|

ابزارهاي دانش براي ارتباط جهان

عيسي منصوري . معاون وزارت رفاه

۱) ميشل فوکو تعبيري به‌نام «دانش‌هاي به‌انقياددرآمده (Subjugated Knowledge)» دارد که منظور از آن دانش‌ها و رويه‌هايي است که در چارچوب انضباط‌ها و ضوابط علمي و تکنولوژيک تعريف‌شده ازسوی نظام حکمراني جاري در جهان به‌راحتي فرصت بروز و ظهور پيدا نمي‌کنند (براي تقريب به ذهن؛ مانند طب سنتي هستند که در ذيل انضباط‌هاي پزشکي مدرن امکان سربرآوردن ندارند). مرور تجربه کشورها و جهان نشان مي‌دهد که بحران‌ها يکي از مسيرهاي بروز و ظهور اين دسته از دانش‌ها و قابليت‌ها هستند. همه کشورهايي که اينک صاحب دولت‌هاي توسعه‌گرا هستند مانند ژاپن، کره جنوبي، مالزي و فنلاند دوره‌هاي بحراني تهديد و تحديد خارجي را تجربه و سپس مسير جديدي آغاز کرده‌اند؛ برای مثال، ژاپن علاوه‌بر بحران‌هاي پيشين، پس از جنگ جهاني دوم و فشارهاي تداوم‌يافته غرب دوباره سر برآورد و فنلاند تجربه تعارض با روسيه را در تاريخ خود دارد. در سال‌هاي اخير، بحران 2008-2011 در اقتصاد جهاني سبب‌ساز جهش (Take Off) قطب‌هاي جديد در اقتصاد جهان مانند برزيل، هند، روسيه، چين و ژاپن شد. پيش از آن آمريکا و برخي کشورهاي اتحاديه اروپا قطب‌هاي اصلي اقتصاد جهاني شناخته مي‌شدند. اين‌ نشان مي‌دهد که تهديد‌ها و تحديد‌هاي فعلي مي‌تواند منجر به باز‌شدن افق‌هاي جديد توسعه براي ايران شود. نکته مهم‌تر اما آن است که اغلب اين کشورهاي سربرآورده پس از بحران، مسيرهايی مبتکرانه، منحصربه‌فرد و متفاوت از قواعد و انضباط‌هاي غالب در جهان را انتخاب کرده‌اند. کره جنوبي در دوره جديد و به‌ويژه بعد از سال ۲۰۰۰ با اتخاذ سياست صنعتي انتخابي، برخي صنايع خود را مورد حمايت ويژه قرار داد که از نظر استانداردهاي جهاني‌شده برتون‌‌وودزي دخالت دولت در اقتصاد محسوب شده و مردود شناخته مي‌شد. سياست توسعه‌بخش مسکن به‌عنوان کانون توسعه کشور (و نه‌فقط اسکان شهروندان) در سنگاپور در دهه ۱۹۶۰ هيچ مشابهي در ساير نقاط جهان نداشت. سياست‌هاي اتخاذ‌شده ازسوي کشور برزيل، در ابتدا و در حين اجرا مورد انتقاد بسياري از صاحب‌نظران بين‌المللي بود.

۲) جهان به‌دليل تحولات علمي و تکنولوژيک در مرز گذار به دوره‌اي جديد است. قواعد بازي در حال تغيير اساسي است. موج چهارم جهاني‌شدن مبتني‌بر دانش و اقتصاد ديجيتال در حال ايجاد تغييرات بزرگ و تعريف قواعد جديد بازي است. اين‌بار اما برخلاف گذشته، علم و بازيگران آن در جهان منتشر و متکثر شده‌اند. از يک‌سو فرصت خروج از سيطره انضباط‌هاي جاري و کلاسيک در جهان را فراهم مي‌آورد و از سوي ديگر غفلت از آن مي‌تواند سبب جاماندگي جدي شود. بسياري از کشورها اين گذار را فهم کرده و متناسب با آن رويکردها و سياست‌هاي خود را بازتنظيم مي‌کنند. دليل خروج آمريکا (فارغ از جريان ترامپ) و برخي کشورها از بسياري از آژانس‌هاي تخصصي سازمان ملل نيز همين گذار به دوره جديد است. اين آژانس‌ها به‌عنوان بخشي از انضباطِ غالبِ ايجاد‌شده ازسوي گفتمان توسعه بين‌المللي در دوره پس از جنگ جهاني دوم، اثربخشي لازم براي گفتمان جديد علم و تکنولوژي و حکمراني جهاني را ندارند. اين کشورها عضويت خود را در آژانس‌هايي حفظ مي‌کنند که سياسي- امنيتي‌اند.
سربرآوردن دانش‌هاي جديد به‌صورت ابتدابه‌ساکن اتفاق نمي‌افتد. در بلندمدت، مديريت بهينه کشور و حضور قدرتمند در عرصه جهاني، به‌شرط همراه‌شدن با جريان تکنولوژي، علم غالب و سپس جريان‌سازي جديد، امکان‌پذير است. کشورهاي سربرآورده از بحران اقتصادي 2008-2011 حضور در عرصه تکنولوژي، توليد کالا و خدمات جهاني را از دهه ۱۹۹۰ آغاز کرده بودند و در فرصت پيش‌آمده امکان جهش يافتند. شايد يک مثال خوب از اين رويکرد، بخش نظامي کشور است که همين قاعده را دنبال كرده و اينک تبديل به قطب در سطح منطقه‌اي و جهاني شده است.
۳) در تجارب کشورهاي موفق ذکرشده، هميشه معدودي از کانون‌ها در ابتدا پيشران خروج از انقياد قواعد جهاني و داخل کشور بوده‌اند. در تجربه دهه اخير کشور، تعداد واحدهاي دانش‌بنيان و تعداد مقالات داراي نويسنده ايراني افزايش قابل توجهی داشته‌اند. همچنين کشور داراي تجربه موفقيت‌هاي علمي کانوني و نقطه‌اي مانند حوزه سلول‌هاي بنيادي است. اين کانون‌ها مي‌توانند در باند فرصت پيش‌رو امکان جهش براي کشور را فراهم کنند. تجربه کرونا اثبات کرد که مي‌توان از برخي استانداردهاي عرف‌شده مانند تنبيه زندان براي خاطيان اجتماعي عدول کرد، بدون آنکه مشکلي پيش‌ آيد. با تغيير بسياري از استانداردهاي غيربنيادي عرف‌شده در کشور‌، مي‌توان امکان جهش ايران در عرصه‌هاي علمي و تکنولوژيک جهان را فراهم کرد. براي تبديل‌کردن اين حوزه‌هاي کانوني به قطب در سطح جهاني، به زيرساخت‌هاي نرم و سخت زندگي و پژوهش نيازمنديم. شايد يک راه ميان‌بر ايجاد مناطق آزاد علمي بدون هزينه‌هاي هنگفت، با استانداردهاي غيرسليقه‌اي، با مديريت غيردولتي، با جذب دانشمندان و پژوهشگران سرآمد ايراني و غيرايراني و با ايجاد سازوکارهاي تعامل با جهان باشد. اين مي‌تواند مسيري جديد را براي سربرآوردن و جهش باز کند.

۱) ميشل فوکو تعبيري به‌نام «دانش‌هاي به‌انقياددرآمده (Subjugated Knowledge)» دارد که منظور از آن دانش‌ها و رويه‌هايي است که در چارچوب انضباط‌ها و ضوابط علمي و تکنولوژيک تعريف‌شده ازسوی نظام حکمراني جاري در جهان به‌راحتي فرصت بروز و ظهور پيدا نمي‌کنند (براي تقريب به ذهن؛ مانند طب سنتي هستند که در ذيل انضباط‌هاي پزشکي مدرن امکان سربرآوردن ندارند). مرور تجربه کشورها و جهان نشان مي‌دهد که بحران‌ها يکي از مسيرهاي بروز و ظهور اين دسته از دانش‌ها و قابليت‌ها هستند. همه کشورهايي که اينک صاحب دولت‌هاي توسعه‌گرا هستند مانند ژاپن، کره جنوبي، مالزي و فنلاند دوره‌هاي بحراني تهديد و تحديد خارجي را تجربه و سپس مسير جديدي آغاز کرده‌اند؛ برای مثال، ژاپن علاوه‌بر بحران‌هاي پيشين، پس از جنگ جهاني دوم و فشارهاي تداوم‌يافته غرب دوباره سر برآورد و فنلاند تجربه تعارض با روسيه را در تاريخ خود دارد. در سال‌هاي اخير، بحران 2008-2011 در اقتصاد جهاني سبب‌ساز جهش (Take Off) قطب‌هاي جديد در اقتصاد جهان مانند برزيل، هند، روسيه، چين و ژاپن شد. پيش از آن آمريکا و برخي کشورهاي اتحاديه اروپا قطب‌هاي اصلي اقتصاد جهاني شناخته مي‌شدند. اين‌ نشان مي‌دهد که تهديد‌ها و تحديد‌هاي فعلي مي‌تواند منجر به باز‌شدن افق‌هاي جديد توسعه براي ايران شود. نکته مهم‌تر اما آن است که اغلب اين کشورهاي سربرآورده پس از بحران، مسيرهايی مبتکرانه، منحصربه‌فرد و متفاوت از قواعد و انضباط‌هاي غالب در جهان را انتخاب کرده‌اند. کره جنوبي در دوره جديد و به‌ويژه بعد از سال ۲۰۰۰ با اتخاذ سياست صنعتي انتخابي، برخي صنايع خود را مورد حمايت ويژه قرار داد که از نظر استانداردهاي جهاني‌شده برتون‌‌وودزي دخالت دولت در اقتصاد محسوب شده و مردود شناخته مي‌شد. سياست توسعه‌بخش مسکن به‌عنوان کانون توسعه کشور (و نه‌فقط اسکان شهروندان) در سنگاپور در دهه ۱۹۶۰ هيچ مشابهي در ساير نقاط جهان نداشت. سياست‌هاي اتخاذ‌شده ازسوي کشور برزيل، در ابتدا و در حين اجرا مورد انتقاد بسياري از صاحب‌نظران بين‌المللي بود.

۲) جهان به‌دليل تحولات علمي و تکنولوژيک در مرز گذار به دوره‌اي جديد است. قواعد بازي در حال تغيير اساسي است. موج چهارم جهاني‌شدن مبتني‌بر دانش و اقتصاد ديجيتال در حال ايجاد تغييرات بزرگ و تعريف قواعد جديد بازي است. اين‌بار اما برخلاف گذشته، علم و بازيگران آن در جهان منتشر و متکثر شده‌اند. از يک‌سو فرصت خروج از سيطره انضباط‌هاي جاري و کلاسيک در جهان را فراهم مي‌آورد و از سوي ديگر غفلت از آن مي‌تواند سبب جاماندگي جدي شود. بسياري از کشورها اين گذار را فهم کرده و متناسب با آن رويکردها و سياست‌هاي خود را بازتنظيم مي‌کنند. دليل خروج آمريکا (فارغ از جريان ترامپ) و برخي کشورها از بسياري از آژانس‌هاي تخصصي سازمان ملل نيز همين گذار به دوره جديد است. اين آژانس‌ها به‌عنوان بخشي از انضباطِ غالبِ ايجاد‌شده ازسوي گفتمان توسعه بين‌المللي در دوره پس از جنگ جهاني دوم، اثربخشي لازم براي گفتمان جديد علم و تکنولوژي و حکمراني جهاني را ندارند. اين کشورها عضويت خود را در آژانس‌هايي حفظ مي‌کنند که سياسي- امنيتي‌اند.
سربرآوردن دانش‌هاي جديد به‌صورت ابتدابه‌ساکن اتفاق نمي‌افتد. در بلندمدت، مديريت بهينه کشور و حضور قدرتمند در عرصه جهاني، به‌شرط همراه‌شدن با جريان تکنولوژي، علم غالب و سپس جريان‌سازي جديد، امکان‌پذير است. کشورهاي سربرآورده از بحران اقتصادي 2008-2011 حضور در عرصه تکنولوژي، توليد کالا و خدمات جهاني را از دهه ۱۹۹۰ آغاز کرده بودند و در فرصت پيش‌آمده امکان جهش يافتند. شايد يک مثال خوب از اين رويکرد، بخش نظامي کشور است که همين قاعده را دنبال كرده و اينک تبديل به قطب در سطح منطقه‌اي و جهاني شده است.
۳) در تجارب کشورهاي موفق ذکرشده، هميشه معدودي از کانون‌ها در ابتدا پيشران خروج از انقياد قواعد جهاني و داخل کشور بوده‌اند. در تجربه دهه اخير کشور، تعداد واحدهاي دانش‌بنيان و تعداد مقالات داراي نويسنده ايراني افزايش قابل توجهی داشته‌اند. همچنين کشور داراي تجربه موفقيت‌هاي علمي کانوني و نقطه‌اي مانند حوزه سلول‌هاي بنيادي است. اين کانون‌ها مي‌توانند در باند فرصت پيش‌رو امکان جهش براي کشور را فراهم کنند. تجربه کرونا اثبات کرد که مي‌توان از برخي استانداردهاي عرف‌شده مانند تنبيه زندان براي خاطيان اجتماعي عدول کرد، بدون آنکه مشکلي پيش‌ آيد. با تغيير بسياري از استانداردهاي غيربنيادي عرف‌شده در کشور‌، مي‌توان امکان جهش ايران در عرصه‌هاي علمي و تکنولوژيک جهان را فراهم کرد. براي تبديل‌کردن اين حوزه‌هاي کانوني به قطب در سطح جهاني، به زيرساخت‌هاي نرم و سخت زندگي و پژوهش نيازمنديم. شايد يک راه ميان‌بر ايجاد مناطق آزاد علمي بدون هزينه‌هاي هنگفت، با استانداردهاي غيرسليقه‌اي، با مديريت غيردولتي، با جذب دانشمندان و پژوهشگران سرآمد ايراني و غيرايراني و با ايجاد سازوکارهاي تعامل با جهان باشد. اين مي‌تواند مسيري جديد را براي سربرآوردن و جهش باز کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها