|

مي‌روم كار كنم

نيويورك‌تايمز در گزارشي که درباره نحوه زندگي زنان در حلب در اين روزها منتشر كرده، به نكات تازه‌‌اي از حضور زنان در جامعه، آن‌هم به واسطه مرگ و كشته‌شدن مردان در جنگ اشاره کرده است‌؛ جنگ داخلي هشت‌ساله‌ای كه سبب شد مردان كمي‌ از آن جان سالم به در ببرند. اين بخش از گزارش درباره پارو منوكيان است كه مزون لباسي را در حلب افتتاح و راه‌اندازي كرده است. كارگاه لباسي كه وقتي تابلوي استخدام بر ديوار آن قرار گرفت، زنان بيوه زيادي براي كار مراجعه كردند. کارت ویزیت پارو براي لباس‌هايش از كلمات «‌متفاوت و شیک» براي توصيف استفاده كرده است.
پارو مانوکیان، زن مطلقه 44‌ساله مسیحی-ارمنی، از معدود زنان فعال در صنعت مردسالار سوريه بود. دفتر او در زيرزمين است و با صورتي آرايش‌كرده و جواهرات طلايي، مشغول معامله است‌. او بلافاصله پس از طلاقش در سال 2011 و پيش از آغاز جنگ، اين كارگاه را راه‌اندازي كرده بود. نیمی از نیروی کار او، زناني هستند كه همسران، برادران و پسرانشان را در جنگ از دست داده‌اند. حالا آنان در حال كاركردن دور از نگاه مردانه هستند.
منوکیان با خنده مي‌گويد: «من خودم خواهان طلاق شدم؛ مطمئنم اگر ازدواج كنم، شوهرم من را طلاق خواهد داد؛ چراكه شبانه‌روز مشغول كار هستم». گزارشگر در كارگاه او با سه زن ديگر كه درگير مشکلات رايج‌اند، يعني پول، مردان و فرزندانشان، گفت‌وگو کرده‌ است و هم‌زمان پارچه‌ها در زير انگشتانشان دوخته مي‌شود. آنها سعی کردند درباره افرادی که گم ‌کرده‌اند زیاد حرف نزنند.
شوهر حیات -‌يكي از خياطان‌- براي او كار‌كردن را ممنوع كرده بود؛ اما با اين افزايش قيمت‌ها، او ديگر منتظر اجازه همسرش نشد. به‌عنوان يك زن 53‌ساله فقط به همسرش اطلاع داد: «من شغل پیدا کردم، می‌روم کار کنم» و جواب شنیده بود: اشکالی ندارد، برو! هرچند گاهی اوقات اين پيروزي برايش بسيار سنگين است.
او مي‌گويد: «اکنون باید آشپزی‌، شست‌وشو‌، تمیزکردن و مراقبت از بچه‌ها را علاوه بر کار بيرون انجام دهم‌. قبل از ترک خانه‌، باید آن را تمیز کنید. بعد از کار هم بايد به خانه بروید و آشپزی کنید».
اما با وجود دو پسرش که سرباز ارتش هستند، او می‌خواهد شغل خود را ادامه دهد.
فاطیما کلزی که چسب‌های گرم را روي تی‌شرت قرار مي‌دهد و هم‌زمان سيگار مي‌كشد، چشمكي مي‌زند و با لبخندي بر لب مي‌گويد: «اما من برای فرار از بچه‌هایم اینجا هستم». همه خندیدند. او بذله‌گو بود، کسی که هنگام استراحت نيز بلند شد و رقصيد. او هنگامي‌كه 11ساله بود، ازدواج كرد و هيچ تصوري از كاركردن بيرون خانه نداشت. حالا در 44 سالگی‌، او یک زن بیوه بود که مسئوليت سرپرستي از شش دخترش را بر عهده داشت. او گفت: «جدا از شوخی، من واقعا برای بچه‌هایم کار می‌کنم؛ چون هم مادر و هم پدر هستم».
محمد داغر 38‌ساله از اشتياق زنان مراجعه‌كننده براي كار، شگفت‌زده شد. اکنون چندین زن در تهيه لباس‌ها و پرده‌ها، مشغول کار هستند؛ نخ‌های اضافی را بریده و دوخت را چک می‌کنند؛ اما او به آنها كمتر از مردان پرداخت كرد و تأكيد دارد آنها در خياطي بي‌تجربه هستند‌. او مي‌گويد: «آنها کند و ضعیف هستند. این كار برای آنها جدید است. البته به‌تدريج زنان با مردان برابر می‌شوند. آنها سخت کار می‌کنند».
سمیه هانوف‌ 39ساله‌ تا پيش از اين سن به سر کار نرفته بود. او 15‌سالگی مدرسه را ترک کرد و در 19سالگی ازدواج کرد و در لاذقیه ساکن شد. سه کودکش را از سال 2013 تاكنون و پس از مرگ همسرش با گلوله يك سرباز سرپرستي مي‌كند.
او هنوز هم با عکس همسرش صحبت و همه چيز را براي او تعريف مي‌كند؛ از خريد وسايل براي كودكان تا تصميم‌هاي ريز‌و‌درشت زندگي. وقتی کار خود را در کارخانه لبنیات انجام مي‌داد، صبحانه را برای بچه‌ها درست می‌کرد، سپس در را رويشان قفل مي‌كرد و به كار مي‌آمد. در آن روزها ناگزير بود حتي گاهي سبزي گنديده برايشان خريداري كند.
او با دخترانشان صحبت كرده تا بلافاصله بعد از پايان مدرسه، شروع به كار كنند: «من نمی‌خواهم آنها مانند من باشند تا نتوانند از خودشان مراقبت کنند».
حالا حلب جایی است که زنان از آزادی بیشتری نسبت به مناطق محافظه‌کارتر سوریه برخوردارند.
نيويورك‌تايمز در گزارشي که درباره نحوه زندگي زنان در حلب در اين روزها منتشر كرده، به نكات تازه‌‌اي از حضور زنان در جامعه، آن‌هم به واسطه مرگ و كشته‌شدن مردان در جنگ اشاره کرده است‌؛ جنگ داخلي هشت‌ساله‌ای كه سبب شد مردان كمي‌ از آن جان سالم به در ببرند. اين بخش از گزارش درباره پارو منوكيان است كه مزون لباسي را در حلب افتتاح و راه‌اندازي كرده است. كارگاه لباسي كه وقتي تابلوي استخدام بر ديوار آن قرار گرفت، زنان بيوه زيادي براي كار مراجعه كردند. کارت ویزیت پارو براي لباس‌هايش از كلمات «‌متفاوت و شیک» براي توصيف استفاده كرده است.
پارو مانوکیان، زن مطلقه 44‌ساله مسیحی-ارمنی، از معدود زنان فعال در صنعت مردسالار سوريه بود. دفتر او در زيرزمين است و با صورتي آرايش‌كرده و جواهرات طلايي، مشغول معامله است‌. او بلافاصله پس از طلاقش در سال 2011 و پيش از آغاز جنگ، اين كارگاه را راه‌اندازي كرده بود. نیمی از نیروی کار او، زناني هستند كه همسران، برادران و پسرانشان را در جنگ از دست داده‌اند. حالا آنان در حال كاركردن دور از نگاه مردانه هستند.
منوکیان با خنده مي‌گويد: «من خودم خواهان طلاق شدم؛ مطمئنم اگر ازدواج كنم، شوهرم من را طلاق خواهد داد؛ چراكه شبانه‌روز مشغول كار هستم». گزارشگر در كارگاه او با سه زن ديگر كه درگير مشکلات رايج‌اند، يعني پول، مردان و فرزندانشان، گفت‌وگو کرده‌ است و هم‌زمان پارچه‌ها در زير انگشتانشان دوخته مي‌شود. آنها سعی کردند درباره افرادی که گم ‌کرده‌اند زیاد حرف نزنند.
شوهر حیات -‌يكي از خياطان‌- براي او كار‌كردن را ممنوع كرده بود؛ اما با اين افزايش قيمت‌ها، او ديگر منتظر اجازه همسرش نشد. به‌عنوان يك زن 53‌ساله فقط به همسرش اطلاع داد: «من شغل پیدا کردم، می‌روم کار کنم» و جواب شنیده بود: اشکالی ندارد، برو! هرچند گاهی اوقات اين پيروزي برايش بسيار سنگين است.
او مي‌گويد: «اکنون باید آشپزی‌، شست‌وشو‌، تمیزکردن و مراقبت از بچه‌ها را علاوه بر کار بيرون انجام دهم‌. قبل از ترک خانه‌، باید آن را تمیز کنید. بعد از کار هم بايد به خانه بروید و آشپزی کنید».
اما با وجود دو پسرش که سرباز ارتش هستند، او می‌خواهد شغل خود را ادامه دهد.
فاطیما کلزی که چسب‌های گرم را روي تی‌شرت قرار مي‌دهد و هم‌زمان سيگار مي‌كشد، چشمكي مي‌زند و با لبخندي بر لب مي‌گويد: «اما من برای فرار از بچه‌هایم اینجا هستم». همه خندیدند. او بذله‌گو بود، کسی که هنگام استراحت نيز بلند شد و رقصيد. او هنگامي‌كه 11ساله بود، ازدواج كرد و هيچ تصوري از كاركردن بيرون خانه نداشت. حالا در 44 سالگی‌، او یک زن بیوه بود که مسئوليت سرپرستي از شش دخترش را بر عهده داشت. او گفت: «جدا از شوخی، من واقعا برای بچه‌هایم کار می‌کنم؛ چون هم مادر و هم پدر هستم».
محمد داغر 38‌ساله از اشتياق زنان مراجعه‌كننده براي كار، شگفت‌زده شد. اکنون چندین زن در تهيه لباس‌ها و پرده‌ها، مشغول کار هستند؛ نخ‌های اضافی را بریده و دوخت را چک می‌کنند؛ اما او به آنها كمتر از مردان پرداخت كرد و تأكيد دارد آنها در خياطي بي‌تجربه هستند‌. او مي‌گويد: «آنها کند و ضعیف هستند. این كار برای آنها جدید است. البته به‌تدريج زنان با مردان برابر می‌شوند. آنها سخت کار می‌کنند».
سمیه هانوف‌ 39ساله‌ تا پيش از اين سن به سر کار نرفته بود. او 15‌سالگی مدرسه را ترک کرد و در 19سالگی ازدواج کرد و در لاذقیه ساکن شد. سه کودکش را از سال 2013 تاكنون و پس از مرگ همسرش با گلوله يك سرباز سرپرستي مي‌كند.
او هنوز هم با عکس همسرش صحبت و همه چيز را براي او تعريف مي‌كند؛ از خريد وسايل براي كودكان تا تصميم‌هاي ريز‌و‌درشت زندگي. وقتی کار خود را در کارخانه لبنیات انجام مي‌داد، صبحانه را برای بچه‌ها درست می‌کرد، سپس در را رويشان قفل مي‌كرد و به كار مي‌آمد. در آن روزها ناگزير بود حتي گاهي سبزي گنديده برايشان خريداري كند.
او با دخترانشان صحبت كرده تا بلافاصله بعد از پايان مدرسه، شروع به كار كنند: «من نمی‌خواهم آنها مانند من باشند تا نتوانند از خودشان مراقبت کنند».
حالا حلب جایی است که زنان از آزادی بیشتری نسبت به مناطق محافظه‌کارتر سوریه برخوردارند.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها