تأملاتی در روزهای کرونایی
غلامرضا حیدری- نماینده مجلس
چه کسی فکرش را میکرد دنیا با چنین مصیبتی مواجه شود؟ ذرهای ناچیز، دنیای پیشرفته با دستاوردهای بزرگ علمی و تکنولوژیکی را غافلگیر کرد و حالا همه در سراسر دنیا مجبورند تغییرات گستردهای در سبک زندگی خودشان بدهند. فرقی هم نمیکند که شما چه کسی باشی؛ از هر طبقه و رتبه و تباری هم که باشید، اگر شهروند مسئولی باشید و جان خود و دیگران برایتان اهمیت داشته باشد، باید این تغییرات را بپذیرید. حالا که در نزدیکی دو ماه از عالمگیرشدن مصیبت کرونا به آن نگاه میکنم، میبینم این مواجهه جهانی در سراسر دنیا و همچنین مواجهه ما در ایران با آن، به ما چیزهای زیادی آموخته است. در ادامه قصد دارم برخی از این آموختنیها را ذکر کنم. یکی از مهمترین موضوعاتی که در مقابله با کرونا، چه در ایران و چه در سراسر دنیا، با آن مواجه شدیم، جدال میان باورهاي برخی به موضوعات ماورایی یا تندادن به رویهها و روشهای علمی متناسب با ماهیت این مصیبت بود. برخی در آسمانها دنبال راهحلی برای کرونا میگشتند؛ اما در نهایت پذیرفتند باید در جای دیگری و با ابزار متناسبتری دنبال حل این مسئله باشند. بههرحال نباید فراموش کنیم که همین پیشرفتهای علمی نیز خودش دلیل مستحکمي بر اثبات وجود خداست و اینگونه نیست که برخی فکر میکنند اگر در جریان همهگیری کرونا، دیگرانی به آنها تذکر میدهند که اصول بهداشتی را رعایت کنند، به این معناست که آنها را در برابر دنیای ادعیه و اذکار و اعتقاد به خدا قرار میدهند. این موضوعات در جای خود ارزشمند و شایان احترام هستند؛ اما اینجا موضوع تکیهکردن به روشی است که تناسب بیشتری با حل مسئلهای به این مهمی دارد. موضوع دومی که این روزهای کرونایی به ما یادآور شد، بحث صداقتی است که حاکمان باید با مردم داشته باشند؛ در واقع اینکه حاکمان بهموقع مردم را در جریان اخبار قرار دهند و بتوانند مشارکت آنها را برای عبور از شرایط بحرانی جلب کنند تا قادر باشند بر اوضاع فائق شوند. درحالحاضر میبینیم که دنیا برای کرونا درمانی ندارد؛ یعنی همه در معرض ابتلا به آن قرار داریم و واکسنی برای آن تدبیر نشده است.
تنها چیزی که الان در همهجای دنیا به آن اشاره میشود، همان بحث درخانهماندن و قرنطینه خانگی است که احتیاج به مشارکت و همراهی مردم دارد. بههرحال در ایران نیز شاهد بودیم که در ابتدای شیوع کرونا، هم در بحث قرنطینهکردن مبدأ این بیماری و هم در اطلاعرسانی اولیه، کمی تعلل صورت گرفت. اگر از همان ابتدا تمهیدات لازم برای این کار اندیشیده میشد، بیماری تا این حد گسترده نمیشد و کشور دچار این همه خسارت و التهاب نمیشد. بنابراین برخورد صادقانه حکومت با مردم، همیشه مهم بوده و هست و اینجا اهمیت آن بیشتر از پیش هویدا شده است. یک نکته دیگر هم در این میان سطح اصطکاکی است که در جامعه وجود دارد؛ هم حاکمیت با مردم و هم اصطکاک در روابط خارجی و بینالمللیمان. نتیجه این اصطکاک فقط استهلاک منافع ملی بود که در این روزها خیلی به چشم آمد و به نظر میرسد باید در آن تجدید نظر کرد.
در حوزه زندگی شخصی من بهعنوان یک شهروند نیز امسال نوروز متفاوتی را مثل بیشتر ایرانیها پشت سر گذاشتم؛ نه از دیدوبازدید فرزندان و نوهها خبری بود و نه از حضور بر سر مزار درگذشتگان؛ حتی سفر به شهر و روستای زادگاهمان را هم به وقت دیگری موکول کردیم تا همه از بند این مصیبت به سلامت عبور کنیم. تلاش کردم از این فرصت برای مطالعه و همچنین مرور گذشته استفاده کنم. چیزی که از این روزها به خاطرم میآید که میتواند برای جوانان خصوصا در این روزها راهگشا باشد، این است که جوانان نباید سعی کنند خودشان را در بنبست قرار دهند. همیشه دنیا سختگیریهایی دارد، ولی راهی نداریم جز اینکه پیش برویم و سعی کنیم هرچند کوچک و کم، با اصلاح امور شرایط را بهتر کنیم. به نظر من اصلاحات میتواند بهترین مصلحت باشد؛ اصلاحات بهعنوان مفهومی بزرگ در برابر براندازی. ازجمله تأملات دیگری که در این روزهای کرونایی در احوالات خودمان داشتیم، این بود که تندروی نیز یک بنبست است و هیچ وقت نباید در دامش بیفتیم. باید به جمهوری اسلامی و جمهوریتش در همان حدی که در قانون اساسی وجود دارد، پایبند باشیم. اینها از چیزهایی بود که در این روزهای حصر خانوادگی به
آنها فکر کردم و از آنها آموختم.
چه کسی فکرش را میکرد دنیا با چنین مصیبتی مواجه شود؟ ذرهای ناچیز، دنیای پیشرفته با دستاوردهای بزرگ علمی و تکنولوژیکی را غافلگیر کرد و حالا همه در سراسر دنیا مجبورند تغییرات گستردهای در سبک زندگی خودشان بدهند. فرقی هم نمیکند که شما چه کسی باشی؛ از هر طبقه و رتبه و تباری هم که باشید، اگر شهروند مسئولی باشید و جان خود و دیگران برایتان اهمیت داشته باشد، باید این تغییرات را بپذیرید. حالا که در نزدیکی دو ماه از عالمگیرشدن مصیبت کرونا به آن نگاه میکنم، میبینم این مواجهه جهانی در سراسر دنیا و همچنین مواجهه ما در ایران با آن، به ما چیزهای زیادی آموخته است. در ادامه قصد دارم برخی از این آموختنیها را ذکر کنم. یکی از مهمترین موضوعاتی که در مقابله با کرونا، چه در ایران و چه در سراسر دنیا، با آن مواجه شدیم، جدال میان باورهاي برخی به موضوعات ماورایی یا تندادن به رویهها و روشهای علمی متناسب با ماهیت این مصیبت بود. برخی در آسمانها دنبال راهحلی برای کرونا میگشتند؛ اما در نهایت پذیرفتند باید در جای دیگری و با ابزار متناسبتری دنبال حل این مسئله باشند. بههرحال نباید فراموش کنیم که همین پیشرفتهای علمی نیز خودش دلیل مستحکمي بر اثبات وجود خداست و اینگونه نیست که برخی فکر میکنند اگر در جریان همهگیری کرونا، دیگرانی به آنها تذکر میدهند که اصول بهداشتی را رعایت کنند، به این معناست که آنها را در برابر دنیای ادعیه و اذکار و اعتقاد به خدا قرار میدهند. این موضوعات در جای خود ارزشمند و شایان احترام هستند؛ اما اینجا موضوع تکیهکردن به روشی است که تناسب بیشتری با حل مسئلهای به این مهمی دارد. موضوع دومی که این روزهای کرونایی به ما یادآور شد، بحث صداقتی است که حاکمان باید با مردم داشته باشند؛ در واقع اینکه حاکمان بهموقع مردم را در جریان اخبار قرار دهند و بتوانند مشارکت آنها را برای عبور از شرایط بحرانی جلب کنند تا قادر باشند بر اوضاع فائق شوند. درحالحاضر میبینیم که دنیا برای کرونا درمانی ندارد؛ یعنی همه در معرض ابتلا به آن قرار داریم و واکسنی برای آن تدبیر نشده است.
تنها چیزی که الان در همهجای دنیا به آن اشاره میشود، همان بحث درخانهماندن و قرنطینه خانگی است که احتیاج به مشارکت و همراهی مردم دارد. بههرحال در ایران نیز شاهد بودیم که در ابتدای شیوع کرونا، هم در بحث قرنطینهکردن مبدأ این بیماری و هم در اطلاعرسانی اولیه، کمی تعلل صورت گرفت. اگر از همان ابتدا تمهیدات لازم برای این کار اندیشیده میشد، بیماری تا این حد گسترده نمیشد و کشور دچار این همه خسارت و التهاب نمیشد. بنابراین برخورد صادقانه حکومت با مردم، همیشه مهم بوده و هست و اینجا اهمیت آن بیشتر از پیش هویدا شده است. یک نکته دیگر هم در این میان سطح اصطکاکی است که در جامعه وجود دارد؛ هم حاکمیت با مردم و هم اصطکاک در روابط خارجی و بینالمللیمان. نتیجه این اصطکاک فقط استهلاک منافع ملی بود که در این روزها خیلی به چشم آمد و به نظر میرسد باید در آن تجدید نظر کرد.
در حوزه زندگی شخصی من بهعنوان یک شهروند نیز امسال نوروز متفاوتی را مثل بیشتر ایرانیها پشت سر گذاشتم؛ نه از دیدوبازدید فرزندان و نوهها خبری بود و نه از حضور بر سر مزار درگذشتگان؛ حتی سفر به شهر و روستای زادگاهمان را هم به وقت دیگری موکول کردیم تا همه از بند این مصیبت به سلامت عبور کنیم. تلاش کردم از این فرصت برای مطالعه و همچنین مرور گذشته استفاده کنم. چیزی که از این روزها به خاطرم میآید که میتواند برای جوانان خصوصا در این روزها راهگشا باشد، این است که جوانان نباید سعی کنند خودشان را در بنبست قرار دهند. همیشه دنیا سختگیریهایی دارد، ولی راهی نداریم جز اینکه پیش برویم و سعی کنیم هرچند کوچک و کم، با اصلاح امور شرایط را بهتر کنیم. به نظر من اصلاحات میتواند بهترین مصلحت باشد؛ اصلاحات بهعنوان مفهومی بزرگ در برابر براندازی. ازجمله تأملات دیگری که در این روزهای کرونایی در احوالات خودمان داشتیم، این بود که تندروی نیز یک بنبست است و هیچ وقت نباید در دامش بیفتیم. باید به جمهوری اسلامی و جمهوریتش در همان حدی که در قانون اساسی وجود دارد، پایبند باشیم. اینها از چیزهایی بود که در این روزهای حصر خانوادگی به
آنها فکر کردم و از آنها آموختم.