آفتاب آمد دليل آفتاب
بهرام اميراحمديان.استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اوراسيا
همين روزها در اخبار آمده است در کتابهاي درسي مدارس بخشهايي از تاريخ را که از قضا به تاريخ روابط ايران و روسيه مرتبط است، حذف کردند و استدلالشان هم اين است که ميخواهيم حجم کتابها را کم کنيم. در حالي که براي کمکردن حجم کتابها بهراحتي ميتوانند سراغ موضوعاتی ديگر بروند نه بخشهايي که اتفاقا عبرتآموز و مهم است که دانشآموزان اين سرزمين بايد از آن سر در بياورند. مثلا اول اسفند با يک رويداد تاريخي معروف در ايران گره خورده است. امضاي معاهده ترکمانچاي که در فرهنگ عامه مردم ايران با صفت «ننگين» گره خورده است. نکته اساسي درباره عهدنامه ترکمانچاي اين است که جامعه ما آن را با برخي اشتباهات رايج به خاطر دارد. براي مثال، همين چند سال پيش شايعاتي مطرح شده بود که صدمين سال انعقاد اين قرارداد فرا رسيده و چون مهلت صدساله متن معاهده به پايان رسيده است، ايران ميتواند سرزمينهاي اشغالي قفقاز را از روسيه پس بگيرد. در حالي که اين معاهده تاريخ انقضا نداشته و اليالابد بوده است. اکنون کمتر از 10 سال با دويستمين سالگرد انعقاد اين معاهده فاصله داريم. اين نشان ميدهد آگاهي جمعي ما نسبت به تاريخمان، حتي تاريخ معاصرمان بسيار کم است و همين نکته به ما گوشزد ميکند بايد در اين مسائل خيلي جديتر وارد کار شويم و آگاهيبخشي عمومي انجام دهيم. چون اشراف دقيق بر تاريخ است که به ما کمک ميکند بسياري از اشتباهات گذشته را تکرار نکنيم. به همين دليل مهم است که ماجراهايي مانند عهدنامه ترکمانچاي در مرکز توجهات قرار بگيرد و درباره آن آگاهيبخشي شود تا همه بدانند چه شرايطي به بستهشدن اين معاهده منجر شده است. توجه به اين نکته ضروري است که در جريان امضاي معاهده ترکمانچاي روسيهاي که در سال ۱۸۱۲ ناپلئون را شکست داده، با ايران وارد جنگ شده بود. خود اين مسئله نشان ميدهد ما با ارتشی منسجم و مقتدر درگير شديم. با شکست در جنگ تحميلي اول روسيه عليه ايران و اشغال قفقاز معاهده گلستان در سال 1813 منعقد و اغلب سرزمينهاي قفقاز از حاکميت ايران منتزع و به روسيه ملحق شد. ما براي بازپسگيري سرزمينهاي اشغالي وارد جنگ دوم شديم در حالي که اگر در آن زمان استراتژيستهايي در ارتش يا در ارکان ايران ميبود، ميشد از آن جنگ جلوگيري کرد زيرا جنگ دوم نه بر اساس استراتژي و تاکتيکهاي نظامي و اتکا بر ارتش منسجم (که در آن دوره يا ضعیف يا کم بود)، بلکه بيشتر احساسي و حس وطندوستي و گاهي تکليف شرعي بود. همانطور که ميدانيد، ما در اين جنگ شکست خورديم و شهداي زيادي هم داديم و در نهايت روسها با ما معاهدهاي هم امضا کردند. مفهوم اين معاهده اين است که يک دولت مقتدر و ابرقدرت آمده و با يک کشور ضعيفتر جنگيده و آنها را شکست داده، سربازهايش را کشته ولي سرانجام اين معاهده را با کشور طرف شکستخورده در جنگ امضا کرده است. اينجاست که من از اين معاهده با عبارت «آفتاب آمد دليل آفتاب» ياد ميکنم. چون اين معاهده و امضاشدنش با ايران که طرف شکست خورده و در موضع ضعف اين جنگ است، اين را به اثبات ميرساند که ايران مالک سرزمينهاي قفقاز و همه شهرها و نقاط و قلمروهايي بود که در اين معاهده از ايران جدا شده است. همين سند دليل محکمي بر رد ادعاي بيمعني كساني است که در جمهوري آذربايجان ادعا ميکنند در شمال رود ارس در دوره قاجاريه دولتهاي فئودالي وجود داشتند و آنها مستقل بودند. در حالي که خوانين قفقاز با حکم شاه ايران به آن سمت منصوب شده بودند. بنابراين معاهده ترکمانچاي نشان ميدهد مالکيت و حاکميت ايران بر قفقاز محرز بوده که روسها تصميم گرفتند با ما عهدنامهاي امضا کنند. در حالي که ميتوانستند معاهدهاي امضا نکنند، چون دولتي مقتدر و اشغالگر بودند. اين معاهده از يک جهت ننگين است ولي از يک طرف ديگر مهم است به اين دليل که حاکميت ايران بر قفقاز را نشان ميدهد. مسئله دومي که بد نيست با توجه به سالگرد انعقاد اين عهدنامه به آن توجه کنيم، احساسات نوستالژيکي است که عدهاي درباره «هفده شهر قفقاز» ابراز ميكنند. از همان جايي که گفتم آگاهي جامعه نسبت به تاريخ معاصر کم است، تصور درباره اين شهرهاي هفدهگانه هم اشتباه است. در واقع ما در اينجا هفده شهر نداشتيم. بعضي از اين نقاط که نام برده ميشود شهر نبوده، بلکه يک قلمرو جغرافيايي است. باکو، گنجه و ايروان شهر هستند ولي جايي مثل داغستان شهر نيست و يک محدوده جغرافيايي است. پس اگر درباره عهدنامه ترکمانچاي صحبت ميکنيم و از هفده شهر قفقاز حرف ميزنيم، بايد بدانيم اين نقاط نقطه شهري نيستند، بلکه محدوده جغرافيايي هستند. اين نشان ميدهد ما تاريخ را اصلا بهخوبي نخواندهايم. نکته ديگري که در اين مسئله از جهت تاريخي اهميت دارد، اين است که روسيه در اين ماجرا اشغالگر بوده است همچون حالا که در اوکراين شبهجزيره کريمه را اشغال کرده است. دولت روسيه تزاري علاوه بر اينکه اشغالگر بوده معاهده ننگين ترکمانچاي را هم بر ايران تحميل کرده، سربازان ما را شهيد کرده و از ما هم غرامت جنگي گرفته است. اگر ما اين مسئله را خوب ميدانستيم و به آن آگاه بوديم، ميتوانستيم در مسئله اشغال آذربايجان در اثناي جنگ جهاني دوم از سوی شوروي ادعاي غرامت کنيم. آقاي احمدينژاد اين مسئله را مطرح کرده بودند که ما بايد بابت اشغال کشورمان ادعاي دريافت غرامت داشته باشيم. همه اين مسائل ميگويد نبايد اين صدمات و خسارتهايي که از سوي روسيه به ما وارد شده است را فراموش کنيم. پيشتر از اين هم در سال ۱۷۲۳ در دوره فرمانروايي پتر کبير ميبينيم در زمان فتنه افاغنه در ايران زمان شاه سلطان حسين صفوي روسيه به عنوان کشور همسايه ما به جاي اينکه به ما کمک کند، شمال کشور ما شامل داغستان، گيلان و طبرستان را اشغال کرد و با افاغنه معاهده صلح و الصاق اين سرزمينها به روسيه را امضا کرد (که البته نادرشاه افشار روسها را از اين مناطق بيرون راند). وظيفه ماست که حقايق تاريخي را بيان کنيم چراکه دانستن اين موضوعات موجب ميشود ياد بگيريم چگونه قوي باشيم. تاريخ نشان ميدهد ما اغلب از سوي کشورهاي همسايهمان تهديد حمله را احساس ميکرديم و دانستن رويدادهاي مهم تاريخي به ما کمک ميکند اشتباهات تاريخي را انجام ندهيم. اگر قوي نباشيم، به ما حمله خواهد شد. معاهده ترکمانچاي به ما ميگويد در جريانهاي تاريخي مختلف به ما ظلم شده است و براي همين بايد تلاش کنيم تا قوي باشيم. جغرافياي ايران به ما ديکته ميکند بايد از همه جهات قدرتمند باشيم.
همين روزها در اخبار آمده است در کتابهاي درسي مدارس بخشهايي از تاريخ را که از قضا به تاريخ روابط ايران و روسيه مرتبط است، حذف کردند و استدلالشان هم اين است که ميخواهيم حجم کتابها را کم کنيم. در حالي که براي کمکردن حجم کتابها بهراحتي ميتوانند سراغ موضوعاتی ديگر بروند نه بخشهايي که اتفاقا عبرتآموز و مهم است که دانشآموزان اين سرزمين بايد از آن سر در بياورند. مثلا اول اسفند با يک رويداد تاريخي معروف در ايران گره خورده است. امضاي معاهده ترکمانچاي که در فرهنگ عامه مردم ايران با صفت «ننگين» گره خورده است. نکته اساسي درباره عهدنامه ترکمانچاي اين است که جامعه ما آن را با برخي اشتباهات رايج به خاطر دارد. براي مثال، همين چند سال پيش شايعاتي مطرح شده بود که صدمين سال انعقاد اين قرارداد فرا رسيده و چون مهلت صدساله متن معاهده به پايان رسيده است، ايران ميتواند سرزمينهاي اشغالي قفقاز را از روسيه پس بگيرد. در حالي که اين معاهده تاريخ انقضا نداشته و اليالابد بوده است. اکنون کمتر از 10 سال با دويستمين سالگرد انعقاد اين معاهده فاصله داريم. اين نشان ميدهد آگاهي جمعي ما نسبت به تاريخمان، حتي تاريخ معاصرمان بسيار کم است و همين نکته به ما گوشزد ميکند بايد در اين مسائل خيلي جديتر وارد کار شويم و آگاهيبخشي عمومي انجام دهيم. چون اشراف دقيق بر تاريخ است که به ما کمک ميکند بسياري از اشتباهات گذشته را تکرار نکنيم. به همين دليل مهم است که ماجراهايي مانند عهدنامه ترکمانچاي در مرکز توجهات قرار بگيرد و درباره آن آگاهيبخشي شود تا همه بدانند چه شرايطي به بستهشدن اين معاهده منجر شده است. توجه به اين نکته ضروري است که در جريان امضاي معاهده ترکمانچاي روسيهاي که در سال ۱۸۱۲ ناپلئون را شکست داده، با ايران وارد جنگ شده بود. خود اين مسئله نشان ميدهد ما با ارتشی منسجم و مقتدر درگير شديم. با شکست در جنگ تحميلي اول روسيه عليه ايران و اشغال قفقاز معاهده گلستان در سال 1813 منعقد و اغلب سرزمينهاي قفقاز از حاکميت ايران منتزع و به روسيه ملحق شد. ما براي بازپسگيري سرزمينهاي اشغالي وارد جنگ دوم شديم در حالي که اگر در آن زمان استراتژيستهايي در ارتش يا در ارکان ايران ميبود، ميشد از آن جنگ جلوگيري کرد زيرا جنگ دوم نه بر اساس استراتژي و تاکتيکهاي نظامي و اتکا بر ارتش منسجم (که در آن دوره يا ضعیف يا کم بود)، بلکه بيشتر احساسي و حس وطندوستي و گاهي تکليف شرعي بود. همانطور که ميدانيد، ما در اين جنگ شکست خورديم و شهداي زيادي هم داديم و در نهايت روسها با ما معاهدهاي هم امضا کردند. مفهوم اين معاهده اين است که يک دولت مقتدر و ابرقدرت آمده و با يک کشور ضعيفتر جنگيده و آنها را شکست داده، سربازهايش را کشته ولي سرانجام اين معاهده را با کشور طرف شکستخورده در جنگ امضا کرده است. اينجاست که من از اين معاهده با عبارت «آفتاب آمد دليل آفتاب» ياد ميکنم. چون اين معاهده و امضاشدنش با ايران که طرف شکست خورده و در موضع ضعف اين جنگ است، اين را به اثبات ميرساند که ايران مالک سرزمينهاي قفقاز و همه شهرها و نقاط و قلمروهايي بود که در اين معاهده از ايران جدا شده است. همين سند دليل محکمي بر رد ادعاي بيمعني كساني است که در جمهوري آذربايجان ادعا ميکنند در شمال رود ارس در دوره قاجاريه دولتهاي فئودالي وجود داشتند و آنها مستقل بودند. در حالي که خوانين قفقاز با حکم شاه ايران به آن سمت منصوب شده بودند. بنابراين معاهده ترکمانچاي نشان ميدهد مالکيت و حاکميت ايران بر قفقاز محرز بوده که روسها تصميم گرفتند با ما عهدنامهاي امضا کنند. در حالي که ميتوانستند معاهدهاي امضا نکنند، چون دولتي مقتدر و اشغالگر بودند. اين معاهده از يک جهت ننگين است ولي از يک طرف ديگر مهم است به اين دليل که حاکميت ايران بر قفقاز را نشان ميدهد. مسئله دومي که بد نيست با توجه به سالگرد انعقاد اين عهدنامه به آن توجه کنيم، احساسات نوستالژيکي است که عدهاي درباره «هفده شهر قفقاز» ابراز ميكنند. از همان جايي که گفتم آگاهي جامعه نسبت به تاريخ معاصر کم است، تصور درباره اين شهرهاي هفدهگانه هم اشتباه است. در واقع ما در اينجا هفده شهر نداشتيم. بعضي از اين نقاط که نام برده ميشود شهر نبوده، بلکه يک قلمرو جغرافيايي است. باکو، گنجه و ايروان شهر هستند ولي جايي مثل داغستان شهر نيست و يک محدوده جغرافيايي است. پس اگر درباره عهدنامه ترکمانچاي صحبت ميکنيم و از هفده شهر قفقاز حرف ميزنيم، بايد بدانيم اين نقاط نقطه شهري نيستند، بلکه محدوده جغرافيايي هستند. اين نشان ميدهد ما تاريخ را اصلا بهخوبي نخواندهايم. نکته ديگري که در اين مسئله از جهت تاريخي اهميت دارد، اين است که روسيه در اين ماجرا اشغالگر بوده است همچون حالا که در اوکراين شبهجزيره کريمه را اشغال کرده است. دولت روسيه تزاري علاوه بر اينکه اشغالگر بوده معاهده ننگين ترکمانچاي را هم بر ايران تحميل کرده، سربازان ما را شهيد کرده و از ما هم غرامت جنگي گرفته است. اگر ما اين مسئله را خوب ميدانستيم و به آن آگاه بوديم، ميتوانستيم در مسئله اشغال آذربايجان در اثناي جنگ جهاني دوم از سوی شوروي ادعاي غرامت کنيم. آقاي احمدينژاد اين مسئله را مطرح کرده بودند که ما بايد بابت اشغال کشورمان ادعاي دريافت غرامت داشته باشيم. همه اين مسائل ميگويد نبايد اين صدمات و خسارتهايي که از سوي روسيه به ما وارد شده است را فراموش کنيم. پيشتر از اين هم در سال ۱۷۲۳ در دوره فرمانروايي پتر کبير ميبينيم در زمان فتنه افاغنه در ايران زمان شاه سلطان حسين صفوي روسيه به عنوان کشور همسايه ما به جاي اينکه به ما کمک کند، شمال کشور ما شامل داغستان، گيلان و طبرستان را اشغال کرد و با افاغنه معاهده صلح و الصاق اين سرزمينها به روسيه را امضا کرد (که البته نادرشاه افشار روسها را از اين مناطق بيرون راند). وظيفه ماست که حقايق تاريخي را بيان کنيم چراکه دانستن اين موضوعات موجب ميشود ياد بگيريم چگونه قوي باشيم. تاريخ نشان ميدهد ما اغلب از سوي کشورهاي همسايهمان تهديد حمله را احساس ميکرديم و دانستن رويدادهاي مهم تاريخي به ما کمک ميکند اشتباهات تاريخي را انجام ندهيم. اگر قوي نباشيم، به ما حمله خواهد شد. معاهده ترکمانچاي به ما ميگويد در جريانهاي تاريخي مختلف به ما ظلم شده است و براي همين بايد تلاش کنيم تا قوي باشيم. جغرافياي ايران به ما ديکته ميکند بايد از همه جهات قدرتمند باشيم.