|

45 سال پس از اولين زلزله پيش‌بيني‌شده جهان

مهدي زارع*

45 سال قبل در چهارم فوريه 1975 (15بهمن 1353) زمين‌لرزه‌اي با بزرگاي 7.5 رخ داد و از يک روز قبل از آن در 14 بهمن 1353 اطلاع‌رساني همگاني از قريب‌الوقوع‌بودن آن صادر شده بود. شهر هايچنگ در شمال شرق چين در آن زمان حدود يک ميليون نفر جمعيت داشت. در نيمه‌شب 14 به 15 بهمن 1353 مقامات شهري دستور تخليه شهر هايچنگ را به دليل احتمال بالاي رخداد زمين‌لرزه‌اي مهم در ساعات بعد صادر کردند. زمين‌لرزه در عصر 15 بهمن در ساعت 19:36 رخ داد و به دليل اينکه اکثر مردم خانه‌ها را ترک کرده بودند، تعداد کشته‌ها به حدود دوهزارو 100 نفر محدود شد. اين در حالي است که يک‌سال‌و‌نيم بعد در زلزله 26 جولای 1976 (چهارم مرداد 1355) تانگشان که زمين‌لرزه‌هاي دوگانه‌اي در شهر تانگشان در 490 کيلومتري غرب هايچنگ در همين کشور چين رخ داد، اولي با بزرگاي 7.6 در ساعت 3:43 بامداد و دومي در همين روز چهارم مرداد در ساعت 18:45 عصر، اين زمين‌لرزه دوگانه پيش‌بيني نشد و 242 هزار نفر کشته شدند. از سال 1975 به بعد همواره يکي از پرسش‌هاي مهم نزد زلزله‌شناسان اين بوده که آيا کارهاي علمي و پيمايش‌هاي مختلفي که چيني‌ها از قبل انجام مي‌دادند، آنها را به نتيجه منطقي اعلام رخداد زمين‌لرزه 1975رهنمون کرد يا در اين مسير بخت و اقبال خوب در درست‌درآمدن پيش‌بيني بهمن 1353 مؤثر بود؟ قدر مسلم آن است که از حدود 14 ماه قبل از 15 بهمن 53 متوسط رخداد زمين‌لرزه با بزرگاي چهار يا بيشتر در ماه از حدود 20 عدد به 30 افزايش يافت و از آذر تا پايان دي‌ماه و نيمه بهمن 53 اين عدد به 40 رخداد در ماه افزايش يافت (دو برابر تعداد متوسط معمول ثبت‌شده در منطقه هايچنگ). از سوي ديگر، پايش سطح آب زيرزميني و همچنين رفتار حيوانات بر‌اساس گزارش‌هاي مردمي و همچنين سيستم کمونيستي چين در زمان مائو که چيني‌ها بايد هر نوع تغييري را به کدخدا و رئيس کمون گزارش مي‌دادند و اين گزارش‌دهي به صورت منظم انجام مي‌شده است و افزايش تعداد گزارش‌هاي مردمي در محدوده هايچنگ از عوامل موفقيت پيش‌بيني زلزله هايچنگ بوده‌اند. اين موفقيت البته به‌صورت سازمان‌يافته و قابل تکرار نبود و اعلام موفقيت‌آميز آن براي رخدادهاي بعدي ممکن نشد؛ چرا‌که در همان زمين‌لرزه‌هاي دوگانه تانگشان در مرداد 1355 و همچنين زمين‌لرزه 22 اردیبهشت 1387 ونچوان چين (با بزرگاي 7.9 و حدود 88 هزار کشته) پيش‌بيني موفقي انجام نشد. لازم به ياد‌آوري است که چيني‌ها اولين مردمي هستند که از سده چهارم قبل از ميلاد به امکان پيش‌بيني زلزله پرداخته‌اند و از اين نظر در جهان پيشگام هستند. هم کشورشان بسيار زلزله‌خيز است و هم براي هر مسئله‌اي دنبال راه‌حل بوده‌اند. راه‌حل مسئله زلزله را هم «پيش‌بيني» مي‌دانسته‌اند و مي‌دانند. براي اين منظور در 45 سال اخير با وجود آنکه هنوز به صورت سازمان‌يافته روشي قابل تکرار و موفق براي پيش‌بيني نيافته‌اند، ولي پژوهش‌هاي علمي را کاملا بين‌المللي کرده‌اند. از يك طرف دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌هاي مهم‌شان با دانشگاه‌هاي مهم بين‌المللي از کشورهاي پيشرفته در شرق و غرب زمين کار مشترک مي‌کنند و از طرف ديگر در دهه اخير هر‌چه بيشتر به جذب دانشمندان بين‌المللي خارجي (از‌جمله ايراني) با پرداخت حقوق در حد دانشگاه‌هاي معروف غربي همت گمارده‌اند و اينها همه نشان مي‌دهد که تبديل‌شدن به قدرت اول در جهان را به‌طور‌جدي در بخش علمي نيز پي‌گرفته‌اند. آنچه در فرصت حاضر قابل يادآوري است، آن است که بعد از زلزله پنجم دي‌ماه 1382 بم و پيش‌لرزه‌هايي که قبل از زلزله بم رخ داد -پيش‌لرزه‌هايي كه مردم حس کردند، ولي دستگاه‌ها ثبت نکردند و دولت نيز امکان اعلام و هشدار به مردم را نداشت- ما در ايران به مسئله پيش‌بيني زلزله در دو مرکز پژوهشي پيش‌بيني زلزله در مؤسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران و پژوهشگاه بين‌المللي زلزله پرداختيم. نگارنده هفت سال مسئول يکي از اين مراکز -مرکز ملي پيش‌بيني زلزله- در پژوهشگاه زلزله بود.

‌اين فعاليت و کوشش علمي منجر به پرورش نسلي از پژوهشگران شد که با آخرين روش‌هاي پيش‌بيني زلزله آشنايي دارند و در حد داده‌هاي موجود در ايران مشغول به مطالعه و پژوهش در اين زمينه شدند. متأسفانه در سال‌هاي اخير هر دو مرکز پژوهشي يادشده که به‌طور‌ خاص قرار بود به پيش‌بيني زلزله بپردازند، از کمي بودجه و کم‌توجهي کلان مديريتي، کم‌فروغ شده‌اند. پژوهشگران البته همچنان با جان و دل در اين زمينه مشغول‌اند و در حد توان در زمينه پيش‌بيني زلزله در ايران مي‌کوشند، ولي تلاش سازماني در ذيل مؤسسات پژوهشي در مجموعه وزارت علوم، تحقيقات و فناوري عملا از حرکت بازمانده است. البته اينکه بودجه کم است و مديريت با بودجه موجود همين که حقوق ماهانه اعضاي هيئت علمي را پرداخت مي‌کنند، بايد از آنها سپاسگزار بود! ولي واقعيت آن است که اگر توجه به خود علم (علم بما هو علم) مبناي توسعه و مديريت علمي باشد و از هر پژوهش علمي انتظار توليد فناوري و ايجاد ابزارک (اپليکيشن) نداشته باشيم، آن‌گاه هم در وزارت علوم و هم در معاونت علمي مي‌توان سراغ گرفت که چرا مراکز پژوهشي پيش‌بيني زلزله ما کم‌فروغ يا بي‌رونق شده‌اند.
* استاد پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم

45 سال قبل در چهارم فوريه 1975 (15بهمن 1353) زمين‌لرزه‌اي با بزرگاي 7.5 رخ داد و از يک روز قبل از آن در 14 بهمن 1353 اطلاع‌رساني همگاني از قريب‌الوقوع‌بودن آن صادر شده بود. شهر هايچنگ در شمال شرق چين در آن زمان حدود يک ميليون نفر جمعيت داشت. در نيمه‌شب 14 به 15 بهمن 1353 مقامات شهري دستور تخليه شهر هايچنگ را به دليل احتمال بالاي رخداد زمين‌لرزه‌اي مهم در ساعات بعد صادر کردند. زمين‌لرزه در عصر 15 بهمن در ساعت 19:36 رخ داد و به دليل اينکه اکثر مردم خانه‌ها را ترک کرده بودند، تعداد کشته‌ها به حدود دوهزارو 100 نفر محدود شد. اين در حالي است که يک‌سال‌و‌نيم بعد در زلزله 26 جولای 1976 (چهارم مرداد 1355) تانگشان که زمين‌لرزه‌هاي دوگانه‌اي در شهر تانگشان در 490 کيلومتري غرب هايچنگ در همين کشور چين رخ داد، اولي با بزرگاي 7.6 در ساعت 3:43 بامداد و دومي در همين روز چهارم مرداد در ساعت 18:45 عصر، اين زمين‌لرزه دوگانه پيش‌بيني نشد و 242 هزار نفر کشته شدند. از سال 1975 به بعد همواره يکي از پرسش‌هاي مهم نزد زلزله‌شناسان اين بوده که آيا کارهاي علمي و پيمايش‌هاي مختلفي که چيني‌ها از قبل انجام مي‌دادند، آنها را به نتيجه منطقي اعلام رخداد زمين‌لرزه 1975رهنمون کرد يا در اين مسير بخت و اقبال خوب در درست‌درآمدن پيش‌بيني بهمن 1353 مؤثر بود؟ قدر مسلم آن است که از حدود 14 ماه قبل از 15 بهمن 53 متوسط رخداد زمين‌لرزه با بزرگاي چهار يا بيشتر در ماه از حدود 20 عدد به 30 افزايش يافت و از آذر تا پايان دي‌ماه و نيمه بهمن 53 اين عدد به 40 رخداد در ماه افزايش يافت (دو برابر تعداد متوسط معمول ثبت‌شده در منطقه هايچنگ). از سوي ديگر، پايش سطح آب زيرزميني و همچنين رفتار حيوانات بر‌اساس گزارش‌هاي مردمي و همچنين سيستم کمونيستي چين در زمان مائو که چيني‌ها بايد هر نوع تغييري را به کدخدا و رئيس کمون گزارش مي‌دادند و اين گزارش‌دهي به صورت منظم انجام مي‌شده است و افزايش تعداد گزارش‌هاي مردمي در محدوده هايچنگ از عوامل موفقيت پيش‌بيني زلزله هايچنگ بوده‌اند. اين موفقيت البته به‌صورت سازمان‌يافته و قابل تکرار نبود و اعلام موفقيت‌آميز آن براي رخدادهاي بعدي ممکن نشد؛ چرا‌که در همان زمين‌لرزه‌هاي دوگانه تانگشان در مرداد 1355 و همچنين زمين‌لرزه 22 اردیبهشت 1387 ونچوان چين (با بزرگاي 7.9 و حدود 88 هزار کشته) پيش‌بيني موفقي انجام نشد. لازم به ياد‌آوري است که چيني‌ها اولين مردمي هستند که از سده چهارم قبل از ميلاد به امکان پيش‌بيني زلزله پرداخته‌اند و از اين نظر در جهان پيشگام هستند. هم کشورشان بسيار زلزله‌خيز است و هم براي هر مسئله‌اي دنبال راه‌حل بوده‌اند. راه‌حل مسئله زلزله را هم «پيش‌بيني» مي‌دانسته‌اند و مي‌دانند. براي اين منظور در 45 سال اخير با وجود آنکه هنوز به صورت سازمان‌يافته روشي قابل تکرار و موفق براي پيش‌بيني نيافته‌اند، ولي پژوهش‌هاي علمي را کاملا بين‌المللي کرده‌اند. از يك طرف دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌هاي مهم‌شان با دانشگاه‌هاي مهم بين‌المللي از کشورهاي پيشرفته در شرق و غرب زمين کار مشترک مي‌کنند و از طرف ديگر در دهه اخير هر‌چه بيشتر به جذب دانشمندان بين‌المللي خارجي (از‌جمله ايراني) با پرداخت حقوق در حد دانشگاه‌هاي معروف غربي همت گمارده‌اند و اينها همه نشان مي‌دهد که تبديل‌شدن به قدرت اول در جهان را به‌طور‌جدي در بخش علمي نيز پي‌گرفته‌اند. آنچه در فرصت حاضر قابل يادآوري است، آن است که بعد از زلزله پنجم دي‌ماه 1382 بم و پيش‌لرزه‌هايي که قبل از زلزله بم رخ داد -پيش‌لرزه‌هايي كه مردم حس کردند، ولي دستگاه‌ها ثبت نکردند و دولت نيز امکان اعلام و هشدار به مردم را نداشت- ما در ايران به مسئله پيش‌بيني زلزله در دو مرکز پژوهشي پيش‌بيني زلزله در مؤسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران و پژوهشگاه بين‌المللي زلزله پرداختيم. نگارنده هفت سال مسئول يکي از اين مراکز -مرکز ملي پيش‌بيني زلزله- در پژوهشگاه زلزله بود.

‌اين فعاليت و کوشش علمي منجر به پرورش نسلي از پژوهشگران شد که با آخرين روش‌هاي پيش‌بيني زلزله آشنايي دارند و در حد داده‌هاي موجود در ايران مشغول به مطالعه و پژوهش در اين زمينه شدند. متأسفانه در سال‌هاي اخير هر دو مرکز پژوهشي يادشده که به‌طور‌ خاص قرار بود به پيش‌بيني زلزله بپردازند، از کمي بودجه و کم‌توجهي کلان مديريتي، کم‌فروغ شده‌اند. پژوهشگران البته همچنان با جان و دل در اين زمينه مشغول‌اند و در حد توان در زمينه پيش‌بيني زلزله در ايران مي‌کوشند، ولي تلاش سازماني در ذيل مؤسسات پژوهشي در مجموعه وزارت علوم، تحقيقات و فناوري عملا از حرکت بازمانده است. البته اينکه بودجه کم است و مديريت با بودجه موجود همين که حقوق ماهانه اعضاي هيئت علمي را پرداخت مي‌کنند، بايد از آنها سپاسگزار بود! ولي واقعيت آن است که اگر توجه به خود علم (علم بما هو علم) مبناي توسعه و مديريت علمي باشد و از هر پژوهش علمي انتظار توليد فناوري و ايجاد ابزارک (اپليکيشن) نداشته باشيم، آن‌گاه هم در وزارت علوم و هم در معاونت علمي مي‌توان سراغ گرفت که چرا مراکز پژوهشي پيش‌بيني زلزله ما کم‌فروغ يا بي‌رونق شده‌اند.
* استاد پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها