|

در سایه نجف دریابندری

علی‌اصغر حداد

نجف دریابندری از پیش‌کسوتان ما ‌‌و از‌جمله مترجمانی بود که ترجمه را به ما آموخت. دریابندری مؤلف بود و این مؤلف‌بودن دو دلیل داشت؛ نخست آنکه او هر اثری را که ترجمه می‌کرد، کاملا می‌شناخت و دوم اینکه زبان فارسی را خیلی خوب می‌شناخت و می‌توانست برای هر اثری که ترجمه می‌کرد، زبان خاص آن اثر را پیدا کند.مثلا در آثاری که از ارنست همینگوی ترجمه کرده، زبانی را به کار برده که بر روایت داستان خوش نشسته است. زبان جنوبیِ او در ترجمه همینگوی ویژگی‌های خاصی به این ترجمه‌ها اضافه کرده و شاید تنها بتوان این ترجمه‌ها را با ترجمه محمد قاضی در «دن کیشوت» مقایسه کرد که به‌واقع ترجمه‌ای نمونه‌وار است. زبانی که قاضی در ترجمه «دن کیشوت» به کار برده، زبان مخصوص همین اثر است و زبانی که دریابندری در ترجمه‌هایش از همینگوی به کار برده‌ نیز زبان مخصوص آثار همینگوی است.به شناخت دریابندری از آثاری که ترجمه می‌کرد، بازگردیم. نمونه‌ای که می‌توانم در‌این‌باره مثال بزنم، باز هم اثری از همینگوی است: «پیرمرد و دریا». ظاهرا امروز از این اثر ترجمه‌های متعددی در دست است؛ اما زمانی که دریابندری این اثر را به فارسی برگرداند، مقدمه‌ای مفصل و دقیق برایش نوشت که به‌روشنی نشان می‌داد او نه‌فقط ارنست همینگوی‌ بلکه ادبیات آمریکایی را عمیقا می‌شناسد. آن مقدمه، نشان می‌دهد که نجف دریابندری مترجمی نیست که کاری را جلویش بگذارد و جمله‌ها را بفهمد و ترجمه کند؛ بلکه واقعا وارد عمق آن اثر می‌شد و از یک اثر ادبی به زبان انگلیسی یک اثر ادبی تقریبا همسان و همسنگ به زبان فارسی به دست می‌داد.ترجمه‌های او از آثار همینگوی و زبان جنوبی که در آنها به کار برده، برای من بسیار درخور‌‌توجه و بارز است و همچنین ترجمه‌ای که از «بازمانده روز» ایشی گورو منتشر کرد، بسیار درخور‌توجه است. همچنین فراموش نکنیم که او کتاب آشپزی هم نوشته بود و دستور آشپزی را تبدیل به یک اثر ادبی کرده بود.در 30،40 ‌سال‌ اخیر سینمای ایران پیشرفت زیادی کرده و به همان میزان ترجمه ایران هم پیشرفت کرده است. این پیشرفت به حدی است که کاملا می‌توان آثار ترجمه‌شده این چند دهه را متفاوت از ترجمه‌های دوره‌های قبل دانست. حتی در کار مترجمی مثل قاضی، اگر «دن کیشوت» را کنار بگذاریم،‌ پختگی‌ای که در ترجمه‌های امروز دیده می‌شود، وجود ندارد.

تعداد کسانی که ترجمه ما را به حد متعالی رساندند، اندک است و کسانی مثل عزت‌الله فولادوند و نجف دریابندری ازجمله آنها هستند. اینها کسانی‌اند که ترجمه ما را متعالی کردند و کیفیت را به حدی رساندند که دیگران هم در سایه آنها از آن کیفیت بهره‌مند شدند.

نجف دریابندری از پیش‌کسوتان ما ‌‌و از‌جمله مترجمانی بود که ترجمه را به ما آموخت. دریابندری مؤلف بود و این مؤلف‌بودن دو دلیل داشت؛ نخست آنکه او هر اثری را که ترجمه می‌کرد، کاملا می‌شناخت و دوم اینکه زبان فارسی را خیلی خوب می‌شناخت و می‌توانست برای هر اثری که ترجمه می‌کرد، زبان خاص آن اثر را پیدا کند.مثلا در آثاری که از ارنست همینگوی ترجمه کرده، زبانی را به کار برده که بر روایت داستان خوش نشسته است. زبان جنوبیِ او در ترجمه همینگوی ویژگی‌های خاصی به این ترجمه‌ها اضافه کرده و شاید تنها بتوان این ترجمه‌ها را با ترجمه محمد قاضی در «دن کیشوت» مقایسه کرد که به‌واقع ترجمه‌ای نمونه‌وار است. زبانی که قاضی در ترجمه «دن کیشوت» به کار برده، زبان مخصوص همین اثر است و زبانی که دریابندری در ترجمه‌هایش از همینگوی به کار برده‌ نیز زبان مخصوص آثار همینگوی است.به شناخت دریابندری از آثاری که ترجمه می‌کرد، بازگردیم. نمونه‌ای که می‌توانم در‌این‌باره مثال بزنم، باز هم اثری از همینگوی است: «پیرمرد و دریا». ظاهرا امروز از این اثر ترجمه‌های متعددی در دست است؛ اما زمانی که دریابندری این اثر را به فارسی برگرداند، مقدمه‌ای مفصل و دقیق برایش نوشت که به‌روشنی نشان می‌داد او نه‌فقط ارنست همینگوی‌ بلکه ادبیات آمریکایی را عمیقا می‌شناسد. آن مقدمه، نشان می‌دهد که نجف دریابندری مترجمی نیست که کاری را جلویش بگذارد و جمله‌ها را بفهمد و ترجمه کند؛ بلکه واقعا وارد عمق آن اثر می‌شد و از یک اثر ادبی به زبان انگلیسی یک اثر ادبی تقریبا همسان و همسنگ به زبان فارسی به دست می‌داد.ترجمه‌های او از آثار همینگوی و زبان جنوبی که در آنها به کار برده، برای من بسیار درخور‌‌توجه و بارز است و همچنین ترجمه‌ای که از «بازمانده روز» ایشی گورو منتشر کرد، بسیار درخور‌توجه است. همچنین فراموش نکنیم که او کتاب آشپزی هم نوشته بود و دستور آشپزی را تبدیل به یک اثر ادبی کرده بود.در 30،40 ‌سال‌ اخیر سینمای ایران پیشرفت زیادی کرده و به همان میزان ترجمه ایران هم پیشرفت کرده است. این پیشرفت به حدی است که کاملا می‌توان آثار ترجمه‌شده این چند دهه را متفاوت از ترجمه‌های دوره‌های قبل دانست. حتی در کار مترجمی مثل قاضی، اگر «دن کیشوت» را کنار بگذاریم،‌ پختگی‌ای که در ترجمه‌های امروز دیده می‌شود، وجود ندارد.

تعداد کسانی که ترجمه ما را به حد متعالی رساندند، اندک است و کسانی مثل عزت‌الله فولادوند و نجف دریابندری ازجمله آنها هستند. اینها کسانی‌اند که ترجمه ما را متعالی کردند و کیفیت را به حدی رساندند که دیگران هم در سایه آنها از آن کیفیت بهره‌مند شدند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها