انتخابات؛ از تشریفات تا واقعیت
ناصر ذاکری
دوشنبه گذشته رئیسجمهوری در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور از تشریفاتیشدن انتخابات بهعنوان خطر بزرگی یاد کرد که دموکراسی را تهدید میکند. به گفته ایشان، یکبار در گذشته انتخابات واقعی که دستاورد نهضت مشروطهخواهی بود، مبدل به تشریفات شد و رأی مردم ارزش و اهمیت خود را از دست داد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی باز هم فرصت برگزاری انتخابات واقعی در کشور فراهم شد و رأی مردم ارزش و اعتبار یافت. اینک نباید اجازه دهیم برای بار دوم جامعه به سمت تشریفاتیشدن انتخابات پیش برود.برای درک بهتر ابعاد انتخابات تشریفاتی کافی است به تجربه دهههای بعد از استقرار مشروطیت توجه کنیم؛ در سالهای پس از انقلاب، با وجود همه مسائل، همچنان انتخابات و انتخابها، حداقلهای لازم را داشتهاند.نکته قابلتأمل این است که تشریفاتیشدن انتخابات لزوما یکباره اتفاق نمیافتد و ممکن است در یک جامعه شاهد حرکت تدریجی در این مسیر باشیم و برخی تصمیمات و اقدامات متولیان امر دانسته یا ندانسته درصد تشریفاتیبودن انتخابات را افزایش بدهد. درواقع آنچه رئیسجمهوری را وامیدارد که در این میدان وارد شده و اظهارنظر کند، همین نگرانی از برخوردهای سلیقهای منتهی به کاهش اهمیت و قدرت تأثیرگذاری رأی مردم است. کنارگذاشتن برخی نامزدها از دور رقابت در اصل قدرت انتخاب مردم را کاهش میدهد و وقتی این حرکت وزن و قدرت بیشتری بیابد، انتخابات معنی و مفهوم خود را از دست خواهد داد؛ زیرا نتیجه از پیش روشن است. بهترین معیار برای سنجش درجه تشریفاتیشدن انتخابات این است که خواست عامه مردم با دغدغههای نمایندگان مجلس مقایسه شود. وقتی ملاحظه میشود مردم با رأی خود دولتی را روی کار میآورند که شعار انتخاباتیاش رونقبخشیدن به اقتصاد کشور در سایه تعامل مثبت با دنیاست اما دستاورد ارزشمند چنین دولتی در مجلس مورد نقد بیرحمانه گروه کثیری از نمایندگان مجلس وقت قرار میگیرد، میتوان چنین برداشت کرد که کاهش حق انتخاب مردم موجب شده است مجلسی شکل بگیرد که سخنگوی واقعی رأیدهندگان نیست. وقتی بیشترین حجم سؤال نمایندگان مجلس از وزرا یا تذکراتشان به جای مشکلات معیشتی مردم، در حوزه ملاحظات فرهنگی و اخلاقی یا عزل و نصب وابستگان جریانهای سیاسی مطرح میشود، یا وقتی همان مجلس وزیر وقت ارتباطات را مؤاخذه میکند که چرا دسترسی شهروندان به اینترنت را تسهیل کرده است نیز میتوان چنین نتیجهای گرفت. زیرا شهروندان هر سلیقه سیاسی خاصی که داشته باشند، طبعا خواستهشان این نیست که «با ما مثل کودکان نابالغ و محجور رفتار کنید و چاقو و اشیای خطرناک را از دسترس ما دور نگهدارید!». کاهش درجه تشریفاتیشدن انتخابات و بازگشت به انتخابات واقعی در گرو این است که مجلس سخنگوی واقعی مردم باشد و خواستههای آنان را دنبال کند.
