|

مواجهه با خطر بیماری همه‌گیر در قاب سینما

حسین ناصری . روان‌شناس پیشگیری

گرچه فیلم «سرایت» (contagion) که به «شیوع» هم ترجمه شده، از لحاظ سینمایی جزء فیلم‌های شاخص استیون سودربرگ نیست، ولی نکاتی در این فیلم وجود دارد که اتفاقا آن را به یکی از فیلم‌های مهم هشداردهنده در تاریخ سینما تبدیل می‌کند. جالب است بدانید بعد از ساخت این فیلم، مجله نیوساینتیست از این فیلم به‌عنوان نمونه‌ای بی‌نظیر یاد کرد که به‌خوبی از یافته‌های علمی ‌استفاده کرده است. در این فیلم حداقل شش نکته وجود دارد که دقت‌کردن به آنها شاید بتواند ما را به‌لحاظ فردی و اجتماعی در مواجهه با موقعیت‌های استرس‌زا یاری کند. اولین نکته فیلم جمله کلیدی پوستر آن است: «هیچ‌چیز مانند ترس مسری نیست». با وجود آنکه ویروس کرونا بسیاری از مرزها را درنوردیده است؛ اما ترس ناشی از آن، واکنش‌های مردم را به‌مراتب به یکدیگر شبیه‌تر کرده است. ما معمولا وقتی از موضوعی می‌ترسیم که درباره آن آگاهی نداشته باشیم؛ برای مثال تاریکی به این علت ترس‌برانگیز است که مشخص نیست چه خطراتی ما را تهدید می‌کند. ناشناخته‌بودن ویروس کرونا از سوی دانشمندان و ناتوانی در کنترل آن، ترس را به یکی از نشانه‌های بالینی کرونا تبدیل کرده است؛ همان‌طورکه در فیلم «سرایت» نیز به‌خوبی نشان داده شده است که چگونه ترس، عملکرد افراد را مختل می‌کند؛ در نتیجه گام اول در مواجهه با کووید 19 این است که بر ترس ناشی از آن غلبه یابیم. مدیریت هیجان‌های منفی به ما یاد می‌دهد مادامی که هیجان خود را نشناسیم، نمی‌توانیم بر آن فائق آییم. در کنار آگاهی از ترس، دانستن این موضوع که در تاریخ، بشر بسیاری از مخاطرات ریز و درشت را از سر گذرانده است، مانع از این می‌شود که ترس به اضطراب بدل شود؛ اضطرابی که فقط موجب رنج مضاعف افراد می‌شود. نکته دوم در فیلم، به‌تصویرکشیدن بی‌نظمی و فروپاشی اجتماعی است. خوشبختانه برخلاف آنچه در فیلم شاهد بودیم، غیر از هجوم به فروشگاه‌ها در برخی از کشورها و نایاب‌شدن ماسک و ضدعفونی‌کننده‌ها در بسیاری از کشورها، بی‌نظمی گسترده‌ای در هیچ کشوری اتفاق نیفتاد؛ اما درصورتی‌که بر وخامت اوضاع افزوده شود و وضعیت وخیم به درازا بکشد، احتمال این بی‌نظمی گسترده، صفر نیست. وقتی پیشگیری به‌عنوان استراتژی اصلی سیاست‌گذاری در دستور کار قرار نداشته باشد، بدیهی است که در مواجهه با موقعیت‌های غیرمترقبه و مهلک، بی‌نظمی اجتماعی حاکم خواهد شد. کارکرد اصلی سیاست‌گذاری‌های پیشگیرانه این است که با تکیه بر مطالعات آینده‌پژوهی، علاوه بر پرداخت جدی به زیرساخت‌ها، آموزش‌های پیشگیرانه نیز جزء مواد اصلی دوره‌های آموزش عمومی قرار گرفته باشد؛ برای نمونه، با وجود آنکه کشور ما روی کمربند زلزله قرار دارد، نبود دیدگاه پیشگیرانه در بعد زیرساختی موجب شده است در عرصه کلان، اجازه ساخت‌وساز روی بسیاری از گسل‌های فعال استان‌ها صادر شود. ضمن اینکه در کلان‌شهری مثل تهران که پیش‌بینی می‌شود قسمت اعظم تلفات در جنوب شهر رخ دهد، تاکنون اقدامات جامعی برای تقویت ساختمان‌های فرسوده آن انجام نشده است. در بعد آموزش‌های پیشگیرانه نیز شاهد این نیستیم که دست‌کم فارغ‌التحصیلان دوره آموزش عمومی (از پیش‌دبستانی تا دیپلم) مواجهه مؤثر با زلزله را به‌گونه‌ای فراگرفته باشند که همه آنان خانواده‌های خود را ملزم کنند ضمن تدارک کوله‌پشتیِ زلزله که در آن حداقل امکانات برای زندگی در شرایط بحرانی در نظر گرفته شده باشد، با برگزاری مانورهای خانوادگی، آمادگی اعضای خانواده برای مواجهه مؤثر با زلزله تقویت شود. مثال زلزله را به‌راحتی می‌توان درباره بحران کرونا نیز به کار گرفت. تناسب تخت‌های آی‌سی‌یو با جمیعت کشور، توجه لازم به بخش‌های اورژانس، پرداخت‌های عادلانه به کادر پزشکی و پیراپزشکی، تأمین تخصص‌هایی مانند پزشک اورژانس یا روان‌‌پزشک در بیمارستان‌های جنرال همگی جزئی از فعالیت‌های زیرساختی هستند که استراتژی پیشگیرانه می‌توانست ارائه خدمات را به‌مراتب بهتر کند. در حوزه آموزش‌های پیشگیرانه نیز باید گفت اگر برنامه‌هایی مانند مهارت‌های زندگی که نزدیک به 25 سال از عمر آن در کشور می‌گذرد، با جدیت و کیفیت آموزش داده می‌شد، شاید بخشی از نگرانی‌ها و اضطراب‌ها شکل نمی‌گرفت. به شکل کلی آموزش مهارت‌های زندگی موجب می‌شود افراد از سبک زندگی لازم برخوردار شوند؛ اینکه چگونه استرس‌های خود را کنترل کنند تا سالم بمانند؛ اینکه از چه رژیم غذایی‌ای تبعیت کنند تا سالم بمانند؛ اینکه مبادرت به چه ورزش‌هایی کنند تا سالم بمانند و... .
حداقل چیزی که مهارت‌های زندگی می‌تواند برای افراد در دوره‌های پراسترس به ارمغان آورد، تنفس دیافراگمی و آرمیدگی (relaxation) است که باید بارها از آن در طول روز استفاده کنند تا مانع از فعال‌شدن سیستم سمپاتیک بدن شوند. متأسفانه به قوت می‌توان گفت از هر 10 ایرانی، هشت نفر فاقد این دست از دانش ضروری هستند. نکته سوم که در فیلم به آن اشاره شده، اهمیت وجود مدیران بحران و محققان ورزیده است. در فیلم شاهد هستیم که به‌محض اپیدمی‌شدن، متخصص مربوطه به‌عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی انتخاب شده و به ایالت درگیر اعزام می‌شود. او با داشتن اختیارات تام، مدیریت بحران را بر عهده می‌گیرد. علاوه بر این فرد، عده‌ای دیگر از متخصصان نیز در آزمایشگاه، شبانه‌روز روی کشف واکسن ویروس کار می‌کنند که در نهایت نیز موفق به تولید آن می‌شوند. بدیهی است مادامی که مبنای انتخاب مدیران، معیارهای خاصی باشد، به‌ندرت مردم شاهد مدیرانی خواهند بود که به معنای واقعی کلمه دردی از دردهای آنان را دوا کنند. کیفیت دوره‌های تحصیلات تکمیلی از یک سو و پدیده فرار مغزها از سوی دیگر نیز مسائلی هستند که موجب می‌شوند کشور از داشتن آن دسته از افرادی که بتوانند با تحقیق و پژوهش، مسائل و مشکلات کشور را حل کنند، محروم بماند. نکته چهارم در فیلم، اهمیت نقش رسانه‌های کاربلد و آزاد در اطلاع‌رسانی است. در فیلم، دولت فدرال درصدد است با لاپوشانی، مسئله را رفع کند ولی وجود یک خبرنگار متخصص مانع از این موضوع می‌شود. کمبود خبرنگاران علمی‌ در رسانه‌های کشور موجب می‌شود بسیاری به نام علم، فرصت‌ها و منابع را هدر دهند. اتفاقا در همین فضاست که طب به‌اصطلاح سنتی که بیشتر مروج خرافات و باورهای ضد علمی هستند، بنا به جایگاه اجتماعی خود زمینه رشد پیدا می‌کنند. نکته پنجم، تخریب محیط زیست و پیامدهای مخرب آن برای بشر است. سکانس «روز اول» که در نهایت در پایان فیلم قرار دارد، به ما نشان می‌دهد که چگونه تجاوز به محیط زیستِ سایر موجودات، به‌راحتی به یک بحران جهانی منجر شود. شاید بیشتر اوقات بسیاری از ما فکر کنیم که منقرض‌شدن یک گونه جانوری چه نقشی در حیات بشر دارد. در پاسخ گفته شده است که منقرض‌شدن هریک از انواع حیات، بشر را یک گام به نابودی تمام‌عیار نزدیک‌تر می‌کند. در این عرصه، کشورهایی که سیاست‌های سفت‌و‌سخت‌تری برای حفاظت از محیط زیست خود نداشته باشند، قاعدتا در معرض بحران‌های زیست‌محیطی به‌مراتب بغرنج‌‌تری قرار خواهند گرفت.

و نکته ششم، آنچه در فیلم «سرایت» شاهد آن هستیم این است که ویروس تمامی کشورها را مدت‌ها درگیر خود می‌کند. پیامد این وضعیت، مرگ میلیون‌ها نفر در سراسر زمین است. قاعدتا اگر در بحران کرونا، سازمان جهانی بهداشت به‌موقع، مدیریتِ اطلاع‌رسانی را بر عهده نمی‌گرفت و این هشدار جدی را مطرح نمی‌کرد که جهان وارد اولین پاندمی قرن 21 شده است، شاید ما با وضعیتی مانند آنچه در فیلم به تصویر کشیده شده است، مواجه می‌شدیم. سازمان جهانی بهداشت نشان داد تا چه اندازه تبعیت کشورها از پیشنهادهای آن می‌تواند نفع جهانی را به‌دنبال داشته باشد. از طرف دیگر، وضعیتی که در فیلم شاهد آن بودیم و درحال‌حاضر نیز در حال تجربه‌کردن آن هستیم، این است که گویی تمامی کشورها اعم از توسعه‌یافته یا درحال‌توسعه، همگی در یک کشتی قرار گرفته‌اند و دودِ سیاست‌های سرمایه‌دارانه (کاپیتالیستی) و به ‌تبع آن سبک‌های زندگی مصرف‌گرایانه، به چشم تمامی مسافران این کشتی خواهد رفت.
تعطیلی موقت حرم‌های امام رضا، حضرت معصومه و شاهچراغ (علیهماالسلام)، تعطیلی تمامی لیگ‌های ورزشی کشور، توقف موقت نمازهای جمعه و مساجد، تعطیلی مدارس، شیفتی‌کردن مشاغل دولتی، تأمین مواد ضدعفونی‌کننده و ماسک توسط کارخانه‌ها و مشارکت مردمی همگی تلاش‌های مؤثری بودند که اگر دیرتر اجرا می‌شدند، به احتمال زیاد تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا به‌مراتب بیشتر بود. با‌این‌همه در کنار سیاست‌های محدودکننده‌ای مانند ممانعت از مسافرت‌های تعطیلات نوروزی و قرنطینه که امید می‌رود با حمایت همه‌جانبه ما مردم به‌شدت اجرا شود، کماکان فاصله‌گیری اجتماعی (social distancing) بهترین اقدام فردی برای جلوگیری از ابتلا و گسترش شیوع ویروس کرونا خواهد بود.

گرچه فیلم «سرایت» (contagion) که به «شیوع» هم ترجمه شده، از لحاظ سینمایی جزء فیلم‌های شاخص استیون سودربرگ نیست، ولی نکاتی در این فیلم وجود دارد که اتفاقا آن را به یکی از فیلم‌های مهم هشداردهنده در تاریخ سینما تبدیل می‌کند. جالب است بدانید بعد از ساخت این فیلم، مجله نیوساینتیست از این فیلم به‌عنوان نمونه‌ای بی‌نظیر یاد کرد که به‌خوبی از یافته‌های علمی ‌استفاده کرده است. در این فیلم حداقل شش نکته وجود دارد که دقت‌کردن به آنها شاید بتواند ما را به‌لحاظ فردی و اجتماعی در مواجهه با موقعیت‌های استرس‌زا یاری کند. اولین نکته فیلم جمله کلیدی پوستر آن است: «هیچ‌چیز مانند ترس مسری نیست». با وجود آنکه ویروس کرونا بسیاری از مرزها را درنوردیده است؛ اما ترس ناشی از آن، واکنش‌های مردم را به‌مراتب به یکدیگر شبیه‌تر کرده است. ما معمولا وقتی از موضوعی می‌ترسیم که درباره آن آگاهی نداشته باشیم؛ برای مثال تاریکی به این علت ترس‌برانگیز است که مشخص نیست چه خطراتی ما را تهدید می‌کند. ناشناخته‌بودن ویروس کرونا از سوی دانشمندان و ناتوانی در کنترل آن، ترس را به یکی از نشانه‌های بالینی کرونا تبدیل کرده است؛ همان‌طورکه در فیلم «سرایت» نیز به‌خوبی نشان داده شده است که چگونه ترس، عملکرد افراد را مختل می‌کند؛ در نتیجه گام اول در مواجهه با کووید 19 این است که بر ترس ناشی از آن غلبه یابیم. مدیریت هیجان‌های منفی به ما یاد می‌دهد مادامی که هیجان خود را نشناسیم، نمی‌توانیم بر آن فائق آییم. در کنار آگاهی از ترس، دانستن این موضوع که در تاریخ، بشر بسیاری از مخاطرات ریز و درشت را از سر گذرانده است، مانع از این می‌شود که ترس به اضطراب بدل شود؛ اضطرابی که فقط موجب رنج مضاعف افراد می‌شود. نکته دوم در فیلم، به‌تصویرکشیدن بی‌نظمی و فروپاشی اجتماعی است. خوشبختانه برخلاف آنچه در فیلم شاهد بودیم، غیر از هجوم به فروشگاه‌ها در برخی از کشورها و نایاب‌شدن ماسک و ضدعفونی‌کننده‌ها در بسیاری از کشورها، بی‌نظمی گسترده‌ای در هیچ کشوری اتفاق نیفتاد؛ اما درصورتی‌که بر وخامت اوضاع افزوده شود و وضعیت وخیم به درازا بکشد، احتمال این بی‌نظمی گسترده، صفر نیست. وقتی پیشگیری به‌عنوان استراتژی اصلی سیاست‌گذاری در دستور کار قرار نداشته باشد، بدیهی است که در مواجهه با موقعیت‌های غیرمترقبه و مهلک، بی‌نظمی اجتماعی حاکم خواهد شد. کارکرد اصلی سیاست‌گذاری‌های پیشگیرانه این است که با تکیه بر مطالعات آینده‌پژوهی، علاوه بر پرداخت جدی به زیرساخت‌ها، آموزش‌های پیشگیرانه نیز جزء مواد اصلی دوره‌های آموزش عمومی قرار گرفته باشد؛ برای نمونه، با وجود آنکه کشور ما روی کمربند زلزله قرار دارد، نبود دیدگاه پیشگیرانه در بعد زیرساختی موجب شده است در عرصه کلان، اجازه ساخت‌وساز روی بسیاری از گسل‌های فعال استان‌ها صادر شود. ضمن اینکه در کلان‌شهری مثل تهران که پیش‌بینی می‌شود قسمت اعظم تلفات در جنوب شهر رخ دهد، تاکنون اقدامات جامعی برای تقویت ساختمان‌های فرسوده آن انجام نشده است. در بعد آموزش‌های پیشگیرانه نیز شاهد این نیستیم که دست‌کم فارغ‌التحصیلان دوره آموزش عمومی (از پیش‌دبستانی تا دیپلم) مواجهه مؤثر با زلزله را به‌گونه‌ای فراگرفته باشند که همه آنان خانواده‌های خود را ملزم کنند ضمن تدارک کوله‌پشتیِ زلزله که در آن حداقل امکانات برای زندگی در شرایط بحرانی در نظر گرفته شده باشد، با برگزاری مانورهای خانوادگی، آمادگی اعضای خانواده برای مواجهه مؤثر با زلزله تقویت شود. مثال زلزله را به‌راحتی می‌توان درباره بحران کرونا نیز به کار گرفت. تناسب تخت‌های آی‌سی‌یو با جمیعت کشور، توجه لازم به بخش‌های اورژانس، پرداخت‌های عادلانه به کادر پزشکی و پیراپزشکی، تأمین تخصص‌هایی مانند پزشک اورژانس یا روان‌‌پزشک در بیمارستان‌های جنرال همگی جزئی از فعالیت‌های زیرساختی هستند که استراتژی پیشگیرانه می‌توانست ارائه خدمات را به‌مراتب بهتر کند. در حوزه آموزش‌های پیشگیرانه نیز باید گفت اگر برنامه‌هایی مانند مهارت‌های زندگی که نزدیک به 25 سال از عمر آن در کشور می‌گذرد، با جدیت و کیفیت آموزش داده می‌شد، شاید بخشی از نگرانی‌ها و اضطراب‌ها شکل نمی‌گرفت. به شکل کلی آموزش مهارت‌های زندگی موجب می‌شود افراد از سبک زندگی لازم برخوردار شوند؛ اینکه چگونه استرس‌های خود را کنترل کنند تا سالم بمانند؛ اینکه از چه رژیم غذایی‌ای تبعیت کنند تا سالم بمانند؛ اینکه مبادرت به چه ورزش‌هایی کنند تا سالم بمانند و... .
حداقل چیزی که مهارت‌های زندگی می‌تواند برای افراد در دوره‌های پراسترس به ارمغان آورد، تنفس دیافراگمی و آرمیدگی (relaxation) است که باید بارها از آن در طول روز استفاده کنند تا مانع از فعال‌شدن سیستم سمپاتیک بدن شوند. متأسفانه به قوت می‌توان گفت از هر 10 ایرانی، هشت نفر فاقد این دست از دانش ضروری هستند. نکته سوم که در فیلم به آن اشاره شده، اهمیت وجود مدیران بحران و محققان ورزیده است. در فیلم شاهد هستیم که به‌محض اپیدمی‌شدن، متخصص مربوطه به‌عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی انتخاب شده و به ایالت درگیر اعزام می‌شود. او با داشتن اختیارات تام، مدیریت بحران را بر عهده می‌گیرد. علاوه بر این فرد، عده‌ای دیگر از متخصصان نیز در آزمایشگاه، شبانه‌روز روی کشف واکسن ویروس کار می‌کنند که در نهایت نیز موفق به تولید آن می‌شوند. بدیهی است مادامی که مبنای انتخاب مدیران، معیارهای خاصی باشد، به‌ندرت مردم شاهد مدیرانی خواهند بود که به معنای واقعی کلمه دردی از دردهای آنان را دوا کنند. کیفیت دوره‌های تحصیلات تکمیلی از یک سو و پدیده فرار مغزها از سوی دیگر نیز مسائلی هستند که موجب می‌شوند کشور از داشتن آن دسته از افرادی که بتوانند با تحقیق و پژوهش، مسائل و مشکلات کشور را حل کنند، محروم بماند. نکته چهارم در فیلم، اهمیت نقش رسانه‌های کاربلد و آزاد در اطلاع‌رسانی است. در فیلم، دولت فدرال درصدد است با لاپوشانی، مسئله را رفع کند ولی وجود یک خبرنگار متخصص مانع از این موضوع می‌شود. کمبود خبرنگاران علمی‌ در رسانه‌های کشور موجب می‌شود بسیاری به نام علم، فرصت‌ها و منابع را هدر دهند. اتفاقا در همین فضاست که طب به‌اصطلاح سنتی که بیشتر مروج خرافات و باورهای ضد علمی هستند، بنا به جایگاه اجتماعی خود زمینه رشد پیدا می‌کنند. نکته پنجم، تخریب محیط زیست و پیامدهای مخرب آن برای بشر است. سکانس «روز اول» که در نهایت در پایان فیلم قرار دارد، به ما نشان می‌دهد که چگونه تجاوز به محیط زیستِ سایر موجودات، به‌راحتی به یک بحران جهانی منجر شود. شاید بیشتر اوقات بسیاری از ما فکر کنیم که منقرض‌شدن یک گونه جانوری چه نقشی در حیات بشر دارد. در پاسخ گفته شده است که منقرض‌شدن هریک از انواع حیات، بشر را یک گام به نابودی تمام‌عیار نزدیک‌تر می‌کند. در این عرصه، کشورهایی که سیاست‌های سفت‌و‌سخت‌تری برای حفاظت از محیط زیست خود نداشته باشند، قاعدتا در معرض بحران‌های زیست‌محیطی به‌مراتب بغرنج‌‌تری قرار خواهند گرفت.

و نکته ششم، آنچه در فیلم «سرایت» شاهد آن هستیم این است که ویروس تمامی کشورها را مدت‌ها درگیر خود می‌کند. پیامد این وضعیت، مرگ میلیون‌ها نفر در سراسر زمین است. قاعدتا اگر در بحران کرونا، سازمان جهانی بهداشت به‌موقع، مدیریتِ اطلاع‌رسانی را بر عهده نمی‌گرفت و این هشدار جدی را مطرح نمی‌کرد که جهان وارد اولین پاندمی قرن 21 شده است، شاید ما با وضعیتی مانند آنچه در فیلم به تصویر کشیده شده است، مواجه می‌شدیم. سازمان جهانی بهداشت نشان داد تا چه اندازه تبعیت کشورها از پیشنهادهای آن می‌تواند نفع جهانی را به‌دنبال داشته باشد. از طرف دیگر، وضعیتی که در فیلم شاهد آن بودیم و درحال‌حاضر نیز در حال تجربه‌کردن آن هستیم، این است که گویی تمامی کشورها اعم از توسعه‌یافته یا درحال‌توسعه، همگی در یک کشتی قرار گرفته‌اند و دودِ سیاست‌های سرمایه‌دارانه (کاپیتالیستی) و به ‌تبع آن سبک‌های زندگی مصرف‌گرایانه، به چشم تمامی مسافران این کشتی خواهد رفت.
تعطیلی موقت حرم‌های امام رضا، حضرت معصومه و شاهچراغ (علیهماالسلام)، تعطیلی تمامی لیگ‌های ورزشی کشور، توقف موقت نمازهای جمعه و مساجد، تعطیلی مدارس، شیفتی‌کردن مشاغل دولتی، تأمین مواد ضدعفونی‌کننده و ماسک توسط کارخانه‌ها و مشارکت مردمی همگی تلاش‌های مؤثری بودند که اگر دیرتر اجرا می‌شدند، به احتمال زیاد تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا به‌مراتب بیشتر بود. با‌این‌همه در کنار سیاست‌های محدودکننده‌ای مانند ممانعت از مسافرت‌های تعطیلات نوروزی و قرنطینه که امید می‌رود با حمایت همه‌جانبه ما مردم به‌شدت اجرا شود، کماکان فاصله‌گیری اجتماعی (social distancing) بهترین اقدام فردی برای جلوگیری از ابتلا و گسترش شیوع ویروس کرونا خواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها