تراژدی زندگی عادی
شرق: یوجین اونیل از چهرههای شاخص نمایشنامهنویسی معاصر جهان است که در سال 1888در نیویورک متولد شد. خانواده اونیل از ایرلندیهای مهاجر بودند و خود او در هتلی در برادوی به دنیا آمد. پدرش هنرپیشه تئاترهای عامهپسند بود و در کار خود بازیگر شناختهشدهای محسوب میشد. اونیل در مدارس شبانهروزی تحصیل کرد و بعد چندسالی به نقاط مختلف سفر کرد و در حرفههای مختلفی مشغول به کار شد تا اینکه به سل دچار شد و ناچار در آسایشگاهی بستری شد و در آنجا کاری جز خواندن و نوشتن نداشت.
اونیل در ایران هم نویسنده شناختهشدهای به شمار میرود و میتوان گفت که از برخی از آثار او ترجمههای خوبی هم در دست است. نشر بیدگل مدتی است که مجموعهای به نمایشنامههای او اختصاص داده و تاکنون 5 کتاب در قالب این مجموعه به چاپ رسیده است. «گوریل پشمالو» با ترجمه بهزاد قادری، «تشنگی و دو نمایشنامه دیگر» با ترجمه یدالله آقاعباسی، «پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر» با ترجمه یدالله آقاعباسی، «تار عنکبوت و دو نمایشنامه دیگر» با ترجمه یدالله آقاعباسی کتابهای قبلی این مجموعه بودند و تازهترین اثر ترجمه شده در قالب این مجموعه نیز «نخستین آدم» است که توسط بهزاد قادری به فارسی برگردانده شده است.
در ماجرای این نمایشنامه، کرتیس جیسن و همسرش مارتا دو فرزندشان را از دست دادهاند و پس از این فاجعه تصمیمی مشترک میگیرند که تا پایان عمر زندگیشان را وقف علم کنند و با کمک به پیشرفت دانش به انسانها خدمت کنند. پس از ده سال، این زوج به زادگاه کرتیس یعنی بریجتاون بازمیگردند. کرتیس میخواهد در سفری اکتشافی به آسیا برود و میخواهد مارتا را نیز با خود ببرد. در این میان وقایعی پیش میآیند که مسیر امور را عوض میکنند. خانواده جیسن به محیطی کوچک و سنتی وابستهاند و به مارتا مظنوناند که با یکی از دوستان مشترک خود و همسرش رابطه دارد. وقتی که معلوم میشود مارتا بر خلاف میل همسرش باردار هم هست، این ظن تشدید میشود و نمایشنامه با حادثه دیگری به پایان میرسد.
بهزاد قادری که برای ترجمههایش مقدمههایی مفصل مینویسد و در این مقدمهها به عنوان منتقد به بررسی اثر میپردازد، در ابتدای مقدمهای که برای «نخستین آدم» نوشته به ماجرای خود نمایشنامه اشاره کرده و آورده: «اگر در نمایشنامه نخستین آدم کرتیس جیسن میخواهد حلقه مفقوده بین انسان و حیوان را، حتی به بهای سفر به دورترین نقاط دنیا، کشف کند، اونیل، به عنوان نمایشنامهنویس، تلاش میکند در فرهنگ امریکای دهه 1920 حلقه مفقوده بین تئاتر زمانهاش و تراژدی یونان باشد. او میخواست با زنده کردن مفاهیم اصیل تراژدی و انسان تراژیک، آنگونه که مراد سوفوکل بود، انسان از خودبیگانه جامعه امریکا را به خانهتکانی شناختی وادارد. تلاش امثال اونیل برای زنده کردن فرم و گوهر تراژدی یونان واکنشی به تئاتر دوران نوزایش اروپا (قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی)، به ویژه دوره الیزابت نیز بود، بحثی که از قرن نوزدهم با بحثهای هگل، شیلر، لسینگ، و نیز تلاش ایبسن جان تازهای یافته بود. تئاتر دوره نوزایی نمیخواست، نه اینکه نمیتوانست، ارزشها و هنجارهای نمایشی یونان باستان را زنده کند؛ روح زمانه بیشتر هوادار فرهنگ رومی بود. اروپای غربی آن زمان حتی
فرهنگ یونان را نیز از دریچه نگاه رومیها درمییافت.»
قادری در مقدمه مفصلش به این نکته اشاره کرده که از دوران نوزایش تا اواخر قرن نوزدهم «که تشت عقلگرایی از بام میافتد»، رویکرد یونانیان به تراژدی چندان طرفداری نداشت و با ورود چخوف و ایبسن به ادبیات نمایشی دو نگاه متفاوت به تراژدی مطرح میشود هرچند که چخوف علاقهای به تراژدی یونان باستان نداشت. در مقابل ایبسن، نیمنگاهی به تراژدی یونان داشت و معتقد بود «اگر شاعرانگی درام یونان را همپای زندگی انسان نهادزده و میانمایه امروز پیش ببریم، شاید، حتی با گریز از تقلید صورت ظاهری تراژدی یونان (که این رمز موفقیت او بود)، به گونهای تراژدی در زندگی بورژوایان میانمایه برسیم.»
قادری سپس به سراغ اونیل رفته و میگوید که او در مقطعی از کارش به ترادی یونان روی آورد و تلاش کرد از آن به عنوان ابزاری برای پالودن تئاتر امریکا از واقعنگاری صرف استفاده کند تا شاید آن را به دنیای تمثیل و استعاره بازگرداند. قادری همچنین به سراغ سبک و سیاق نویسندگی اونیل نیز رفته است. او اونیل را بیشتر داستانسرا میداند چرا که معتقد است اونیل در هنر دیالوگنویسی و زبان دراماتیک لنگ میزند: «او بیش از آنکه درامنویس ماهری باشد، شاعری نوافلاطونی بود و امریکای آن زمان به چنین کسی نیاز داشت. همانطور که افلاطون با هنر تقلیدی زمانهاش درافتاد و هومر و درامنویسان را به جمهوریاش راه نداد، اونیل نیز در نیمه نخست قرن بیستم خطر کرد و، برای درهمشکستن ملودرامهای بیمصرف زمانهاش، به سر سودای صورتهای دراماتیک نوین داشت تا با پدرکشی در عالم تئاتر عملا فرزند ناخلف پدرش، جمیز اونیل، و دشمن قسمخورده ذوق و سلیقه سطحی و عوامپسند امرییکاییان در زمینه تئاتر باشد».
توجه و روی آوردن اونیل به سبک تراژدی یونان، در شکل آوردن عناصری همچون همسرایان، روایت، زبانی فشرده و شعرگونه در نمایشنامههایش بروز یافت. البته به اعتقاد قادری، «اونیل بیش از آنکه تراژدی یونان و شاعرانگی آن، و نیز ضرورت بازنگری در سبک و زبان آن را از ایبسن آموخته باشد، با برداشت شتابزده، اگر نگویم سطحی، از نیچه درباره تراژدی، در مرحله دوم کارش تصمیم گرفت آمیزهای از زایش تراژدی و چنین گفت زرتشت را حتی با استفاده از قالب تراژدی یونان بیازماید.»
اونیل در «نخستین آدم»، تمثیلهای زیادی به کار برده که قادری در مقدمهاش به آنها اشاره کرده و دربارهشان توضیح داده است. اونیل درواقع زندگی عادی اطرافش را در شکل تمثیلهایی به تصویر درآورده است و به بیان دیگر او به تمثیلسازی از زندگی عادی آمریکا دست زده است. اونیل در اینجا، تلاش میکند تا تراژدی را در مناسبات زندگی عادی اطرافش به کار گیرد یعنی کاری که پیشتر در «آنا کریستی» هم انجام داده بود و میتوان گفت که دومین تلاش او در این مسیر با موفقیت بیشتری همراه بوده است.
شرق: یوجین اونیل از چهرههای شاخص نمایشنامهنویسی معاصر جهان است که در سال 1888در نیویورک متولد شد. خانواده اونیل از ایرلندیهای مهاجر بودند و خود او در هتلی در برادوی به دنیا آمد. پدرش هنرپیشه تئاترهای عامهپسند بود و در کار خود بازیگر شناختهشدهای محسوب میشد. اونیل در مدارس شبانهروزی تحصیل کرد و بعد چندسالی به نقاط مختلف سفر کرد و در حرفههای مختلفی مشغول به کار شد تا اینکه به سل دچار شد و ناچار در آسایشگاهی بستری شد و در آنجا کاری جز خواندن و نوشتن نداشت.
اونیل در ایران هم نویسنده شناختهشدهای به شمار میرود و میتوان گفت که از برخی از آثار او ترجمههای خوبی هم در دست است. نشر بیدگل مدتی است که مجموعهای به نمایشنامههای او اختصاص داده و تاکنون 5 کتاب در قالب این مجموعه به چاپ رسیده است. «گوریل پشمالو» با ترجمه بهزاد قادری، «تشنگی و دو نمایشنامه دیگر» با ترجمه یدالله آقاعباسی، «پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر» با ترجمه یدالله آقاعباسی، «تار عنکبوت و دو نمایشنامه دیگر» با ترجمه یدالله آقاعباسی کتابهای قبلی این مجموعه بودند و تازهترین اثر ترجمه شده در قالب این مجموعه نیز «نخستین آدم» است که توسط بهزاد قادری به فارسی برگردانده شده است.
در ماجرای این نمایشنامه، کرتیس جیسن و همسرش مارتا دو فرزندشان را از دست دادهاند و پس از این فاجعه تصمیمی مشترک میگیرند که تا پایان عمر زندگیشان را وقف علم کنند و با کمک به پیشرفت دانش به انسانها خدمت کنند. پس از ده سال، این زوج به زادگاه کرتیس یعنی بریجتاون بازمیگردند. کرتیس میخواهد در سفری اکتشافی به آسیا برود و میخواهد مارتا را نیز با خود ببرد. در این میان وقایعی پیش میآیند که مسیر امور را عوض میکنند. خانواده جیسن به محیطی کوچک و سنتی وابستهاند و به مارتا مظنوناند که با یکی از دوستان مشترک خود و همسرش رابطه دارد. وقتی که معلوم میشود مارتا بر خلاف میل همسرش باردار هم هست، این ظن تشدید میشود و نمایشنامه با حادثه دیگری به پایان میرسد.
بهزاد قادری که برای ترجمههایش مقدمههایی مفصل مینویسد و در این مقدمهها به عنوان منتقد به بررسی اثر میپردازد، در ابتدای مقدمهای که برای «نخستین آدم» نوشته به ماجرای خود نمایشنامه اشاره کرده و آورده: «اگر در نمایشنامه نخستین آدم کرتیس جیسن میخواهد حلقه مفقوده بین انسان و حیوان را، حتی به بهای سفر به دورترین نقاط دنیا، کشف کند، اونیل، به عنوان نمایشنامهنویس، تلاش میکند در فرهنگ امریکای دهه 1920 حلقه مفقوده بین تئاتر زمانهاش و تراژدی یونان باشد. او میخواست با زنده کردن مفاهیم اصیل تراژدی و انسان تراژیک، آنگونه که مراد سوفوکل بود، انسان از خودبیگانه جامعه امریکا را به خانهتکانی شناختی وادارد. تلاش امثال اونیل برای زنده کردن فرم و گوهر تراژدی یونان واکنشی به تئاتر دوران نوزایش اروپا (قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی)، به ویژه دوره الیزابت نیز بود، بحثی که از قرن نوزدهم با بحثهای هگل، شیلر، لسینگ، و نیز تلاش ایبسن جان تازهای یافته بود. تئاتر دوره نوزایی نمیخواست، نه اینکه نمیتوانست، ارزشها و هنجارهای نمایشی یونان باستان را زنده کند؛ روح زمانه بیشتر هوادار فرهنگ رومی بود. اروپای غربی آن زمان حتی
فرهنگ یونان را نیز از دریچه نگاه رومیها درمییافت.»
قادری در مقدمه مفصلش به این نکته اشاره کرده که از دوران نوزایش تا اواخر قرن نوزدهم «که تشت عقلگرایی از بام میافتد»، رویکرد یونانیان به تراژدی چندان طرفداری نداشت و با ورود چخوف و ایبسن به ادبیات نمایشی دو نگاه متفاوت به تراژدی مطرح میشود هرچند که چخوف علاقهای به تراژدی یونان باستان نداشت. در مقابل ایبسن، نیمنگاهی به تراژدی یونان داشت و معتقد بود «اگر شاعرانگی درام یونان را همپای زندگی انسان نهادزده و میانمایه امروز پیش ببریم، شاید، حتی با گریز از تقلید صورت ظاهری تراژدی یونان (که این رمز موفقیت او بود)، به گونهای تراژدی در زندگی بورژوایان میانمایه برسیم.»
قادری سپس به سراغ اونیل رفته و میگوید که او در مقطعی از کارش به ترادی یونان روی آورد و تلاش کرد از آن به عنوان ابزاری برای پالودن تئاتر امریکا از واقعنگاری صرف استفاده کند تا شاید آن را به دنیای تمثیل و استعاره بازگرداند. قادری همچنین به سراغ سبک و سیاق نویسندگی اونیل نیز رفته است. او اونیل را بیشتر داستانسرا میداند چرا که معتقد است اونیل در هنر دیالوگنویسی و زبان دراماتیک لنگ میزند: «او بیش از آنکه درامنویس ماهری باشد، شاعری نوافلاطونی بود و امریکای آن زمان به چنین کسی نیاز داشت. همانطور که افلاطون با هنر تقلیدی زمانهاش درافتاد و هومر و درامنویسان را به جمهوریاش راه نداد، اونیل نیز در نیمه نخست قرن بیستم خطر کرد و، برای درهمشکستن ملودرامهای بیمصرف زمانهاش، به سر سودای صورتهای دراماتیک نوین داشت تا با پدرکشی در عالم تئاتر عملا فرزند ناخلف پدرش، جمیز اونیل، و دشمن قسمخورده ذوق و سلیقه سطحی و عوامپسند امرییکاییان در زمینه تئاتر باشد».
توجه و روی آوردن اونیل به سبک تراژدی یونان، در شکل آوردن عناصری همچون همسرایان، روایت، زبانی فشرده و شعرگونه در نمایشنامههایش بروز یافت. البته به اعتقاد قادری، «اونیل بیش از آنکه تراژدی یونان و شاعرانگی آن، و نیز ضرورت بازنگری در سبک و زبان آن را از ایبسن آموخته باشد، با برداشت شتابزده، اگر نگویم سطحی، از نیچه درباره تراژدی، در مرحله دوم کارش تصمیم گرفت آمیزهای از زایش تراژدی و چنین گفت زرتشت را حتی با استفاده از قالب تراژدی یونان بیازماید.»
اونیل در «نخستین آدم»، تمثیلهای زیادی به کار برده که قادری در مقدمهاش به آنها اشاره کرده و دربارهشان توضیح داده است. اونیل درواقع زندگی عادی اطرافش را در شکل تمثیلهایی به تصویر درآورده است و به بیان دیگر او به تمثیلسازی از زندگی عادی آمریکا دست زده است. اونیل در اینجا، تلاش میکند تا تراژدی را در مناسبات زندگی عادی اطرافش به کار گیرد یعنی کاری که پیشتر در «آنا کریستی» هم انجام داده بود و میتوان گفت که دومین تلاش او در این مسیر با موفقیت بیشتری همراه بوده است.