است که بزرگان دین فرمودهاند: «العدل اساس الملک».
«راستی» نیز دیرزمانی است گویا در کردار و گفتار ما سستی گرفته و بیم آن است اگر در نگهبانی از آن کوتاهی کنیم، رخت از خانمان ما بربندد. مبادا، مبادا که چنین شود، مبادا، مبادا... که بازگرداندن «راستی» و «درستی» به بستر جامعه بسیار سخت و توانفرساست.
«دهش» نیز دیگر گمگشته ما مردمان اکنون است، اگر هر کس سر خود گیرد و فقط به هوای خود باشد و بخشندگی و بخشایش را فراموش کند، زیان امروز و فردای این رفتار نکوهیده گریبان خود او را خواهد گرفت که روشن است هر که بخشندگی پیشه کند، از «دهش» و بخشایش و بخشندگی کردگار بزرگ بهره خواهد یافت. باری، ایران باید بماند. ماندن این سرای روشنایی و مهر در گرو اندیشه و پایبندی ما به این دستورهاست که «خرد»، «داد»، «راستی» و «دهش» را پاس بداریم و نگاهبان باشیم و در گسترش اینها بکوشیم.
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم.
شاهنامه فرزانه توس، نامه رستگاری مردم ایرانزمین است. این روزها من نیز همچون دیگر مردمان این بوموبر نگران پیشامدهای پیشِرو هستم. آنچه بر ما میگذرد، سخت سهمگین و هشداردهنده است. به همین دلیل شبهایم که شبهای تنهایی و اندیشه است، به دمسازی و دمخوری با این خردنامه سترگ گذشته است و میگذرد تا دریابم فرزانه بزرگ، فردوسی چه شیوه و منشی را برای برونشد از این زمانه دشوار و سخت پیشنهاد داده است. با تأمل در این خردنامه ماندگار دریافتهام حکیمِ صاحباندیشه و بلندنظر بیش از هر چیز و همهچیز، ما را به چند مفهوم و گزاره ارجمند در جایجای نامه جاودانه خویش فرامیخواند: یکی «خرد» و دو دیگر «داد» و سه دیگر «راستی» و چهارم «دهش»؛ چونان روزگاران دیگر، اکنونیها که ماییم، از رهگذران کوی و برزن و مردمان ساده خیابان و بازار تا زمامداران و کسانی که فرمان سامان ملک را به دست دارند، همه باید به این مفاهیم ازلی-ابدی برای به سامانرساندن زیست خویشتن آگاهی یابیم.
«خرد» را هم از حکمران و هم از مردمان و شهروندان درخواست کنیم که دستمایه شهرآیینی و بهروزی همگان در گرو پایبندی به آن است.
«داد» را نیز از حکمرانان و پیشوایان درخواست کنیم که پایه ماندگاری همه حکومتها همین بوده است که بزرگان دین فرمودهاند: «العدل اساس الملک».
«راستی» نیز دیرزمانی است گویا در کردار و گفتار ما سستی گرفته و بیم آن است اگر در نگهبانی از آن کوتاهی کنیم، رخت از خانمان ما بربندد. مبادا، مبادا که چنین شود، مبادا، مبادا... که بازگرداندن «راستی» و «درستی» به بستر جامعه بسیار سخت و توانفرساست.
«دهش» نیز دیگر گمگشته ما مردمان اکنون است، اگر هر کس سر خود گیرد و فقط به هوای خود باشد و بخشندگی و بخشایش را فراموش کند، زیان امروز و فردای این رفتار نکوهیده گریبان خود او را خواهد گرفت که روشن است هر که بخشندگی پیشه کند، از «دهش» و بخشایش و بخشندگی کردگار بزرگ بهره خواهد یافت. باری، ایران باید بماند. ماندن این سرای روشنایی و مهر در گرو اندیشه و پایبندی ما به این دستورهاست که «خرد»، «داد»، «راستی» و «دهش» را پاس بداریم و نگاهبان باشیم و در گسترش اینها بکوشیم.
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم.