|

جهان در وضعیت لاس لوماس

زنده‌باد زنجیرهای خودمان!

شیما بهره‌مند

اینک که جهان رفته‌رفته به حضور مهمان ناخوانده‌اش، کروناویروس خو کرده و بحث‌‌های پیرامون شناخت عملکرد این ویروس در بدن و نحوه زیستش کم‌رنگ شده و آمار مبتلایان و مرگ‌ومیرها نیز می‌رود به روزمرگی چرخش اطلاعات بدل شود و بیشتر اقدامات درمانی و پیشگیری و قرنطینه و از این‌دست شناسایی شده‌اند، نوبت به بحث‌های جدی‌تری درباره آینده اقتصاد جوامع پیش آمده است، آن‌هم نه آینده دور، بلکه آینده‌ای که همین فردای ما است. خانه‌نشینیِ ناگزیر، تصویر وهمناکِ وضعیت اقتصادی را پیش‌روی جهان تصویر کرده و طرح «فاصله‌گذاری اجتماعی» بیش از همه از فاصله طبقاتی پرده برمی‌دارد که «نوری خیره‌کننده بر نابرابری‌های موجود می‌تاباند».1 ویروسی که به‌تاخت سراسر جهان را درمی‌نوردد، در ظاهر چندان ارتباط وثیقی با تاریخ انسان و سیاست‌های موجود در جهان ندارد اما آن‌طور که قراین برمی‌آید ظهور این ویروس و تبعات نبردِ جهان با آن، در تاریخ بشر تأثیری هرچند اندک خواهد داشت که چه‌بسا بسیار فراتر از عوارض روحی و افسردگیِ ناشی از قرنطینه باشد. تألم ناشی از مواجهه با مرگ و نیز، «بحران سلامت عمومی» نشان داد که «بازگشت به وضع موجود پیشین و کسب‌وکار همیشگی خیالی واهی است». همان‌طور که سرمقاله «فایننشیال تایمزِ»2 مدافعِ سرمایه‌داری، با چرخش موضعی علیه سیاست‌های چهار دهه پیش موسوم به نئولیبرالیسم می‌نویسد اگرچه شیوع جهانی کووید 19 نوعی حسِ سرنوشت مشترک را برای جهانیان پدید آورد، تعطیلی اقتصادی برای نبرد با این ویروس، نابرابری‌هایی را آشکار کرد. «شیوه‌ای که ما از طریق آن علیه این ویروس جنگ به‌راه می‌اندازیم به‌نفعِ عده‌ای ولی به‌ خرج دیگران است». و «اقدام بانک‌های مرکزی برای شل‌کردن سیاست‌های پولی فقط به ثروتمندان بهره‌مند از دارایی کمک کرد... تعطیل‌شدن اقتصادی بزرگ‌ترین بها را بر کسانی تحمیل خواهد کرد که وضع‌شان قبلا هم بدتر از همه بوده». این سرمقاله نتیجه می‌گیرد که بازتوزیع بار دیگر در دستور کار قرار خواهد گرفت و سیاست‌های نامتعارف نظیر درآمد پایه و مالیات بر ثروت وارد بحث‌ها خواهد شد.
وضعیتی را که جهان گرفتار آن است با آثار ادبی نیز می‌توان بازخوانی کرد که شاخص‌ترین آنها رمان «طاعون» آلبر کاموست که به تأثیر روانی و اجتماعی شیوع بیماری مهلک می‌پردازد و مواجهه‌ با مرگ و انتخاب میانِ ناامیدی و عمل. اما آثار دیگری هم هستند که جنبه‌های دیگری از وضعیت موجود را می‌توان در آنها مشاهده کرد. «زندانی لاس لوماسِ»3 فوئنتس یکی از این رمان‌هاست که در آن، مسئله اخیرِ بحران اقتصادی و تبعات سرمایه‌داری و نابرابری را می‌توان سراغ کرد. در این رمان برخلاف عنوانش زندانی در معنای حقیقی آن وجود ندارد، بلکه خانه اعیانی در لاس لوماس «با معماری ملهم از سبک دوران استعمار» خدمتکار و سرسرا و چلچراغ، بدل به زندانِ مالکش شده است. این رمان کوتاه درباره قشر نوکیسه‌ای است که با هر دوزوکلک به ثروت رسیده‌اند درست در دورانی که نابسامانی سیاسی و اقتصادی اوج گرفته و نوکیسه‌ها از برکتِ این اوضاع به مکنتی دست یافتند و سر از پا نشناخته دست به کارهایی زدند که به تباهی خود و دیگران منجر شد. «زندانی لاس لوماس» که اواخر دهه 1980 نوشته شده، کندوکاوی است در احوال جامعه مکزیک که سالیانی بود قشر نوکیسه‌اش با ایالات‌ متحده روابطی دوستانه برقرار کرده بود و سبک زندگی خود را از این کشور الگو می‌گرفت و «از این روی بود که از دهه 1950 به بعد مکزیک نمایشگاه بزرگی شد برای کالاهای آمریکایی و فیلم‌های آمریکایی و به‌طورکلی هر چیزی که گرینگوها می‌ساختند و به حیاط‌خلوت خود صادر می‌کردند».4 و این الگوی تقلیدی در نهایت چیزی بی‌مایه و مبتذل از آب درآمد، چنان‌که فوئنتس می‌گوید «ناگهان خودمان را در سال 1980 می‌یابیم و می‌بینیم که در دنیای شما (آمریکا و غرب) هم پیشرفت بدل به توهمی شده...»5. رمان «زندانی لاس لوماس» به‌نوعی ادامه «مرگ آرتمیو کروز» یا دقیق‌تر روایتی دیگر از آرتمیو کروزها و سرمایه‌داری نوینی است که در آمریکای لاتین پا گرفت. «رمان مشهور آرتمیو کروز با مرگ قهرمان داستان در آغاز دهه 1960 و با کابوس‌ها و تخیلات گوناگون این ژنرال محتضر آغاز می‌شود».6 آرتمیو کروز از قهرمانان انقلاب مکزیک بوده با سری پرشور و سرشار از آرمان‌های انقلابی. بعد از انقلاب اما با اعتبار خود به یکی از غول‌های اقتصادی و سیاسی مکزیک بدل می‌شود که با هر زدوبندی به تمکن می‌رسد. در «زندانی لاس لوماس» هم ژنرالی محتضر به ‌نام «پرسیکیلیانو» موجب پیشرفت یک‌شبه وکیلی دون‌مایه می‌شود. «نیکولاس سارمیِنتو، میرزابنویس دارالوکاله‌ای نه‌چندان معتبر که با دست‌یافتن به اسرار زندگی یکی از همان آرتمیو کروزها یک‌شبه وارث ثروتی هنگفت شده و به ‌خیال خود با این ثروت بادآورده می‌تواند به هرچه می‌خواهد برسد، نادانسته تارهایی بر گرد خود می‌تند و با گذشت زمان او را اسیر همان چیزهایی می‌کند که قرار بوده در خدمت او باشند»7، ثروتی که بنا بود برای او آسایش و اعتبار بیاورد مناسباتی را بر زندگی او حاکم کرد که از عمارتش، زندان ساخت. در جایی از مصاحبه‌ فوئنتس با «پاریس ریویو»، پرسشگر از او می‌پرسد: آیا فرهنگ مکزیک هم مثل اینجا، نیویورک سقوط کرده و پول معیار همه‌چیز شده؟ فوئنتس پاسخ می‌دهد: نه. فرهنگ شما گذشته ندارد... گرچه ما بورژوازی هول‌آوری در مکزیک داریم، خیلی بدتر از شما، یک بورژوازی هیچی‌ندان که به جهل خودش افتخار می‌کند».8 نمونه‌ این تعبیرِ فوئنتس، نیکولاس است که در عمارتش از واقعیت جهان و انسان‌های واقعی دور مانده و جز انباشت ثروت کاری از پیش نمی‌برد. در جایی از رمان «پیرمرد» خاطره‌ای را تعریف می‌کند از دو افسر انقلابی که قصد جان هم را می‌کنند، همان خاطره‌ای که نیکولاس با دانستن آن از ژنرال محتضر اخاذی کرده و صاحب مال‌ و مکنت او شده بود: «یکی از آنها گفت می‌خواهد ما را از بردگی آزاد کند، اما وقتی آن یکی همه‌مان را، از ارباب تا نوکر، جلو دیوار به خط کرد، پرسیکیلیانو جلو آمد و گفت: سربازهای مکزیکی مردم را نمی‌کشند چون خودشان از مردم هستند. بعد آن افسر اولی فرمان آتش داد...» و از قرار معلوم بعد از شلیک سربازها به ارباب‌ها، بین دو افسر انقلابی اختلاف می‌افتاد. پیرمرد ادامه می‌دهد: «سربازها به ما گفتند شما آزادید، دیگر نه ملکی هست نه مالکی، فقط آزادی. زنجیرهامان باز شده بود ارباب، آزاد بودیم، حالا ببینید عاقبت‌مان به کجا کشیده، هنوز هم داریم برای این و آن جان می‌کنیم و توی زندانیم...»، «زنده‌باد زنجیرهای خودمان... مارکو همان‌طور که می‌رفت خنده‌ای سر داد که آمیزه‌ای از اندوه و طعنه و تعرض بود».9 لاس‌ لوماس، اینک جهانی است که بیش از همه بر مدارِ سرمایه و قدرت و نابرابری چرخیده و با ظهور پدیده‌ای نابهنگام به ‌نام ویروس هر روز بیشتر نارسایی‌هایش را بروز می‌دهد، تا حدی که نشریات طرفدار سرمایه‌داری نیز دست‌کم به‌طور موقت حکم به تغییر محتومِ حکومتِ سرمایه‌ و سازوکارهای اقتصادی و سیاسی مستقر می‌دهند. گرچه هر کشوری مختصات سیاسی و اقتصادی خود را دارد، کشورهای توسعه‌یافته و نیافته همه ناگزیر از «اصلاحات رادیکال» هستند به‌طوری‌که «خدمات عمومی را به دیده سرمایه‌گذاری بنگرند نه به‌دیده بدهی و آسیب‌پذیری».10
پی‌نوشت‌ها:
1، 2، 10. «ویروس شکنندگی قرارداد اجتماعی را عریان می‌سازد»، دبیران تایمز مالی (فایننشیال تایمز)، ترجمه امید مهرگان، سایت میدان، 17 فروردین 1399.
3، 9. «زندانی لاس لوماس»، کارلوس فوئنتس، ترجمه عبدالله کوثری، نشر ماهی
4، 6، 7. مقدمه «زندانی لاس لوماس»
5، 8. «هنر داستان‌نویسی»، مصاحبه پاریس‌ریویو با کارلوس فوئنتس، ترجمه عبدالله کوثری

اینک که جهان رفته‌رفته به حضور مهمان ناخوانده‌اش، کروناویروس خو کرده و بحث‌‌های پیرامون شناخت عملکرد این ویروس در بدن و نحوه زیستش کم‌رنگ شده و آمار مبتلایان و مرگ‌ومیرها نیز می‌رود به روزمرگی چرخش اطلاعات بدل شود و بیشتر اقدامات درمانی و پیشگیری و قرنطینه و از این‌دست شناسایی شده‌اند، نوبت به بحث‌های جدی‌تری درباره آینده اقتصاد جوامع پیش آمده است، آن‌هم نه آینده دور، بلکه آینده‌ای که همین فردای ما است. خانه‌نشینیِ ناگزیر، تصویر وهمناکِ وضعیت اقتصادی را پیش‌روی جهان تصویر کرده و طرح «فاصله‌گذاری اجتماعی» بیش از همه از فاصله طبقاتی پرده برمی‌دارد که «نوری خیره‌کننده بر نابرابری‌های موجود می‌تاباند».1 ویروسی که به‌تاخت سراسر جهان را درمی‌نوردد، در ظاهر چندان ارتباط وثیقی با تاریخ انسان و سیاست‌های موجود در جهان ندارد اما آن‌طور که قراین برمی‌آید ظهور این ویروس و تبعات نبردِ جهان با آن، در تاریخ بشر تأثیری هرچند اندک خواهد داشت که چه‌بسا بسیار فراتر از عوارض روحی و افسردگیِ ناشی از قرنطینه باشد. تألم ناشی از مواجهه با مرگ و نیز، «بحران سلامت عمومی» نشان داد که «بازگشت به وضع موجود پیشین و کسب‌وکار همیشگی خیالی واهی است». همان‌طور که سرمقاله «فایننشیال تایمزِ»2 مدافعِ سرمایه‌داری، با چرخش موضعی علیه سیاست‌های چهار دهه پیش موسوم به نئولیبرالیسم می‌نویسد اگرچه شیوع جهانی کووید 19 نوعی حسِ سرنوشت مشترک را برای جهانیان پدید آورد، تعطیلی اقتصادی برای نبرد با این ویروس، نابرابری‌هایی را آشکار کرد. «شیوه‌ای که ما از طریق آن علیه این ویروس جنگ به‌راه می‌اندازیم به‌نفعِ عده‌ای ولی به‌ خرج دیگران است». و «اقدام بانک‌های مرکزی برای شل‌کردن سیاست‌های پولی فقط به ثروتمندان بهره‌مند از دارایی کمک کرد... تعطیل‌شدن اقتصادی بزرگ‌ترین بها را بر کسانی تحمیل خواهد کرد که وضع‌شان قبلا هم بدتر از همه بوده». این سرمقاله نتیجه می‌گیرد که بازتوزیع بار دیگر در دستور کار قرار خواهد گرفت و سیاست‌های نامتعارف نظیر درآمد پایه و مالیات بر ثروت وارد بحث‌ها خواهد شد.
وضعیتی را که جهان گرفتار آن است با آثار ادبی نیز می‌توان بازخوانی کرد که شاخص‌ترین آنها رمان «طاعون» آلبر کاموست که به تأثیر روانی و اجتماعی شیوع بیماری مهلک می‌پردازد و مواجهه‌ با مرگ و انتخاب میانِ ناامیدی و عمل. اما آثار دیگری هم هستند که جنبه‌های دیگری از وضعیت موجود را می‌توان در آنها مشاهده کرد. «زندانی لاس لوماسِ»3 فوئنتس یکی از این رمان‌هاست که در آن، مسئله اخیرِ بحران اقتصادی و تبعات سرمایه‌داری و نابرابری را می‌توان سراغ کرد. در این رمان برخلاف عنوانش زندانی در معنای حقیقی آن وجود ندارد، بلکه خانه اعیانی در لاس لوماس «با معماری ملهم از سبک دوران استعمار» خدمتکار و سرسرا و چلچراغ، بدل به زندانِ مالکش شده است. این رمان کوتاه درباره قشر نوکیسه‌ای است که با هر دوزوکلک به ثروت رسیده‌اند درست در دورانی که نابسامانی سیاسی و اقتصادی اوج گرفته و نوکیسه‌ها از برکتِ این اوضاع به مکنتی دست یافتند و سر از پا نشناخته دست به کارهایی زدند که به تباهی خود و دیگران منجر شد. «زندانی لاس لوماس» که اواخر دهه 1980 نوشته شده، کندوکاوی است در احوال جامعه مکزیک که سالیانی بود قشر نوکیسه‌اش با ایالات‌ متحده روابطی دوستانه برقرار کرده بود و سبک زندگی خود را از این کشور الگو می‌گرفت و «از این روی بود که از دهه 1950 به بعد مکزیک نمایشگاه بزرگی شد برای کالاهای آمریکایی و فیلم‌های آمریکایی و به‌طورکلی هر چیزی که گرینگوها می‌ساختند و به حیاط‌خلوت خود صادر می‌کردند».4 و این الگوی تقلیدی در نهایت چیزی بی‌مایه و مبتذل از آب درآمد، چنان‌که فوئنتس می‌گوید «ناگهان خودمان را در سال 1980 می‌یابیم و می‌بینیم که در دنیای شما (آمریکا و غرب) هم پیشرفت بدل به توهمی شده...»5. رمان «زندانی لاس لوماس» به‌نوعی ادامه «مرگ آرتمیو کروز» یا دقیق‌تر روایتی دیگر از آرتمیو کروزها و سرمایه‌داری نوینی است که در آمریکای لاتین پا گرفت. «رمان مشهور آرتمیو کروز با مرگ قهرمان داستان در آغاز دهه 1960 و با کابوس‌ها و تخیلات گوناگون این ژنرال محتضر آغاز می‌شود».6 آرتمیو کروز از قهرمانان انقلاب مکزیک بوده با سری پرشور و سرشار از آرمان‌های انقلابی. بعد از انقلاب اما با اعتبار خود به یکی از غول‌های اقتصادی و سیاسی مکزیک بدل می‌شود که با هر زدوبندی به تمکن می‌رسد. در «زندانی لاس لوماس» هم ژنرالی محتضر به ‌نام «پرسیکیلیانو» موجب پیشرفت یک‌شبه وکیلی دون‌مایه می‌شود. «نیکولاس سارمیِنتو، میرزابنویس دارالوکاله‌ای نه‌چندان معتبر که با دست‌یافتن به اسرار زندگی یکی از همان آرتمیو کروزها یک‌شبه وارث ثروتی هنگفت شده و به ‌خیال خود با این ثروت بادآورده می‌تواند به هرچه می‌خواهد برسد، نادانسته تارهایی بر گرد خود می‌تند و با گذشت زمان او را اسیر همان چیزهایی می‌کند که قرار بوده در خدمت او باشند»7، ثروتی که بنا بود برای او آسایش و اعتبار بیاورد مناسباتی را بر زندگی او حاکم کرد که از عمارتش، زندان ساخت. در جایی از مصاحبه‌ فوئنتس با «پاریس ریویو»، پرسشگر از او می‌پرسد: آیا فرهنگ مکزیک هم مثل اینجا، نیویورک سقوط کرده و پول معیار همه‌چیز شده؟ فوئنتس پاسخ می‌دهد: نه. فرهنگ شما گذشته ندارد... گرچه ما بورژوازی هول‌آوری در مکزیک داریم، خیلی بدتر از شما، یک بورژوازی هیچی‌ندان که به جهل خودش افتخار می‌کند».8 نمونه‌ این تعبیرِ فوئنتس، نیکولاس است که در عمارتش از واقعیت جهان و انسان‌های واقعی دور مانده و جز انباشت ثروت کاری از پیش نمی‌برد. در جایی از رمان «پیرمرد» خاطره‌ای را تعریف می‌کند از دو افسر انقلابی که قصد جان هم را می‌کنند، همان خاطره‌ای که نیکولاس با دانستن آن از ژنرال محتضر اخاذی کرده و صاحب مال‌ و مکنت او شده بود: «یکی از آنها گفت می‌خواهد ما را از بردگی آزاد کند، اما وقتی آن یکی همه‌مان را، از ارباب تا نوکر، جلو دیوار به خط کرد، پرسیکیلیانو جلو آمد و گفت: سربازهای مکزیکی مردم را نمی‌کشند چون خودشان از مردم هستند. بعد آن افسر اولی فرمان آتش داد...» و از قرار معلوم بعد از شلیک سربازها به ارباب‌ها، بین دو افسر انقلابی اختلاف می‌افتاد. پیرمرد ادامه می‌دهد: «سربازها به ما گفتند شما آزادید، دیگر نه ملکی هست نه مالکی، فقط آزادی. زنجیرهامان باز شده بود ارباب، آزاد بودیم، حالا ببینید عاقبت‌مان به کجا کشیده، هنوز هم داریم برای این و آن جان می‌کنیم و توی زندانیم...»، «زنده‌باد زنجیرهای خودمان... مارکو همان‌طور که می‌رفت خنده‌ای سر داد که آمیزه‌ای از اندوه و طعنه و تعرض بود».9 لاس‌ لوماس، اینک جهانی است که بیش از همه بر مدارِ سرمایه و قدرت و نابرابری چرخیده و با ظهور پدیده‌ای نابهنگام به ‌نام ویروس هر روز بیشتر نارسایی‌هایش را بروز می‌دهد، تا حدی که نشریات طرفدار سرمایه‌داری نیز دست‌کم به‌طور موقت حکم به تغییر محتومِ حکومتِ سرمایه‌ و سازوکارهای اقتصادی و سیاسی مستقر می‌دهند. گرچه هر کشوری مختصات سیاسی و اقتصادی خود را دارد، کشورهای توسعه‌یافته و نیافته همه ناگزیر از «اصلاحات رادیکال» هستند به‌طوری‌که «خدمات عمومی را به دیده سرمایه‌گذاری بنگرند نه به‌دیده بدهی و آسیب‌پذیری».10
پی‌نوشت‌ها:
1، 2، 10. «ویروس شکنندگی قرارداد اجتماعی را عریان می‌سازد»، دبیران تایمز مالی (فایننشیال تایمز)، ترجمه امید مهرگان، سایت میدان، 17 فروردین 1399.
3، 9. «زندانی لاس لوماس»، کارلوس فوئنتس، ترجمه عبدالله کوثری، نشر ماهی
4، 6، 7. مقدمه «زندانی لاس لوماس»
5، 8. «هنر داستان‌نویسی»، مصاحبه پاریس‌ریویو با کارلوس فوئنتس، ترجمه عبدالله کوثری

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها