نگاهي به فيلم کوتاه «Anima»، ساخته پل توماس اندرسون
فرمهاي موزون اگزيستانسياليستي
تارا استادآقا: «آنيما» با جامعه کوچک و بستهاي از آدمهاي افسرده و فرسوده آغاز ميشود که در فرم بصري متحدي، پوچي زيستن در جهاني ديستوپيا را به نمايش ميگذارند؛ جامعه کوچکي که در قطاري زيرزميني در تونلهاي تاريک لندن به سوي مقصد نامعلومي در حرکتند و نوعي اتانازي را در بطن ظاهر فريبنده و مسحورکننده خود پنهان کردهاند. تام يورک، شخصيت اصلي فيلم که همواره سعي دارد از حلشدن در فضاي ملتهب و مسموم جهان پيشرويش بگريزد، مانند شخصيتي بيگانه با جمع از همراهي با جماعت پيرامونش گريزان است. در سکانس آغازين، يورک را ميبينيم که سعي دارد چشمانش را که در آستانه خوابي اغماگونه است، باز نگه دارد تا خودآگاهي درونياش در سيستم نشئهآور و بسته محيط مورد بحث، خاموش نشود. در اين ميان نگاهش با نگاه سيال زني آرام و زيبا گره ميخورد که گویي از جماعت پيرامونش به شکل مشخصي متمايز است. يورک به کمک شخصيت محوري زن ميتواند بر پايه مفهوم کليدي و يونگي کهنالگوي آنيما که بر بنمايه عشق استوار است، رشد کند، رفتهرفته بزرگ شود و اضطراب و ويرانشهر درونياش را کنترل و به يک صلح دروني و هوشياري دست يابد.
فيلم که گويي از نگاه فردي غایب در حال روايت است، نوعي نگاه سراسربين جوامع توتاليتاريسم را تداعي ميکند. فرمهاي بصري- حرکتي موزون کاراکترها که شاهکاري قابل بحث در بحث کورئوگرافي اگزيستانسياليستي است، طراحي صحنه قدرتمند با استفاده از سطح سفيد شيبدار و گردان که اتمسفري تهاجمي، استرسزا و خنثي ميآفريند، نورپردازي خفقانآور و پرکنتراست اکسپرسيونيستي که سايههاي بلند و کشدار شخصيتهاي مقابل يورک را به مثابه ديکتاتوري خفقانآوري تثبيت ميکند؛ در کنار فيلمبرداري درخشان داريوش خنجي و موسيقي منقلبکننده يورک، از آنيما يک اثر تجربي غني و سرگيجهآور ميسازد. فرم فيلم «آنيما» که مثل بسياري از ويدئوکليپهاي تام يورک مانند Daydreaming، همکاري مشترک ديگري از پل توماس اندرسون و يورک است، بر پايه ناخودآگاهي شکل ميگيرد و در مرز باريکي از خودآگاهي، کابوس و برزخ در نوسان است. کهنالگوي آنيما در باور يونگ که جنبه زنانه يا مادينه روان مرد است، تصوير ابدي از زني است که يک مرد در تمام دوران زندگياش از تجربياتش در مورد زنان به دست ميآورد که در ناخودآگاه جمعياش انباشته شده است. مادر، اولين تصوير ذهني مرد از آنيماست که اگر
تجربهاي خوشايند باشد، آنيما در مرد به شکلي مثبت ظهور ميکند و اگر تجربياتي ناخوشايند باشد، به شکلي منفي و خشونتآميز همراه با ترديد و ناتواني تجلي ميکند. در فيلم آنيما با تصوير ذهني خوشايندي از آنيما در شخصيت مرد مواجهيم که با عميقترين واقعيت دروني وي گره ميخورد و ماهيتي زندگيبخش دارد. پس از کشمکشهاي بسيار و درنورديدن موانع، يورک عاقبت موفق ميشود در گرگوميش خيابانهاي خالي پراگ، به نابترين واقعيت وجودياش، «عشق» دست يابد. جفتهاي ديگر که حالا ديگر نه در مقابل آنها قرار دارند و نه در پشتسرشان، در کنار آنها با قدمهایي شتابان و عصيانزده و در آزادي مطلق، شب را پشتسر ميگذارند تا در سحرگاهي مطبوع که با قطعه محبوب «همخواني بامدادي» همراه ميشود، در قطاري ديگر در کنار يکديگر به پيوندي ابدي نائل شوند. اشعار منحصربهفرد و نامفهوم فيلم نيز در دو قطعه «خبري نيست» و «ترافيک» که از ماهيتي اگزيستانسياليستي برخوردارند، در سکانسهاي پاياني در قطعه «همخواني بامدادي» به اشعاري ساده، عاشقانه و قابل فهم تبديل ميشوند. کهنالگوي آنيما با بسياري از مظاهر «مادر ازلي» مانند زمين، گور، غار، مغاک، تولدي دوباره و
پرنده، پيوندي انکارناپذير دارد. در موزيکويدئوي Daydreaming شخصيت يورک در آستانه زيرزميني تاريک از ميان روزي آفتابي رؤيت ميشود که به تدريج وارد فضاهایي واقعي و درعينحال ناشناخته ميشود و با گشودن درهایي که يکي بعد از ديگري باز ميشوند، خود را در خانهها و مکانهایي غريب مييابد. در پايان يورک با بازکردن آخرين در، وارد طبيعتي زمستاني و زيبا ميشود و با خزيدن در غاري که با شعلههاي آتشي گرم به او خوشامد ميگويد، آرام ميگيرد و به خواب ميرود. بيقراري، اغتشاش و موقعيتهاي اضطرابآوري که در طول فيلم به وسيله شخصيت تجربه ميشود، در پايان با راهيافتن وي به غاري روشن (که نمادي از آنيماست) پايان ميگيرد و شخصيت به آرامشي دروني و پايدار دست مييابد. ويدئوي Daydreaming که سرآغازي بر آنيماشناسي ناخودآگاهي يورک و اندرسون است، در فيلم کوتاه «آنيما» به کمال ميرسد. در پايان با تصوير بستهاي از يورک مواجهيم درحاليکه نور درخشان و مطمئن آفتاب بر صورتش ميتابد و سايههایي از پرندگان پهناي صورتش را خط ميزنند. صداي پرندگان تا پايان فيلم به آمبيانسي طبيعي در زيرمتن موسيقي يورک تبديل ميشود. بازگشت به آنيما و تولدي دوباره
که در عنصر نمادين پرنده بازتاب مييابد، بار ديگر يورک را در خوابي کودکانه و آرام فرو ميبرد که از صلحي دروني و دردمند سرشار است.
* فيلم کوتاه «آنيما» يک موزيکويدئوي تبليغاتي براي سومين آلبوم انفرادي تام يورک، نوازنده، خواننده و آهنگساز گروه Radiohead با همين نام است که در نتفليکس منتشر شده است.
تارا استادآقا: «آنيما» با جامعه کوچک و بستهاي از آدمهاي افسرده و فرسوده آغاز ميشود که در فرم بصري متحدي، پوچي زيستن در جهاني ديستوپيا را به نمايش ميگذارند؛ جامعه کوچکي که در قطاري زيرزميني در تونلهاي تاريک لندن به سوي مقصد نامعلومي در حرکتند و نوعي اتانازي را در بطن ظاهر فريبنده و مسحورکننده خود پنهان کردهاند. تام يورک، شخصيت اصلي فيلم که همواره سعي دارد از حلشدن در فضاي ملتهب و مسموم جهان پيشرويش بگريزد، مانند شخصيتي بيگانه با جمع از همراهي با جماعت پيرامونش گريزان است. در سکانس آغازين، يورک را ميبينيم که سعي دارد چشمانش را که در آستانه خوابي اغماگونه است، باز نگه دارد تا خودآگاهي درونياش در سيستم نشئهآور و بسته محيط مورد بحث، خاموش نشود. در اين ميان نگاهش با نگاه سيال زني آرام و زيبا گره ميخورد که گویي از جماعت پيرامونش به شکل مشخصي متمايز است. يورک به کمک شخصيت محوري زن ميتواند بر پايه مفهوم کليدي و يونگي کهنالگوي آنيما که بر بنمايه عشق استوار است، رشد کند، رفتهرفته بزرگ شود و اضطراب و ويرانشهر درونياش را کنترل و به يک صلح دروني و هوشياري دست يابد.
فيلم که گويي از نگاه فردي غایب در حال روايت است، نوعي نگاه سراسربين جوامع توتاليتاريسم را تداعي ميکند. فرمهاي بصري- حرکتي موزون کاراکترها که شاهکاري قابل بحث در بحث کورئوگرافي اگزيستانسياليستي است، طراحي صحنه قدرتمند با استفاده از سطح سفيد شيبدار و گردان که اتمسفري تهاجمي، استرسزا و خنثي ميآفريند، نورپردازي خفقانآور و پرکنتراست اکسپرسيونيستي که سايههاي بلند و کشدار شخصيتهاي مقابل يورک را به مثابه ديکتاتوري خفقانآوري تثبيت ميکند؛ در کنار فيلمبرداري درخشان داريوش خنجي و موسيقي منقلبکننده يورک، از آنيما يک اثر تجربي غني و سرگيجهآور ميسازد. فرم فيلم «آنيما» که مثل بسياري از ويدئوکليپهاي تام يورک مانند Daydreaming، همکاري مشترک ديگري از پل توماس اندرسون و يورک است، بر پايه ناخودآگاهي شکل ميگيرد و در مرز باريکي از خودآگاهي، کابوس و برزخ در نوسان است. کهنالگوي آنيما در باور يونگ که جنبه زنانه يا مادينه روان مرد است، تصوير ابدي از زني است که يک مرد در تمام دوران زندگياش از تجربياتش در مورد زنان به دست ميآورد که در ناخودآگاه جمعياش انباشته شده است. مادر، اولين تصوير ذهني مرد از آنيماست که اگر
تجربهاي خوشايند باشد، آنيما در مرد به شکلي مثبت ظهور ميکند و اگر تجربياتي ناخوشايند باشد، به شکلي منفي و خشونتآميز همراه با ترديد و ناتواني تجلي ميکند. در فيلم آنيما با تصوير ذهني خوشايندي از آنيما در شخصيت مرد مواجهيم که با عميقترين واقعيت دروني وي گره ميخورد و ماهيتي زندگيبخش دارد. پس از کشمکشهاي بسيار و درنورديدن موانع، يورک عاقبت موفق ميشود در گرگوميش خيابانهاي خالي پراگ، به نابترين واقعيت وجودياش، «عشق» دست يابد. جفتهاي ديگر که حالا ديگر نه در مقابل آنها قرار دارند و نه در پشتسرشان، در کنار آنها با قدمهایي شتابان و عصيانزده و در آزادي مطلق، شب را پشتسر ميگذارند تا در سحرگاهي مطبوع که با قطعه محبوب «همخواني بامدادي» همراه ميشود، در قطاري ديگر در کنار يکديگر به پيوندي ابدي نائل شوند. اشعار منحصربهفرد و نامفهوم فيلم نيز در دو قطعه «خبري نيست» و «ترافيک» که از ماهيتي اگزيستانسياليستي برخوردارند، در سکانسهاي پاياني در قطعه «همخواني بامدادي» به اشعاري ساده، عاشقانه و قابل فهم تبديل ميشوند. کهنالگوي آنيما با بسياري از مظاهر «مادر ازلي» مانند زمين، گور، غار، مغاک، تولدي دوباره و
پرنده، پيوندي انکارناپذير دارد. در موزيکويدئوي Daydreaming شخصيت يورک در آستانه زيرزميني تاريک از ميان روزي آفتابي رؤيت ميشود که به تدريج وارد فضاهایي واقعي و درعينحال ناشناخته ميشود و با گشودن درهایي که يکي بعد از ديگري باز ميشوند، خود را در خانهها و مکانهایي غريب مييابد. در پايان يورک با بازکردن آخرين در، وارد طبيعتي زمستاني و زيبا ميشود و با خزيدن در غاري که با شعلههاي آتشي گرم به او خوشامد ميگويد، آرام ميگيرد و به خواب ميرود. بيقراري، اغتشاش و موقعيتهاي اضطرابآوري که در طول فيلم به وسيله شخصيت تجربه ميشود، در پايان با راهيافتن وي به غاري روشن (که نمادي از آنيماست) پايان ميگيرد و شخصيت به آرامشي دروني و پايدار دست مييابد. ويدئوي Daydreaming که سرآغازي بر آنيماشناسي ناخودآگاهي يورک و اندرسون است، در فيلم کوتاه «آنيما» به کمال ميرسد. در پايان با تصوير بستهاي از يورک مواجهيم درحاليکه نور درخشان و مطمئن آفتاب بر صورتش ميتابد و سايههایي از پرندگان پهناي صورتش را خط ميزنند. صداي پرندگان تا پايان فيلم به آمبيانسي طبيعي در زيرمتن موسيقي يورک تبديل ميشود. بازگشت به آنيما و تولدي دوباره
که در عنصر نمادين پرنده بازتاب مييابد، بار ديگر يورک را در خوابي کودکانه و آرام فرو ميبرد که از صلحي دروني و دردمند سرشار است.
* فيلم کوتاه «آنيما» يک موزيکويدئوي تبليغاتي براي سومين آلبوم انفرادي تام يورک، نوازنده، خواننده و آهنگساز گروه Radiohead با همين نام است که در نتفليکس منتشر شده است.