برای تحقق این امر دو اتفاق مهم باید بیفتد: نخست اینکه باید تصمیمگیری برای انتخاب یا عدم انتخاب نامزدها را به خود مردم بسپاریم و با حذف داوطلبان نمایندگی حق انتخاب مردم را محدود نکنیم. دوم اینکه فضای رسانهای و تبلیغات انتخاباتی در مسیری پیش برود که احزاب و جریانهای سیاسی با برنامههای اصلی و شعارهای محوری خود وارد انتخابات شوند و پشت شعارهای فریبندهای مثل افزایش مبلغ یارانه نقدی، یا ادعای ناکارآمدی این و آن مقام سنگر نگیرند.در سالیان گذشته حذف گروهی از داوطلبان منجر به محدودشدن حق انتخاب مردم و حتی ازبینرفتن این حق در برخی مناطق شده است؛ درحالیکه منطق حکمرانی خوب ایجاب میکند صاحبان همه سلایق خود را در معرض داوری مردم قرار بدهند و رأی مردم فصلالخطاب تلقی شود. هرچند ادعای نهادهای ناظر این است که در تأیید یا رد صلاحیتها نگاه جناحی و سیاسی ندارند و فقط به صلاحیت اخلاقی و اعتقادی افراد توجه میکنند، بااینحال سخنان چندی پیش آیتالله محمد یزدی درباره فرصتطلبی و رانتخواری برخی نمایندگان مجلس، مؤید این ظن بود که ناظران به گرایش سیاسی داوطلبها خیلی بیشتر از سلامت مالی آنان توجه دارند. ایشان در این سخنان بهجد از رفتار باجخواهانه و رانتجویانه نمایندگان مجلس گلایه کرده بودند. نباید مردم به این باور برسند که اراده آنان برای تغییر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور تأثیری ندارد.از سوی دیگر، با همت برخی سخنوران و فعالان سیاسی کشور، فضای سیاسی و رسانهای در مسیری پیش رفته که احزاب و جریانهای سیاسی به جای طرح شعارها و برنامههای محوری خود، فقط روی نقاط ضعف واقعی یا احتمالی عملکرد طرف مقابل تکیه میکنند و بهاصطلاح از این طریق آرای خاکستری را جمعآوری میکنند. در چنین شرایطی هرگز احزاب و جریانهای سیاسی ناگزیر از ارائه و افشای شعارهای محوری خود نخواهند بود؛ برای مثال ممکن است در برنامههای یک حزب مسئله بسیار مهم منافع ملی اصلا جزء اولویتها تلقی نشود، یا نسبت به موضوعات دیگر مانند دغدغههای فرهنگی و وضعیت پوشش شهروندان درجه اولویت پایینی داشته باشد. این حزب طبعا در تبلیغات خود مجبور خواهد بود با تمرکز بر شعارهای فریبنده، توجه رأیدهندگان را از این حقیقت تلخ منحرف کند. در مناظرههای انتخاباتی خردادماه 1396 اسحاق جهانگیری بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری انتخاب مردم در آن ایام را بهدرستی نه «انتخاب بین دو راه متفاوت» بلکه «انتخاب بین راه و بیراهه» توصیف کرد. از دید او طرفداران بیراهه همان جریانهای سیاسی هستند که اعتنای چندانی به منافع ملی ندارند و اهداف دیگری را دارای اولویت بیشتر میدانند، حتی اگر اکثریت قریببهاتفاق مردم اولویت اصلیشان منافع ملی باشد.بدینترتیب در پاسخ به سخنان درست ریاستجمهوری، باید از ایشان خواست برای جلوگیری از حرکت انتخابات در مسیر تشریفاتیشدن تدریجی، برنامه عملی خود را در این دو میدان (کنارگذاشتن حذف حداکثری داوطلبها و افزایش شفافیت سپهر سیاسی) ارائه دهند.
دوشنبه گذشته رئیسجمهوری در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور از تشریفاتیشدن انتخابات بهعنوان خطر بزرگی یاد کرد که دموکراسی را تهدید میکند. به گفته ایشان، یکبار در گذشته انتخابات واقعی که دستاورد نهضت مشروطهخواهی بود، مبدل به تشریفات شد و رأی مردم ارزش و اهمیت خود را از دست داد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی باز هم فرصت برگزاری انتخابات واقعی در کشور فراهم شد و رأی مردم ارزش و اعتبار یافت. اینک نباید اجازه دهیم برای بار دوم جامعه به سمت تشریفاتیشدن انتخابات پیش برود.برای درک بهتر ابعاد انتخابات تشریفاتی کافی است به تجربه دهههای بعد از استقرار مشروطیت توجه کنیم؛ در سالهای پس از انقلاب، با وجود همه مسائل، همچنان انتخابات و انتخابها، حداقلهای لازم را داشتهاند.نکته قابلتأمل این است که تشریفاتیشدن انتخابات لزوما یکباره اتفاق نمیافتد و ممکن است در یک جامعه شاهد حرکت تدریجی در این مسیر باشیم و برخی تصمیمات و اقدامات متولیان امر دانسته یا ندانسته درصد تشریفاتیبودن انتخابات را افزایش بدهد. درواقع آنچه رئیسجمهوری را وامیدارد که در این میدان وارد شده و اظهارنظر کند، همین نگرانی از برخوردهای سلیقهای منتهی به کاهش اهمیت و قدرت تأثیرگذاری رأی مردم است. کنارگذاشتن برخی نامزدها از دور رقابت در اصل قدرت انتخاب مردم را کاهش میدهد و وقتی این حرکت وزن و قدرت بیشتری بیابد، انتخابات معنی و مفهوم خود را از دست خواهد داد؛ زیرا نتیجه از پیش روشن است. بهترین معیار برای سنجش درجه تشریفاتیشدن انتخابات این است که خواست عامه مردم با دغدغههای نمایندگان مجلس مقایسه شود. وقتی ملاحظه میشود مردم با رأی خود دولتی را روی کار میآورند که شعار انتخاباتیاش رونقبخشیدن به اقتصاد کشور در سایه تعامل مثبت با دنیاست اما دستاورد ارزشمند چنین دولتی در مجلس مورد نقد بیرحمانه گروه کثیری از نمایندگان مجلس وقت قرار میگیرد، میتوان چنین برداشت کرد که کاهش حق انتخاب مردم موجب شده است مجلسی شکل بگیرد که سخنگوی واقعی رأیدهندگان نیست. وقتی بیشترین حجم سؤال نمایندگان مجلس از وزرا یا تذکراتشان به جای مشکلات معیشتی مردم، در حوزه ملاحظات فرهنگی و اخلاقی یا عزل و نصب وابستگان جریانهای سیاسی مطرح میشود، یا وقتی همان مجلس وزیر وقت ارتباطات را مؤاخذه میکند که چرا دسترسی شهروندان به اینترنت را تسهیل کرده است نیز میتوان چنین نتیجهای گرفت. زیرا شهروندان هر سلیقه سیاسی خاصی که داشته باشند، طبعا خواستهشان این نیست که «با ما مثل کودکان نابالغ و محجور رفتار کنید و چاقو و اشیای خطرناک را از دسترس ما دور نگهدارید!». کاهش درجه تشریفاتیشدن انتخابات و بازگشت به انتخابات واقعی در گرو این است که مجلس سخنگوی واقعی مردم باشد و خواستههای آنان را دنبال کند.
برای تحقق این امر دو اتفاق مهم باید بیفتد: نخست اینکه باید تصمیمگیری برای انتخاب یا عدم انتخاب نامزدها را به خود مردم بسپاریم و با حذف داوطلبان نمایندگی حق انتخاب مردم را محدود نکنیم. دوم اینکه فضای رسانهای و تبلیغات انتخاباتی در مسیری پیش برود که احزاب و جریانهای سیاسی با برنامههای اصلی و شعارهای محوری خود وارد انتخابات شوند و پشت شعارهای فریبندهای مثل افزایش مبلغ یارانه نقدی، یا ادعای ناکارآمدی این و آن مقام سنگر نگیرند.در سالیان گذشته حذف گروهی از داوطلبان منجر به محدودشدن حق انتخاب مردم و حتی ازبینرفتن این حق در برخی مناطق شده است؛ درحالیکه منطق حکمرانی خوب ایجاب میکند صاحبان همه سلایق خود را در معرض داوری مردم قرار بدهند و رأی مردم فصلالخطاب تلقی شود. هرچند ادعای نهادهای ناظر این است که در تأیید یا رد صلاحیتها نگاه جناحی و سیاسی ندارند و فقط به صلاحیت اخلاقی و اعتقادی افراد توجه میکنند، بااینحال سخنان چندی پیش آیتالله محمد یزدی درباره فرصتطلبی و رانتخواری برخی نمایندگان مجلس، مؤید این ظن بود که ناظران به گرایش سیاسی داوطلبها خیلی بیشتر از سلامت مالی آنان توجه دارند. ایشان در این سخنان بهجد از رفتار باجخواهانه و رانتجویانه نمایندگان مجلس گلایه کرده بودند. نباید مردم به این باور برسند که اراده آنان برای تغییر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور تأثیری ندارد.از سوی دیگر، با همت برخی سخنوران و فعالان سیاسی کشور، فضای سیاسی و رسانهای در مسیری پیش رفته که احزاب و جریانهای سیاسی به جای طرح شعارها و برنامههای محوری خود، فقط روی نقاط ضعف واقعی یا احتمالی عملکرد طرف مقابل تکیه میکنند و بهاصطلاح از این طریق آرای خاکستری را جمعآوری میکنند. در چنین شرایطی هرگز احزاب و جریانهای سیاسی ناگزیر از ارائه و افشای شعارهای محوری خود نخواهند بود؛ برای مثال ممکن است در برنامههای یک حزب مسئله بسیار مهم منافع ملی اصلا جزء اولویتها تلقی نشود، یا نسبت به موضوعات دیگر مانند دغدغههای فرهنگی و وضعیت پوشش شهروندان درجه اولویت پایینی داشته باشد. این حزب طبعا در تبلیغات خود مجبور خواهد بود با تمرکز بر شعارهای فریبنده، توجه رأیدهندگان را از این حقیقت تلخ منحرف کند. در مناظرههای انتخاباتی خردادماه 1396 اسحاق جهانگیری بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری انتخاب مردم در آن ایام را بهدرستی نه «انتخاب بین دو راه متفاوت» بلکه «انتخاب بین راه و بیراهه» توصیف کرد. از دید او طرفداران بیراهه همان جریانهای سیاسی هستند که اعتنای چندانی به منافع ملی ندارند و اهداف دیگری را دارای اولویت بیشتر میدانند، حتی اگر اکثریت قریببهاتفاق مردم اولویت اصلیشان منافع ملی باشد.بدینترتیب در پاسخ به سخنان درست ریاستجمهوری، باید از ایشان خواست برای جلوگیری از حرکت انتخابات در مسیر تشریفاتیشدن تدریجی، برنامه عملی خود را در این دو میدان (کنارگذاشتن حذف حداکثری داوطلبها و افزایش شفافیت سپهر سیاسی) ارائه دهند.