|

بهار در غار تنهایی

فرهاد توحیدی

«نرم‌نرمک می‌رسد اینک بهار/ تف به قبر روزگار»
این شوخی هزل‌آمیز با بهاریه نو و زیبای فریدون مشیری که صدای جادویی محمدرضا شجریان آن را برای همیشه به پایگاه خاطره جمعی ما ایرانیان فرستاده است، بارها و بارها در آستانه نوروز در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد تا شاهدی باشد بر اینکه نوروز و بهار آخرین سال قرن چهاردهم هجری شمسی، با همه نوروزها و بهارهای گذشته متفاوت است. شاید ظاهر هزل‌آمیز این نقیضه یا نظریه طنزآمیز یا به قول فرنگی‌ها پارودی، ای‌بسا به مذاق بسیاری از ما خوش نیاید؛ اما به قول حضرت مولانا: «هزل تعلیم است آن را جد شنو/تو مشو بر ظاهر هزلش گرو». مولانا در دفتر چهارم مثنوی تأکید می‌کند که هزل برخلاف ظاهر درشت‌گو، در باطن خود نتیجه اخلاقی و اجتماعی دارد.
به گمان نگارنده، این شوخی در باطن خویش فقط به ماجرای ویروس کرونا یا ویروس «تاج» (ترجمه‌ای که آن را بیشتر می‌پسندم) و آنچه با ما و جامعه جهانی کرده است، محدود نمی‌شود؛ بلکه کنایه‌ای است رندانه به وضعیت تاریخی ایران در 40 سال گذشته، به‌ویژه در این چند سال اخیر.
اینکه جهان پساویروس «تاجی» با جهان پیش از آن چه تفاوت‌هایی خواهد داشت، به کوتاهی یا بلندی در اظهارنظرها و مقالات متعددی که این ‌روزها به‌ویژه از سوی روشنفکران در سراسر جهان به فراوانی نشر می‌شود، آمده است؛ ناگفته پیداست که این تازه سرآغاز مطالعات جدی در جهان درباره بازتاب‌های این پدیده بوده که تا اینجا دست‌کم سال نو چینی‌ها، ایرانی‌ها، مسابقات یورو، مسابقات انتخابی جام جهانی و المپیک 2020 توکیو را تحت تأثیر قرار داده است. امکان گرد‌هم‌آمدن را منتفی کرده و انسان‌ها را در سراسر دنیا به غار خلوت خود تبعید کرده است. در اینکه جهان پساویروس «تاج» شکل‌های تازه‌ای از مراودات بشری را تجربه خواهد کرد، اینکه فناوری در پرتو تحولات ناشی از این ویروس جایگاه والاتری خواهد یافت و به‌ویژه در عرصه آموزش اتکا به شیوه‌های روزآمد انتقال علم بیشتر خواهد شد، اینکه دولت‌ها ناگزیر از تقویت زیرساخت‌ها و تجهیز مدارس و دانشگاه‌ها به ابرازهای جدید انتقال دانش خواهند شد، اینکه گسترش فناوری به رشد آگاهی عمومی منجر خواهد شد و اینکه در پی محدودشدن سفرها و جابه‌جایی‌ها و... محیط زیست شرایط بهتری پیدا خواهد کرد، تردیدی نیست. از همین رو، گمانه‌زنی‌های کم‌وبیش علمی‌تخیلی‌ای شده که ویروس«تاج» راه‌حل سیاره زمین است برای دفاع از خود در برابر انسان. این ویروس هوشمند ظاهرا نوع تکامل‌یافته ویروس‌های دیگری است که موجب پیدایش بیماری‌های همه‌گیر پیشین از قبیل سارس بوده‌اند و بر این داستان علمی‌تخیلی مهر تأیید می‌زند که طبیعت در مقابل دست‌اندازی هوش بشری و هوش مصنوعی، از همه توان هوش طبیعی خود بهره می‌برد تا در مقابل تاراج طبیعت بایستد.
بدون تردید امروز بیش از هر زمان دیگری می‌توان به صحت اعتبار نظریه «اثر پروانه‌ای» یقین آورد. به قول «هراوی»، وضعیت سلامت هر فرد محرومی در فقیرنشین‌ترین محله‌های تهران که به خدمات بهداشت و درمان دسترسی نداشته باشد، بر سرنوشت تک‌تک انسان‌ها در جای‌جای جهان اثر دارد. مردم در چهار گوشه جهان با تولید و بازنشر محتوای شوخی و جدی درباره عادات غذایی چینی‌ها، عملا بر صحت نظریه «اثر پروانه‌ای» مهر تأیید زده و بر آغاز بیماری از یک کشور و همه‌گیری جهانی تأکید می‌کنند. در نوشته‌ها و اظهارنظرهای رو‌به‌دوربین، تولد این ویروس به علاقه چینی‌ها به خوردن سوپ خفاش نسبت داده شده و گاه درباره آن نفرت‌پراکنی می‌شود؛ حتی شخصیت سیاسی بلندپایه‌ای نظیر دونالد ترامپ، در اظهارنظرهای گاه‌و‌بیگاه ترجیح می‌دهد از واژه «ویروس چینی» استفاده کند تا در پناه این باور عمومی از پذیرش مسئولیت اشتباهات مدیریتی خود در ارزیابی میزان خطرات این بیماری همه‌گیر شانه خالی کند.
از همین رو است که «یووال هراوی» در مصاحبه‌اش با شبکه خبری سی‌ان‌ان و مقاله‌اش در روزنامه تایم، درباره «ویروس تاجی» بر این نکته تأکید کرده که بشریت در مبارزه یا این ویروس، با نبود رهبری روبه‌رو است؛ در اوج قدرت‌نمایی این بیماری همه‌گیر، سیاست‌مداران در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند. به اعتقاد او، علم سرانجام راه خود را برای غلبه بر این بحران‌ها خواهد یافت؛ اما اگر پایه‌های اساسی زندگی بشر تقویت نشود، پس از کرونا بحران‌های سخت‌تری بشر را تهدید خواهد کرد. بنابراین مادامی که تلاش معناداری برای زدودن فقر و محرومیت و به‌ویژه فراگیر شدن نظام درمان و بهداشت در جهان صورت نگیرد، تهدید‌های هراس‌انگیزتری در راه خواهند بود. مجموعه این تلاش‌ها و کاربست تدبیر در اداره امور جهان، آیا تعبیر دیگری جز «روزگار» دارد؟ یعنی همان کلیدواژه‌ای که آفریننده خوش‌ذوق و نازک‌اندیش در هزل خود به کار برده است.
پیش از این، «روزگار» در باور عمومی معادل «تقدیر» و «چرخ گردون» شمرده می‌شد؛ مثلا در این بیت قائم‌مقام فراهانی: روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد/ چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد، یا در بیت عماد خراسانی: بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار/ فکری به حال خویش کن این روزگار نیست.
تعبیر امروزی‌تر از روزگار، چیزی جز تأثیر جغرافیای سیاسی و رابطه دولت- ملت و مجموعه قوانین و مقررات حاکم بر مناسبات اجتماعی، ازجمله چگونگی تحقق عدالت اجتماعی نیست. هرچند ظاهرا مجموعه «روزگار» مستقل از اراده افراد به راه خویش می‌رود؛ اما نباید از یاد برد که «روزگار» به نوبه خود تجلی اراده افراد است که در ظرف زمان تحقق یافته و در ظرف زمان غالبا از سوی ارباب قدرت مصادره به مطلوب شده است.
اتفاقا در این روزهای خلوت و تنهایی اجباری، انسان اجتماعی در کنج غار خود، دغدغه بازتعریف «روزگار» را دارد. به گمان من، انسان پسا«ویروس تاجی» با انسان قبل از آن تفاوتی کیفی خواهد داشت.
«نرم‌نرمک می‌رسد اینک بهار/ تف به قبر روزگار»
این شوخی هزل‌آمیز با بهاریه نو و زیبای فریدون مشیری که صدای جادویی محمدرضا شجریان آن را برای همیشه به پایگاه خاطره جمعی ما ایرانیان فرستاده است، بارها و بارها در آستانه نوروز در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد تا شاهدی باشد بر اینکه نوروز و بهار آخرین سال قرن چهاردهم هجری شمسی، با همه نوروزها و بهارهای گذشته متفاوت است. شاید ظاهر هزل‌آمیز این نقیضه یا نظریه طنزآمیز یا به قول فرنگی‌ها پارودی، ای‌بسا به مذاق بسیاری از ما خوش نیاید؛ اما به قول حضرت مولانا: «هزل تعلیم است آن را جد شنو/تو مشو بر ظاهر هزلش گرو». مولانا در دفتر چهارم مثنوی تأکید می‌کند که هزل برخلاف ظاهر درشت‌گو، در باطن خود نتیجه اخلاقی و اجتماعی دارد.
به گمان نگارنده، این شوخی در باطن خویش فقط به ماجرای ویروس کرونا یا ویروس «تاج» (ترجمه‌ای که آن را بیشتر می‌پسندم) و آنچه با ما و جامعه جهانی کرده است، محدود نمی‌شود؛ بلکه کنایه‌ای است رندانه به وضعیت تاریخی ایران در 40 سال گذشته، به‌ویژه در این چند سال اخیر.
اینکه جهان پساویروس «تاجی» با جهان پیش از آن چه تفاوت‌هایی خواهد داشت، به کوتاهی یا بلندی در اظهارنظرها و مقالات متعددی که این ‌روزها به‌ویژه از سوی روشنفکران در سراسر جهان به فراوانی نشر می‌شود، آمده است؛ ناگفته پیداست که این تازه سرآغاز مطالعات جدی در جهان درباره بازتاب‌های این پدیده بوده که تا اینجا دست‌کم سال نو چینی‌ها، ایرانی‌ها، مسابقات یورو، مسابقات انتخابی جام جهانی و المپیک 2020 توکیو را تحت تأثیر قرار داده است. امکان گرد‌هم‌آمدن را منتفی کرده و انسان‌ها را در سراسر دنیا به غار خلوت خود تبعید کرده است. در اینکه جهان پساویروس «تاج» شکل‌های تازه‌ای از مراودات بشری را تجربه خواهد کرد، اینکه فناوری در پرتو تحولات ناشی از این ویروس جایگاه والاتری خواهد یافت و به‌ویژه در عرصه آموزش اتکا به شیوه‌های روزآمد انتقال علم بیشتر خواهد شد، اینکه دولت‌ها ناگزیر از تقویت زیرساخت‌ها و تجهیز مدارس و دانشگاه‌ها به ابرازهای جدید انتقال دانش خواهند شد، اینکه گسترش فناوری به رشد آگاهی عمومی منجر خواهد شد و اینکه در پی محدودشدن سفرها و جابه‌جایی‌ها و... محیط زیست شرایط بهتری پیدا خواهد کرد، تردیدی نیست. از همین رو، گمانه‌زنی‌های کم‌وبیش علمی‌تخیلی‌ای شده که ویروس«تاج» راه‌حل سیاره زمین است برای دفاع از خود در برابر انسان. این ویروس هوشمند ظاهرا نوع تکامل‌یافته ویروس‌های دیگری است که موجب پیدایش بیماری‌های همه‌گیر پیشین از قبیل سارس بوده‌اند و بر این داستان علمی‌تخیلی مهر تأیید می‌زند که طبیعت در مقابل دست‌اندازی هوش بشری و هوش مصنوعی، از همه توان هوش طبیعی خود بهره می‌برد تا در مقابل تاراج طبیعت بایستد.
