|

امپراتوری یا امپریالیسم؟

الن میک‌سینز‌وود از مهم‌ترین چهره‌های جریان «مارکسیسم سیاسی» در کتاب خود «امپراتوری سرمایه» با روند پیش‌بینی حرکات سرمایه انحصاری و نظامی‌گری آمریکا بخش اصلی نظریات نگری و هارت را درباره مفهوم امپراتوری به نقد می‌کشد. این کتاب در سال 2003، سه سال پس از انتشار «امپراتوری» و دو سال پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر منتشر شده است. وود در مقدمه کتاب می‌نویسد: «هرکسی که درباره امپریالیسم ایالات متحده سخن بگوید، احتمالا به این دلیل که ایالات متحده مستقیما بر هیچ کشوری در هیچ‌جای جهان حکومت نمی‌کند یا آن را اشغال نکرده به چالش طلبیده می‌شود. در حقیقت این همان دشواری مشخص‌کردن امپریالیسم نوین است» اما چندسال پس از آن، با افزایش نظامی‌گری آمریکا و آغاز چند جنگ در منطقه خاورمیانه از سوی ارتش ایالات متحده درستی نقد میک‌سینز‌وود به پروژه نگری و هارت در این کتاب اثبات شد. مفهوم امپریالیسم (امپراتوری نوین) را اولین‌بار لنین در سال ۱۹۱۶ در «امپریالیسم به مثابه عالی‌ترین مرحله سرمایه‌داری» توضیح داد. امپریالیسم هرجا بتواند با زور اقتصادی شرکت‌های فراملیتی مثل بانک جهانی و «اسلحه بدهی» شبیه مورد یونان و هرجا که لازم باشد با حضور نظامی شبیه جنگ خلیج فارس و حضور دائمی نظامی در خاورمیانه خواست‌های خود را پیش می‌برد. امروز ناامنی و تروریسم برخاسته از بنیادگرایی که جای خالی یک دشمن «توتالیتر» را برای امپریالیسم بازی می‌کند حاشیه امنیت را در دل پایتخت‌های کشورهای مرکز نشانه رفته است.هژمونی امپراتوری در دنیای سرمایه‌داری جهانی به معنای کنترل اقتصادها و دولت‌های رقیب بدون تقبل خطر جنگ با آنهاست. کتاب حاضر به این امپراتوری دنیای معاصر، یعنی امپراتوری سرمایه پرداخته است. در فصل اول چگونگی جدایی نیروی اقتصادی از قدرت فوق اقتصادی نشان داده‌ می‌شود. در فصل‌های دوم و سوم نمونه‌هایی از «امپراتوری متکی بر مالکیت» (امپراتوری روم و اسپانیا) و «امپراتوری متکی بر تجارت» (امپراتوری اسلامی عرب، ونیز و هلند) ارائه می‌شود. فصل چهارم به گسترش ضرورت‌های اقتصادی سرمایه‌داری، از سلطه انگلستان بر ایرلند تا توسعه آن در قاره آمریکا می‌پردازد. فصل آخر درباره نقش نیروی نظامی در امپریالیسم جدید است. مهم‌ترین وجه تمایز «امپریالیسم نوین» تفاوت و جدایی نیروی «اقتصادی» و«ماورای اقتصادی» نسبت به امپراتوری‌های دوره باستان و پیش از سرمایه‌داری است. وود مسئله دولت سیاسی و زور ماورای اقتصادی را همچنان همپای قدرت بازار مهم می‌داند، هرچند نویسنده در آن زمان گرایش به استفاده از نیروی نظامی را به دلیل پررنگ‌ترشدن سلطه بازار نسبت به گذشته در این نوع از امپراتوری نمی‌بیند. توجه به نقش دولت- ملت و گوشزدکردن اهمیت مسئله دولت در مبارزات معاصر، از رئوس تفکر مارکسیست‌های سیاسی است. این ایده محوری کتاب وود که دولت- ملت‌ها تضمین‌کننده بقای امپریالیسم سرمایه‌داری هستند و نقش آنها نسبت به امپراتوری‌های پیشین نه کمتر که بسیار بیشتر است امکانات زیادی به مبارزات رهایی‌بخش می‌دهد.میک سینزوود در کتاب خود به استدلال مایکل هارت و تونی نگری در کتاب «امپراتوری» پاسخ می‌دهد. به اعتقاد آنها گویا دولت- ملت جای خود را به شکل جدیدی از «حاکمیت» بی‌دولت داده است؛ «وضعیتی که همه‌جا هست و هیچ‌جا نیست». از نظر وود، چنین دیدگاه‌هایی نه‌تنها واقعیت آشکاری را که جلوی چشم ما در جریان است و نقش اساسی دولت را در پیشبرد جهانی‌سازی سرمایه و ایجاد نظم جهانی نادیده می‌گیرد بلکه امکان خلق هرگونه فضای مقاومت را در مقابل نظام سلطه سلب می‌کند و به انقیاد می‌کشاند. در اقتصاد جهانی‌شده امروز در وهله اول به نظر می‌رسد سرمایه فراملیتی از مرزهای دولت- ملت فراتر رفته، قدرت سرمایه پراکنده‌تر از قبل شده و مسئله تعیین مرکز قدرت سرمایه‌داری و به‌چالش‌کشیدن آن دشوارتر از پیش شده است. نتیجه نهایی تز بی‌مکانی امپراتوری که هارت و نگری مطرح می‌کنند این گزاره است که امروز اساسا سوسیالیسم و جنبش‌های کارگری موضوعیت ندارند و هرگونه پروژه ضدهژمونی ناممکن است. ولی وود تمرکز مرئی قدرت سرمایه‌داری را در دست دولت می‌داند، دولت‌هایی در قلمروهای ارضی مشخص. سرمایه جهانی نیازمند قدرت دولت و سیستم جهانی دولت‌های متعدد برای اهداف مختلف از جمله سرکوب و جهانی‌سازی است. جهان امروز بیش از گذشته جهان دولت- ملت‌هاست. شکل سیاسی جهانی‌شدن نیز، نه دولت‌جهانی، بلکه جهانی متشکل از دولت- ملت‌هاست که وظیفه آن حفظ سلطه سرمایه بر کارگران در نقاط مختلف است. دولت در اقتصاد داخلی سرمایه‌داری برای ایجاد و حفظ طبقه‌ای از کارگران فاقد مالکیت و کنترل تحرک آنها لازم است که بتواند برای عرضه نیروی کار و عرضه آن در بازار، ساختار تولید را سامان دهد و در سطح جهانی نیز به شکل سیاست‌های مالی و نظامی امپریالیستی، الزامات پیاده‌سازی نظام بازار آزاد و مقدمات گردش آزاد سرمایه و آربیتراژ جهانی کار را به منظور ارزان‌سازی تولید و افزایش سود مهیا کند.

الن میک‌سینز‌وود از مهم‌ترین چهره‌های جریان «مارکسیسم سیاسی» در کتاب خود «امپراتوری سرمایه» با روند پیش‌بینی حرکات سرمایه انحصاری و نظامی‌گری آمریکا بخش اصلی نظریات نگری و هارت را درباره مفهوم امپراتوری به نقد می‌کشد. این کتاب در سال 2003، سه سال پس از انتشار «امپراتوری» و دو سال پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر منتشر شده است. وود در مقدمه کتاب می‌نویسد: «هرکسی که درباره امپریالیسم ایالات متحده سخن بگوید، احتمالا به این دلیل که ایالات متحده مستقیما بر هیچ کشوری در هیچ‌جای جهان حکومت نمی‌کند یا آن را اشغال نکرده به چالش طلبیده می‌شود. در حقیقت این همان دشواری مشخص‌کردن امپریالیسم نوین است» اما چندسال پس از آن، با افزایش نظامی‌گری آمریکا و آغاز چند جنگ در منطقه خاورمیانه از سوی ارتش ایالات متحده درستی نقد میک‌سینز‌وود به پروژه نگری و هارت در این کتاب اثبات شد. مفهوم امپریالیسم (امپراتوری نوین) را اولین‌بار لنین در سال ۱۹۱۶ در «امپریالیسم به مثابه عالی‌ترین مرحله سرمایه‌داری» توضیح داد. امپریالیسم هرجا بتواند با زور اقتصادی شرکت‌های فراملیتی مثل بانک جهانی و «اسلحه بدهی» شبیه مورد یونان و هرجا که لازم باشد با حضور نظامی شبیه جنگ خلیج فارس و حضور دائمی نظامی در خاورمیانه خواست‌های خود را پیش می‌برد. امروز ناامنی و تروریسم برخاسته از بنیادگرایی که جای خالی یک دشمن «توتالیتر» را برای امپریالیسم بازی می‌کند حاشیه امنیت را در دل پایتخت‌های کشورهای مرکز نشانه رفته است.هژمونی امپراتوری در دنیای سرمایه‌داری جهانی به معنای کنترل اقتصادها و دولت‌های رقیب بدون تقبل خطر جنگ با آنهاست. کتاب حاضر به این امپراتوری دنیای معاصر، یعنی امپراتوری سرمایه پرداخته است. در فصل اول چگونگی جدایی نیروی اقتصادی از قدرت فوق اقتصادی نشان داده‌ می‌شود. در فصل‌های دوم و سوم نمونه‌هایی از «امپراتوری متکی بر مالکیت» (امپراتوری روم و اسپانیا) و «امپراتوری متکی بر تجارت» (امپراتوری اسلامی عرب، ونیز و هلند) ارائه می‌شود. فصل چهارم به گسترش ضرورت‌های اقتصادی سرمایه‌داری، از سلطه انگلستان بر ایرلند تا توسعه آن در قاره آمریکا می‌پردازد. فصل آخر درباره نقش نیروی نظامی در امپریالیسم جدید است. مهم‌ترین وجه تمایز «امپریالیسم نوین» تفاوت و جدایی نیروی «اقتصادی» و«ماورای اقتصادی» نسبت به امپراتوری‌های دوره باستان و پیش از سرمایه‌داری است. وود مسئله دولت سیاسی و زور ماورای اقتصادی را همچنان همپای قدرت بازار مهم می‌داند، هرچند نویسنده در آن زمان گرایش به استفاده از نیروی نظامی را به دلیل پررنگ‌ترشدن سلطه بازار نسبت به گذشته در این نوع از امپراتوری نمی‌بیند. توجه به نقش دولت- ملت و گوشزدکردن اهمیت مسئله دولت در مبارزات معاصر، از رئوس تفکر مارکسیست‌های سیاسی است. این ایده محوری کتاب وود که دولت- ملت‌ها تضمین‌کننده بقای امپریالیسم سرمایه‌داری هستند و نقش آنها نسبت به امپراتوری‌های پیشین نه کمتر که بسیار بیشتر است امکانات زیادی به مبارزات رهایی‌بخش می‌دهد.میک سینزوود در کتاب خود به استدلال مایکل هارت و تونی نگری در کتاب «امپراتوری» پاسخ می‌دهد. به اعتقاد آنها گویا دولت- ملت جای خود را به شکل جدیدی از «حاکمیت» بی‌دولت داده است؛ «وضعیتی که همه‌جا هست و هیچ‌جا نیست». از نظر وود، چنین دیدگاه‌هایی نه‌تنها واقعیت آشکاری را که جلوی چشم ما در جریان است و نقش اساسی دولت را در پیشبرد جهانی‌سازی سرمایه و ایجاد نظم جهانی نادیده می‌گیرد بلکه امکان خلق هرگونه فضای مقاومت را در مقابل نظام سلطه سلب می‌کند و به انقیاد می‌کشاند. در اقتصاد جهانی‌شده امروز در وهله اول به نظر می‌رسد سرمایه فراملیتی از مرزهای دولت- ملت فراتر رفته، قدرت سرمایه پراکنده‌تر از قبل شده و مسئله تعیین مرکز قدرت سرمایه‌داری و به‌چالش‌کشیدن آن دشوارتر از پیش شده است. نتیجه نهایی تز بی‌مکانی امپراتوری که هارت و نگری مطرح می‌کنند این گزاره است که امروز اساسا سوسیالیسم و جنبش‌های کارگری موضوعیت ندارند و هرگونه پروژه ضدهژمونی ناممکن است. ولی وود تمرکز مرئی قدرت سرمایه‌داری را در دست دولت می‌داند، دولت‌هایی در قلمروهای ارضی مشخص. سرمایه جهانی نیازمند قدرت دولت و سیستم جهانی دولت‌های متعدد برای اهداف مختلف از جمله سرکوب و جهانی‌سازی است. جهان امروز بیش از گذشته جهان دولت- ملت‌هاست. شکل سیاسی جهانی‌شدن نیز، نه دولت‌جهانی، بلکه جهانی متشکل از دولت- ملت‌هاست که وظیفه آن حفظ سلطه سرمایه بر کارگران در نقاط مختلف است. دولت در اقتصاد داخلی سرمایه‌داری برای ایجاد و حفظ طبقه‌ای از کارگران فاقد مالکیت و کنترل تحرک آنها لازم است که بتواند برای عرضه نیروی کار و عرضه آن در بازار، ساختار تولید را سامان دهد و در سطح جهانی نیز به شکل سیاست‌های مالی و نظامی امپریالیستی، الزامات پیاده‌سازی نظام بازار آزاد و مقدمات گردش آزاد سرمایه و آربیتراژ جهانی کار را به منظور ارزان‌سازی تولید و افزایش سود مهیا کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها