|

نان داغ شبکه‌های اجتماعی

گیتی صفرزاده

روزگاری بود که فکر می‌کردیم اگر جزء هیچ‌کدام از شبکه‌های اجتماعی نباشیم، اتفاقی نمی‌افتد. راستش حالا هم اتفاقی نمی‌افتد جز اینکه کم‌کم متوجه می‌شویم از نصف حرف‌های دوروبرمان سر درنمی‌آوریم؛ یعنی وقتی فلان حجت‌الاسلام هم می‌آید و درباره بسته‌شدن صفحه فلان خواننده جوان نظر می‌دهد، معلوم می‌شود که اتفاق‌ها و ماجراهای شبکه مجازی در روند زندگی عادی ما مهم شده است. سوی دیگر ماجرا گروه‌هایی هستند که هرکدام تلاش می‌کنند به نوعی ما را هدایت کنند؛ یک گروه با افشاکردن ماجراهای پشت‌پرده صفحات پربیننده قصد دارند بگویند ایهاالناس فریب نخورید، این زندگی‌های گوگولی عشقولانه و رنگی‌رنگی که می‌بینید و شما را به هوس یا حسادت داشتن چنین زندگی‌ای می‌اندازد، همه‌اش فریب تبلیغاتی است، همسرتان را قیمه‌قیمه نکنید که چرا هرروز صبح شما را مای لاولی صدا نمی‌کند و عسل در دهانتان نمی‌گذارد، بدانید و آگاه باشید آن کسی که چنین تصویر رؤیایی‌ای از زندگی‌اش در اینستاگرام گذاشته پول تبلیغ آن عسل را از کارخانه مبارک گرفته و برای همین این‌طور خوش و خرم دارد روی ناخودآگاه و خودآگاه شما اثر می‌گذارد. گروهی دیگر در جواب این یکی می‌گویند دزدی که نکرده‌اند (که البته اگر کرده بودند هم چون رقمش درشت است خیالی نبود!)، صاحب کالا خودش با رضایت پول تبلیغ را به آنها داده، آنها هم با بهترین و شکیل‌ترین صورت ممکن برای محصولش تبلیغ کرده‌اند، اصلا تبلیغ مدرن یعنی همین. دسته دیگری با مقایسه میزان دنبال‌کننده‌های فلان شخص مجهول‌الهویه با فلان شخصیت علمی و فرهنگی فریاد وااسفا سر می‌دهند و از پایین‌آمدن ذوق و سلیقه و ارزش‌های مردم بغض در گلویشان جمع می‌شود. عده‌ای از وفور این‌همه لایوهای آموزشی که اصرار دارند ما از هر لحظه و ثانیه عمرمان به وفور استفاده کنیم و حتما چیزی بیاموزیم حالت دل به‌هم‌خوردگی بهشان دست می‌دهد و از آن‌طرف هم عده‌ای یقه‌مان را می‌چسبند که ولو برای کنجکاوی هم که شده مبادا برای دیدن لایو فلان شخص بروید که باعث اضافه‌شدن میزان بینندگانش و شاخ‌شدن بیشترش می‌شود. دایی‌جان ناپلئون‌های معاصر با اشاره زیرکانه‌ای به فیلترنشدن شبکه پرمخاطب اینستاگرام جمله تاریخی کار کار خودشونه را بر زبان می‌آورند و نگران‌های ژنتیکی همه دوران‌ها به دنبال راه‌هایی برای کنترل و مسدودکردن آن می‌گردند.

اما ما ملت فهیم و همیشه در صحنه که در مرزی بین مخاطب و تولیدکننده این شبکه‌های مجازی ایستاده‌ایم، از بین هزارها بیت شعری که طی قرن‌ها به خاطر سپرده‌ایم، مصرع خودشکن آینه‌شکستن خطاست به خاطرمان می‌آید و لابد می‌دانیم که شبکه‌های اجتماعی مثل دوچرخه، ضبط‌صوت، خودرو، تلفن و... پا به زندگی ما می‌گذارند، دگرگونش می‌کنند و برای گروهی معنای زندگی‌مان می‌شوند و برای گروهی دیگر وسیله زندگی. ضرر یا منفعت انتخاب هرکدام از این دو نگاه، نوش جان انتخاب‌کنندگانشان.
حیف که دبیر محترم این صفحه نسبت به کلمه کرونا حساسیت پیدا کرده وگرنه می‌نوشتم ای کرونا، این نانی بود که تو داغ‌ داغ در سفره ما گذاشتی!

روزگاری بود که فکر می‌کردیم اگر جزء هیچ‌کدام از شبکه‌های اجتماعی نباشیم، اتفاقی نمی‌افتد. راستش حالا هم اتفاقی نمی‌افتد جز اینکه کم‌کم متوجه می‌شویم از نصف حرف‌های دوروبرمان سر درنمی‌آوریم؛ یعنی وقتی فلان حجت‌الاسلام هم می‌آید و درباره بسته‌شدن صفحه فلان خواننده جوان نظر می‌دهد، معلوم می‌شود که اتفاق‌ها و ماجراهای شبکه مجازی در روند زندگی عادی ما مهم شده است. سوی دیگر ماجرا گروه‌هایی هستند که هرکدام تلاش می‌کنند به نوعی ما را هدایت کنند؛ یک گروه با افشاکردن ماجراهای پشت‌پرده صفحات پربیننده قصد دارند بگویند ایهاالناس فریب نخورید، این زندگی‌های گوگولی عشقولانه و رنگی‌رنگی که می‌بینید و شما را به هوس یا حسادت داشتن چنین زندگی‌ای می‌اندازد، همه‌اش فریب تبلیغاتی است، همسرتان را قیمه‌قیمه نکنید که چرا هرروز صبح شما را مای لاولی صدا نمی‌کند و عسل در دهانتان نمی‌گذارد، بدانید و آگاه باشید آن کسی که چنین تصویر رؤیایی‌ای از زندگی‌اش در اینستاگرام گذاشته پول تبلیغ آن عسل را از کارخانه مبارک گرفته و برای همین این‌طور خوش و خرم دارد روی ناخودآگاه و خودآگاه شما اثر می‌گذارد. گروهی دیگر در جواب این یکی می‌گویند دزدی که نکرده‌اند (که البته اگر کرده بودند هم چون رقمش درشت است خیالی نبود!)، صاحب کالا خودش با رضایت پول تبلیغ را به آنها داده، آنها هم با بهترین و شکیل‌ترین صورت ممکن برای محصولش تبلیغ کرده‌اند، اصلا تبلیغ مدرن یعنی همین. دسته دیگری با مقایسه میزان دنبال‌کننده‌های فلان شخص مجهول‌الهویه با فلان شخصیت علمی و فرهنگی فریاد وااسفا سر می‌دهند و از پایین‌آمدن ذوق و سلیقه و ارزش‌های مردم بغض در گلویشان جمع می‌شود. عده‌ای از وفور این‌همه لایوهای آموزشی که اصرار دارند ما از هر لحظه و ثانیه عمرمان به وفور استفاده کنیم و حتما چیزی بیاموزیم حالت دل به‌هم‌خوردگی بهشان دست می‌دهد و از آن‌طرف هم عده‌ای یقه‌مان را می‌چسبند که ولو برای کنجکاوی هم که شده مبادا برای دیدن لایو فلان شخص بروید که باعث اضافه‌شدن میزان بینندگانش و شاخ‌شدن بیشترش می‌شود. دایی‌جان ناپلئون‌های معاصر با اشاره زیرکانه‌ای به فیلترنشدن شبکه پرمخاطب اینستاگرام جمله تاریخی کار کار خودشونه را بر زبان می‌آورند و نگران‌های ژنتیکی همه دوران‌ها به دنبال راه‌هایی برای کنترل و مسدودکردن آن می‌گردند.

اما ما ملت فهیم و همیشه در صحنه که در مرزی بین مخاطب و تولیدکننده این شبکه‌های مجازی ایستاده‌ایم، از بین هزارها بیت شعری که طی قرن‌ها به خاطر سپرده‌ایم، مصرع خودشکن آینه‌شکستن خطاست به خاطرمان می‌آید و لابد می‌دانیم که شبکه‌های اجتماعی مثل دوچرخه، ضبط‌صوت، خودرو، تلفن و... پا به زندگی ما می‌گذارند، دگرگونش می‌کنند و برای گروهی معنای زندگی‌مان می‌شوند و برای گروهی دیگر وسیله زندگی. ضرر یا منفعت انتخاب هرکدام از این دو نگاه، نوش جان انتخاب‌کنندگانشان.
حیف که دبیر محترم این صفحه نسبت به کلمه کرونا حساسیت پیدا کرده وگرنه می‌نوشتم ای کرونا، این نانی بود که تو داغ‌ داغ در سفره ما گذاشتی!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها