داسها و بادها
شرق: در ميان آثار پژوهشي سيروس شميسا، هم كتابهايي درباره ادبيات كلاسيك فارسي ديده ميشود و هم آثاري درباره شاعران معاصر و ميتوان گفت كه علاقه او به ادبيات قديم و جديد در شعرهايش نيز ديده ميشود. بين مجموعهشعرهايي كه شميسا به چاپ رسانده هم شعرهايي در قالبهاي سنتي ديده ميشود و هم شعرهاي نو و گزيدهاي از اين مجموعهها بهتازگي به چاپ رسيده است. در اين گزيده، شعرهايي از هفت دفتر شعر شميسا كه در سالهاي مختلف به چاپ رسيده بودند، انتخاب شده است. «وزنهاي پایيزي خواب»، «چهل شعر»، «سه منظومه»، «كهنجامه»، «زندگي قديميست»، «اخبار باغهاي بزرگ» و «تاريخ باد» عناوين هفت دفتر شعري است كه در اين گزيده، شعرهايي از آنها انتخاب شده است. چند شعر كه هنوز در هيچيك از اين مجموعهها منتشر نشدهاند نيز در اين گزينه آمده است. شميسا ميگويد پسند شعري او شامل قصايد و قطعاتي هم ميشود كه به شيوه قدما سروده و در آنها تلميحات و اشارات مرسوم در ادب سنتي بسيار است؛ به اعتقاد او اين شعرها ممكن است تنها براي اهل فن جذابيت داشته باشد. او در پيشگفتار گزينه اشعارش نوشته كه سليقهاش اين بوده كه شعرهاي نو و شعرهايي كه در قالبهای سنتي سروده شدهاند، در دو بخش تدوين شوند، چراكه حالوهواي اشعار نو و كهن متفاوت از هم است؛ اما بههرحال در اين مجموعه اين شعرها در كنار هم منتشر شدهاند. شميسا در پيشگفتارش به نكتهاي جالب اشاره كرده و نوشته: «در روزگار نوجواني من اكثر شاعران نوپرداز از سرودن و مخصوصا از انتشار اشعار سنتي خود پرهيز داشتند، چنانكه در مجموعه آثار سپهري حتي يك شعر هم در قوالب سنتي نيست. فروغ در تولدي ديگر چند شعر (عالي و درخشان) در قوالب سنتي آورده است، اما جالب است كه در مصاحبهاي، از او بازخواست ميكنند كه چرا چنين كرده است! باري ياد دارم كه همكاران من درمورد استادي ميگفتند فريب اين سخنان او را در دفاع از ادبيات معاصر نخوريد، از آن سياهكارهاست! وقتي به خانه ميرود پنهان قصيده ميگويد! من وقتي با حقوقي تنها بودم او برايم فقط از قصايد خود ميخواند، اما هيچوقت (جز بهندرت) آنها را چاپ نكرد». شميسا اين خطكشي را بيمورد ميداند و معتقد است كه بهلحاظ نقد ادبي شعر يا خوب است يا بد و فرم چه كهنه باشد و چه نو فرقي نميكند. در يكي از شعرهاي اين كتاب با عنوان «به من چه؟» كه از دفتر «زندگي قديميست» انتخاب شده، ميخوانيم: «اگر باد آمد/ اگر بيد لرزيد/ اگر باز در باغها پرده آويختند/ اگر باز در كاروان گل سرخ/ در كوچه پسكوچههاي حوالي خرداد غوغاست/ اگر باز گنجشك پرگو/ برايم از اينجا و آنجا/ از اين شاخه، آن شاخه/ از سرو و افرا/ خبر كوك كرده است/ به من چه؟/ به من چه كه ديگر سرم يكسره غرق آشوب يكريز امواج درياست/ در اين سالهايي كه انسان نروييد/ در اين سالهايي كه رؤيا و بابونه تحقير شد/ در اين سالهايي كه سوسن كلامي نگفت/ و نرگس نگاهي نكرد/ در اين سالهايي كه بر قامت هر طلوع غروري/ غروبي نشست/ نه اين سالها، سال من نيست/ اگر باز در باغها نغمه سر دادهاند/ اگر سرو بر مرگ دشنام داد/ اگر سنگ خنديد/ اگر رنگ بر پرده خانهام ريختند/ اگر باز گلدان خريدند/ اگر باز دور و بر بسترم را در ايوان اوهام/ جارو كشيدند/ چه عمري هدر دادهاند/ نه اين يك وجب آسمان درخور بال من نيست».
شرق: در ميان آثار پژوهشي سيروس شميسا، هم كتابهايي درباره ادبيات كلاسيك فارسي ديده ميشود و هم آثاري درباره شاعران معاصر و ميتوان گفت كه علاقه او به ادبيات قديم و جديد در شعرهايش نيز ديده ميشود. بين مجموعهشعرهايي كه شميسا به چاپ رسانده هم شعرهايي در قالبهاي سنتي ديده ميشود و هم شعرهاي نو و گزيدهاي از اين مجموعهها بهتازگي به چاپ رسيده است. در اين گزيده، شعرهايي از هفت دفتر شعر شميسا كه در سالهاي مختلف به چاپ رسيده بودند، انتخاب شده است. «وزنهاي پایيزي خواب»، «چهل شعر»، «سه منظومه»، «كهنجامه»، «زندگي قديميست»، «اخبار باغهاي بزرگ» و «تاريخ باد» عناوين هفت دفتر شعري است كه در اين گزيده، شعرهايي از آنها انتخاب شده است. چند شعر كه هنوز در هيچيك از اين مجموعهها منتشر نشدهاند نيز در اين گزينه آمده است. شميسا ميگويد پسند شعري او شامل قصايد و قطعاتي هم ميشود كه به شيوه قدما سروده و در آنها تلميحات و اشارات مرسوم در ادب سنتي بسيار است؛ به اعتقاد او اين شعرها ممكن است تنها براي اهل فن جذابيت داشته باشد. او در پيشگفتار گزينه اشعارش نوشته كه سليقهاش اين بوده كه شعرهاي نو و شعرهايي كه در قالبهای سنتي سروده شدهاند، در دو بخش تدوين شوند، چراكه حالوهواي اشعار نو و كهن متفاوت از هم است؛ اما بههرحال در اين مجموعه اين شعرها در كنار هم منتشر شدهاند. شميسا در پيشگفتارش به نكتهاي جالب اشاره كرده و نوشته: «در روزگار نوجواني من اكثر شاعران نوپرداز از سرودن و مخصوصا از انتشار اشعار سنتي خود پرهيز داشتند، چنانكه در مجموعه آثار سپهري حتي يك شعر هم در قوالب سنتي نيست. فروغ در تولدي ديگر چند شعر (عالي و درخشان) در قوالب سنتي آورده است، اما جالب است كه در مصاحبهاي، از او بازخواست ميكنند كه چرا چنين كرده است! باري ياد دارم كه همكاران من درمورد استادي ميگفتند فريب اين سخنان او را در دفاع از ادبيات معاصر نخوريد، از آن سياهكارهاست! وقتي به خانه ميرود پنهان قصيده ميگويد! من وقتي با حقوقي تنها بودم او برايم فقط از قصايد خود ميخواند، اما هيچوقت (جز بهندرت) آنها را چاپ نكرد». شميسا اين خطكشي را بيمورد ميداند و معتقد است كه بهلحاظ نقد ادبي شعر يا خوب است يا بد و فرم چه كهنه باشد و چه نو فرقي نميكند. در يكي از شعرهاي اين كتاب با عنوان «به من چه؟» كه از دفتر «زندگي قديميست» انتخاب شده، ميخوانيم: «اگر باد آمد/ اگر بيد لرزيد/ اگر باز در باغها پرده آويختند/ اگر باز در كاروان گل سرخ/ در كوچه پسكوچههاي حوالي خرداد غوغاست/ اگر باز گنجشك پرگو/ برايم از اينجا و آنجا/ از اين شاخه، آن شاخه/ از سرو و افرا/ خبر كوك كرده است/ به من چه؟/ به من چه كه ديگر سرم يكسره غرق آشوب يكريز امواج درياست/ در اين سالهايي كه انسان نروييد/ در اين سالهايي كه رؤيا و بابونه تحقير شد/ در اين سالهايي كه سوسن كلامي نگفت/ و نرگس نگاهي نكرد/ در اين سالهايي كه بر قامت هر طلوع غروري/ غروبي نشست/ نه اين سالها، سال من نيست/ اگر باز در باغها نغمه سر دادهاند/ اگر سرو بر مرگ دشنام داد/ اگر سنگ خنديد/ اگر رنگ بر پرده خانهام ريختند/ اگر باز گلدان خريدند/ اگر باز دور و بر بسترم را در ايوان اوهام/ جارو كشيدند/ چه عمري هدر دادهاند/ نه اين يك وجب آسمان درخور بال من نيست».