|

روان‌شناسي دروغ‌گويي

حسين ناصري . روان‌شناس پيشگيري

از سال 1879 که در دانشگاه لايپزيک، ويلهم وونت علم روان‌شناسي را بنا نهاد، کمتر موضوع روان‌شناختي‌ای است که مورد بررسي‌هاي دقيق قرار نگرفته باشد. باوجوداين کماکان روان‌شناسي در کنار ساير رشته‌ها روي بسياري از موضوعات کار مي‌کند. دروغ‌گويي از جمله اين موضوعات است. طبق يافته‌ها، کودکان از سنين پايين دروغ‌گويي را کشف مي‌کنند. آنان به محض اينکه متوجه مي‌شوند ديگران نمي‌توانند ذهنشان را بخوانند، دروغ‌گويي را آغاز مي‌کنند. از اين‌رو سن آغاز دروغ‌گويي معمولا سه‌سالگي است. باوجوداين يک نوزاد شش‌ماهه مي‌تواند با وانمودکردن به گريه، مادر خود را فريب داده و توجه او را به خود جلب کند. به‌تدريج که ذخایر لغات کودک افزايش مي‌يابد، دروغ‌هاي او نيز پيچيده‌تر مي‌شود. با اين مقدمه، به بررسي انواع دروغ‌گويي پرداخته مي‌شود. يکي از اشکال باليني دروغ‌گويي، دروغ‌گويي مرضي (pseudologia phantastica) يا ميتومانيا (mythomania) است. در اين وضعيت، فرد بدون دليل مشخص، به دروغ‌گويي مي‌پردازد. اين نوع از دروغ‌گويي، براي اولين بار صدسال پيش توسط پزشکي آلماني به نام آنتون دلبروک مطرح شد. در دروغ‌گويي مرضي، مانند ساير رفتارهاي مرضي نظير قماربازي مرضي، فرد بدون اختيار و از روي اجبار دروني (compulsion)، دروغ مي‌گويد. ويژگي خاص دروغ‌گويي مرضي اين است که براي اجتناب از ضرر مالي يا جاني دروغ گفته نمي‌شود؛ دريافت همدلي، پذيرفته‌شدن از سوي ديگران يا ارائه تصويري قهرمانانه از خود نزد ديگران از جمله دلايل احتمالي دروغ‌گويي مرضي محسوب مي‌شود. دروغ‌گويان مرضي داستان‌گوهاي قهاري هستند. آنان با مهارت‌هاي کلامي خود، داستان‌هاي ساختگي خود را چنان فصيح و بليغ بيان مي‌کنند که کمتر شنونده‌اي به آنها شک مي‌کند. زبان خلاق و بديع آنان در کنار نشانه‌هايي دال بر راست‌گويي مانند نداشتن وقفه کلامي و قطع‌نکردن تماس چشمي، بيشتر تصويري از افراد دنياديده و باتجربه را به ذهن مي‌آورد. در کل، داستان‌ها در دروغ‌گويي مرضي، از چنان وضوحي برخوردار مي‌شوند که شخص دروغ‌گو نيز به آن باور پيدا کرده و به‌اين‌ترتيب او نمي‌تواند مرز بين واقعيت و خيال را تشخيص دهند. شايد همين موضوع موجب مي‌شود که تمايز بين دروغ مرضي و هذيان امر پيچيده‌اي شود. شخصيت دايي‌جان ناپلئون، نمونه‌اي مشخص براي اين موضوع است.

يکي ديگر از انواع دروغ‌گويي، مواردي است که در اختلال شخصيت ضداجتماعي ديده مي‌شود. اگر مهم‌ترين ويژگي اين اختلال را فقدان احساس گناه و قانون‌شکني بدانيم، افراد مبتلا، براي رسيدن به اهداف خود به‌راحتي به هر نوع دروغ و مخفي‌کاري‌ای متوسل مي‌شوند. در اين نوع دروغ‌گويي که مي‌توان آن را دروغ‌گويي حيله‌گرانه ناميد، فرد آگاهانه دروغ مي‌گويد تا به منفعتي رسيده يا خود را از هر نوع تهديدي محفوظ نگه دارد. باتوجه به اينکه در اختلال شخصيت ضداجتماعي، اِعمال زور، تهديد و خشونت رايج است، بديهي است در مواقعي که در مواجهه با قانون قرار مي‌گيرند، به‌راحتي اعمال مجرمانه خود را تکذيب کرده و با مخفي‌کردن، تلاش مي‌کنند مسير جمع‌آوري اطلاعات را مخدوش کنند.‌دسته‌اي ديگر از دروغ‌گويي‌ها را مي‌توان دروغ‌گويي‌هاي مسئوليت‌گريزانه نام برد. اين نوع دروغ‌گويي وقتي اتفاق مي‌افتد که فرد به‌جاي پذيرفتن مسئوليت، دلایلي را مطرح مي‌کند که صحت نداشته يا آن‌چنان اهميتي ندارند.

بديهي است که ترس از پيامدهاي احتمالي پذيرش مسئوليت، فرد را وامي‌دارد که با توجيه‌کردن و لفاظي به تبرئه خود بپردازد. اگرچه اين نوع دروغ‌گويي را نمي‌توان مثل دروغ‌گويي مرضي و حيله‌گرانه در طبقه باليني قرار داد ولي آشکارا، دروغ‌گويي مسئوليت‌گريزانه جايگاه اخلاقي فرد را نشان مي‌دهد. طبق نظريه رشد اخلاقي کولبرگ، وقتي که افراد در دوراهي‌هاي اخلاقي، نفع شخصي يا احتراز از تنبيه خود را ملاک قرار مي‌دهند، در اولين سطح اخلاقي (اخلاق پيش عرفي) به سر مي‌برند. به‌عبارت‌دیگر، هرگاه شخصي دروغ مي‌گويد، براي اينکه مانع از تنبیه خود شود، او در پايين‌ترين سطح اخلاقي قرار دارد. در بالاترين سطح اخلاقي کساني قرار مي‌گيرند که براي اينکه نزد وجدان خود آسوده‌خاطر باشند، دروغ نمي‌گويند.‌دسته‌اي ديگر از دروغ‌ها، به دروغ‌هاي سفيد معروف هستند. دروغ سفيد بسيار شايع بوده کمااينکه بنا بر برخي از آمارها، به شکل ميانگين افراد در طول روز يک تا دو دروغ سفيد به زبان مي‌آورند. دروغ‌هاي سفيد اکثرا به اين علت گفته مي‌شوند تا از ايجاد احساس منفي در طرف مقابل جلوگيري شود. اين نوع از دروغ‌ها به نوعي موجب مي‌شوند که ارتباطات طرفين قطع نشود. مثلا وقتي کسي از شما بخواهد که براي دريافت وام ضامن او شويد و شما به دروغ بگوييد که سقف ضمانتتان اجازه نمي‌دهد، شما دروغ سفيد گفته‌ايد تا طرف مقابل را از خود نرنجانيد.‌علاوه بر مطالعاتي که در زمينه انواع دروغ‌گويي‌ها انجام شده است، در حوزه نشانه‌هاي دروغ‌گويي نيز سال‌هاست که پژوهش صورت مي‌گيرد. در تحقيقي که در سال 2015 در دانشگاه ميشيگان انجام شد، فيلم‌هاي ضبط‌شده 120 متهم در دادگاه بررسي شد. در مقايسه بين متهمان دروغ‌گو و راست‌گو تفاوت‌هاي جالبي مشاهده شد. درصد هريک از رفتارهاي زير به‌ترتيب در متهمان دروغ‌گو و راست‌گو به اين شرح است: اخم کردن؛ 30 - 10. نگاه‌کردن مستقيم به پرسشگر؛ 70 و 60. حرکت‌دادن هر دو دست: 40- 25. استفاده از پُرکننده‌هاي کلامي (vocal fills) نظير «اِمم»: در بين دروغ‌گوها بيشتر بود. اعلام برائت از اعمال مرتکب‌شده با استفاده از کلماتي نظير «او» يا «آنها» به‌جاي «من» يا «ما» مشاهده شد. علاوه بر اين دروغ‌‌گوها از عبارتي استفاده مي‌کردند که بيشتر حاکي از اطمينان بود. محققان اين پژوهش با استفاده از مشاهدات ذکر‌شده نرم‌افزاري را طراحي کردند که بنا بر ادعاي آنان بدون استفاده از دستگاه دروغ‌سنج با 75 درصد اطمينان افرادي را که در حين جلسات به دروغ‌گويي متوسل مي‌شوند، شناسايي مي‌کند.يافته‌هاي ديگر حاکي از آن بوده که فردي که دروغ مي‌گويد، احتمالا خيره شده يا در زمان مهم نگاه خود را مخفي مي‌کند؛ وقتي از فردي سؤال حساسيت‌برانگيزي پرسيده شود که تمايلي به جواب نداشته باشد، احتمالا لب‌هاي خود را گاز مي‌گيرد. عرق‌کردن در منطقه تي صورت (پيشاني، روي بيني، بالاي لب) يا خشکي دهان و چشم نيز ديده مي‌شود. پلک‌زدن زياد از حد در اين مواقع معمولا به علت خشک‌شدن چشم عارض مي‌شود.و در خاتمه بايد به اين موضوع اشاره کرد که از بعد روان‌شناختي، برنامه‌هاي پيشگيرانه‌اي مانند مهارت‌هاي زندگي در ترويج راست‌گويي و صداقت طراحي شده‌اند. در اين برنامه که بيش از 30 سال از عمر آکادميک آن مي‌گذرد، در قالب دو مهارت (از 10 مهارت اصلي) به شکل مستقيم به صداقت و راست‌گويي پرداخته شده است؛ در خودآگاهي، مفهوم مهم ارزش مطرح مي‌شود. در اين مهارت، افراد با ارزش‌هاي مثبت و منفي آشنا شده و به ضرورت پايبندي به ارزش‌هاي مثبت پي مي‌برند. مهارت ديگري که با راست‌گويي مرتبط است، جرئتمندي است. به‌واسطه اينکه يکي از اضلاع چهارگانه جرئتمندي، صداقت است، افراد ياد مي‌گيرند که دروغ، به‌مثابه پرخاشگري حقوق ديگران را مخدوش مي‌کند. خودآگاه‌ترشدن افراد و افزايش تبحر آنان در جرئتمندي در کنار کسب مهارت‌هاي مهم ديگري نظير همدلي، حل مسئله و... به افراد کمک مي‌کند که ياد بگيرند براي سلامت روان خودشان از دروغ‌گويي برحذر باشند؛ حال چه دروغي سفيد و پيش‌پاافتاده و چه سياه و پردامنه. شايد باور عميق به «نجات در راستي است»، به ما کمک کند که بدون ذره‌اي ترديد «جز راست نگوييم».

از سال 1879 که در دانشگاه لايپزيک، ويلهم وونت علم روان‌شناسي را بنا نهاد، کمتر موضوع روان‌شناختي‌ای است که مورد بررسي‌هاي دقيق قرار نگرفته باشد. باوجوداين کماکان روان‌شناسي در کنار ساير رشته‌ها روي بسياري از موضوعات کار مي‌کند. دروغ‌گويي از جمله اين موضوعات است. طبق يافته‌ها، کودکان از سنين پايين دروغ‌گويي را کشف مي‌کنند. آنان به محض اينکه متوجه مي‌شوند ديگران نمي‌توانند ذهنشان را بخوانند، دروغ‌گويي را آغاز مي‌کنند. از اين‌رو سن آغاز دروغ‌گويي معمولا سه‌سالگي است. باوجوداين يک نوزاد شش‌ماهه مي‌تواند با وانمودکردن به گريه، مادر خود را فريب داده و توجه او را به خود جلب کند. به‌تدريج که ذخایر لغات کودک افزايش مي‌يابد، دروغ‌هاي او نيز پيچيده‌تر مي‌شود. با اين مقدمه، به بررسي انواع دروغ‌گويي پرداخته مي‌شود. يکي از اشکال باليني دروغ‌گويي، دروغ‌گويي مرضي (pseudologia phantastica) يا ميتومانيا (mythomania) است. در اين وضعيت، فرد بدون دليل مشخص، به دروغ‌گويي مي‌پردازد. اين نوع از دروغ‌گويي، براي اولين بار صدسال پيش توسط پزشکي آلماني به نام آنتون دلبروک مطرح شد. در دروغ‌گويي مرضي، مانند ساير رفتارهاي مرضي نظير قماربازي مرضي، فرد بدون اختيار و از روي اجبار دروني (compulsion)، دروغ مي‌گويد. ويژگي خاص دروغ‌گويي مرضي اين است که براي اجتناب از ضرر مالي يا جاني دروغ گفته نمي‌شود؛ دريافت همدلي، پذيرفته‌شدن از سوي ديگران يا ارائه تصويري قهرمانانه از خود نزد ديگران از جمله دلايل احتمالي دروغ‌گويي مرضي محسوب مي‌شود. دروغ‌گويان مرضي داستان‌گوهاي قهاري هستند. آنان با مهارت‌هاي کلامي خود، داستان‌هاي ساختگي خود را چنان فصيح و بليغ بيان مي‌کنند که کمتر شنونده‌اي به آنها شک مي‌کند. زبان خلاق و بديع آنان در کنار نشانه‌هايي دال بر راست‌گويي مانند نداشتن وقفه کلامي و قطع‌نکردن تماس چشمي، بيشتر تصويري از افراد دنياديده و باتجربه را به ذهن مي‌آورد. در کل، داستان‌ها در دروغ‌گويي مرضي، از چنان وضوحي برخوردار مي‌شوند که شخص دروغ‌گو نيز به آن باور پيدا کرده و به‌اين‌ترتيب او نمي‌تواند مرز بين واقعيت و خيال را تشخيص دهند. شايد همين موضوع موجب مي‌شود که تمايز بين دروغ مرضي و هذيان امر پيچيده‌اي شود. شخصيت دايي‌جان ناپلئون، نمونه‌اي مشخص براي اين موضوع است.

يکي ديگر از انواع دروغ‌گويي، مواردي است که در اختلال شخصيت ضداجتماعي ديده مي‌شود. اگر مهم‌ترين ويژگي اين اختلال را فقدان احساس گناه و قانون‌شکني بدانيم، افراد مبتلا، براي رسيدن به اهداف خود به‌راحتي به هر نوع دروغ و مخفي‌کاري‌ای متوسل مي‌شوند. در اين نوع دروغ‌گويي که مي‌توان آن را دروغ‌گويي حيله‌گرانه ناميد، فرد آگاهانه دروغ مي‌گويد تا به منفعتي رسيده يا خود را از هر نوع تهديدي محفوظ نگه دارد. باتوجه به اينکه در اختلال شخصيت ضداجتماعي، اِعمال زور، تهديد و خشونت رايج است، بديهي است در مواقعي که در مواجهه با قانون قرار مي‌گيرند، به‌راحتي اعمال مجرمانه خود را تکذيب کرده و با مخفي‌کردن، تلاش مي‌کنند مسير جمع‌آوري اطلاعات را مخدوش کنند.‌دسته‌اي ديگر از دروغ‌گويي‌ها را مي‌توان دروغ‌گويي‌هاي مسئوليت‌گريزانه نام برد. اين نوع دروغ‌گويي وقتي اتفاق مي‌افتد که فرد به‌جاي پذيرفتن مسئوليت، دلایلي را مطرح مي‌کند که صحت نداشته يا آن‌چنان اهميتي ندارند.

بديهي است که ترس از پيامدهاي احتمالي پذيرش مسئوليت، فرد را وامي‌دارد که با توجيه‌کردن و لفاظي به تبرئه خود بپردازد. اگرچه اين نوع دروغ‌گويي را نمي‌توان مثل دروغ‌گويي مرضي و حيله‌گرانه در طبقه باليني قرار داد ولي آشکارا، دروغ‌گويي مسئوليت‌گريزانه جايگاه اخلاقي فرد را نشان مي‌دهد. طبق نظريه رشد اخلاقي کولبرگ، وقتي که افراد در دوراهي‌هاي اخلاقي، نفع شخصي يا احتراز از تنبيه خود را ملاک قرار مي‌دهند، در اولين سطح اخلاقي (اخلاق پيش عرفي) به سر مي‌برند. به‌عبارت‌دیگر، هرگاه شخصي دروغ مي‌گويد، براي اينکه مانع از تنبیه خود شود، او در پايين‌ترين سطح اخلاقي قرار دارد. در بالاترين سطح اخلاقي کساني قرار مي‌گيرند که براي اينکه نزد وجدان خود آسوده‌خاطر باشند، دروغ نمي‌گويند.‌دسته‌اي ديگر از دروغ‌ها، به دروغ‌هاي سفيد معروف هستند. دروغ سفيد بسيار شايع بوده کمااينکه بنا بر برخي از آمارها، به شکل ميانگين افراد در طول روز يک تا دو دروغ سفيد به زبان مي‌آورند. دروغ‌هاي سفيد اکثرا به اين علت گفته مي‌شوند تا از ايجاد احساس منفي در طرف مقابل جلوگيري شود. اين نوع از دروغ‌ها به نوعي موجب مي‌شوند که ارتباطات طرفين قطع نشود. مثلا وقتي کسي از شما بخواهد که براي دريافت وام ضامن او شويد و شما به دروغ بگوييد که سقف ضمانتتان اجازه نمي‌دهد، شما دروغ سفيد گفته‌ايد تا طرف مقابل را از خود نرنجانيد.‌علاوه بر مطالعاتي که در زمينه انواع دروغ‌گويي‌ها انجام شده است، در حوزه نشانه‌هاي دروغ‌گويي نيز سال‌هاست که پژوهش صورت مي‌گيرد. در تحقيقي که در سال 2015 در دانشگاه ميشيگان انجام شد، فيلم‌هاي ضبط‌شده 120 متهم در دادگاه بررسي شد. در مقايسه بين متهمان دروغ‌گو و راست‌گو تفاوت‌هاي جالبي مشاهده شد. درصد هريک از رفتارهاي زير به‌ترتيب در متهمان دروغ‌گو و راست‌گو به اين شرح است: اخم کردن؛ 30 - 10. نگاه‌کردن مستقيم به پرسشگر؛ 70 و 60. حرکت‌دادن هر دو دست: 40- 25. استفاده از پُرکننده‌هاي کلامي (vocal fills) نظير «اِمم»: در بين دروغ‌گوها بيشتر بود. اعلام برائت از اعمال مرتکب‌شده با استفاده از کلماتي نظير «او» يا «آنها» به‌جاي «من» يا «ما» مشاهده شد. علاوه بر اين دروغ‌‌گوها از عبارتي استفاده مي‌کردند که بيشتر حاکي از اطمينان بود. محققان اين پژوهش با استفاده از مشاهدات ذکر‌شده نرم‌افزاري را طراحي کردند که بنا بر ادعاي آنان بدون استفاده از دستگاه دروغ‌سنج با 75 درصد اطمينان افرادي را که در حين جلسات به دروغ‌گويي متوسل مي‌شوند، شناسايي مي‌کند.يافته‌هاي ديگر حاکي از آن بوده که فردي که دروغ مي‌گويد، احتمالا خيره شده يا در زمان مهم نگاه خود را مخفي مي‌کند؛ وقتي از فردي سؤال حساسيت‌برانگيزي پرسيده شود که تمايلي به جواب نداشته باشد، احتمالا لب‌هاي خود را گاز مي‌گيرد. عرق‌کردن در منطقه تي صورت (پيشاني، روي بيني، بالاي لب) يا خشکي دهان و چشم نيز ديده مي‌شود. پلک‌زدن زياد از حد در اين مواقع معمولا به علت خشک‌شدن چشم عارض مي‌شود.و در خاتمه بايد به اين موضوع اشاره کرد که از بعد روان‌شناختي، برنامه‌هاي پيشگيرانه‌اي مانند مهارت‌هاي زندگي در ترويج راست‌گويي و صداقت طراحي شده‌اند. در اين برنامه که بيش از 30 سال از عمر آکادميک آن مي‌گذرد، در قالب دو مهارت (از 10 مهارت اصلي) به شکل مستقيم به صداقت و راست‌گويي پرداخته شده است؛ در خودآگاهي، مفهوم مهم ارزش مطرح مي‌شود. در اين مهارت، افراد با ارزش‌هاي مثبت و منفي آشنا شده و به ضرورت پايبندي به ارزش‌هاي مثبت پي مي‌برند. مهارت ديگري که با راست‌گويي مرتبط است، جرئتمندي است. به‌واسطه اينکه يکي از اضلاع چهارگانه جرئتمندي، صداقت است، افراد ياد مي‌گيرند که دروغ، به‌مثابه پرخاشگري حقوق ديگران را مخدوش مي‌کند. خودآگاه‌ترشدن افراد و افزايش تبحر آنان در جرئتمندي در کنار کسب مهارت‌هاي مهم ديگري نظير همدلي، حل مسئله و... به افراد کمک مي‌کند که ياد بگيرند براي سلامت روان خودشان از دروغ‌گويي برحذر باشند؛ حال چه دروغي سفيد و پيش‌پاافتاده و چه سياه و پردامنه. شايد باور عميق به «نجات در راستي است»، به ما کمک کند که بدون ذره‌اي ترديد «جز راست نگوييم».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها