|

چرا اصولگرایان در جذب آرای خاکستری ناکام ماندند

شرق: غلامرضا مصباحی‌مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز، اصرار دارد که اصولگرایان در انتخابات اخیر توانسته‌اند آرای بخش خاکستری را به سمت خود جذب کنند؛ این در حالی است که مستندات مختلفی برای رد نظر او وجود دارد. از کاهش میزان مشارکت تا مقایسه سقف رأی اصولگرایان تهران در انتخابات چهار سال پیش با انتخابات امسال. هیچ‌کدام حاکی از این نیست که اصولگرایان توانسته‌اند آرای خاکستری را به نفع خود ضبط کنند.
این ادعا را دیگر اصولگرایان هم قبول ندارند؛ مثلا سلیمی‌نمین گفته بود قالیباف قابلیت جذب آرای خاکستری را داشت، اما به دلایلی موفق نشد. روز گذشته مصباحی‌مقدم به خبرآنلاین گفته است «بخشی از آرا به‌صورت سنتی به خود جریان اصولگرا مربوط است و بخشی از آرا، معروف به آرای خاکستری است که اصولگرایان توانستند آن را جذب کنند.
براساس تحلیل‌هایی که قبلا صورت گرفته، رأی خاص جریان اصولگرا بین ۱۵ تا ۲۰ درصد است و هرچه بیشتر از آن کسب شده، بالطبع رأی خاکستری به حساب می‌آید. در تحلیل‌های قبلی که من دیدم می‌گفتند حدود ۳۵ درصد آرای مردم به‌صورت سنتی در انتخابات ریخته می‌شود و به این معنا نیست که لزوما معتقد به جریان اصولگرا هستند؛ اما به‌هرحال اینها پای صندوق‌های رأی می‌آیند. او معتقد است رأی اصولگرایان از آن ۱۶ میلیون رأی سال 96 در انتخابات ریاست‌جمهوری بیشتر شده است: «مقداری از این ۱۶ میلیون بیشتر از رأی سنتی بود، اما عمده آن را باید رأی سنتی اصولگرایان به حساب آورد. مابه‌التفاوت ۱۶ میلیون رأی در انتخابات ۹۶ و ۲۴ میلیون رأیی که در این انتخابات به صندوق‌ها ریخته شد، افزوده‌ای است که اصولگرایان به دست آوردند».
عباس سلیمی‌نمین به‌تازگی گفته بود: «آقای قالیباف می‌توانست آرای خاکستری بسیاری را به میدان بیاورد؛ اما این مسائل آنها را دچار ابهام کرد که نکند ایشان تخلف مالی داشته باشد و امثالهم. در مجموع آقای قالیباف ظرفیت به‌میدان‌آوردن بخشی از آرای خاکستری را داشت، اما حجم سنگین و کم‌سابقه تخریب‌ها درباره ایشان باعث شد برخی دچار تردید شوند و همین یکی از عوامل کاهش مشارکت بود. واقعیت این است که هیچ فرد و جریانی نتوانسته بود کارنامه درخشانی همچون آقای قالیباف داشته باشد».
از پیش از انتخابات اصولگرایان مشخصا نگران قدرالسهم رأی‌شان بودند و قاعدتا از شیوه‌های مختلفی استفاده کردند تا سبد رأی‌شان پر و‌پیمان شود؛ اما نتوانستند در مقایسه با سال‌های قبل شق‌القمر کنند.
یکی از این شیوه‌ها این بود که تصور می‌شد سراغ جوانانی بروند که در ذهن مردم اصولگرای شناخته‌شده نیستند، تا به این وسیله سهمی از سبد رأی طیف خاکستری بردارند، طیفی که پایگاه سیاسی- اجتماعی سیالی دارد و ممکن است یک بار به اصولگرا، یک بار اصلاح‌طلب و یک بار هم به اعتدالیون رأی دهد و شاید زمانی تصمیم بگیرد که اصلا رأی ندهد. حدادعادل، مسئول تشکیلات وحدت اصولگرایی، تابه‌حال چندین‌بار درباره آنها صبحت کرده بود.
حداد گفته بود باید گفتمانی مدون طرح و عرضه کنیم که طیف‌های خاکستری جامعه هم به آن گرایش پیدا کنند؛ اما در نهایت نه چنین گفتمانی طرح شد و نه فهرست خروجی اصولگرایی چندان متفاوت از پیشین شد. دعوای سهم‌خواهی باعث شد باز هم بخش عمده فهرست تهران همان چهره‌های شناخته‌شده قدیمی شوند. درحالی‌که قرار بود جوانانی که ظاهرا سبقه اصولگرایی ندارند و با این صفت خیلی شناخته‌شده نیستند؛ اما آبشخور رشد و نضج و آینده سیاسی‌شان در همان طیف اصولگرایی می‌گنجد، وارد فهرست شوند. بسیاری از آنها قرار بود از همان طیف نواصوگرایی و از یاران قالیباف باشند که این‌چنین هم نشد و قالیباف نیز بعد از آن همه سروصدا درباره نواصولگرایی و فراخوان نهضت ثبت‌نام نتوانست سهم مؤثری از فهرست را از آن خود کند.
حتی غلامعلی حدادعادل، مسئول تشکیلات شورای وحدت اصولگرایان هم که گفته بود: «۵۰ درصد شورایی که برای مجلس تشکیل داده‌ایم، جوان هستند»؛ نتوانست روی حرفش بماند. قالیباف که در فراخوان ثبت‌نامش هم متذکر شده بود که «اگر جوانان به میدان نیایند و مطالبه‌گری نکنند، در بر همان پاشنه خواهد چرخید و مجلس آینده تفاوت معناداری با گذشته نخواهد داشت» باز هم باید منتظر باشد که در بر همان پاشنه بچرخد، چراکه مصباحی‌مقدم گفته است: «تعداد کسانی که از این طیف [نواصولگرا] به مجلس راه پیدا کرده‌اند، حاکی از آن است که این طیف غالب نیستند، بلکه غلبه بر همان جریان اصیل و سنتی اصولگرایی است. ممکن است این طیف در مطبوعات یا فضای مجازی فعالیتی داشته باشند و خودی نشان دهند، اما در جریان تصمیم‌گیری حضور جدی ندارند و از این جهت تصور نمی‌کنم اتفاقی بیفتد!».

شرق: غلامرضا مصباحی‌مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز، اصرار دارد که اصولگرایان در انتخابات اخیر توانسته‌اند آرای بخش خاکستری را به سمت خود جذب کنند؛ این در حالی است که مستندات مختلفی برای رد نظر او وجود دارد. از کاهش میزان مشارکت تا مقایسه سقف رأی اصولگرایان تهران در انتخابات چهار سال پیش با انتخابات امسال. هیچ‌کدام حاکی از این نیست که اصولگرایان توانسته‌اند آرای خاکستری را به نفع خود ضبط کنند.
این ادعا را دیگر اصولگرایان هم قبول ندارند؛ مثلا سلیمی‌نمین گفته بود قالیباف قابلیت جذب آرای خاکستری را داشت، اما به دلایلی موفق نشد. روز گذشته مصباحی‌مقدم به خبرآنلاین گفته است «بخشی از آرا به‌صورت سنتی به خود جریان اصولگرا مربوط است و بخشی از آرا، معروف به آرای خاکستری است که اصولگرایان توانستند آن را جذب کنند.
براساس تحلیل‌هایی که قبلا صورت گرفته، رأی خاص جریان اصولگرا بین ۱۵ تا ۲۰ درصد است و هرچه بیشتر از آن کسب شده، بالطبع رأی خاکستری به حساب می‌آید. در تحلیل‌های قبلی که من دیدم می‌گفتند حدود ۳۵ درصد آرای مردم به‌صورت سنتی در انتخابات ریخته می‌شود و به این معنا نیست که لزوما معتقد به جریان اصولگرا هستند؛ اما به‌هرحال اینها پای صندوق‌های رأی می‌آیند. او معتقد است رأی اصولگرایان از آن ۱۶ میلیون رأی سال 96 در انتخابات ریاست‌جمهوری بیشتر شده است: «مقداری از این ۱۶ میلیون بیشتر از رأی سنتی بود، اما عمده آن را باید رأی سنتی اصولگرایان به حساب آورد. مابه‌التفاوت ۱۶ میلیون رأی در انتخابات ۹۶ و ۲۴ میلیون رأیی که در این انتخابات به صندوق‌ها ریخته شد، افزوده‌ای است که اصولگرایان به دست آوردند».
عباس سلیمی‌نمین به‌تازگی گفته بود: «آقای قالیباف می‌توانست آرای خاکستری بسیاری را به میدان بیاورد؛ اما این مسائل آنها را دچار ابهام کرد که نکند ایشان تخلف مالی داشته باشد و امثالهم. در مجموع آقای قالیباف ظرفیت به‌میدان‌آوردن بخشی از آرای خاکستری را داشت، اما حجم سنگین و کم‌سابقه تخریب‌ها درباره ایشان باعث شد برخی دچار تردید شوند و همین یکی از عوامل کاهش مشارکت بود. واقعیت این است که هیچ فرد و جریانی نتوانسته بود کارنامه درخشانی همچون آقای قالیباف داشته باشد».
از پیش از انتخابات اصولگرایان مشخصا نگران قدرالسهم رأی‌شان بودند و قاعدتا از شیوه‌های مختلفی استفاده کردند تا سبد رأی‌شان پر و‌پیمان شود؛ اما نتوانستند در مقایسه با سال‌های قبل شق‌القمر کنند.
یکی از این شیوه‌ها این بود که تصور می‌شد سراغ جوانانی بروند که در ذهن مردم اصولگرای شناخته‌شده نیستند، تا به این وسیله سهمی از سبد رأی طیف خاکستری بردارند، طیفی که پایگاه سیاسی- اجتماعی سیالی دارد و ممکن است یک بار به اصولگرا، یک بار اصلاح‌طلب و یک بار هم به اعتدالیون رأی دهد و شاید زمانی تصمیم بگیرد که اصلا رأی ندهد. حدادعادل، مسئول تشکیلات وحدت اصولگرایی، تابه‌حال چندین‌بار درباره آنها صبحت کرده بود.
حداد گفته بود باید گفتمانی مدون طرح و عرضه کنیم که طیف‌های خاکستری جامعه هم به آن گرایش پیدا کنند؛ اما در نهایت نه چنین گفتمانی طرح شد و نه فهرست خروجی اصولگرایی چندان متفاوت از پیشین شد. دعوای سهم‌خواهی باعث شد باز هم بخش عمده فهرست تهران همان چهره‌های شناخته‌شده قدیمی شوند. درحالی‌که قرار بود جوانانی که ظاهرا سبقه اصولگرایی ندارند و با این صفت خیلی شناخته‌شده نیستند؛ اما آبشخور رشد و نضج و آینده سیاسی‌شان در همان طیف اصولگرایی می‌گنجد، وارد فهرست شوند. بسیاری از آنها قرار بود از همان طیف نواصوگرایی و از یاران قالیباف باشند که این‌چنین هم نشد و قالیباف نیز بعد از آن همه سروصدا درباره نواصولگرایی و فراخوان نهضت ثبت‌نام نتوانست سهم مؤثری از فهرست را از آن خود کند.
حتی غلامعلی حدادعادل، مسئول تشکیلات شورای وحدت اصولگرایان هم که گفته بود: «۵۰ درصد شورایی که برای مجلس تشکیل داده‌ایم، جوان هستند»؛ نتوانست روی حرفش بماند. قالیباف که در فراخوان ثبت‌نامش هم متذکر شده بود که «اگر جوانان به میدان نیایند و مطالبه‌گری نکنند، در بر همان پاشنه خواهد چرخید و مجلس آینده تفاوت معناداری با گذشته نخواهد داشت» باز هم باید منتظر باشد که در بر همان پاشنه بچرخد، چراکه مصباحی‌مقدم گفته است: «تعداد کسانی که از این طیف [نواصولگرا] به مجلس راه پیدا کرده‌اند، حاکی از آن است که این طیف غالب نیستند، بلکه غلبه بر همان جریان اصیل و سنتی اصولگرایی است. ممکن است این طیف در مطبوعات یا فضای مجازی فعالیتی داشته باشند و خودی نشان دهند، اما در جریان تصمیم‌گیری حضور جدی ندارند و از این جهت تصور نمی‌کنم اتفاقی بیفتد!».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها