|

در ستودنِ یاوری

شرق: محمود دولت‌آبادی در یادداشت زیر که در 22 فروردین در سایت «ایسنا» منتشر شد، با اشاره به اینکه همه‌گیری کرونا به اقدام ملی و حتی منطقه‌ای و جهانی نیاز دارد، از سیاست‌های یک بام و دو هوا انتقاد می‌کند که از یک طرف قرنطینه و رعایت فاصله فیزیکی است و از یک طرف بازگذاشتن کرکره کسب‌وکار. بااین‌همه آرزو می‌کند باران مرگ‌ومیر سیلابی که دکتر حریرچی هشدار داده بود، به راه نیفتد.

پیش از این در امپراتوری‌هایی که داشتیم، ساتراپ‌نشین‌های ما با پرداختِ مالیاتِ خودشان اداره می‌شدند و سرانه‌ای هم از آن درآمدها به خزانه‌ی مرکزی می‌رسید و انباشت می‌شد برای روزِ مبادای قحطی‌ها و بیماری‌ها و هجوم‌ها و چه و چه‌ها... درحالی‌که امروز چنان رابطه‌ای باژگونه شده است، خودمان زیر فشار تحریم‌های سخت به دشواری تاب آورده‌ایم - و تاب می‌آوریم در شرایط، دریچه‌های دنیا هم بسته است به روی ما و خود پیدا نیست این باژگونگی تا کی دوام خواهد آورد؟ تاریخ و تجربه نشان داده است که بهترین خدمتگزاران هم اگر با افلاس ارباب مواجه بشوند، اولین اقدام‌شان پوشیدنِ پای‌افزارِ گریز است و جست‌وجوی بخشنده‌ای تازه! اکنون از سویی توصیه‌ی همادِ آگاه جامعه پزشکی کشور رأی به این داده است که مردم منزوی و غیراجتماعی بمانند در خانه‌های خود تا بتوان بیماری را در نقطه‌ای به پایداری رسانید و زان‌پس روانش کرد به‌سوی فرود و مهارش کرد و سرانجام از مهلکه‌ی آن نجات یافت. از سوی دیگر نظام اداری - خدماتی کشور قادر به تنظیم و ترتیبِ اداره‌ی اجتماعی نیست، زیرا در خانه نشانیدنِ مردم هزینه و قابلیتِ تدارکاتِ لازم را طلب می‌کند که وجود ندارد، و در همین بدتر موقعیت احتمالا دولتِ مسئول نظر و امید به گشودنِ دریچه‌ای به جهان دارد که البته آشکارا به زبان نمی‌آورد، در نتیجه به چنین تصمیمی رسیده است که مردم به کسب‌وکار بپردازند تا ببینیم چه می‌شود!؟ از دیگر سو، توده‌های مردم تمکین نمی‌کنند به توصیه‌های بهداشتی و حتّی احکامِ حکومتی که «چرا»ی آن روشن است، زیرا این تمکین‌نکردن نه از نادانی، بلکه از ناتوانی است؛ به این معنای روشن که دهانِ باز به نان احتیاج دارد و نان به کار. پس قابلِ فهم است چنین عبارتی که «اگر بناست در گرسنگی ذلیل شوم و بمیرم، باشد تا با کرونا بمیرم!» و در چنین شرایطی شما نمی‌توانی انتظار داشته باشی و بگویی که در فکر همسایه‌ات باش، چون واگیرشدن تو موجب گرفتاری همسایه‌ات هم خواهد شد. نه! چنان کس - کسانی خود را نمی‌توانند مکلف به رعایت‌های اجتماعی بدانند! صرف‌نظر از اینکه مردمِ کشورِ ما با مقوله‌ی «نظمِ به اختیار» چندان آشنا نیستند. پس در چنین موقعیت‌هایی زبانِ زور به کار آمدنی است، اگر شما بتوانی برای مدتی همچون چین نان و آب را به درِ خانه‌هایی برسانی - درِ خانه‌ی سی تا چهل درصدِ مردم! - و چنین اقدامی دشوار نمی‌نماید وقتی گفته می‌شود ۱۰ میلیارد دلار پسِ دست داریم برای احتیاط. اما این شیوه که انتخاب شده است، یعنی عادی‌شدنِ کسب‌و‌کار، به‌رغمِ درک و پیشنهاد مرکز بهداشت کشور و متخصصان بیماری فراگیر، در عمل یعنی راه‌دادن به فراگیری و مهیای مرگ‌ومیرِ فلّه‌ای شدن. جمع‌وجورکردن انبوه مرگ‌و‌میر هم کار آسانی نخواهد بود. اما در میانه‌ی این بحران فراگیر البته مردمِ ما خوشبختانه دست روی دست باقی نمانده‌اند و نمی‌مانند، چنان‌چه پیش از این آشکار و پنهان به یاری برخاسته بوده‌اند، برخاسته‌اند و باز هم برمی‌خیزند. نیکوکاران که امروزه خَیِّرین نام گرفته‌اند دست یاوری از آستین همت بیرون آورده و به کمک شتافته‌اند. کارهایی به تناسب. چنان‌چه در دوره‌ی جنگ و دفاع هر آن‌چه در توان داشتند، در زلزله‌ها و سیل‌ها هرچه در توان داشتند، و در ساخت و آماده‌سازی مدارس، درمانگاه و حتی بیمارستان (چنان‌چه در زنجان) آن‌چه در توان داشتند به انجام رسانیدند و در این بحران هم هرچه از دست و توان‌شان ساخته باشد، انجام خواهند داد. فی‌المثل همشهری‌های من اهل سبزوار برای خرید وسیله‌ی کمک‌تنفسی مبالغی فراهم آورده‌اند بلکه بتوانند چنان نیاز بیمارستانی در سبزوار را برآورده کنند. فرخنده است برداشتنِ چنین گام‌هایی و پسندیده. اما چون پرسیدم سرجمع چند دستگاه کمک‌تنفسی با مبلغ فراهم‌آمده می‌توان خریداری کرد، پاسخ شنیدم با احتساب این‌که چهل درصد از قیمت را وزارت بهداشت تقبل می‌کند، دو دستگاه! دیگر نپرسیدم جمعیت شهری که وقتی ترکِ آن کردم چهل هزار نفر (یا خانواده؟) ساکن داشت اکنون سرانه‌ی جمعیت آن چه تعداد است و چه تعداد بیمار نیازمندِ کمک تنفس‌اند و چه تعداد مبتلا، و بستری چه تعداد؟ قطعا تناسبِ منطقی وجود ندارد. البته همت نیکوکاران محل قدردانی است، اما دریغا... این رویدادِ همه‌گیر با بستنِ چسب و باند بر روی یک زخم نیست که دل از آن آرام بگیرد؛ نه! این فراگیری به اقدام ملی و حتی منطقه‌ای و جهانی نیاز دارد. به نظم و قاطعیت و ثروت و تدبیر و اراده نیاز دارد، دردهای بزرگ به درمان‌هایی به همان نسبتِ درد محتاج است و در این کنج که نشسته‌ام فقط می‌توانم آرزو کنم که آن سیل (هُشدار دکتر حریرچی) به راه نیفتد با وجود این یک بام و دو هوایی که اعمال شده، یعنی یک طرف قرنطینه و درخواست رعایت فاصله‌ی فیزیکی و یک طرف بازگذاشتنِ کرکره‌ی کسب‌و‌کار به سببِ نیاز به بودجه‌ای که در خزانه نداریم و دریچه‌های دنیا را هم بسته می‌بینیم به روی خود و هم به روی ما «!» این‌جاست که فقط می‌توانم آرزو کنم آن بارانِ مرگ‌و‌میر سیلابی به‌راه نیندازد.

شرق: محمود دولت‌آبادی در یادداشت زیر که در 22 فروردین در سایت «ایسنا» منتشر شد، با اشاره به اینکه همه‌گیری کرونا به اقدام ملی و حتی منطقه‌ای و جهانی نیاز دارد، از سیاست‌های یک بام و دو هوا انتقاد می‌کند که از یک طرف قرنطینه و رعایت فاصله فیزیکی است و از یک طرف بازگذاشتن کرکره کسب‌وکار. بااین‌همه آرزو می‌کند باران مرگ‌ومیر سیلابی که دکتر حریرچی هشدار داده بود، به راه نیفتد.

پیش از این در امپراتوری‌هایی که داشتیم، ساتراپ‌نشین‌های ما با پرداختِ مالیاتِ خودشان اداره می‌شدند و سرانه‌ای هم از آن درآمدها به خزانه‌ی مرکزی می‌رسید و انباشت می‌شد برای روزِ مبادای قحطی‌ها و بیماری‌ها و هجوم‌ها و چه و چه‌ها... درحالی‌که امروز چنان رابطه‌ای باژگونه شده است، خودمان زیر فشار تحریم‌های سخت به دشواری تاب آورده‌ایم - و تاب می‌آوریم در شرایط، دریچه‌های دنیا هم بسته است به روی ما و خود پیدا نیست این باژگونگی تا کی دوام خواهد آورد؟ تاریخ و تجربه نشان داده است که بهترین خدمتگزاران هم اگر با افلاس ارباب مواجه بشوند، اولین اقدام‌شان پوشیدنِ پای‌افزارِ گریز است و جست‌وجوی بخشنده‌ای تازه! اکنون از سویی توصیه‌ی همادِ آگاه جامعه پزشکی کشور رأی به این داده است که مردم منزوی و غیراجتماعی بمانند در خانه‌های خود تا بتوان بیماری را در نقطه‌ای به پایداری رسانید و زان‌پس روانش کرد به‌سوی فرود و مهارش کرد و سرانجام از مهلکه‌ی آن نجات یافت. از سوی دیگر نظام اداری - خدماتی کشور قادر به تنظیم و ترتیبِ اداره‌ی اجتماعی نیست، زیرا در خانه نشانیدنِ مردم هزینه و قابلیتِ تدارکاتِ لازم را طلب می‌کند که وجود ندارد، و در همین بدتر موقعیت احتمالا دولتِ مسئول نظر و امید به گشودنِ دریچه‌ای به جهان دارد که البته آشکارا به زبان نمی‌آورد، در نتیجه به چنین تصمیمی رسیده است که مردم به کسب‌وکار بپردازند تا ببینیم چه می‌شود!؟ از دیگر سو، توده‌های مردم تمکین نمی‌کنند به توصیه‌های بهداشتی و حتّی احکامِ حکومتی که «چرا»ی آن روشن است، زیرا این تمکین‌نکردن نه از نادانی، بلکه از ناتوانی است؛ به این معنای روشن که دهانِ باز به نان احتیاج دارد و نان به کار. پس قابلِ فهم است چنین عبارتی که «اگر بناست در گرسنگی ذلیل شوم و بمیرم، باشد تا با کرونا بمیرم!» و در چنین شرایطی شما نمی‌توانی انتظار داشته باشی و بگویی که در فکر همسایه‌ات باش، چون واگیرشدن تو موجب گرفتاری همسایه‌ات هم خواهد شد. نه! چنان کس - کسانی خود را نمی‌توانند مکلف به رعایت‌های اجتماعی بدانند! صرف‌نظر از اینکه مردمِ کشورِ ما با مقوله‌ی «نظمِ به اختیار» چندان آشنا نیستند. پس در چنین موقعیت‌هایی زبانِ زور به کار آمدنی است، اگر شما بتوانی برای مدتی همچون چین نان و آب را به درِ خانه‌هایی برسانی - درِ خانه‌ی سی تا چهل درصدِ مردم! - و چنین اقدامی دشوار نمی‌نماید وقتی گفته می‌شود ۱۰ میلیارد دلار پسِ دست داریم برای احتیاط. اما این شیوه که انتخاب شده است، یعنی عادی‌شدنِ کسب‌و‌کار، به‌رغمِ درک و پیشنهاد مرکز بهداشت کشور و متخصصان بیماری فراگیر، در عمل یعنی راه‌دادن به فراگیری و مهیای مرگ‌ومیرِ فلّه‌ای شدن. جمع‌وجورکردن انبوه مرگ‌و‌میر هم کار آسانی نخواهد بود. اما در میانه‌ی این بحران فراگیر البته مردمِ ما خوشبختانه دست روی دست باقی نمانده‌اند و نمی‌مانند، چنان‌چه پیش از این آشکار و پنهان به یاری برخاسته بوده‌اند، برخاسته‌اند و باز هم برمی‌خیزند. نیکوکاران که امروزه خَیِّرین نام گرفته‌اند دست یاوری از آستین همت بیرون آورده و به کمک شتافته‌اند. کارهایی به تناسب. چنان‌چه در دوره‌ی جنگ و دفاع هر آن‌چه در توان داشتند، در زلزله‌ها و سیل‌ها هرچه در توان داشتند، و در ساخت و آماده‌سازی مدارس، درمانگاه و حتی بیمارستان (چنان‌چه در زنجان) آن‌چه در توان داشتند به انجام رسانیدند و در این بحران هم هرچه از دست و توان‌شان ساخته باشد، انجام خواهند داد. فی‌المثل همشهری‌های من اهل سبزوار برای خرید وسیله‌ی کمک‌تنفسی مبالغی فراهم آورده‌اند بلکه بتوانند چنان نیاز بیمارستانی در سبزوار را برآورده کنند. فرخنده است برداشتنِ چنین گام‌هایی و پسندیده. اما چون پرسیدم سرجمع چند دستگاه کمک‌تنفسی با مبلغ فراهم‌آمده می‌توان خریداری کرد، پاسخ شنیدم با احتساب این‌که چهل درصد از قیمت را وزارت بهداشت تقبل می‌کند، دو دستگاه! دیگر نپرسیدم جمعیت شهری که وقتی ترکِ آن کردم چهل هزار نفر (یا خانواده؟) ساکن داشت اکنون سرانه‌ی جمعیت آن چه تعداد است و چه تعداد بیمار نیازمندِ کمک تنفس‌اند و چه تعداد مبتلا، و بستری چه تعداد؟ قطعا تناسبِ منطقی وجود ندارد. البته همت نیکوکاران محل قدردانی است، اما دریغا... این رویدادِ همه‌گیر با بستنِ چسب و باند بر روی یک زخم نیست که دل از آن آرام بگیرد؛ نه! این فراگیری به اقدام ملی و حتی منطقه‌ای و جهانی نیاز دارد. به نظم و قاطعیت و ثروت و تدبیر و اراده نیاز دارد، دردهای بزرگ به درمان‌هایی به همان نسبتِ درد محتاج است و در این کنج که نشسته‌ام فقط می‌توانم آرزو کنم که آن سیل (هُشدار دکتر حریرچی) به راه نیفتد با وجود این یک بام و دو هوایی که اعمال شده، یعنی یک طرف قرنطینه و درخواست رعایت فاصله‌ی فیزیکی و یک طرف بازگذاشتنِ کرکره‌ی کسب‌و‌کار به سببِ نیاز به بودجه‌ای که در خزانه نداریم و دریچه‌های دنیا را هم بسته می‌بینیم به روی خود و هم به روی ما «!» این‌جاست که فقط می‌توانم آرزو کنم آن بارانِ مرگ‌و‌میر سیلابی به‌راه نیندازد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها