|

سفارت و وزارت و رياست و... زنان

ناهيد توسلي‌- ‌مديرمسئول مجله «نافه»

در خبرها آمده بود که چهارمين سفير زن جمهوري اسلامي ايران به مأموريت رفت. دکتر ‏افسانه نادي‌پور، چهارمين زني است که در تاريخ جمهوري اسلامي ايران، سفير شده و هر چهار سفيرِ زن، در دولت ‎روحاني به مأموريت فرستاده شده‌اند و نيز گفته شده بود که: «تا پايان برنامه‌ ششم توسعه،۳۰ درصد پست‌هاي مديريتي کشور بايد به ‎زنان اختصاص يابد و خوشبختانه تاکنون حدود ۲۵ درصد از اين قانون محقق شده است». لازم به يادآوري است که اين‌گونه انتصابات موجب خوشحالي همه زنان ايراني است و خُب بايد خدا را شکرگزار باشيم و سپاسگزار آقايان و مسئولان محترمي که اين شانس را به زنان داده‌اند!‌دوست دارم بدانم و بپرسم که آيا مشکل زنان مسلمان ايران، سفير، وکيل، وزير، رئيس و... شدن است؟ که بديهي است بسيار هم خوب و قابل قدرداني است. من مشکل اساسي و بنياني زنان مسلمان ايران را که بخش عظيمي از آنان با تمام وجود و قوا در حال کنشگري براي رسيدن به حقوق حقه برابر و عادلانه خود هستند، قوانين نابرابر مي‌دانم؛ قوانين زمان‌گذشته‌اي که ما زنان را هنوز در حد «اُبژه» نگه داشته است.‌«زنان»ي که از آغاز تولد تا دو سالگي (و حالا ظاهرا تا هفت سالگي) مي‌توانند از مادر جدا و در اختيار پدر قرار بگيرند و در نوجواني براي ادامه تحصيل و خروج از کشور به اجازه پدر نيازمند هستند و اگر در همين شرايط بخواهند شريکي براي زيستن در زندگي انتخاب کنند که معمولا سابقه نداشته و دو، سه دهه‌اي است که دختران و زنان، خود حق چنين انتخابي را به خود داده‌اند، باز هم براي عقد ازدواج بايد با اجازه و از همه بدتر با رضايت پدر باشد! زناني که در هنگام ازدواج بايد براي خويش «بها»يي به نام مهريه برگزينند که اگر تاريخ وجودي چنين پديده‌اي را بررسي کنيم درمي‌يابيم که بازمانده فروش دختران به شوهرانشان در دوران باستان و هزاره‌ها پيش بوده است! زناني که براي ازدواج باید براي کار، ادامه تحصيل، بيرون‌رفتن از خانه و... ‌اجازه و رضايت همسر را داشته باشند! زناني که باید حضور سه همسر رسمي ديگر و بي‌شمار سوگلي‌هاي منتخب شوهر را بي‌هيچ داعيه‌اي، بر سر سفره خود بنشانند و ببيند! زناني که در چنين شرايطی امکان درخواست جداشدن از همسرشان نيز به آنها داده نمي‌شود! اما همسر مي‌تواند زن را بي‌اطلاع او طلاق داده و به قول قديمي‌ها کاغذش (طلاق‌نامه) را روي طاقچه بگذارد! زناني که اگر شوهر اراده به طلاق آنان کند، شب را بايد در کوچه و خيابان به سر ببرند! زيرا پدر و (متأسفانه) مادر حضور و بازگشت آنان را در خانه‌اي که پيش‌تر در آن بزرگ شده‌اند، «ننگ و خفت» مي‌دانند! و بايد سرگردان و حيران به هر کاري که درآمدي براي زيستن و زنده‌ماندنشان داشته باشد‌ روی بیاورند. زناني که وقتي پدر يا مادر در مي‌گذرد، نيمي از آنچه از آنان براي پسرانشان بر جاي مي‌ماند نصيبشان مي‌شود! و... و ديگر مسائل و مصائبی که نياز به اشاره به آنها در اينجا نيست. آيا براي اين «زنان» تنها رسيدن به رياست و وزارت و سفارت و... ‌ کافي است؟ زنان سفيري که بي‌اجازه شوهر حق خروج از کشور را هم ندارند! ‌زنان مسلمان با توجه به نص صريح کتاب ديني و آسماني‌شان قرآن، در آفرينش هم‌زمان با مرد، يعني «انسان» متولد شده و هيچ تفاوتي از نظر انساني با مرد ندارند (إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى). ‌ديني که نخستين گرونده‌اش خديجه، همسر پيامبر و بنيان‌گذار آن دين است، زني «بيوه» با 15 سال اختلاف سن و بزرگ‌تر از پيامبر خدا و نيز ادامه‌دهندگان آن دين از ذريه فاطمه زهرا(س)، دختر همين پيامبر و خديجه هستند، مسلما ديني است که از آغاز مهم‌ترين اصولش را «توحيد» و «عدل» معرفي کرده است.

متأسفم که بايد بگويم زنان مسلمان، بيش و پيش از آنکه در پي احقاق حقوق برابر و عادلانه خود باشند، در پي رسيدن به جايگاه‌هايي هستند که در گذر تاريخ و در عرض جغرافيا در دست مردان بوده است و از قضا همين مردان هستند که آنان را به اين مناصب مي‌گمارند! جاي بسي شگفتي است که هنوز زنان مسلمان ايران‌ که باید پيش و بيش از هرچيز به نص صريح کتاب ديني و آسماني خود مراجعه و تفسير و تأويل خود از آن را، در رابطه با حقوق حقه انساني خود اعلام کنند، تنها دلخوشي‌شان اين است که مردان آنان را به کارها، مأموريت‌ها، مشاغل و... اموري منصوب کنند که در انجام وظيفه آن امور بايد در زيرمجموعه گفتمان «نرينه جهاني» و براي تثبيت اقتدار همان سيستم «نرينه جهاني» خدمت کنند.

در خبرها آمده بود که چهارمين سفير زن جمهوري اسلامي ايران به مأموريت رفت. دکتر ‏افسانه نادي‌پور، چهارمين زني است که در تاريخ جمهوري اسلامي ايران، سفير شده و هر چهار سفيرِ زن، در دولت ‎روحاني به مأموريت فرستاده شده‌اند و نيز گفته شده بود که: «تا پايان برنامه‌ ششم توسعه،۳۰ درصد پست‌هاي مديريتي کشور بايد به ‎زنان اختصاص يابد و خوشبختانه تاکنون حدود ۲۵ درصد از اين قانون محقق شده است». لازم به يادآوري است که اين‌گونه انتصابات موجب خوشحالي همه زنان ايراني است و خُب بايد خدا را شکرگزار باشيم و سپاسگزار آقايان و مسئولان محترمي که اين شانس را به زنان داده‌اند!‌دوست دارم بدانم و بپرسم که آيا مشکل زنان مسلمان ايران، سفير، وکيل، وزير، رئيس و... شدن است؟ که بديهي است بسيار هم خوب و قابل قدرداني است. من مشکل اساسي و بنياني زنان مسلمان ايران را که بخش عظيمي از آنان با تمام وجود و قوا در حال کنشگري براي رسيدن به حقوق حقه برابر و عادلانه خود هستند، قوانين نابرابر مي‌دانم؛ قوانين زمان‌گذشته‌اي که ما زنان را هنوز در حد «اُبژه» نگه داشته است.‌«زنان»ي که از آغاز تولد تا دو سالگي (و حالا ظاهرا تا هفت سالگي) مي‌توانند از مادر جدا و در اختيار پدر قرار بگيرند و در نوجواني براي ادامه تحصيل و خروج از کشور به اجازه پدر نيازمند هستند و اگر در همين شرايط بخواهند شريکي براي زيستن در زندگي انتخاب کنند که معمولا سابقه نداشته و دو، سه دهه‌اي است که دختران و زنان، خود حق چنين انتخابي را به خود داده‌اند، باز هم براي عقد ازدواج بايد با اجازه و از همه بدتر با رضايت پدر باشد! زناني که در هنگام ازدواج بايد براي خويش «بها»يي به نام مهريه برگزينند که اگر تاريخ وجودي چنين پديده‌اي را بررسي کنيم درمي‌يابيم که بازمانده فروش دختران به شوهرانشان در دوران باستان و هزاره‌ها پيش بوده