|

روایت حسین‌ شیخ‌الاسلام از آنچه بعد از تسخیر سفارت رخ داد

مکالمات بنی‌صدر را شنود می‌کردیم

حسین شیخ‌الاسلام که در اسفندماه سال گذشته به‌دلیل ابتلا به بیماری کرونا از دنیا رفت، در سال 58 یکی از نیروهای مؤثر در تسخیر سفارت آمریکا بود. در کارنامه او می‌توان مدیرکلی امور بین‌الملل مجلس شورای اسلامی و همچنین دبیرکلی دبیرخانه کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین را مشاهده کرد. شیخ‌الاسلام بعد از این مسئولیت به مشاوری محمد‌جواد ظریف منصوب شد. حالا و بعد یک ماه و اندی از درگذشت این شخصیت سیاسی خبرگزاری «مهر» گفت‌وگویی منتشر‌نشده با او را منتشر کرده است که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.
شیخ‌الاسلام در این گفت‌وگو درباره نقش خود در تسخیر سفارت گفت: «من در خود تسخیر نقشی نداشتم و وقتی که برادران دانشجو این کار را به پایان رساندند، با افرادی مواجه شدند که زبان همدیگر را متوجه نمی‌شدند. برخی از دوستان نیز از پیش مرا می‌شناختند و برای کارهای ترجمه به من مراجعه کردند».
او در پاسخ به اینکه آیا پیش از تسخیر در جریان تصمیم گرفته‌شده نبود، مدعی شد: «خیر؛ بعد از انجام کار و ظهر بود که دوستان به منزل من مراجعه کرده و درخواست کمک کردند. آنها برای ارتباط‌گرفتن با افراد بازداشتی و همچنین ترجمه اسناد دعوت به همکاری کردند».
او نحوه اطلاع خود از اقدام دانشجویان را این‌گونه روایت کرد: «اخبار را پیگیری می‌کردم. حدود ساعت سه بعدازظهر بود که دانشجویان به منزل ما مراجعه کردند و به‌دلیل اعتمادی که به بنده داشتند، دعوت کردند تا به جمع آنان بپیوندم. من نیز در زمان غروب آفتاب وارد لانه جاسوسی شدم و به جمع دانشجویان پیوستم».
شیخ‌الاسلام در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی‌بر اینکه چه عاملی باعث تسخیر سفارت شد، اظهار کرد: «این اتفاق بعد از آن افتاد که آمریکایی‌ها شاه خائن را که در ایران جنایات بسیاری کرده بود، به‌اصطلاح برای درمان پذیرفتند. محمدرضا پهلوی در زمان حکومت خود راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز را سرکوب و بسیاری از مردم را شکنجه و شهید کرده بود، البته این موضوعات برای آمریکایی‌ها خدمت بود و شاه نوکری آنها را می‌کرد. مردم ایران درخواست داشتند تا شاه محاکمه شود ولی به‌یک‌باره آمریکایی‌ها اعلام کردند که به محمدرضا پهلوی اجازه داده‌اند برای درمان به کشورشان برود. اقدام آمریکایی‌ها به‌نحوی توهین به ملت ایران، انقلاب، شهدا و شخص حضرت امام خمینی بود».
این فعال سیاسی درباره اینکه آیا آمریکایی‌ها تصمیم خود مبنی‌بر پذیرفتن شاه را به مقامات ایران اطلاع داده بودند یا خیر، گفت: «بله، آمریکایی‌ها برای اینکه تیزی تصمیم خود را بگیرند و به‌نحوی مقام‌های کشورمان را مطلع کنند، هنری پرشت، رئیس میز ایران در وزارت خارجه این کشور را به دیدار ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت فرستادند. پرشت در این دیدار توضیح می‌دهد که شاه بیمار است و در کنار آن، وی با آمریکا دوست بوده و به ما خدمت کرده و از همین‌رو واشنگتن خود را موظف به درمان وی در خاک کشور خود می‌داند. ابراهیم یزدی در این جلسه بسیار عصبانی می‌شود و به‌سختی با طرف آمریکایی برخورد می‌کند. وی به پرشت می‌گوید که این کار اشتباه است و عکس‌العمل ملت ایران غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود. وزیر امور خارجه دولت موقت آمریکایی‌ها را از پذیرش محمدرضا پهلوی نهی می‌کند و حتی یک نامه اعتراضی به سفارت ایالات متحده در تهران می‌فرستد. زمانی که هنری پرشت از پیش یزدی می‌رود، وزیر امور خارجه دستور می‌دهد تا یک یادداشت اعتراضی آماده و به سفارت آمریکا ارسال شود. این یادداشت حاوی ناراحتی و اعتراض دولت ایران از دولت آمریکا در پذیرش شاه بود. در این نامه یزدی تأکید کرد که اگر آمریکا این اشتباه را انجام دهد، باید تمامی عواقب آن را بپذیرد».
شیخ‌الاسلام در این گفت‌وگو ادعا کرد که خود اعضای سفارت هم تسخیر سفارتخانه را پیش‌بینی می‌کردند: «جالب است بدانید که وقتی لانه جاسوسی اشغال شد و اسناد مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت، ما متوجه شدیم که خود اعضای سفارت نیز چنین ارزیابی داشتند که این کار اشتباه بوده و در‌صورتی‌که واشنگتن شاه مخلوع را بپذیرد، عکس‌العمل ملت ایران غیرقابل پیش‌بینی بوده و حتی ممکن است سفارت تسخیر شود».
او درباره اینکه چرا امام تسخیر سفارت آمریکا به‌دست چریک‌های فدایی خلق را تأیید نکرد، گفت: «‌چند ماه پیش از ۱۳آبان۵۸ این اتفاق افتاده بود و توده‌ای‌ها (چریک‌های فدایی خلق) که هم‌فکر اتحاد جماهیر شوروی بودند، دست به اشغال سفارت آمریکا زدند؛ ولی حضرت امام دستور دادند همان روز آنها را بیرون کنند. امام نمی‌خواستند که کشور ثالثی سرنوشت روابط ایران با دیگر کشورها را تعیین کند و این موضوع را دخالت در امور داخلی و ناقض استقلال کشور می‌دانستند».
او علت تأیید تسخیر دوم از سوی امام را این‌گونه روایت کرد: «امام خمینی در همان روز حاج احمد‌آقا را برای بازدید به لانه جاسوسی فرستادند و ایشان نیز با بررسی اوضاع و پس از انعکاس آن، حضرت امام آن جمله تاریخی را که اشغال سفارت انقلاب دوم بود، فرمودند. همین موضوع نیز باعث شد تا دانشجویان حرکت خود را ادامه دهند».
او در پاسخ به این پرسش که اسناد سفارت را چگونه رمزنگاری کردید، ادامه داد: «آمریکایی‌ها در سفارت دو دستگاه داشتند که یکی اسناد را پودر کرده و دیگری نیز مانند رنده عمل می‌کرد. وقتی دانشجویان به پشت گاوصندوق رسیدند، کسی که در حال ریختن اسناد در داخل دستگاه پودر‌‌کن بود، هول می‌کند و حجم زیادی سند در درون آن می‌ریزد. همین کار باعث می‌شود که دستگاه دیگر عمل نکند و از دستگاه رشته‌کن استفاده کردند. آن اسنادی که در داخل پودر‌کن ریخته شد، کاملا از بین رفت ولی یکی از دوستان توانست راهی پیدا کند که اسنادی را که رشته‌رشته شده بودند، رمزنگاری کند... ما با ابتکاری که ایشان به خرج دادند توانستیم تمامی اسناد را کنار همدیگر جمع کرده و رمزنگاری کنیم. ایشان توانست با ابتکاری جالب، مکانیسمی را ایجاد کند تا بتوانیم تمامی اسناد را کنار هم بچینیم. حتی برای این کار از دانش‌آموزان مدارس تهران نیز کمک گرفتیم. افرادی که در وزارت خارجه آمریکا کار می‌کردند بسیار دوست داشتند از کار افرادی که کارمند سازمان اطلاعات مرکزی این کشور بودند (CIA) سر در‌‌بیاورند. البته باید این موضوع را بگویم که در آن مقطع خود آنها نیز می‌خواستند سرشان را به کاری مشغول کنند و از همین‌رو بود که به ما برای رمزنگاری از اسناد کمک کردند. رقابت میان سازمان‌های اطلاعاتی و وزارت خارجه در آمریکا همیشه بوده و خود CIA همیشه برای خود ابهتی قائل بود و تحلیل‌های خود را داشت. از همین‌رو بود که برخی از این گروگان‌ها برای خواندن گزارش‌ها به ما کمک کردند».
شیخ‌الاسلام درباره دستگاه‌های شنودی که از سفارت به دست دانشجویان افتاد، گفت: «آمریکایی‌ها در سفارت دستگاه‌هایی داشتند که می‌توانستند با آن تمامی تلفن‌های بی‌سیم مسئولان را شنود کنند که از آن برای جاسوسی از برخی مقامات دولت موقت بهره می‌بردند. بعد از تسخیر لانه جاسوسی این دستگاه‌ها به دست ما افتاد و با استفاده از آنها توانستیم برخی تندی‌هایی را که بنی‌صدر نسبت به دانشجویان داشت، شنود کنیم».

حسین شیخ‌الاسلام که در اسفندماه سال گذشته به‌دلیل ابتلا به بیماری کرونا از دنیا رفت، در سال 58 یکی از نیروهای مؤثر در تسخیر سفارت آمریکا بود. در کارنامه او می‌توان مدیرکلی امور بین‌الملل مجلس شورای اسلامی و همچنین دبیرکلی دبیرخانه کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین را مشاهده کرد. شیخ‌الاسلام بعد از این مسئولیت به مشاوری محمد‌جواد ظریف منصوب شد. حالا و بعد یک ماه و اندی از درگذشت این شخصیت سیاسی خبرگزاری «مهر» گفت‌وگویی منتشر‌نشده با او را منتشر کرده است که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.
شیخ‌الاسلام در این گفت‌وگو درباره نقش خود در تسخیر سفارت گفت: «من در خود تسخیر نقشی نداشتم و وقتی که برادران دانشجو این کار را به پایان رساندند، با افرادی مواجه شدند که زبان همدیگر را متوجه نمی‌شدند. برخی از دوستان نیز از پیش مرا می‌شناختند و برای کارهای ترجمه به من مراجعه کردند».
او در پاسخ به اینکه آیا پیش از تسخیر در جریان تصمیم گرفته‌شده نبود، مدعی شد: «خیر؛ بعد از انجام کار و ظهر بود که دوستان به منزل من مراجعه کرده و درخواست کمک کردند. آنها برای ارتباط‌گرفتن با افراد بازداشتی و همچنین ترجمه اسناد دعوت به همکاری کردند».
او نحوه اطلاع خود از اقدام دانشجویان را این‌گونه روایت کرد: «اخبار را پیگیری می‌کردم. حدود ساعت سه بعدازظهر بود که دانشجویان به منزل ما مراجعه کردند و به‌دلیل اعتمادی که به بنده داشتند، دعوت کردند تا به جمع آنان بپیوندم. من نیز در زمان غروب آفتاب وارد لانه جاسوسی شدم و به جمع دانشجویان پیوستم».
شیخ‌الاسلام در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی‌بر اینکه چه عاملی باعث تسخیر سفارت شد، اظهار کرد: «این اتفاق بعد از آن افتاد که آمریکایی‌ها شاه خائن را که در ایران جنایات بسیاری کرده بود، به‌اصطلاح برای درمان پذیرفتند. محمدرضا پهلوی در زمان حکومت خود راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز را سرکوب و بسیاری از مردم را شکنجه و شهید کرده بود، البته این موضوعات برای آمریکایی‌ها خدمت بود و شاه نوکری آنها را می‌کرد. مردم ایران درخواست داشتند تا شاه محاکمه شود ولی به‌یک‌باره آمریکایی‌ها اعلام کردند که به محمدرضا پهلوی اجازه داده‌اند برای درمان به کشورشان برود. اقدام آمریکایی‌ها به‌نحوی توهین به ملت ایران، انقلاب، شهدا و شخص حضرت امام خمینی بود».
این فعال سیاسی درباره اینکه آیا آمریکایی‌ها تصمیم خود مبنی‌بر پذیرفتن شاه را به مقامات ایران اطلاع داده بودند یا خیر، گفت: «بله، آمریکایی‌ها برای اینکه تیزی تصمیم خود را بگیرند و به‌نحوی مقام‌های کشورمان را مطلع کنند، هنری پرشت، رئیس میز ایران در وزارت خارجه این کشور را به دیدار ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت فرستادند. پرشت در این دیدار توضیح می‌دهد که شاه بیمار است و در کنار آن، وی با آمریکا دوست بوده و به ما خدمت کرده و از همین‌رو واشنگتن خود را موظف به درمان وی در خاک کشور خود می‌داند. ابراهیم یزدی در این جلسه بسیار عصبانی می‌شود و به‌سختی با طرف آمریکایی برخورد می‌کند. وی به پرشت می‌گوید که این کار اشتباه است و عکس‌العمل ملت ایران غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود. وزیر امور خارجه دولت موقت آمریکایی‌ها را از پذیرش محمدرضا پهلوی نهی می‌کند و حتی یک نامه اعتراضی به سفارت ایالات متحده در تهران می‌فرستد. زمانی که هنری پرشت از پیش یزدی می‌رود، وزیر امور خارجه دستور می‌دهد تا یک یادداشت اعتراضی آماده و به سفارت آمریکا ارسال شود. این یادداشت حاوی ناراحتی و اعتراض دولت ایران از دولت آمریکا در پذیرش شاه بود. در این نامه یزدی تأکید کرد که اگر آمریکا این اشتباه را انجام دهد، باید تمامی عواقب آن را بپذیرد».
شیخ‌الاسلام در این گفت‌وگو ادعا کرد که خود اعضای سفارت هم تسخیر سفارتخانه را پیش‌بینی می‌کردند: «جالب است بدانید که وقتی لانه جاسوسی اشغال شد و اسناد مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت، ما متوجه شدیم که خود اعضای سفارت نیز چنین ارزیابی داشتند که این کار اشتباه بوده و در‌صورتی‌که واشنگتن شاه مخلوع را بپذیرد، عکس‌العمل ملت ایران غیرقابل پیش‌بینی بوده و حتی ممکن است سفارت تسخیر شود».
او درباره اینکه چرا امام تسخیر سفارت آمریکا به‌دست چریک‌های فدایی خلق را تأیید نکرد، گفت: «‌چند ماه پیش از ۱۳آبان۵۸ این اتفاق افتاده بود و توده‌ای‌ها (چریک‌های فدایی خلق) که هم‌فکر اتحاد جماهیر شوروی بودند، دست به اشغال سفارت آمریکا زدند؛ ولی حضرت امام دستور دادند همان روز آنها را بیرون کنند. امام نمی‌خواستند که کشور ثالثی سرنوشت روابط ایران با دیگر کشورها را تعیین کند و این موضوع را دخالت در امور داخلی و ناقض استقلال کشور می‌دانستند».
او علت تأیید تسخیر دوم از سوی امام را این‌گونه روایت کرد: «امام خمینی در همان روز حاج احمد‌آقا را برای بازدید به لانه جاسوسی فرستادند و ایشان نیز با بررسی اوضاع و پس از انعکاس آن، حضرت امام آن جمله تاریخی را که اشغال سفارت انقلاب دوم بود، فرمودند. همین موضوع نیز باعث شد تا دانشجویان حرکت خود را ادامه دهند».
او در پاسخ به این پرسش که اسناد سفارت را چگونه رمزنگاری کردید، ادامه داد: «آمریکایی‌ها در سفارت دو دستگاه داشتند که یکی اسناد را پودر کرده و دیگری نیز مانند رنده عمل می‌کرد. وقتی دانشجویان به پشت گاوصندوق رسیدند، کسی که در حال ریختن اسناد در داخل دستگاه پودر‌‌کن بود، هول می‌کند و حجم زیادی سند در درون آن می‌ریزد. همین کار باعث می‌شود که دستگاه دیگر عمل نکند و از دستگاه رشته‌کن استفاده کردند. آن اسنادی که در داخل پودر‌کن ریخته شد، کاملا از بین رفت ولی یکی از دوستان توانست راهی پیدا کند که اسنادی را که رشته‌رشته شده بودند، رمزنگاری کند... ما با ابتکاری که ایشان به خرج دادند توانستیم تمامی اسناد را کنار همدیگر جمع کرده و رمزنگاری کنیم. ایشان توانست با ابتکاری جالب، مکانیسمی را ایجاد کند تا بتوانیم تمامی اسناد را کنار هم بچینیم. حتی برای این کار از دانش‌آموزان مدارس تهران نیز کمک گرفتیم. افرادی که در وزارت خارجه آمریکا کار می‌کردند بسیار دوست داشتند از کار افرادی که کارمند سازمان اطلاعات مرکزی این کشور بودند (CIA) سر در‌‌بیاورند. البته باید این موضوع را بگویم که در آن مقطع خود آنها نیز می‌خواستند سرشان را به کاری مشغول کنند و از همین‌رو بود که به ما برای رمزنگاری از اسناد کمک کردند. رقابت میان سازمان‌های اطلاعاتی و وزارت خارجه در آمریکا همیشه بوده و خود CIA همیشه برای خود ابهتی قائل بود و تحلیل‌های خود را داشت. از همین‌رو بود که برخی از این گروگان‌ها برای خواندن گزارش‌ها به ما کمک کردند».
شیخ‌الاسلام درباره دستگاه‌های شنودی که از سفارت به دست دانشجویان افتاد، گفت: «آمریکایی‌ها در سفارت دستگاه‌هایی داشتند که می‌توانستند با آن تمامی تلفن‌های بی‌سیم مسئولان را شنود کنند که از آن برای جاسوسی از برخی مقامات دولت موقت بهره می‌بردند. بعد از تسخیر لانه جاسوسی این دستگاه‌ها به دست ما افتاد و با استفاده از آنها توانستیم برخی تندی‌هایی را که بنی‌صدر نسبت به دانشجویان داشت، شنود کنیم».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها