نگاهی به نمایشگاه «اسارت زمان» عاطفه حیدری
همنشینی فرمهای بیانگر
پژمان دادخواه. پژوهشگر و منتقد
مجموعه آثار عاطفه حیدری با عنوان «اسارت زمان» در گالری «شلمان» به نمایش درآمد. این مجموعه شامل 29 اثر است که روایتگر حالات روانی در لحظات گوناگون است. تکنیک این مجموعه میکسمدیاست که برخی از آنها با رواننویس و ماژیک و برخی دیگر با اکریلیک و ورق طلا و نقره کار شده است. این آثار، نقاشیهای ذهنی هنرمند است که به «دودلینگآرت» شباهت دارد و از واقعگرایی دور شده و به سمت و سوی دفرمهشدن و نوعی بداههنگاری پیش رفته است. در این آثار، زن محور اصلی تابلوها قرار گرفته که بیشتر آنها حس و حالی غمگین دارند و این حالت در چهره یا فرم دستان زن نمایان شده است. علاوه بر آن دورتادور شخصیت زن با خطوط و عناصر دیگر پوشیده شده و به طور کامل او را احاطه کرده و در بر گرفته است؛ گویی شخصیت تصویرشده، میان انبوهی از فرمها و عناصر محدود شده است. همچنین انتخاب عناصر پیرامون شخصیت اصلی در راستای تقویت ایده و مفهوم ذهنی هنرمند بوده و آن را به خوبی نمایش داده است. به عنوان نمونه در کنار این شخصیت، تصویری از آپارتمان، گلدان گل، کاکتوس، پرنده و اشیای دیگری دیده میشود که مربوط به زندگی روزمره بوده و تکمیلکننده روایت زندگی و احوال اوست. هر کدام از این عناصر به سادهترین فرم ممکن تصویر شدهاند و از پرداختن به جزئیاتشان فاصله گرفته شده و به همین سبب از فضای رئال دور شدهاند. به بیانی تمامی اشکال و عناصر تابلو، سادهسازی شده و به سمت فرمهای ناب پیش رفتهاند. فرمها در این آثار با ظرافت و دقت هرچه تمام طراحی شدهاند و همنشینی درست و دقیق آنها در کنار هم، تصویر مقبول و تأثیرگذاری را ایجاد کرده است. همچنین در این آثار -که بر خطوط فراوان استوار است- خطوط با دقت نظر رسم شده و همین امر نقطه قوت این مجموعه است و شاید این مسئله به نگاه گرافیستی و تحصیلات هنرمند برگردد، چراکه وی دانشآموخته رشته گرافیک است. علاوه بر شخصیت زن و سایر عناصر مرتبط با وی، بقیه سطح تابلو نیز با اشکال هندسی منظم و خطوط زیاد پر شدهاند و در این آثار بر ارزشهای بیانی خط تأکید شده است. طراحی کل کار و پوشاندن تمام سطوح، بیشترین تأثیر را بر بیننده میگذارد. انگار در این تابلوها، چشم خیلی مجال حرکت ندارد و حس اسارت زمان که مد نظر هنرمند بوده، به بیننده منتقل میشود. در انتها میتوان گفت اگرچه این آثار به سمت فرمگرایی پیش رفتهاند، ولی تمامی این خطوط، نقطهها، اشکال و احجام، روایتگر احوال حاکم بر شخصیتی است که تصویر شده و همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا حس و حالی که هنرمند مد نظر داشته، به بهترین شکل ممکن نشان داده شود.
چنانچه هنرمند در بخشی از بیانیه هنری خود دراینباره میگوید: «کار من نقاشی این فریمها در «خود اکنون» است. به زبان شیوا روایت یک سرگذشت در یک نقاشی. چنین حالتی مفاهیم نقطه، خط، سطح و حجم را بسیار سنگینتر میکند. گویی یک نقطه یا خط میتواند راوی حوادث و دگرگونیهای سوژههایم در طی سالها باشد».
مجموعه آثار عاطفه حیدری با عنوان «اسارت زمان» در گالری «شلمان» به نمایش درآمد. این مجموعه شامل 29 اثر است که روایتگر حالات روانی در لحظات گوناگون است. تکنیک این مجموعه میکسمدیاست که برخی از آنها با رواننویس و ماژیک و برخی دیگر با اکریلیک و ورق طلا و نقره کار شده است. این آثار، نقاشیهای ذهنی هنرمند است که به «دودلینگآرت» شباهت دارد و از واقعگرایی دور شده و به سمت و سوی دفرمهشدن و نوعی بداههنگاری پیش رفته است. در این آثار، زن محور اصلی تابلوها قرار گرفته که بیشتر آنها حس و حالی غمگین دارند و این حالت در چهره یا فرم دستان زن نمایان شده است. علاوه بر آن دورتادور شخصیت زن با خطوط و عناصر دیگر پوشیده شده و به طور کامل او را احاطه کرده و در بر گرفته است؛ گویی شخصیت تصویرشده، میان انبوهی از فرمها و عناصر محدود شده است. همچنین انتخاب عناصر پیرامون شخصیت اصلی در راستای تقویت ایده و مفهوم ذهنی هنرمند بوده و آن را به خوبی نمایش داده است. به عنوان نمونه در کنار این شخصیت، تصویری از آپارتمان، گلدان گل، کاکتوس، پرنده و اشیای دیگری دیده میشود که مربوط به زندگی روزمره بوده و تکمیلکننده روایت زندگی و احوال اوست. هر کدام از این عناصر به سادهترین فرم ممکن تصویر شدهاند و از پرداختن به جزئیاتشان فاصله گرفته شده و به همین سبب از فضای رئال دور شدهاند. به بیانی تمامی اشکال و عناصر تابلو، سادهسازی شده و به سمت فرمهای ناب پیش رفتهاند. فرمها در این آثار با ظرافت و دقت هرچه تمام طراحی شدهاند و همنشینی درست و دقیق آنها در کنار هم، تصویر مقبول و تأثیرگذاری را ایجاد کرده است. همچنین در این آثار -که بر خطوط فراوان استوار است- خطوط با دقت نظر رسم شده و همین امر نقطه قوت این مجموعه است و شاید این مسئله به نگاه گرافیستی و تحصیلات هنرمند برگردد، چراکه وی دانشآموخته رشته گرافیک است. علاوه بر شخصیت زن و سایر عناصر مرتبط با وی، بقیه سطح تابلو نیز با اشکال هندسی منظم و خطوط زیاد پر شدهاند و در این آثار بر ارزشهای بیانی خط تأکید شده است. طراحی کل کار و پوشاندن تمام سطوح، بیشترین تأثیر را بر بیننده میگذارد. انگار در این تابلوها، چشم خیلی مجال حرکت ندارد و حس اسارت زمان که مد نظر هنرمند بوده، به بیننده منتقل میشود. در انتها میتوان گفت اگرچه این آثار به سمت فرمگرایی پیش رفتهاند، ولی تمامی این خطوط، نقطهها، اشکال و احجام، روایتگر احوال حاکم بر شخصیتی است که تصویر شده و همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا حس و حالی که هنرمند مد نظر داشته، به بهترین شکل ممکن نشان داده شود.
چنانچه هنرمند در بخشی از بیانیه هنری خود دراینباره میگوید: «کار من نقاشی این فریمها در «خود اکنون» است. به زبان شیوا روایت یک سرگذشت در یک نقاشی. چنین حالتی مفاهیم نقطه، خط، سطح و حجم را بسیار سنگینتر میکند. گویی یک نقطه یا خط میتواند راوی حوادث و دگرگونیهای سوژههایم در طی سالها باشد».