اقتصاد ايران، آموختن از بحران و تأملات کرونايي
ناصر ذاکري . کارشناس اقتصادي
دردسري که ويروس کرونا در ايران ايجاد کرده، به تدريج پايان مییابد و اوضاع به حالت عادي بازميگردد؛ اما آنچه ذهن نگارنده را همچون بسياري از ناظران و کارشناسان درگير کرده، اين است که آيا از اين دردسر پرهزينه بهعنوان يک تجربه بزرگ درس لازم را خواهيم آموخت يا نه. به بيان ديگر، وقتي هزينههاي يک بحران را ميپردازيم، ولی درس لازم را از آن نميگيريم و توان مديريتمان براي حوادث مشابه افزايش نمييابد، ناگزير از بازنگري در رفتار اجتماعي و مديريتي خودمان هستيم.هرچند بخشهايي از نهادها و مسئولان ازجمله کارکنان مراکز درماني، با شهامت و ايثاري شگفتانگيز مشغول انجام وظيفه هستند و حتي در قامتي فراتر از «انجام وظيفه» صرف ظاهر شدهاند، بااينحال با مرور رفتار متوليان امر، نهادهاي ذيربط و حتي شهروندان عادي ميتوان موارد بسياري را بهعنوان رفتارهاي غلط برشمرد که بايد با اندوختن تجربه و يادگيري از چنين حوادثي، درصدد اصلاح آنها باشيم؛ از نبود سرعت عمل در برخورد با نخستين علائم بحران گرفته تا رفتار تأملبرانگيز آن نماينده مجلس که با وجود داشتن علائم بيماري، بدون اعتنا به تذکرات، وارد صحن مجلس شد و حتي بعد از ترک مجلس با شنيدن خبر ضدعفونيکردن صندلي و ميزش عصباني شد يا اهمال در کنترل مبادي ورودي کشور و... .
شايد در برخي موارد قضاوت درباره عملکرد متوليان امر دشوار بوده و بدون در اختيار داشتن اطلاعات مکفي نتوان ارزيابي درستي انجام داد؛ اما با بررسي برخي شواهد بارز ميتوان تصوير پذیرفتهشدهای از ضعفها و تواناييهاي احتمالي و به بيان ديگر ميزان آمادگي نظام مديريتي کشور در برخورد با اينگونه بحرانها ارائه داد.کمبود شديد و آزاردهنده ملزومات اوليه برخورد با بيماري ازجمله ماسک و مواد ضدعفونيکننده و عرضه اين ملزومات با قيمتهاي نجومي در بازار سياه و البته با اعتمادبهنفس بسيار بالاي محتکران و توزيعکنندگان، نشان از يک بيماري بسيار جدي در اقتصاد کشورمان دارد که ميتوان آن را بيماري «نبود نظارت» ناميد. سالهاست که در نبود نظام کارآمد نظارت، همواره با رفتار سودجويانه محتکران مواجه هستيم؛ از احتکار پوشک و دستمالکاغذي گرفته تا ارزاق عمومي، گوشت قرمز و...، همهجا شاهد رفتار محتکران بودهايم که لطمهاي جدي به معيشت خانوارهاي کمدرآمد زده و همیشه هم از بيعملي متوليان امر که گويي ارادهاي براي برخورد با محتکران ندارند، شکوه کردهايم.نظام سنتي توزيع کالا که احتکار و آزادي عمل محتکران فقط محصول و دستاورد کوچکي از آن است، در چند دهه گذشته مانعي بزرگ بر سر راه رشد بخش توليد بوده است. در اين دوره بسياري از مسئولان از سود گزاف دلالان و سهم اندک توليدکنندگان ناليدهاند و اينکه چگونه دلالان و عمدهفروشان با ارزانخريدن از کشاورزان و توليدکنندگان و گرانفروختن به مصرفکنندگان، از يک سو کمر بخش توليد را خرد کرده و از سوي ديگر موجبات کاهش رفاه مصرفکنندگان را فراهم ميکنند. بااينحال، اقدام مؤثري از طرف همين مسئولان نالان براي تغيير اين وضعيت انجام نشده است.اما احتکار ماسک و مواد ضدعفونيکننده ديگر فقط يک رفتار ساده سودجويانه نيست، بلکه بازي با سلامت و جان مردم آنهم در شرايطي بسيار دشوار است و هرگز نميتوان آن را همسنگ با احتکار پوشک دانست.بهراستي محتکران اين ملزومات چگونه به اين سطح بالاي اعتمادبهنفس دست يافتهاند که در جامعهاي درگير يک بيماري هراسانگيز، با آرامش کامل به توزيع کالاي احتکارشده خود با چنددهبرابر قيمت آن ميپردازند و اصلا نگران برخورد متوليان امر نيستند؟ و البته يک قدم فراتر از آن، چرا متوليان امر بروز چنين رفتاري را از سوی سودجويان پيشبيني نکرده و براي مقابله با آن تمهيداتي نينديشيده بودند؟ اينک با هماهنگيهاي انجامشده، خبر از افزايش توليد اين ملزومات براي جبران کمبود آزاردهنده ميرسد؛ اما همه اينها بهگونهاي نوشداروي بعد از مرگ سهراب است. شهروندان جامعهاي که مورد حمله يک بيماري مسري تازنده قرار گرفته است، اين حق مسلم را دارند که نگران احتکار و کمبود مصنوعي ملزومات بهداشتي نباشند و با اطمينان به درايت و تدبير هوشمندانه مديران ارشد، فقط به فکر حفظ سلامت خود و نزديکانشان از طريق رعايت دستورات بهداشتي باشند. بيعملي مسئولان در عرصه مبارزه با رفتار سودجويانه محتکران و جسارت مثالزدني محتکران و فروشندگان ملزومات بهداشتي، روشنترين و بارزترين شاهدي است که ادعاي «نياموختن از بحرانها» را اثبات ميکند. مديراني که با اندک بارش برف و بهتازگی باران غافلگير ميشوند و با بروز بيماري همهگير با وقفهاي نگرانکننده به فکر نظارت بر بازار و کوتاهکردن دست سودجويان ميافتند، هرگز نميتوانند اين اعتماد را در دل دردمند شهروندان ايجاد کنند که آنان در مقابل امواج بلا، بيماري و هراس تنها و بيپناه نيستند.اهميت پرونده كرونا و مستندات رفتار مديران و متوليان امر در مقابله با اين دردسر، بهعنوان نمونهای ارزشمند و شایان تعمق براي مطالعه و آسيبشناسي نظام مديريتي کشور در سالهاي آتي بيشتر و بيشتر کشف خواهد شد و پژوهشگران با بررسي اين کارنامه، قوت و ضعف نظام تصميمگيري کشور را هرچه بيشتر مشخص خواهند کرد. اين وظيفه نخبگان و کارشناسان دلسوز و ايراندوست و نيز اصحاب رسانه است که اجازه ندهند با فراموششدن پرونده كرونا، تجربه تلخ «نياموختن از بحرانها» که به ويژگي بارز و مسلط مديريت ايراني مبدل شده است، اينبار تکرار نشود و ايران سربلند ما در شرايطي که هزينه بحران كرونا را تمام و کمال ميپردازد، از دستاوردهاي آموزنده و دورانساز اين تجربه محروم بماند.
دردسري که ويروس کرونا در ايران ايجاد کرده، به تدريج پايان مییابد و اوضاع به حالت عادي بازميگردد؛ اما آنچه ذهن نگارنده را همچون بسياري از ناظران و کارشناسان درگير کرده، اين است که آيا از اين دردسر پرهزينه بهعنوان يک تجربه بزرگ درس لازم را خواهيم آموخت يا نه. به بيان ديگر، وقتي هزينههاي يک بحران را ميپردازيم، ولی درس لازم را از آن نميگيريم و توان مديريتمان براي حوادث مشابه افزايش نمييابد، ناگزير از بازنگري در رفتار اجتماعي و مديريتي خودمان هستيم.هرچند بخشهايي از نهادها و مسئولان ازجمله کارکنان مراکز درماني، با شهامت و ايثاري شگفتانگيز مشغول انجام وظيفه هستند و حتي در قامتي فراتر از «انجام وظيفه» صرف ظاهر شدهاند، بااينحال با مرور رفتار متوليان امر، نهادهاي ذيربط و حتي شهروندان عادي ميتوان موارد بسياري را بهعنوان رفتارهاي غلط برشمرد که بايد با اندوختن تجربه و يادگيري از چنين حوادثي، درصدد اصلاح آنها باشيم؛ از نبود سرعت عمل در برخورد با نخستين علائم بحران گرفته تا رفتار تأملبرانگيز آن نماينده مجلس که با وجود داشتن علائم بيماري، بدون اعتنا به تذکرات، وارد صحن مجلس شد و حتي بعد از ترک مجلس با شنيدن خبر ضدعفونيکردن صندلي و ميزش عصباني شد يا اهمال در کنترل مبادي ورودي کشور و... .
شايد در برخي موارد قضاوت درباره عملکرد متوليان امر دشوار بوده و بدون در اختيار داشتن اطلاعات مکفي نتوان ارزيابي درستي انجام داد؛ اما با بررسي برخي شواهد بارز ميتوان تصوير پذیرفتهشدهای از ضعفها و تواناييهاي احتمالي و به بيان ديگر ميزان آمادگي نظام مديريتي کشور در برخورد با اينگونه بحرانها ارائه داد.کمبود شديد و آزاردهنده ملزومات اوليه برخورد با بيماري ازجمله ماسک و مواد ضدعفونيکننده و عرضه اين ملزومات با قيمتهاي نجومي در بازار سياه و البته با اعتمادبهنفس بسيار بالاي محتکران و توزيعکنندگان، نشان از يک بيماري بسيار جدي در اقتصاد کشورمان دارد که ميتوان آن را بيماري «نبود نظارت» ناميد. سالهاست که در نبود نظام کارآمد نظارت، همواره با رفتار سودجويانه محتکران مواجه هستيم؛ از احتکار پوشک و دستمالکاغذي گرفته تا ارزاق عمومي، گوشت قرمز و...، همهجا شاهد رفتار محتکران بودهايم که لطمهاي جدي به معيشت خانوارهاي کمدرآمد زده و همیشه هم از بيعملي متوليان امر که گويي ارادهاي براي برخورد با محتکران ندارند، شکوه کردهايم.نظام سنتي توزيع کالا که احتکار و آزادي عمل محتکران فقط محصول و دستاورد کوچکي از آن است، در چند دهه گذشته مانعي بزرگ بر سر راه رشد بخش توليد بوده است. در اين دوره بسياري از مسئولان از سود گزاف دلالان و سهم اندک توليدکنندگان ناليدهاند و اينکه چگونه دلالان و عمدهفروشان با ارزانخريدن از کشاورزان و توليدکنندگان و گرانفروختن به مصرفکنندگان، از يک سو کمر بخش توليد را خرد کرده و از سوي ديگر موجبات کاهش رفاه مصرفکنندگان را فراهم ميکنند. بااينحال، اقدام مؤثري از طرف همين مسئولان نالان براي تغيير اين وضعيت انجام نشده است.اما احتکار ماسک و مواد ضدعفونيکننده ديگر فقط يک رفتار ساده سودجويانه نيست، بلکه بازي با سلامت و جان مردم آنهم در شرايطي بسيار دشوار است و هرگز نميتوان آن را همسنگ با احتکار پوشک دانست.بهراستي محتکران اين ملزومات چگونه به اين سطح بالاي اعتمادبهنفس دست يافتهاند که در جامعهاي درگير يک بيماري هراسانگيز، با آرامش کامل به توزيع کالاي احتکارشده خود با چنددهبرابر قيمت آن ميپردازند و اصلا نگران برخورد متوليان امر نيستند؟ و البته يک قدم فراتر از آن، چرا متوليان امر بروز چنين رفتاري را از سوی سودجويان پيشبيني نکرده و براي مقابله با آن تمهيداتي نينديشيده بودند؟ اينک با هماهنگيهاي انجامشده، خبر از افزايش توليد اين ملزومات براي جبران کمبود آزاردهنده ميرسد؛ اما همه اينها بهگونهاي نوشداروي بعد از مرگ سهراب است. شهروندان جامعهاي که مورد حمله يک بيماري مسري تازنده قرار گرفته است، اين حق مسلم را دارند که نگران احتکار و کمبود مصنوعي ملزومات بهداشتي نباشند و با اطمينان به درايت و تدبير هوشمندانه مديران ارشد، فقط به فکر حفظ سلامت خود و نزديکانشان از طريق رعايت دستورات بهداشتي باشند. بيعملي مسئولان در عرصه مبارزه با رفتار سودجويانه محتکران و جسارت مثالزدني محتکران و فروشندگان ملزومات بهداشتي، روشنترين و بارزترين شاهدي است که ادعاي «نياموختن از بحرانها» را اثبات ميکند. مديراني که با اندک بارش برف و بهتازگی باران غافلگير ميشوند و با بروز بيماري همهگير با وقفهاي نگرانکننده به فکر نظارت بر بازار و کوتاهکردن دست سودجويان ميافتند، هرگز نميتوانند اين اعتماد را در دل دردمند شهروندان ايجاد کنند که آنان در مقابل امواج بلا، بيماري و هراس تنها و بيپناه نيستند.اهميت پرونده كرونا و مستندات رفتار مديران و متوليان امر در مقابله با اين دردسر، بهعنوان نمونهای ارزشمند و شایان تعمق براي مطالعه و آسيبشناسي نظام مديريتي کشور در سالهاي آتي بيشتر و بيشتر کشف خواهد شد و پژوهشگران با بررسي اين کارنامه، قوت و ضعف نظام تصميمگيري کشور را هرچه بيشتر مشخص خواهند کرد. اين وظيفه نخبگان و کارشناسان دلسوز و ايراندوست و نيز اصحاب رسانه است که اجازه ندهند با فراموششدن پرونده كرونا، تجربه تلخ «نياموختن از بحرانها» که به ويژگي بارز و مسلط مديريت ايراني مبدل شده است، اينبار تکرار نشود و ايران سربلند ما در شرايطي که هزينه بحران كرونا را تمام و کمال ميپردازد، از دستاوردهاي آموزنده و دورانساز اين تجربه محروم بماند.