است! زناني که براي ازدواج باید براي کار، ادامه تحصيل، بيرون‌رفتن از خانه و... ‌اجازه و رضايت همسر را داشته باشند! زناني که باید حضور سه همسر رسمي ديگر و بي‌شمار سوگلي‌هاي منتخب شوهر را بي‌هيچ داعيه‌اي، بر سر سفره خود بنشانند و ببيند! زناني که در چنين شرايطی امکان درخواست جداشدن از همسرشان نيز به آنها داده نمي‌شود! اما همسر مي‌تواند زن را بي‌اطلاع او طلاق داده و به قول قديمي‌ها کاغذش (طلاق‌نامه) را روي طاقچه بگذارد! زناني که اگر شوهر اراده به طلاق آنان کند، شب را بايد در کوچه و خيابان به سر ببرند! زيرا پدر و (متأسفانه) مادر حضور و بازگشت آنان را در خانه‌اي که پيش‌تر در آن بزرگ شده‌اند، «ننگ و خفت» مي‌دانند! و بايد سرگردان و حيران به هر کاري که درآمدي براي زيستن و زنده‌ماندنشان داشته باشد‌ روی بیاورند. زناني که وقتي پدر يا مادر در مي‌گذرد، نيمي از آنچه از آنان براي پسرانشان بر جاي مي‌ماند نصيبشان مي‌شود! و... و ديگر مسائل و مصائبی که نياز به اشاره به آنها در اينجا نيست. آيا براي اين «زنان» تنها رسيدن به رياست و وزارت و سفارت و... ‌ کافي است؟ زنان سفيري که بي‌اجازه شوهر حق خروج از کشور را هم ندارند! ‌زنان مسلمان با توجه به نص صريح کتاب ديني و آسماني‌شان قرآن، در آفرينش هم‌زمان با مرد، يعني «انسان» متولد شده و هيچ تفاوتي از نظر انساني با مرد ندارند (إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى). ‌ديني که نخستين گرونده‌اش خديجه، همسر پيامبر و بنيان‌گذار آن دين است، زني «بيوه» با 15 سال اختلاف سن و بزرگ‌تر از پيامبر خدا و نيز ادامه‌دهندگان آن دين از ذريه فاطمه زهرا(س)، دختر همين پيامبر و خديجه هستند، مسلما ديني است که از آغاز مهم‌ترين اصولش را «توحيد» و «عدل» معرفي کرده است.

متأسفم که بايد بگويم زنان مسلمان، بيش و پيش از آنکه در پي احقاق حقوق برابر و عادلانه خود باشند، در پي رسيدن به جايگاه‌هايي هستند که در گذر تاريخ و در عرض جغرافيا در دست مردان بوده است و از قضا همين مردان هستند که آنان را به اين مناصب مي‌گمارند! جاي بسي شگفتي است که هنوز زنان مسلمان ايران‌ که باید پيش و بيش از هرچيز به نص صريح کتاب ديني و آسماني خود مراجعه و تفسير و تأويل خود از آن را، در رابطه با حقوق حقه انساني خود اعلام کنند، تنها دلخوشي‌شان اين است که مردان آنان را به کارها، مأموريت‌ها، مشاغل و... اموري منصوب کنند که در انجام وظيفه آن امور بايد در زيرمجموعه گفتمان «نرينه جهاني» و براي تثبيت اقتدار همان سيستم «نرينه جهاني» خدمت کنند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها