|

چهارراه‌هايي پر از بادكنك قرمز

صحنه آخر متري شيش‌و‌نيم شايد چندان در خاطر بسياري از تماشاگران نمانده باشد. همان‌جا كه (پيمان معادي) افسر پرتلاش نيروي انتظامي پس از به‌داركشيدن مجرم اصلي و رئيس چند باند قاچاق مواد (نويد محمدزاده) صبح زود و پيش از طلوع آفتاب از محل اعدام برمي‌گردد. در ماشين پشت چراغ قرمز نشسته است و معتادي به او پيشنهاد پاك‌كردن شيشه را مي‌كند، نگاه او پاياني است دراماتيك بر اين مسير تكرارشونده، بر اين دايره مكرر قاچاق مواد ممنوعه. حالا بحث مواد مخدر يا شيشه يا... نيست موارد ممنوعه ساده‌تري در راه است. آيا ديروز و پريروز و... چهارراه‌هاي شهر تهران را مشاهده كرده‌ايد؟ حتما يكي از مسئولان يا اهالي صنف يا هر قانون‌گذاري كه بر ممنوعيت بادكنك قرمز رأي داده يا پيگير آن است، گذارش به يك چهارراه يا خياباني خورده و ديده كه شهر پر شده است از بادكنك‌هاي قرمز. پر از خرس‌هاي كوچك و بزرگي كه در بساطي‌ها با قلبي قرمز به فروش مي‌رسند.
هركس حتي اكثر دختران و پسران جواني كه هيچ علاقه‌اي به روز و جشن ولنتاين ندارند، به اين آيين‌نامه كه فروش بادكنك را ممنوع كرده است، اعتراض دارند و در شبكه‌هاي اجتماعي مدام درباره آن نوشته مي‌شود.
هرچند رئیس اتحادیه صنف خرازی‌فروشان مسئوليت را از دوش اماكن برداشت و برعهده صنف قرار داد و گفت: «برابر سنوات گذشته و تصمیمات داخلی این اتحادیه درباره ممنوعیت فروش این بادکنک‌ها به اطلاع اعضا رسیده و آنها موظف به رعایت ضوابط مقرر هستند. این اتحادیه صرفا وظیفه اطلاع‌رسانی درخصوص رعایت قوانین را دارد و اهرم اجرائی، سایر دستگاه‌های ذی‌ربط هستند». تحقير اين ممنوعيت ابعادي جهاني پيدا كرد و حتي در اقدامي فرصت‌طلبانه وزارت امور خارجه آمريكا پيامي صادر كرده است. يادآوري اين موضوع ضروري است كه در سال 89 و هنگامي كه اين ممنوعيت تصويب و قرار شد هرگونه تولید پوستر، بروشور و جعبه با نمادهای قلب، نیم‌قلب، گل رز قرمز و اطلاع‌رسانی درباره روز ولنتاین ممنوع شود و مراجع قانونی موظف شدند با واحدهای متخلف برخورد کنند، چه فضايي حاكم بود و اكنون با گذر 9 سال و تغييرات عميق در جامعه كه اكثرا شاهد آن هستيم، چه فضايي حاكم است.
مادر و پدرهايي كه دهه 60 را به ياد دارند، ممنوعيت‌هايي نظير جوراب سفيد، ويدئو و... را به ياد مي‌آورند و قطعا دوست ندارند براي فرزندانشان همين مسائل تكرار شود و در نتيجه همراهي آن‌چناني با اين قوانين نخواهند داشت. در يكي از اظهارنظرهاي شبكه‌هاي اجتماعي نوشته شده بود: «‏بادکنک‌خریدن الان شده مثل وی‌اچ‌اس داشتن دوران قدیم.
چقدر ما مردم ایران خلافکاریم.‏ از فردا میریم ناصرخسرو یه نفر اون‌ گوشه وایساده، آروم میگه بادکنک بادکنک، میری کنارش وامیستی به افق نگاه می‌کنی، می‌گی‌ چه رنگی داری؟ می‌گه چه رنگی‌ می‌خوای؟ می‌گی‌ قرمز. می‌گه قرمز گرون‌تره، بیشتر از دوتا هم نمی‌دم!». حالا احتياجي نبود كسي برود ناصرخسرو. تمام دست‌فروش‌ها و شيشه‌پاك‌كن‌ها بادكنك قرمز مي‌فروختند بدون ترس از جريمه‌شدن و خريداران با اشتياق مي‌خريدند تا همراه يك اتفاق جهاني شوند.

صحنه آخر متري شيش‌و‌نيم شايد چندان در خاطر بسياري از تماشاگران نمانده باشد. همان‌جا كه (پيمان معادي) افسر پرتلاش نيروي انتظامي پس از به‌داركشيدن مجرم اصلي و رئيس چند باند قاچاق مواد (نويد محمدزاده) صبح زود و پيش از طلوع آفتاب از محل اعدام برمي‌گردد. در ماشين پشت چراغ قرمز نشسته است و معتادي به او پيشنهاد پاك‌كردن شيشه را مي‌كند، نگاه او پاياني است دراماتيك بر اين مسير تكرارشونده، بر اين دايره مكرر قاچاق مواد ممنوعه. حالا بحث مواد مخدر يا شيشه يا... نيست موارد ممنوعه ساده‌تري در راه است. آيا ديروز و پريروز و... چهارراه‌هاي شهر تهران را مشاهده كرده‌ايد؟ حتما يكي از مسئولان يا اهالي صنف يا هر قانون‌گذاري كه بر ممنوعيت بادكنك قرمز رأي داده يا پيگير آن است، گذارش به يك چهارراه يا خياباني خورده و ديده كه شهر پر شده است از بادكنك‌هاي قرمز. پر از خرس‌هاي كوچك و بزرگي كه در بساطي‌ها با قلبي قرمز به فروش مي‌رسند.
هركس حتي اكثر دختران و پسران جواني كه هيچ علاقه‌اي به روز و جشن ولنتاين ندارند، به اين آيين‌نامه كه فروش بادكنك را ممنوع كرده است، اعتراض دارند و در شبكه‌هاي اجتماعي مدام درباره آن نوشته مي‌شود.
هرچند رئیس اتحادیه صنف خرازی‌فروشان مسئوليت را از دوش اماكن برداشت و برعهده صنف قرار داد و گفت: «برابر سنوات گذشته و تصمیمات داخلی این اتحادیه درباره ممنوعیت فروش این بادکنک‌ها به اطلاع اعضا رسیده و آنها موظف به رعایت ضوابط مقرر هستند. این اتحادیه صرفا وظیفه اطلاع‌رسانی درخصوص رعایت قوانین را دارد و اهرم اجرائی، سایر دستگاه‌های ذی‌ربط هستند». تحقير اين ممنوعيت ابعادي جهاني پيدا كرد و حتي در اقدامي فرصت‌طلبانه وزارت امور خارجه آمريكا پيامي صادر كرده است. يادآوري اين موضوع ضروري است كه در سال 89 و هنگامي كه اين ممنوعيت تصويب و قرار شد هرگونه تولید پوستر، بروشور و جعبه با نمادهای قلب، نیم‌قلب، گل رز قرمز و اطلاع‌رسانی درباره روز ولنتاین ممنوع شود و مراجع قانونی موظف شدند با واحدهای متخلف برخورد کنند، چه فضايي حاكم بود و اكنون با گذر 9 سال و تغييرات عميق در جامعه كه اكثرا شاهد آن هستيم، چه فضايي حاكم است.
مادر و پدرهايي كه دهه 60 را به ياد دارند، ممنوعيت‌هايي نظير جوراب سفيد، ويدئو و... را به ياد مي‌آورند و قطعا دوست ندارند براي فرزندانشان همين مسائل تكرار شود و در نتيجه همراهي آن‌چناني با اين قوانين نخواهند داشت. در يكي از اظهارنظرهاي شبكه‌هاي اجتماعي نوشته شده بود: «‏بادکنک‌خریدن الان شده مثل وی‌اچ‌اس داشتن دوران قدیم.
چقدر ما مردم ایران خلافکاریم.‏ از فردا میریم ناصرخسرو یه نفر اون‌ گوشه وایساده، آروم میگه بادکنک بادکنک، میری کنارش وامیستی به افق نگاه می‌کنی، می‌گی‌ چه رنگی داری؟ می‌گه چه رنگی‌ می‌خوای؟ می‌گی‌ قرمز. می‌گه قرمز گرون‌تره، بیشتر از دوتا هم نمی‌دم!». حالا احتياجي نبود كسي برود ناصرخسرو. تمام دست‌فروش‌ها و شيشه‌پاك‌كن‌ها بادكنك قرمز مي‌فروختند بدون ترس از جريمه‌شدن و خريداران با اشتياق مي‌خريدند تا همراه يك اتفاق جهاني شوند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها