|

هجوم از خودغریبگی

حسن عشایری* - شیوا دولت‌آبادی**

به دعوت دوستی به تماشای تئاتر «بیگانه در خانه» به نویسندگی و کارگردانی سیدمحمد مساوات در تئاتر مستقل تهران رفتیم. محرک‌های دیداری، شنیداری و حرکتی‌ای که از طریق سلول‌های آینه‌ای در مغز انسان، پردازش می‌شوند، در شرایط عینی، اتاقی که همکف سالن است، اتفاق می‌افتد و هم‌زمان در بالای صحنه به‌صورت سینمایی منعکس می‌شود. رمزگردانی اطلاعات در مغز گیرنده باید هم‌زمانی رویدادها را در هر دو نیمکره‌ مغز، امکان‌پذیر می‌کرد. تصویر سینمایی اغلب احساس گذشته‌بودن پدیده را در فرایند ادراک (تفسیر داده‌های حسی) القا می‌کند. با تمرکز به صحنه‌ای که واقعی ا‌ست و تغییر فراخنای توجه به تصویر بالای صحنه، کارکرد دو نیمکره‌ مغز را می‌طلبد. در پردازش اطلاعات، نیمکره‌ راست بیشتر کلی‌نگر، تصویری و هیجانی-عاطفی‌ و نیمکره‌ چپ، تحلیلگر، معنی‌بخش و پرسشگر است. فراخنای توجه تماشاگر که شرایط دوگانه ارائه اطلاعات را پردازش می‌کند، امکان هوشیاری بالاتری را می‌دهد. ارتباطات دو بازیگر صحنه (رومینا مؤمنی و محمد علی‌محمدی) در شرایط روح حاکم بیگانگی (پناهنده‌بودن) آستانه حساسیت را تغییر می‌دهد و مغز مفسر تماشاگر، برداشت‌های ویژه‌ای از رویدادها پیدا می‌کند؛ مثل مردی که تلفنی با همسر ارتباط برقرار می‌کند، سوءتفاهم ایجاد می‌کند، اگرچه در نهایت رفع اتهام می‌شود. مرد که اغلب بیرون از منزل است، درباره رویداد تلفن‌ها، بی‌تفاوت نیست و دلبستگی خود را به همسرش با واکنش عصبی نشان می‌دهد. همسر نیز از این جریان ارضا می‌شود که در جایگاه خود مطرح است. در شرایط زندگی در محیط بیگانه، اندیشه‌ها و خیال‌ها، واقعیت‌گریزند و به توهم نزدیک می‌شوند؛ (حضور بیگانه‌ای در صحنه زندگی که چشم ناظر است و حتی سیگار را روشن می‌کند). تماشای این تئاتر، برای ما تجربه جالبی در تأثیر مداخله‌گرها در ذهنیت خانواده در شرایط تعلق‌نداشتن به محل زندگی و جوّ بی‌فردایی بود. شخصی که چهره‌اش مشخص نیست، با جعبه مرموزی حضور پیدا می‌کند که کنترل مرموز را تداعی می‌کند؛ قابل اطمینان‌نبودن، پناهنده‌بودن و غریبگی. «بیگانه در خانه» فرصت مغتنمی ا‌ست تا به ازخودغریبگی و سختی مهاجرت، غربت و تأثیر آن بر روابط میان انسان‌ها بیندیشیم و هنوز روزها بعد از تماشای آن، تحت تأثیرش باشیم.
* استاد عصب‌روان‌پزشکی دانشگاه علوم‌ پزشکی ایران
** استاد روان‌شناسی دانشگاه علامه‌طباطبایی

به دعوت دوستی به تماشای تئاتر «بیگانه در خانه» به نویسندگی و کارگردانی سیدمحمد مساوات در تئاتر مستقل تهران رفتیم. محرک‌های دیداری، شنیداری و حرکتی‌ای که از طریق سلول‌های آینه‌ای در مغز انسان، پردازش می‌شوند، در شرایط عینی، اتاقی که همکف سالن است، اتفاق می‌افتد و هم‌زمان در بالای صحنه به‌صورت سینمایی منعکس می‌شود. رمزگردانی اطلاعات در مغز گیرنده باید هم‌زمانی رویدادها را در هر دو نیمکره‌ مغز، امکان‌پذیر می‌کرد. تصویر سینمایی اغلب احساس گذشته‌بودن پدیده را در فرایند ادراک (تفسیر داده‌های حسی) القا می‌کند. با تمرکز به صحنه‌ای که واقعی ا‌ست و تغییر فراخنای توجه به تصویر بالای صحنه، کارکرد دو نیمکره‌ مغز را می‌طلبد. در پردازش اطلاعات، نیمکره‌ راست بیشتر کلی‌نگر، تصویری و هیجانی-عاطفی‌ و نیمکره‌ چپ، تحلیلگر، معنی‌بخش و پرسشگر است. فراخنای توجه تماشاگر که شرایط دوگانه ارائه اطلاعات را پردازش می‌کند، امکان هوشیاری بالاتری را می‌دهد. ارتباطات دو بازیگر صحنه (رومینا مؤمنی و محمد علی‌محمدی) در شرایط روح حاکم بیگانگی (پناهنده‌بودن) آستانه حساسیت را تغییر می‌دهد و مغز مفسر تماشاگر، برداشت‌های ویژه‌ای از رویدادها پیدا می‌کند؛ مثل مردی که تلفنی با همسر ارتباط برقرار می‌کند، سوءتفاهم ایجاد می‌کند، اگرچه در نهایت رفع اتهام می‌شود. مرد که اغلب بیرون از منزل است، درباره رویداد تلفن‌ها، بی‌تفاوت نیست و دلبستگی خود را به همسرش با واکنش عصبی نشان می‌دهد. همسر نیز از این جریان ارضا می‌شود که در جایگاه خود مطرح است. در شرایط زندگی در محیط بیگانه، اندیشه‌ها و خیال‌ها، واقعیت‌گریزند و به توهم نزدیک می‌شوند؛ (حضور بیگانه‌ای در صحنه زندگی که چشم ناظر است و حتی سیگار را روشن می‌کند). تماشای این تئاتر، برای ما تجربه جالبی در تأثیر مداخله‌گرها در ذهنیت خانواده در شرایط تعلق‌نداشتن به محل زندگی و جوّ بی‌فردایی بود. شخصی که چهره‌اش مشخص نیست، با جعبه مرموزی حضور پیدا می‌کند که کنترل مرموز را تداعی می‌کند؛ قابل اطمینان‌نبودن، پناهنده‌بودن و غریبگی. «بیگانه در خانه» فرصت مغتنمی ا‌ست تا به ازخودغریبگی و سختی مهاجرت، غربت و تأثیر آن بر روابط میان انسان‌ها بیندیشیم و هنوز روزها بعد از تماشای آن، تحت تأثیرش باشیم.
* استاد عصب‌روان‌پزشکی دانشگاه علوم‌ پزشکی ایران
** استاد روان‌شناسی دانشگاه علامه‌طباطبایی

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها