خاورمیانه بمب ساعتی است
مریم جعفری: بهار عربی از زمان سقوط امپراتوری عثمانی، مهمترین بحران سیاسی بوده است که اعراب با آن مواجه شدهاند؛ رؤسای جمهوری مادامالعمر سقوط کردند، جنگ داخلی در سه کشور اصلی عربی آغاز شد و توازن پذیرفتهشده بین دولت و ملتها در خاورمیانه، هرچند کوتاه اما دچار تغییرات اساسی شد. خاورمیانه اکنون درگیر رخدادها و اختلافات گستردهتری است؛ رویدادهایی که منطقه را از درون متزلزل میکند. صرفنظر از اینکه ایالات متحده و اروپا تا چه اندازه به خاورمیانه توجه میکنند، تغییراتی که در این منطقه از جهان روی میدهد، منافع بسیاری از قدرتمندان جهانی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.
آشوبها نه تنها دولتهای دوست را درگیر میکند بلکه دشمنانش را نیز به ورطهای میکشاند که چارهای نیز مداخله نمیبینند. این چالشها، اقتصاد بزرگترین منطقه جهان را نابود و مردمان زیادی را آواره کشورهای توسعهیافته میکند. پس در نتیجه منطقهای پدیدار میشود که با آنچه پیش از این برای خاورمیانه متصور بودیم، تفاوت چشمگیری دارد.
حتی پیش از آنکه ویروس کرونا در جهان همهگیر و پایش به خاورمیانه باز شود، کشورهای عربی با موجی از اعتراضهای سیاسی مواجه بودند. یمن، لیبی و سوریه از آغاز بهار عربی تاکنون درگیر جنگهای داخلی بودهاند و در شرایطی که هنوز اعراب در تلاطم جنگهای نیابتی بودند، الجزایریها در فوریه سال گذشته به خیابانها آمدند تا پایانی برای عبدالعزیز بوتفلیقه رقم بزنند. به دنبال الجزایر و سودان، عراقیها و لبنانیها نیز به خیابانها آمدند؛ اعتراضاتی که تا قبل از شیوع ویروس کرونا ادامه داشت و مردمان دو کشور همچنان خواهان رویکارآمدن دولتهایی هستند که رویکردی مستقل برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی آنان در نظر بگیرند. در چنین شرایطی کشورهای دیگر در خاورمیانه نیز از گزند اعتراضها دور نبودند، به عنوان مثال مصر برای رهایی از ناآرامیهای احتمالی با استفاده گسترده از مأموران حکومتی، معترضان را سرکوب کرد.
در میان این آشفتگیها، اپیدمی ویروس کرونا این منطقه را با عظیمترین بحران بهداشتی و اقتصادی مواجه کرده است. اکنون مبادلات تجاری بین کشورهای همسایه که تا حدودی شرکای اصلی یکدیگر به شمار میرفتند، متوقف شده است. مبادلات بین ایران، سوریه و عراق به صفر رسیده است و این کشورها یکباره با بحرانی مواجه شدهاند که هیچ نسخهای برای رهایی از آن وجود ندارد. پیامدهای این بحران به حدی غیرقابل پیشبینی و غیرقابل تصور است که حتی ابرقدرتهای جهانی نیز نمیدانند پس از کنترل ویروس کووید-19 چه سیاستهایی کارآمدتر است.در کنار بحران بهداشتی که خاورمیانه به دلیل جمعیت فراوان و سیستم بهداشتی ضعیف با آن به شدت درگیر است، بحران اقتصادی ضربه مهلکتری به کشورهای منطقه خواهد زد؛ کشورهایی که اقتصادشان مبتنی بر نفت است. از همین رو با کاهش تقاضای جهانی پس از کووید-19، روسیه و عربستان تلاش کردند تا با کاهش عرضه، از افت قیمت طلای سیاه جلوگیری کنند. اما مسکو و ریاض به جای توافق واحد، جنگ نفتی جدیدی را رقم زدند. این اختلاف قیمت نفت را به پایینترین سطح در 17 سال گذشته رساند. اکنون روسیه و عربستان حتی اگر حجم تولیدی خود را افزایش دهند، باز هم
با کاهش درآمدهای نفتی روبهرو خواهند بود. در این میان تولیدکنندگان دیگر مانند عراق و امارات متحده عربی با شرایط پیچیدهتری مواجه هستند. این کشورها اگر تولید خود را افزایش دهند، نفت ارزانتر میشود و اگر در استراتژیهای خود تغییر ایجاد نکنند، کاهش درآمدهای دولتی منجر به افزایش بحرانهای داخلی میشود.البته قیمت نفت تنها چالش دولتمردان عرب پس از کرونا نخواهد بود. درآمد بسیاری از کشورهای خاورمیانه بهویژه کشورهای فقیر مبتنی بر نیروهای کار است؛ به عنوان مثال دستمزد کارگران در مصر، اردن، عراق و لبنان نشانگر شرایط اقتصادی این کشورهاست. با کاهش قیمت نفت، کارگران داخلی ماهر نه تنها شغلهای خود را از دست میدهند، بلکه بسیاری از کارگران خارجی مجبور به بازگشت به کشورهای خود میشوند و این در حالی است که بازاری برای کار وجود ندارد. بر اساس تخمین سازمان جهانی کار، تا سال ۲۰۱۹ مجموع جمعیت کارگران خارجی در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به اضافه اردن و لبنان بالغ بر ۳۵ میلیون نفر بوده است. این سازمان پیشتر از وضعیت برخی از این کارگران در کشورهای عربی ابراز نگرانی و اعلام کرده که آنها با تبعیضهای سیستماتیک روبهرو
هستند. گزارش شورای اروپایی روابط خارجی نیز حاکی است که اکثریت این جمعیت از دسترسی به خدمات بهداشتی محروم هستند و در شرایطی زندگی میکنند که فاصله اجتماعی برای پیشگیری از شیوع کرونا ممکن نیست.اکنون اعتراضات سال 2019 در کنار گسترش کرونا، سران عرب را در شرایط پیچیدهتری نسبت به سال 2011 قرار داده است. در زمان بهار عربی، بسیاری از دولتها به پرداخت یارانه روی آوردند. سران عرب در واقع بر این باور بودند که پرداخت چنین هزینههای عمومیای، صلح اجتماعی به دنبال دارد. هرچند این سیاست در برخی از کشورها نارضایتیهای عمومی را تا حدی و به صورت موقت کاهش داد؛ اما اگر بار دیگر موج اعتراضها در کشورهای عربی شکل بگیرد و مردم ناراضی دوباره به خیابانها سرازیر شوند، دولتها به واسطه کاهش درآمدهای نفتی، حتی قادر به تکرار سیاستهای سوخته گذشته خود نیستند. علاوه بر همه اینها دشمنیهای دیرینه و رقابتهایی سیاسی، بسیاری از کشورهای منطقه را با خود درگیر کرده و همبستگی در میان کشورهای خاورمیانه مفهومی کاملا گزینشی است و فراگیری منطقهای و هویتی ندارد. بنابراین پاسخ به اپیدمی کرونا در خاورمیانه مشابه پاسخ منطقه به هر فاجعه دیگری
است. در حالی که رنجهای انسانی در سایر مناطق جهان، همدلی و همکاری را به همراه دارد، در خاورمیانه به تشدید تنشهای فرهنگی و فرقهای میانجامد. اکنون سران عرب به خوبی میدانند که شرایط کنونی با زمان بهار عربی و حتی اعتراضها در سال گذشته تفاوتهای چشمگیری دارد. در آن زمان، معترضان معتقد بودند که دولتها تنها نگران سرنوشت خود هستند و بهبود شرایط معیشتی آنان اهمیت چندانی ندارد؛ بنابراین با انجام برخی از اصلاحات، عدهای از معترضان روانه خانههایشان شدند؛ اما اکنون دولتها دریافتهاند هنگامی مشروعیت خواهند داشت که در زمان ظهور بحرانی همهگیر، راهحلی روی میز برای مذاکره داشته باشند.
مریم جعفری: بهار عربی از زمان سقوط امپراتوری عثمانی، مهمترین بحران سیاسی بوده است که اعراب با آن مواجه شدهاند؛ رؤسای جمهوری مادامالعمر سقوط کردند، جنگ داخلی در سه کشور اصلی عربی آغاز شد و توازن پذیرفتهشده بین دولت و ملتها در خاورمیانه، هرچند کوتاه اما دچار تغییرات اساسی شد. خاورمیانه اکنون درگیر رخدادها و اختلافات گستردهتری است؛ رویدادهایی که منطقه را از درون متزلزل میکند. صرفنظر از اینکه ایالات متحده و اروپا تا چه اندازه به خاورمیانه توجه میکنند، تغییراتی که در این منطقه از جهان روی میدهد، منافع بسیاری از قدرتمندان جهانی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.
آشوبها نه تنها دولتهای دوست را درگیر میکند بلکه دشمنانش را نیز به ورطهای میکشاند که چارهای نیز مداخله نمیبینند. این چالشها، اقتصاد بزرگترین منطقه جهان را نابود و مردمان زیادی را آواره کشورهای توسعهیافته میکند. پس در نتیجه منطقهای پدیدار میشود که با آنچه پیش از این برای خاورمیانه متصور بودیم، تفاوت چشمگیری دارد.
حتی پیش از آنکه ویروس کرونا در جهان همهگیر و پایش به خاورمیانه باز شود، کشورهای عربی با موجی از اعتراضهای سیاسی مواجه بودند. یمن، لیبی و سوریه از آغاز بهار عربی تاکنون درگیر جنگهای داخلی بودهاند و در شرایطی که هنوز اعراب در تلاطم جنگهای نیابتی بودند، الجزایریها در فوریه سال گذشته به خیابانها آمدند تا پایانی برای عبدالعزیز بوتفلیقه رقم بزنند. به دنبال الجزایر و سودان، عراقیها و لبنانیها نیز به خیابانها آمدند؛ اعتراضاتی که تا قبل از شیوع ویروس کرونا ادامه داشت و مردمان دو کشور همچنان خواهان رویکارآمدن دولتهایی هستند که رویکردی مستقل برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی آنان در نظر بگیرند. در چنین شرایطی کشورهای دیگر در خاورمیانه نیز از گزند اعتراضها دور نبودند، به عنوان مثال مصر برای رهایی از ناآرامیهای احتمالی با استفاده گسترده از مأموران حکومتی، معترضان را سرکوب کرد.
در میان این آشفتگیها، اپیدمی ویروس کرونا این منطقه را با عظیمترین بحران بهداشتی و اقتصادی مواجه کرده است. اکنون مبادلات تجاری بین کشورهای همسایه که تا حدودی شرکای اصلی یکدیگر به شمار میرفتند، متوقف شده است. مبادلات بین ایران، سوریه و عراق به صفر رسیده است و این کشورها یکباره با بحرانی مواجه شدهاند که هیچ نسخهای برای رهایی از آن وجود ندارد. پیامدهای این بحران به حدی غیرقابل پیشبینی و غیرقابل تصور است که حتی ابرقدرتهای جهانی نیز نمیدانند پس از کنترل ویروس کووید-19 چه سیاستهایی کارآمدتر است.در کنار بحران بهداشتی که خاورمیانه به دلیل جمعیت فراوان و سیستم بهداشتی ضعیف با آن به شدت درگیر است، بحران اقتصادی ضربه مهلکتری به کشورهای منطقه خواهد زد؛ کشورهایی که اقتصادشان مبتنی بر نفت است. از همین رو با کاهش تقاضای جهانی پس از کووید-19، روسیه و عربستان تلاش کردند تا با کاهش عرضه، از افت قیمت طلای سیاه جلوگیری کنند. اما مسکو و ریاض به جای توافق واحد، جنگ نفتی جدیدی را رقم زدند. این اختلاف قیمت نفت را به پایینترین سطح در 17 سال گذشته رساند. اکنون روسیه و عربستان حتی اگر حجم تولیدی خود را افزایش دهند، باز هم
با کاهش درآمدهای نفتی روبهرو خواهند بود. در این میان تولیدکنندگان دیگر مانند عراق و امارات متحده عربی با شرایط پیچیدهتری مواجه هستند. این کشورها اگر تولید خود را افزایش دهند، نفت ارزانتر میشود و اگر در استراتژیهای خود تغییر ایجاد نکنند، کاهش درآمدهای دولتی منجر به افزایش بحرانهای داخلی میشود.البته قیمت نفت تنها چالش دولتمردان عرب پس از کرونا نخواهد بود. درآمد بسیاری از کشورهای خاورمیانه بهویژه کشورهای فقیر مبتنی بر نیروهای کار است؛ به عنوان مثال دستمزد کارگران در مصر، اردن، عراق و لبنان نشانگر شرایط اقتصادی این کشورهاست. با کاهش قیمت نفت، کارگران داخلی ماهر نه تنها شغلهای خود را از دست میدهند، بلکه بسیاری از کارگران خارجی مجبور به بازگشت به کشورهای خود میشوند و این در حالی است که بازاری برای کار وجود ندارد. بر اساس تخمین سازمان جهانی کار، تا سال ۲۰۱۹ مجموع جمعیت کارگران خارجی در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به اضافه اردن و لبنان بالغ بر ۳۵ میلیون نفر بوده است. این سازمان پیشتر از وضعیت برخی از این کارگران در کشورهای عربی ابراز نگرانی و اعلام کرده که آنها با تبعیضهای سیستماتیک روبهرو
هستند. گزارش شورای اروپایی روابط خارجی نیز حاکی است که اکثریت این جمعیت از دسترسی به خدمات بهداشتی محروم هستند و در شرایطی زندگی میکنند که فاصله اجتماعی برای پیشگیری از شیوع کرونا ممکن نیست.اکنون اعتراضات سال 2019 در کنار گسترش کرونا، سران عرب را در شرایط پیچیدهتری نسبت به سال 2011 قرار داده است. در زمان بهار عربی، بسیاری از دولتها به پرداخت یارانه روی آوردند. سران عرب در واقع بر این باور بودند که پرداخت چنین هزینههای عمومیای، صلح اجتماعی به دنبال دارد. هرچند این سیاست در برخی از کشورها نارضایتیهای عمومی را تا حدی و به صورت موقت کاهش داد؛ اما اگر بار دیگر موج اعتراضها در کشورهای عربی شکل بگیرد و مردم ناراضی دوباره به خیابانها سرازیر شوند، دولتها به واسطه کاهش درآمدهای نفتی، حتی قادر به تکرار سیاستهای سوخته گذشته خود نیستند. علاوه بر همه اینها دشمنیهای دیرینه و رقابتهایی سیاسی، بسیاری از کشورهای منطقه را با خود درگیر کرده و همبستگی در میان کشورهای خاورمیانه مفهومی کاملا گزینشی است و فراگیری منطقهای و هویتی ندارد. بنابراین پاسخ به اپیدمی کرونا در خاورمیانه مشابه پاسخ منطقه به هر فاجعه دیگری
است. در حالی که رنجهای انسانی در سایر مناطق جهان، همدلی و همکاری را به همراه دارد، در خاورمیانه به تشدید تنشهای فرهنگی و فرقهای میانجامد. اکنون سران عرب به خوبی میدانند که شرایط کنونی با زمان بهار عربی و حتی اعتراضها در سال گذشته تفاوتهای چشمگیری دارد. در آن زمان، معترضان معتقد بودند که دولتها تنها نگران سرنوشت خود هستند و بهبود شرایط معیشتی آنان اهمیت چندانی ندارد؛ بنابراین با انجام برخی از اصلاحات، عدهای از معترضان روانه خانههایشان شدند؛ اما اکنون دولتها دریافتهاند هنگامی مشروعیت خواهند داشت که در زمان ظهور بحرانی همهگیر، راهحلی روی میز برای مذاکره داشته باشند.