مرجعیت و پوستاندازی سیاسی عراق
سیدعلی موسویخلخالی: این روزها مرجعیت عالی عراق بیش از هر جریان و گروهی سیاسی در عراق، دغدغه آینده این کشور را دارد. وانگهی، از آنجا که مرجعیت در مظان این مسئله است که از دولتهای گذشته حمایت کرده و این دولتها در افکار عمومی عراق عملکرد مناسبی نداشتهاند و نتوانستهاند رضایت عمومی را جلب کنند، خود نیز در وضعیت نامناسب پیشآمده عراق مؤثر است. با وجود اینکه آیتالله سیستانی از سال 2010 تاکنون در اعتراض به عملکرد ناموفق احزاب و جریانهای سیاسی و دولتهای حاکم بر این کشور از استقبال از آنها خودداری کرده و حاضر به دیدار با آنها نشده اما همچنان گفته میشود که در دورههای مختلف حامی جریانها یا دولتهای خاص بوده است. مثلا در افکار عمومی عراق اینگونه شایع است که نخستوزیری عادل عبدالمهدی با گفتوگوی پشت پرده مقتدی صدر با بیت آیتالله سیستانی انجام شد. یا حتی قبل از آن، رضایت آیتالله سیستانی و تلاشهای ایشان و بیت او سبب شد حیدر العبادی به جای نوری مالکی، نخستوزیر شود. واقعیت این است که در طول سالهای گذشته عملکرد مناسبی را از سوی دولتهای حاکم بر عراق ندیدهایم. کمبود خدمات، نبود اقتدار کافی
نزد دولت مرکزی که در طول این سالها اثرات آن را در پروندههای گوناگون دیدهایم و فساد گسترده که تا مغز استخوان دولت عراق نفوذ کرده است، همگی سبب شدند نارضایتی عمومی از وضعیت جاری به حد اعلا برسد. این مسئله دلیل اصلی اعتراضهای عمومی در ماههای اخیر بوده که این روزها وارد فازی تازه شده است.ناگفته نماند از همان سال گذشته، قبل از انتخاب دولت عادل عبدالمهدی و مشارکت پایین مردم در انتخابات سراسری عراق که شاهد اعتراضها در تابستان به وضعیت برق بودیم، پیشبینی میشد اعتراضهای سنگینی پیشِرو باشد و مردم از وضعیت چنان ببرند که دیگر کسی جلودارشان نباشد. مثلا سیدعمار حکیم، رئیس جریان حکمت ملی، بارها در سخنرانیهای خود و همچنین در دیدار با مقامهای سیاسی عراقی هشدار میداد اگر به خواستههای مردم رسیدگی نشود و خدمات لازم به آنها ارائه نشود و رضایتشان جلب نشود، مردم اعتراضات سنگینی را آغاز خواهند کرد که چهبسا نتوان خط پایانی برای آن متصور بود. این هشدار را بیش از همه بیت مرجعیت به گروههای سیاسی عراقی میداد. در خطبههای نماز جمعه، نماینده مرجعیت بارها بر لزوم انجام اصلاحات گسترده قبل از آنکه مردم به ستوه آیند، تأکید
میکرد اما گوش شنوایی وجود نداشت. انتخاب عادل عبدالمهدی، به عنوان یک فرد پاکدست که سابقه روشنی هم در دوره مبارزات علیه دیکتاتوری صدامحسین داشت و هم در دوران تصدی وزارت نفت و دارایی عملکرد خوبی از خود نشان داده بود، اتفاقا به همین دلیل بود.عملکرد عبدالمهدی در حدود یک سال دوره صدارتش عملکرد مناسبی بود. او کارهای زیربنایی بسیار مهمی در عراق انجام داد که میتوان ادعا کرد در طول تاریخ عراق بیسابقه بوده است، مثلا در همین دوره کوتاه دولت او، عراق به خودکفایی در بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله گندم و جو رسید.برای نخستین بار در تاریخ عراق، برای این کشور ذخایر آبی برای فصلهای خشکسالی تعریف کرد، تلاشهای گستردهای در زمینه مبارزه با فساد سیستماتیک احزاب سیاسی انجام داد و برای عراق در معادلات منطقهای تعریفی تازه ارائه کرد و نقطه ثقلی به آن داد؛ اما دولت او دو مشکل بزرگ داشت که کار را به قطع حمایت مرجعیت از او و استعفایش کشاند؛ یکی تقسیم دولت میان دو جریان اصلی مجلس یعنی ائتلاف بناء به رهبری هادی عامری و جریان سائرون به رهبری مقتدی صدر بود و دیگری مسئله اقتدارنداشتن دولت بود که در نزد افکار عمومی اینگونه وانمود
شد که توانایی اداره کشور را در مقاطع بحرانی ندارد.درباره دلیل اول، اگرچه هادی عامری تلاشی فزاینده برای کمک به دولت میکرد اما زیادهخواهیهای جریان صدر سبب شد دولت بیش از همیشه در معرض سهمیهبندیهای سیاسی قرار گیرد. درباره دلیل دوم نیز باید گفت آغاز تظاهرات مدنی در عراق که بهتدریج از حالت مدنی خارج شد و به درگیریهای مسلحانه و موجبازی قدرتهای خارجی انجامید، محکی برای دولت عراق بود که متأسفانه نتوانست آنطور که شایسته و بایسته است، از پس آن بر آید و در عین پرداخت هزینههای بسیار سنگین سیاسی، اجتماعی و اقتصادیای که هنوز هم ادامه دارد، نتواند افکار عمومی را قانع کند که دست از اعتراض بردارند. در همه این مدت مرجعیت تحولات را بهدقت زیر نظر گرفته است. مرجعیت میگوید حالا که در مظان اتهام حمایت از دولتهای ناکارآمد هستم، خودم نزد افکار عمومی میروم و صفحهای را میگشایم که رضایت عمومی مردم را کسب کند. این مسئله در حقیقت اصلیترین دلیل حمایت آیتالله سیستانی از معترضان است که در بیانیههای مختلف خود بهویژه در تریبونهای نماز جمعه بر آن تأکید کرده است. در حقیقت مرجعیت تلاش دارد وضعیتی به وجود آورد که احزابی
که در این سالها صرفا به پیشبرد اهداف حزبی خود اهتمام ورزیدهاند و وقعی به خواستههای مردمی نگذاشتهاند را وادار کند تن به اصلاحات دهند و کشور به سمت پوستاندازی واقعی پیش رود؛ هر چند این پوستاندازی دردناک و سخت باشد.
سیدعلی موسویخلخالی: این روزها مرجعیت عالی عراق بیش از هر جریان و گروهی سیاسی در عراق، دغدغه آینده این کشور را دارد. وانگهی، از آنجا که مرجعیت در مظان این مسئله است که از دولتهای گذشته حمایت کرده و این دولتها در افکار عمومی عراق عملکرد مناسبی نداشتهاند و نتوانستهاند رضایت عمومی را جلب کنند، خود نیز در وضعیت نامناسب پیشآمده عراق مؤثر است. با وجود اینکه آیتالله سیستانی از سال 2010 تاکنون در اعتراض به عملکرد ناموفق احزاب و جریانهای سیاسی و دولتهای حاکم بر این کشور از استقبال از آنها خودداری کرده و حاضر به دیدار با آنها نشده اما همچنان گفته میشود که در دورههای مختلف حامی جریانها یا دولتهای خاص بوده است. مثلا در افکار عمومی عراق اینگونه شایع است که نخستوزیری عادل عبدالمهدی با گفتوگوی پشت پرده مقتدی صدر با بیت آیتالله سیستانی انجام شد. یا حتی قبل از آن، رضایت آیتالله سیستانی و تلاشهای ایشان و بیت او سبب شد حیدر العبادی به جای نوری مالکی، نخستوزیر شود. واقعیت این است که در طول سالهای گذشته عملکرد مناسبی را از سوی دولتهای حاکم بر عراق ندیدهایم. کمبود خدمات، نبود اقتدار کافی
نزد دولت مرکزی که در طول این سالها اثرات آن را در پروندههای گوناگون دیدهایم و فساد گسترده که تا مغز استخوان دولت عراق نفوذ کرده است، همگی سبب شدند نارضایتی عمومی از وضعیت جاری به حد اعلا برسد. این مسئله دلیل اصلی اعتراضهای عمومی در ماههای اخیر بوده که این روزها وارد فازی تازه شده است.ناگفته نماند از همان سال گذشته، قبل از انتخاب دولت عادل عبدالمهدی و مشارکت پایین مردم در انتخابات سراسری عراق که شاهد اعتراضها در تابستان به وضعیت برق بودیم، پیشبینی میشد اعتراضهای سنگینی پیشِرو باشد و مردم از وضعیت چنان ببرند که دیگر کسی جلودارشان نباشد. مثلا سیدعمار حکیم، رئیس جریان حکمت ملی، بارها در سخنرانیهای خود و همچنین در دیدار با مقامهای سیاسی عراقی هشدار میداد اگر به خواستههای مردم رسیدگی نشود و خدمات لازم به آنها ارائه نشود و رضایتشان جلب نشود، مردم اعتراضات سنگینی را آغاز خواهند کرد که چهبسا نتوان خط پایانی برای آن متصور بود. این هشدار را بیش از همه بیت مرجعیت به گروههای سیاسی عراقی میداد. در خطبههای نماز جمعه، نماینده مرجعیت بارها بر لزوم انجام اصلاحات گسترده قبل از آنکه مردم به ستوه آیند، تأکید
میکرد اما گوش شنوایی وجود نداشت. انتخاب عادل عبدالمهدی، به عنوان یک فرد پاکدست که سابقه روشنی هم در دوره مبارزات علیه دیکتاتوری صدامحسین داشت و هم در دوران تصدی وزارت نفت و دارایی عملکرد خوبی از خود نشان داده بود، اتفاقا به همین دلیل بود.عملکرد عبدالمهدی در حدود یک سال دوره صدارتش عملکرد مناسبی بود. او کارهای زیربنایی بسیار مهمی در عراق انجام داد که میتوان ادعا کرد در طول تاریخ عراق بیسابقه بوده است، مثلا در همین دوره کوتاه دولت او، عراق به خودکفایی در بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله گندم و جو رسید.برای نخستین بار در تاریخ عراق، برای این کشور ذخایر آبی برای فصلهای خشکسالی تعریف کرد، تلاشهای گستردهای در زمینه مبارزه با فساد سیستماتیک احزاب سیاسی انجام داد و برای عراق در معادلات منطقهای تعریفی تازه ارائه کرد و نقطه ثقلی به آن داد؛ اما دولت او دو مشکل بزرگ داشت که کار را به قطع حمایت مرجعیت از او و استعفایش کشاند؛ یکی تقسیم دولت میان دو جریان اصلی مجلس یعنی ائتلاف بناء به رهبری هادی عامری و جریان سائرون به رهبری مقتدی صدر بود و دیگری مسئله اقتدارنداشتن دولت بود که در نزد افکار عمومی اینگونه وانمود
شد که توانایی اداره کشور را در مقاطع بحرانی ندارد.درباره دلیل اول، اگرچه هادی عامری تلاشی فزاینده برای کمک به دولت میکرد اما زیادهخواهیهای جریان صدر سبب شد دولت بیش از همیشه در معرض سهمیهبندیهای سیاسی قرار گیرد. درباره دلیل دوم نیز باید گفت آغاز تظاهرات مدنی در عراق که بهتدریج از حالت مدنی خارج شد و به درگیریهای مسلحانه و موجبازی قدرتهای خارجی انجامید، محکی برای دولت عراق بود که متأسفانه نتوانست آنطور که شایسته و بایسته است، از پس آن بر آید و در عین پرداخت هزینههای بسیار سنگین سیاسی، اجتماعی و اقتصادیای که هنوز هم ادامه دارد، نتواند افکار عمومی را قانع کند که دست از اعتراض بردارند. در همه این مدت مرجعیت تحولات را بهدقت زیر نظر گرفته است. مرجعیت میگوید حالا که در مظان اتهام حمایت از دولتهای ناکارآمد هستم، خودم نزد افکار عمومی میروم و صفحهای را میگشایم که رضایت عمومی مردم را کسب کند. این مسئله در حقیقت اصلیترین دلیل حمایت آیتالله سیستانی از معترضان است که در بیانیههای مختلف خود بهویژه در تریبونهای نماز جمعه بر آن تأکید کرده است. در حقیقت مرجعیت تلاش دارد وضعیتی به وجود آورد که احزابی
که در این سالها صرفا به پیشبرد اهداف حزبی خود اهتمام ورزیدهاند و وقعی به خواستههای مردمی نگذاشتهاند را وادار کند تن به اصلاحات دهند و کشور به سمت پوستاندازی واقعی پیش رود؛ هر چند این پوستاندازی دردناک و سخت باشد.