بدون تردید امروز بیش از هر زمان دیگری می‌توان به صحت اعتبار نظریه «اثر پروانه‌ای» یقین آورد. به قول «هراوی»، وضعیت سلامت هر فرد محرومی در فقیرنشین‌ترین محله‌های تهران که به خدمات بهداشت و درمان دسترسی نداشته باشد، بر سرنوشت تک‌تک انسان‌ها در جای‌جای جهان اثر دارد. مردم در چهار گوشه جهان با تولید و بازنشر محتوای شوخی و جدی درباره عادات غذایی چینی‌ها، عملا بر صحت نظریه «اثر پروانه‌ای» مهر تأیید زده و بر آغاز بیماری از یک کشور و همه‌گیری جهانی تأکید می‌کنند. در نوشته‌ها و اظهارنظرهای رو‌به‌دوربین، تولد این ویروس به علاقه چینی‌ها به خوردن سوپ خفاش نسبت داده شده و گاه درباره آن نفرت‌پراکنی می‌شود؛ حتی شخصیت سیاسی بلندپایه‌ای نظیر دونالد ترامپ، در اظهارنظرهای گاه‌و‌بیگاه ترجیح می‌دهد از واژه «ویروس چینی» استفاده کند تا در پناه این باور عمومی از پذیرش مسئولیت اشتباهات مدیریتی خود در ارزیابی میزان خطرات این بیماری همه‌گیر شانه خالی کند.
از همین رو است که «یووال هراوی» در مصاحبه‌اش با شبکه خبری سی‌ان‌ان و مقاله‌اش در روزنامه تایم، درباره «ویروس تاجی» بر این نکته تأکید کرده که بشریت در مبارزه یا این ویروس، با نبود رهبری روبه‌رو است؛ در اوج قدرت‌نمایی این بیماری همه‌گیر، سیاست‌مداران در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند. به اعتقاد او، علم سرانجام راه خود را برای غلبه بر این بحران‌ها خواهد یافت؛ اما اگر پایه‌های اساسی زندگی بشر تقویت نشود، پس از کرونا بحران‌های سخت‌تری بشر را تهدید خواهد کرد. بنابراین مادامی که تلاش معناداری برای زدودن فقر و محرومیت و به‌ویژه فراگیر شدن نظام درمان و بهداشت در جهان صورت نگیرد، تهدید‌های هراس‌انگیزتری در راه خواهند بود. مجموعه این تلاش‌ها و کاربست تدبیر در اداره امور جهان، آیا تعبیر دیگری جز «روزگار» دارد؟ یعنی همان کلیدواژه‌ای که آفریننده خوش‌ذوق و نازک‌اندیش در هزل خود به کار برده است.
پیش از این، «روزگار» در باور عمومی معادل «تقدیر» و «چرخ گردون» شمرده می‌شد؛ مثلا در این بیت قائم‌مقام فراهانی: روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد/ چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد، یا در بیت عماد خراسانی: بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار/ فکری به حال خویش کن این روزگار نیست.
تعبیر امروزی‌تر از روزگار، چیزی جز تأثیر جغرافیای سیاسی و رابطه دولت- ملت و مجموعه قوانین و مقررات حاکم بر مناسبات اجتماعی، ازجمله چگونگی تحقق عدالت اجتماعی نیست. هرچند ظاهرا مجموعه «روزگار» مستقل از اراده افراد به راه خویش می‌رود؛ اما نباید از یاد برد که «روزگار» به نوبه خود تجلی اراده افراد است که در ظرف زمان تحقق یافته و در ظرف زمان غالبا از سوی ارباب قدرت مصادره به مطلوب شده است.
اتفاقا در این روزهای خلوت و تنهایی اجباری، انسان اجتماعی در کنج غار خود، دغدغه بازتعریف «روزگار» را دارد. به گمان من، انسان پسا«ویروس تاجی» با انسان قبل از آن تفاوتی کیفی خواهد داشت.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها