به بهانه نمايشگاه احصايي در گالري بوم
کوچ نجيب کلمات از خوشنويسي به نقاشي
حسين گنجي. روزنامهنگار
شکل و فرم حروف و کلمات در همه جهان کموبيش و در قرنهاي مختلف مورد علاقه و توجه بوده است. از چين و ژاپن و هند که نوشتن را فارغ از پيامي که بر دوش دارد، در ذات هنر ميدانند و سعي کردهاند در نوشتن زيبايی را مدنظر قرار دهند و همواره به اين نکته قائل بودهاند که فرم کلمات خارج از معاني خود، داراي معاني نشانهشناسانه است؛ تا غرب سرد که معاني کلمات و حروف را در چارچوبهاي رايج عموما ميبينند و جز در مواردي در حروف لاتين عمدتا در معني غوطه ميخورند تا شکل بيان و فرم ارائه، همه نقاط جهان شکل و زمینه حروف زبانشان برايشان جذاب و همواره محلي براي خلاقيت و هنرورزي بوده است. در توجه به حروف و تصوير و زيبايیشناسيشان، شايد پيش از هر جاي جهان ما در ايران، از دوران کهنسالي، خط ميخي و اشکالي که بر غارها و صخرهها به وجود آورديم که هدفش انتقال پيام بود و تا حوالي همين روزهايی که در آن به سر ميبريم، عنصر زيباييشناسي و پيام پشت حروف و معناي فراتر از کلمه و زيبايي فارغ از پيام، برايمان مهم و قابل تکيه و توجه بوده است و همواره سعي کردهايم پاي زيبايی و هنر را به خط نوشتاري و زبان خود باز کنيم. همانطور که سخنوري همواره
مورد اهميت بوده است و کسي که کلمات و جملات را درست بيان ميکرده، خودبهخود بخشي از دانايي را برايش متصور ميشديم، خوشنويسان نيز با نوشتار زيبايی خودشان ما را به اين پيشفرض ميرسانند که پيام کلمات را بهتر دريافتهاند و از هنر والا بخشي را خودبهخود مکتسباند و همواره در دربارهاي شاهان گذشته بر صدر نشانده شده و بسيار مورد توجه بودهاند.
زيبايي حروف براي ما آنقدر اهميت داشته است که گاهي ما را معناي پس و پشت کلمات کشانده و زيبايي را در نون و واو و کشيدگي الف يافتهايم و تا آنجا پيش رفتهايم که الف کشيده را به سرو و راستقامتي نويسنده و معناي کلمه و گودي نون را به عمق کلام و کلمه نسبت دادهايم. در ميان انبوهي از خوشنويساني که توانستند معناي ديگرگونه از ميان معاني رايج کلمات و حروف بيرون بکشند، موفقترين را بايد محمد احصايي بدانيم. او با وزندهي به حروف و توجه بينهايت به شکل نوشتاري آن و بههمريختن نسبتها و زاويهها توانست اوج زيباييشناسي در خط فارسي را به تماشا بگذارد. نمايش بينظر حروف در يک گستره وسيع و ترکيببندي رنگي و شکلي که احصايي به آنها ميدهد، باعث شده است حروف بهتنهايي و در ظاهر بيمعني، معنا به خود بگيرند و تصويرهايی را ايجاد کنند که ما را فارغ از آن حروف با واديهاي ديگر بکشانند. احصايي در آثار ابتداي خود به نسبت آنچه خوشنويسي است، آثارش شلوغتر و هر دهه که از خوشنويسي و آداب آن دورتر شد، به نسبت هويتهاي نقاشانه که آثارش گرفت و مينيماليست جدي که در قابهايش نفوذ کرده، نقاشتر شده است. محمد احصايي امروز نقاشي است که
توانسته استواري معناي قابهايش را بر حروف گزيده بنشاند که شايد تا پيش از آن کسي از آنها چنين معنایي را متصور نبود. در سالهاي اخير احصايي با واژه «آن» و در همين نمايشگاه اخير با حرف «نون» توانسته يک بينهايت مجذوب و نجيبانه از معاني را به روي ما بگشايد؛ چيزي که در خوشنويسي و در نقاشي حتي نميتوانستيم آن را تا پيش از اين متصور باشيم. در قابهاي احصايي شکستگي کلمات گواه خشم را ميدهد و کشيدگي حروف گواه آرامش و معنا در ميان اين شکستگي و آن کشيدگي است که خود را بيرونزده و هويدا ميکند. رنگها در آثار او مثل خطوط روزبهروز و دههبهدهه کمتر ميشوند و گاهي برای يک قاب، يک رنگ و يک خط و حتی يک حرف براي شکلگرفتن کفايت ميکند. احصايي بعد از اين سالها گويي تازه دستش روان شده است و گويي توانسته به عمق جان کلمات و حروف و زبان فارسي نفوذ کند. او اينگونه زبان و فرم نوشتار فارسي را به ديگر نقاط جهان نيز معرفي کرده است؛ شبيه آنچه ما فارسيزبانان در شيفتگي به زبان ژاپني و چيني و فرم ارائه و تصويرسازي آن داريم و به سمتش کشيده ميشويم. آثار احصايي با ضرب قلمهاي سريع و قدرتمند و در موقعيتهاي کنشي خلق شدهاند که اين
نشاندهنده مهارت او در نقاشي و خوشنويسي است؛ ولي رويکردهاي او در سالهاي اخير و مينيماليزهشده کارهاي او مثل «الله»ها و «آن»ها، او را به يک نقاش مدرن بدل کرده است که بهاصطلاح معروف تازه موتور خلاقيت او در سن 80سالگي را روشن کرده است. او با اين کارها به نظرم از ذيل عنوان نقاشيخط بيرون شده و به نقاشي تمامعيار و مدرن تبديل شده است که با روندي که در چند سال اخير در پيش گرفته است، مستحکمتر و روشنتر نيز خواهد شد.
شکل و فرم حروف و کلمات در همه جهان کموبيش و در قرنهاي مختلف مورد علاقه و توجه بوده است. از چين و ژاپن و هند که نوشتن را فارغ از پيامي که بر دوش دارد، در ذات هنر ميدانند و سعي کردهاند در نوشتن زيبايی را مدنظر قرار دهند و همواره به اين نکته قائل بودهاند که فرم کلمات خارج از معاني خود، داراي معاني نشانهشناسانه است؛ تا غرب سرد که معاني کلمات و حروف را در چارچوبهاي رايج عموما ميبينند و جز در مواردي در حروف لاتين عمدتا در معني غوطه ميخورند تا شکل بيان و فرم ارائه، همه نقاط جهان شکل و زمینه حروف زبانشان برايشان جذاب و همواره محلي براي خلاقيت و هنرورزي بوده است. در توجه به حروف و تصوير و زيبايیشناسيشان، شايد پيش از هر جاي جهان ما در ايران، از دوران کهنسالي، خط ميخي و اشکالي که بر غارها و صخرهها به وجود آورديم که هدفش انتقال پيام بود و تا حوالي همين روزهايی که در آن به سر ميبريم، عنصر زيباييشناسي و پيام پشت حروف و معناي فراتر از کلمه و زيبايي فارغ از پيام، برايمان مهم و قابل تکيه و توجه بوده است و همواره سعي کردهايم پاي زيبايی و هنر را به خط نوشتاري و زبان خود باز کنيم. همانطور که سخنوري همواره
مورد اهميت بوده است و کسي که کلمات و جملات را درست بيان ميکرده، خودبهخود بخشي از دانايي را برايش متصور ميشديم، خوشنويسان نيز با نوشتار زيبايی خودشان ما را به اين پيشفرض ميرسانند که پيام کلمات را بهتر دريافتهاند و از هنر والا بخشي را خودبهخود مکتسباند و همواره در دربارهاي شاهان گذشته بر صدر نشانده شده و بسيار مورد توجه بودهاند.
زيبايي حروف براي ما آنقدر اهميت داشته است که گاهي ما را معناي پس و پشت کلمات کشانده و زيبايي را در نون و واو و کشيدگي الف يافتهايم و تا آنجا پيش رفتهايم که الف کشيده را به سرو و راستقامتي نويسنده و معناي کلمه و گودي نون را به عمق کلام و کلمه نسبت دادهايم. در ميان انبوهي از خوشنويساني که توانستند معناي ديگرگونه از ميان معاني رايج کلمات و حروف بيرون بکشند، موفقترين را بايد محمد احصايي بدانيم. او با وزندهي به حروف و توجه بينهايت به شکل نوشتاري آن و بههمريختن نسبتها و زاويهها توانست اوج زيباييشناسي در خط فارسي را به تماشا بگذارد. نمايش بينظر حروف در يک گستره وسيع و ترکيببندي رنگي و شکلي که احصايي به آنها ميدهد، باعث شده است حروف بهتنهايي و در ظاهر بيمعني، معنا به خود بگيرند و تصويرهايی را ايجاد کنند که ما را فارغ از آن حروف با واديهاي ديگر بکشانند. احصايي در آثار ابتداي خود به نسبت آنچه خوشنويسي است، آثارش شلوغتر و هر دهه که از خوشنويسي و آداب آن دورتر شد، به نسبت هويتهاي نقاشانه که آثارش گرفت و مينيماليست جدي که در قابهايش نفوذ کرده، نقاشتر شده است. محمد احصايي امروز نقاشي است که
توانسته استواري معناي قابهايش را بر حروف گزيده بنشاند که شايد تا پيش از آن کسي از آنها چنين معنایي را متصور نبود. در سالهاي اخير احصايي با واژه «آن» و در همين نمايشگاه اخير با حرف «نون» توانسته يک بينهايت مجذوب و نجيبانه از معاني را به روي ما بگشايد؛ چيزي که در خوشنويسي و در نقاشي حتي نميتوانستيم آن را تا پيش از اين متصور باشيم. در قابهاي احصايي شکستگي کلمات گواه خشم را ميدهد و کشيدگي حروف گواه آرامش و معنا در ميان اين شکستگي و آن کشيدگي است که خود را بيرونزده و هويدا ميکند. رنگها در آثار او مثل خطوط روزبهروز و دههبهدهه کمتر ميشوند و گاهي برای يک قاب، يک رنگ و يک خط و حتی يک حرف براي شکلگرفتن کفايت ميکند. احصايي بعد از اين سالها گويي تازه دستش روان شده است و گويي توانسته به عمق جان کلمات و حروف و زبان فارسي نفوذ کند. او اينگونه زبان و فرم نوشتار فارسي را به ديگر نقاط جهان نيز معرفي کرده است؛ شبيه آنچه ما فارسيزبانان در شيفتگي به زبان ژاپني و چيني و فرم ارائه و تصويرسازي آن داريم و به سمتش کشيده ميشويم. آثار احصايي با ضرب قلمهاي سريع و قدرتمند و در موقعيتهاي کنشي خلق شدهاند که اين
نشاندهنده مهارت او در نقاشي و خوشنويسي است؛ ولي رويکردهاي او در سالهاي اخير و مينيماليزهشده کارهاي او مثل «الله»ها و «آن»ها، او را به يک نقاش مدرن بدل کرده است که بهاصطلاح معروف تازه موتور خلاقيت او در سن 80سالگي را روشن کرده است. او با اين کارها به نظرم از ذيل عنوان نقاشيخط بيرون شده و به نقاشي تمامعيار و مدرن تبديل شده است که با روندي که در چند سال اخير در پيش گرفته است، مستحکمتر و روشنتر نيز خواهد شد.